🔴 افزایش هدایت منتظران...
«وَ يَزيدُ اللهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً»
«و خداوند کسانی را که هدایت یافتهاند، بر هدایتشان میافزاید.» (مریم/۷۶)
🌕 ابوبصیر گوید: از امام صادق علیهالسلام در مورد این آیه: «وَ یَزِیدُ اللهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدیً» پرسیدم. فرمودند: «یعنی خداوند در آن روز بر هدایتیافتگان بهواسطهی پیروی از قائم عجلالله فرجه که منکر او نشدهاند، میافزاید»
عَنْ أَبِیبَصِیرٍ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ... قُلْتُ قَوْلُهُ وَ یَزِیدُ اللهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدیً قَالَ یَزِیدُهُمْ ذَلِکَ الْیَوْمَ هُدًی عَلَی هُدًی بِاتِّبَاعِهِمُ الْقَائِمَ حَیْثُ لَا یَجْحَدُونَهُ وَ لَا یُنْکِرُونَه.
📗تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۹، ص۱۳۲
📗تفسير نور الثقلين، ج ۳، ص ۳۵۵
📗تفسیر البرهان، ج ۳، ص ۷۲۷
📗تفسير کنز الدقائق، ج ۸، ص ۲۶۱
📗الکافی، ج۱، ص۴۳۱
📗بحار الأنوار، ج۲۴، ص۳۳۲
📗تأویل الآیات الظاهره، ص۳۰۰
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
✘ اشاعهی فرهنگ ازدواج با همجنس و یا حیوانات، یکی از ترفندهای صهیونیسم در نبرد نرم آخرالزمانی !
@ostad_shojae | montazer.ir
مجازات سه گناه ...!
داستان آموزنده
شخصی به حکیمی گفت فلانی پشت سر تو تهمتی را به تو نسبت داد؛
حکیم گفت او به سمت من تیری انداخت که به من نرسید؛ تو آن تیر را برداشتی و در قلب من فرو کردی!
داستان دوم:
مردی نزد امام سجاد علیه السلام آمد و گفت:
«الان از مجلس "فلان" شخص می آیم. او درباره شما می گفت که (علی بن الحسین) شخصی گمراه و بدعت گذار است!».
امام سجاد در پاسخ فرمودند: «حرف هایی که در مجلس خصوصی زده می شوند، امانت هستند و تو رعایت (حقّ مجلس) آن مرد را نکردی. و حقّ مرا نیز مراعات نکردی زیرا از (برادرم) مطلبی را به من رساندی که از آن خبر نداشتم!»
(الاحتجاج طبرسی، ج ۲، ص۱۳۸).
داستان سوم:
شخصی امام علی علیه السلام آمد و از کس دیگری سمایت کرد آن حضرت فرمود: ای مرد! ما درباره ی این گفتار تحقیق می کنیم، اگر درست بود (به خاطر سخن چینی) مورد خشم ما هستی و اگر دروغ بود تو را مجازات می کنیم و اگر میل داری از سخن خویش صرف نظر کن، مرد با عذر خواهی حرف خود را پس گرفت.
📙(سفینة البحار،ج۴ص۵۶۷).
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
22.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 داستان خارکن عاشق و شیر و گرگ
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
برای آرامش یک تبسم
برای قدرت بخشیدن به قلب
یک حرف شیرین
برای روحیه
یک قدردانی
و برای جذب برکات الهی
یک دعا کافیست
با آرزوی پیروزی مردم مظلوم فلسطین و جهان اسلام ❤️
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
الهی
امروزمان آغازی باشد
برای شکر بیکران از نعمتهای الهی
قلبمان جایگاه فقط مهربانی
زندگیمان سر شار از آرامش
و روحمان غرق از محبت الهی
سلام صبح تون بخیر
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴آنچه میتوانی ببخشی، ثروت واقعی توست
✍چوپانی به عالِمی که در صحرا تشنه بود، کاسهای شیر داد. سپس رفت و بزی برای او آورد و ذبح کرد.
عالِم از سخاوت این چوپان که تعداد کمی بز داشت، در حیرت شد. پرسید:
چرا چنین سخاوت میکنی؟
چوپان گفت:
روزی با پدرم به خانه مرد ثروتمندی رفتیم. از ثروتِ او حسرت خورده و آرزوی ثروت او را کردم. آن مرد ثروتمند لقمه نانی به ما داد.
پدرم گفت:
در حسرت ثروت او نباش، هرچه دارد و حتی خود او را، روزی زمین به خود خواهد بلعید و او فقط مالک این لقمه نانی بود که توانست به ما ببخشد و از نابودی نجاتش دهد. بدان ثروت واقعی یک مرد آن است که میتواند ببخشد و با خود از این دنیا به آن دنیا بفرستد.
