🔴 دیوانـــه کیست؟
این زندگی دنیا کالایی بی ارزش و زودگذر است، و آخرت سرای همیشگی است. (غافر/۳۹)
🌕 روايت است كه پيامبر صلّى الله عليه و آله از كنار ديوانهای گذشتند و پرسيدند: او را چه شده است؟ گفتند او ديوانه است. فرمودند: نه! بلکه مغز او بيمار است. ديوانه كسى است كه دنيای(فانی) را بر آخرت(ابدی) ترجيح دهد.
وَ رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اَللَّه مَرَّ بِمَجْنُونٍ فَقَالَ مَا لَهُ فَقِيلَ إنَّهُ مَجْنُونٌ فَقَالَ بَلْ هُوَ مُصَابٌ إنَّمَا اَلْمَجْنُونُ مَنْ آثَرَ اَلدُّنْيَا عَلَى اَلْآخِرَةِ.
📗بحار الأنوار، ج۱، ص۱۳۱
🌕 این دنیا در مقایسه با عالم آخرت ذرهای در برابر بینهایت است؛ همهٔ عمر زمینی در مقایسه با عمر آسمانی لحظهای در برابر ابدیت است!
دیوانه واقعی کسی است که زندگی دو روزه در آخرالزمان که شتاب در عمر و گذر سریع زمان در آن برای همه کاملا مشهود است را بر بهشت دنیای ظهور که در آن مردم عمرهای چندهزارساله دارندترجیح دهد.
دنیایی که به گفته ولی معصوم مردم به نعمتهایی میرسند که هرگز مسبوق به سابقه نبوده! خوشا به حال آنکه تعقل و تفکر دارد...
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 آثار و برکات ذکر یونسیه
1- پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله وسلم : هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مرد پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالش که تمام گناهانش آمرزیده شده است .
2- رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم : آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟ اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا. آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد: «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین»
3- امام صادق علیه السلام : عجب دارم از کسى که غم زده است چطور این دعا را نمى خواند «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین» چرا که خداوند به دنبال آن مى فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤ منان را نجات مى دهیم .
4- برای تقویت نفس و قلب و مکاشفات بسیار خوب است و برای رفع حجب و نورانیت موثر است و استجابت دعا و نجات مؤمنین از طرف خدا شامل گوینده آن می شود.
ذکر یونسیه: لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (آيه 87، سوره انبيا)
📚 منبع: اقتباس از کتاب راهنمای گرفتاران
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 هر روز 5 دقیقه با کافی
منبر یک (قسمت سوم)
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 ماجرای سکونت شهید کافی در مشهد بر اثر کرامتی که از امام رضا علیه السلام دیدند
مرحوم میرزا احمدکافی از بزرگان و علمای آن عصر یزد بودند؛ مردم آن زمان کاروانی تشکیل می دهند تا به مشهد بروند و از ایشان هم تقاضا می شود که کاروان را همراهی کنند اتفاقا ایشان چشم درد شدیدی هم داشتند و با اصرار مردم به سمت مشهد حرکت می کنند و با ورودشان به مشهد نابینا می شوند و این مسئله ایشان را خیلی منقلب و ناراحت می کند و به زحمت به حرم امام علیه السلام مشرف می شوند و با حالت انقلاب و انکسار قلب می گویند: همه نابینا می آیند و بینا می روند اما من چرا بینا آمدم و نابینا می روم؟
سر بر دیوار حرم می گذارد و در بین خواب بیداری شخصی می گوید: میرزا احمد دستت را باز کن! و دستشان را باز کردند و بسته ای میان دست ایشان گذاشته می شود و به ایشان امر می شود محتویات این بسته را به چشمانت بمال!
و بعد از انجام این دستور العمل، بینایی ایشان به کرامت ثامن الائمه (ع) بازگردانده می شود و پس از آن دیگر به یزد بر نمی گردد و تا آخر عمر در کنار مضجع امام رئوف زندگی می کنند به برکت این کرامت رضوی چشم ایشان تا آخر عمر دچار ضعف نگردید و حتی از عینک هم استفاده نکردند و بزرگانی مانند آیت الله مرواید از ایشان استفاده ها بردند.
https://eitaa.com/joinchat/4033609749C6033d49560
❌کپی این پست فقط با ذکر لینک مجاز است
🔴به خـــدا آنـــــها مــــردم قم میباشند
«فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً»
«هنگامىكه نخستين وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پيكارجوىِ خود را بر ضدّ شما بر مىانگيزيم تا شما را سخت درهم كوبند حتّى براى بهدست آوردن مجرمان، درون خانهها را جستجو كنند و اين وعدهایست قطعى»(اسراء/۵)
🌕«وَ رَوَی بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَال کُنْتُ عِنْدَ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (جَالِساً إِذْ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَهًَْ فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاکَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُمَّ.»
«یکی از شیعیان نقل میکند: نزد امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم که این آیه را خواند: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ اولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أَوْلَی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا.» گفتم: «فدایت شوم! آنها چه کسانی هستند»؟ سه بار فرمود: «به خدا آنها مردم قم باشند».
📗تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۹۰
📗بحارالأنوار، ج۵۷، ص۲۱۶
«عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (قَالَ کَانَ یَقْرَأُ بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ ثُمَّ قَالَ وَ هُوَ الْقَائِمُ (وَ أَصْحَابُهُ أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ.»
🌕«حمران گوید: امام باقر (ع) آیه: «بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا أَوْلَی بَأْسٍ شَدِیدٍ» را میخواند سپس فرمود: «منظور قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف و یاران اوست: مردانی جنگجو و نیرومند».
📗تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۹۰
📗بحارالأنوار، ج۵۱، ص۵۷
📗العیاشی، ج۲، ص۲۸۱
📗البرهان
📗نورالثقلین
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 داستانهای علما: نمونه ای جالب از کمک و مساعدت به یکدیگر
واقدی گفته است: زمانی بر من گذشت که بسیار در تنگی معاش و سختی زندگی بودم. روزی کنیزم آمد نزد من و گفت: ایام عید می رسد و در خانه چیزی نداریم.
پس من ناچار رفتم نزد یکی از دوستانم که اهل بازار بود و نیازمندی خود را اظهار کرده و از او مقداری قرض خواستم. دوست بازاریم کیسه مهر کرده و سربسته ای که در میان آن یک هزار و دویست درهم بود به من داد و من بخانه خود برگشتم.
هنوز برقرار نشده بودم، دیدم یکی از دوستانم که سیدی هاشمی بود وارد شد و اظهار نمود: که گندمهایم نرسیده و به تأخیر افتاده و از جهت معاش و زندگی در تنگی هستم اگر داری مقداری قرض به من بده؟
من حرکت کردم و آمدم نزد همسرم و قضیه قرض گرفتن خودم را از رفیق بازاری و قرض خواستن دوست سیدم را برایش بیان کردم.همسرم گفت: اکنون چه فکری داری؟
گفتم: قصد دارم کیسه ای که قرض کرده ام که هزار و دویست درهم در آن است با دوستم نصف کنم.همسرم گفت: فکر خوبی نکرده ای.
گفتم :چرا؟
گفت:به جهت آنکه تو از دوست خود که یک بازاری است قرض خواسته ای و او به تو این مبلغ را قرض داده. سزاوار نیست که تو نصف آن را به دوست خودت که فرزند و ذریه رسول الله صلی الله علیه و آله است بدهی.
بلکه لازم است همه کیسه را به آن فرزند پیغمبر بدهی. پس من از نزد زنم برگشته و آن کیسه را به دوست سیدم دادم و او رفت.
❌ ادامه در پست های بعدی...
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
🔴 داستانهای علما: نمونه ای جالب از کمک و مساعدت به یکدیگر واقدی گفته است: زمانی بر من گذشت که بسیا
هنوز تازه به منزل خود رسیده بود که همان دوست بازاری من که به شدت احتیاج به پول داشته و با آن سید دوستی داشته وارد منزل او شده و تقاضای قرض می کند.
دوست سید من وقتی شدت احتیاج او را می فهمد همان کیسه ای را که از من قرض گرفته بود با همان حال مهر شده به او می دهد.
دوست بازاری که چشمش به کیسه و به مهر خودش می افتد آن را می شناسد و در حالی که آن کیسه همراهش بود نزد من آمد و قضیه را از من سوال کرد من قضیه را برای او شرح دادم.
در این هنگام قاصدی از سوی یحیی بن خالد برمکی وارد شد و به من گفت: مدتی است امیر به من گفته بود که به نزد تو بیایم و تو را دعوت کنم به حضور امیر. ولی در اثر کثرت مشغله دیر بخدمت رسیدم. اکنون حرکت کنید که امیر به زیارت شما اشتیاق دارد.
من حرکت کرده همراه قاصد بنزد یحیی بن خالد برمکی رفتم و در نزد او قضیه کیسه را گفتم، یحیی وقتی قضیه را شنید غلامش را صدا کرد و گفت: فلان کیسه کذائی را بیاور.
غلام کیسه ای را آورد که در آن ده هزار دینار بود.
یحیی آن کیسه را به من داد و گفت:
دویست دینار آن مال خودت و دویست دینار مال رفیق بازاریت و دویست دینار مال رفیق سیدت و چهارصد دنیا دیگر مال همسرت باشد چونکه او از همه شما کریمتر و باگذشتتر بوده است.(اعیان الشیعه ،ج10،ص32.)
منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ شخصیت شهید کافی نوشته محمد کاملان
شیخ احمدکافی را تقریبا همه مردم ایران میشناختند. واعظی خوشصحبت و خوشمنبر که از سال ۱۳۴۲و زمان تبعید امام (ره)، هرجا مینشست بیپروا از فضای حاکم بر جامعه انتقاد میکرد.
پای حرفهایش هم میایستاد و هربار که به بهانههای مختلف او را به ساواک احضار میکردند، شیخ احمدکافی ابایی نداشت که بگوید این حرفها را من زدم و پشیمان نیستم.
سفت و محکم پای صحبتهایش میایستاد.