چوپان در این سخنان بود و بز را برای طبخ حاضر میکرد که سیلی از درّه روان شد و گوسفندان را با خود برد.
چوپان گفت:
خدایا! شکرت که چیزی از این سیلاب مرا مالک کردی که بخشیدم و به سرای دیگر فرستادم.
عالِم که در سخن چوپان حیران مانده بود، گفت:
از تو چیزی یاد گرفتم که از هیچکس نیاموخته بودم. مرا ثروت زیاد است که 10 برابر آنچه این سیلاب از تو ربوده است، احشام خریده و به تو هدیه خواهم کرد.
چوپان گفت:
بر من به اندازه بزهایم که سیلاب برد، احسان کن، که بیش از آن ترس دارم اگر ببخشی، دستِ احسان مرا با این احسان خود بهخاطر تیزشدن چاقوی طمعم بریده باشی.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 از منبر شهید کافی خاطره و مطلبی دارید؟
دو سال پیش آیت الله ناصری اصفهانی خاطرهای برای من نقل کردند و گفتند: در نجف با مرحوم کافی دوست بودم و دیرتر از ایشان به ایران برگشتم. وقتی برگشتم دیدم آقای کافی در اوج شهرت و منبر است و زمانی که وارد اصفهان شدم، آقای کافی هم در اصفهان بودند.
مردم دولتآباد به من گفتند: شما از دوستی خودتان استفاده و از ایشان درخواست کنید که منبری هم در اینجا داشته باشند. من به اصفهان رفتم و از ایشان دعوت کردم و ایشان به من گفتند: آخرین منبر من ساعت دو و نیم شب تمام میشود تا دولتآباد چقدر راه است؟ گفتم: حدود چهل دقیقه. گفتند: من ساعت سه و نیم نیمه شب میآیم و منبر میروم!
آیت الله ناصری میفرمود: من با تعجب و بهتزده گفتم: کسی آن موقع شب نمیآید! بالاخره بنا شد ایشان ساعت موعود به دولتآباد تشریف بیاورند و منبر بروند، من شب جمعه دلشوره داشتم که نکند کسی نیاید و آبروریزی شود! ساعت 11 شب به مسجد جامع رفتم و دیدم مسجد و خیابان جلوی مسجد جامع پر است و در نهایت مرحوم کافی آمدند و ساعت سهونیم شب منبر رفتند و تا اذان صبح ادامه دادند و سه شب این منبر برگزار شد و بعد از منبر بین دو تا سه ربع، استراحت میکردند و بعد میرفتند و خوابهای ایشان بیش از دو الی سه ربع نبود؛ کافی تب و عشق منبر داشت و گویا میدانست فرصت او کوتاه است و وظیفهاش هم منبر است.
❌ از زبان شیخ محسن فرزند شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شیطان هرکسی را از یک راه گول می زنه
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 کوری در محشر
یکی از بزرگان اهل علم و تقوا نقل فرمود یکی از بستگانشان در اواخر عمرش ملکی خریده بود و از استفاده سرشار آن زندگی را می گذارند پس از مرگش او را دیدند در حالی که کور بود از او سببش را پرسیدند که چرا در برزخ نابینا هستی ؟
گفت : ملکی را که خریده بودم وسط زمین مزروعی آن چشمه آب گوارایی بود که اهالی ده مجاور می آمدند و از آن برمی داشتند و حیوانات خود را آب می دادند به واسطه رفت وآمدشان مقداری از زراعت من خراب می شد و برای اینکه سودم از آن مزرعه کم نشود و راه آمد و شد را بگیرم به وسیله خاک و سنگ و گچ آن چشمه را کور نمودم و خشکانیدم وبیچاره مجاورین به ناچار به راه دوری مراجعه می کردند ، این کوری من به واسطه کور کردن چشمه آب است
به او گفتم آیا چاره ای دارد ؟ گفت اگر وارثها بر من رحم کنند و آن چشمه را جاری سازند تا مورد استفاده مجاورین گردد حال من خوب می گردد . ایشان فرمود به ورثه اش مراجعه کردم آنها هم پذیرفتند و چشمه را گشودند پس از چندی آن مرحوم را با حالت بینایی و سپاسگزاری دیدم .
آدمی باید بداند که هرچه می کند به خود کرده است : ( لَها ما کَسَبَتْ وَعَلَیْها مَااکْتَسَبَتْ ) اگر به کسی ستم نموده به خودش ستم کرده ، اگر به کسی نیکی کرده به خودش نیکی کرده است.
📚 داستانهاي شگفت/ شهید دستغيب ص