به واسطه همینها بود که اول دوسهماهی زندانیاش کردند، بعد که دیدند فایده ندارد، بدون محاکمه و حکم دادگاه به ایلام تبعیدش کردند. دوران تبعیدش که تمام شد و به تهران بازگشت، بازهم دست از فعالیتهایش برنداشت.
اینبار، اما شکل و شمایل مبارزهاش با رژیم فرق کرده بود. هم روی منبر از خجالت شاه درمیآمد، هم فعالیتهای اجتماعی گستردهای را شروع کرده بود. از تأسیس درمانگاه در مشهد گرفته تا خرید مشروبفروشیها و تبدیلشان به کتابفروشی.
این کارها تا سال ۱۳۵۷ادامه داشت. تا اینکه ساعت ۶ صبح روز جمعه ۳۰/۴/ ۱۳۵۷ خودرو شیخ احمدکافی در مسیر قوچان به مشهد تصادف کرد و او کشته شد.
از همان روز اول همه میگفتند که کار ساواک بوده و تصادف ساختگی است. تشییع جنازهاش در مشهد تبدیل به تظاهرات شد و رژیم از ترس، پیکر مرحوم کافی را شبانه در خواجهربیع دفن کرد.
❌ ادامه در پست های بعدی....
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 پرده پوشی گناه دیگران
حضرت محمد (ص) از امام علی (ع) پرسیدند: اگر مردی را در حال ارتکاب فحشایی, گناهی
دیدی چه میکنی؟ مولا امیرالمؤمنین پاسخ
دادند:او را میپوشانم
رسول الله پرسیدند: اگر دوباره او را در حال ارتکاب گناه دیدی چه؟
مولا باز هم جواب دادند: او را میپوشانم.
رسول الله سه مرتبه این سوال را پرسیدند و مولا
امیرالمؤمنین هر سه بار، همان پاسخ را دادند.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند:
جوانمردی جز علی نیست. آنگاه رسول الله رو به
اصحاب کردند و فرمودند: برای برادران خود
پرده پوشی کنید
📚مستدرک الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۴۲۶
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 هر روز 5 دقیقه با کافی
منبر یک (قسمت چهارم)
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 بزرگترین عذاب
زمانی اراده خدا بر این امر واقع شد که بر قومی عذاب نازل کنه، بعد از مدتی مشاهده کردند که هیچ عذابی وارد نشد! و اوضاع آرامه… پیامبر قوم، از خدا پرسید: ماجرا چیست؟
خطاب آمد: « ای نبی من! عذابی بالاتر از اینکه لذت مناجاتم را از دل خلائق بیرون ببرم، در خزانه ی خود سراغ نداشتم و اکنون این جماعت را به همان عذاب و بلا مبتلا کردهام.
آاااای جماعت! در این روزگار هم بزرگترین عذاب و شکنجه ی خداوند این است که « یاد امام زمان(عج) در دل ما، جایی ندارد و خلایق، آقا و صاحبشان را فراموش کرده اند...
📚 کتاب روز عالم سوز/ص۲۸۴
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
❤️ شخصیت شهید کافی نوشته محمد کاملان شیخ احمدکافی را تقریبا همه مردم ایران میشناختند. واعظی خوش
🔴 دفن شبانه به همراه بتن
از در باغ خواجهربیع که وارد میشوید، درست سمت راست بقعه حجرهمانند کوچکی است که مشخصهاش سهعدد قبر داخل آن است.
قبرهای چهارعضو خانواده کافی. پدر، مادر و محمد و احمد که پسرها یکی تیرماه ۱۳۵۷ در تصادف فوت میکند و دیگری سال ۱۳۷۱.
مشهدیها که گذرشان به خواجهربیع میافتد، امکان ندارد که سراغ قبر شیخ احمدکافی نیایند و فاتحهای برایش نخوانند.
خصوصا سن و سالدارها و ریشسفیدهای مشهدی که به قول خودشان با صدای یامهدی گفتنهایش و داستانهایی که روی منبر تعریف میکرده، بزرگ شدهاند.
کسانی هم که مشهدی نیستند، وقتی نزدیک بقعه میشوند و صدای آشنای آقای کافی، که پخش میشود، به گوششان میخورد، تازه متوجه میشوند که او اینجا دفن شده و قبل فاتحه خواندن برای خواجهربیع، میروند کنار قبر مرحوم کافی.
البته خیلیها که سنشان به آن سالها قد نمیدهد و خیلی در جریان تاریخ انقلاب نیستند، فکر میکنند که شیخ احمدکافی را با تشریفات کامل و احترام در خواجهربیع دفن کردند درحالیکه اینطور نیست.
اصلا ماجرای دفن شیخ احمد را از زبان حاج رسولحیدری بخوانید. حاجی از اهالی قدیمی خواجهربیع است و درست کنار قبر مرحوم کافی، ماجرای دفن را با یک واسطه برایمان نقل میکند و میگوید: «جنازه شیخ احمد را آوردند مشهد و در یک مسجدی که اسمش خاطرم نیست گذاشتند.
❌ ادامه در پست های بعد....
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی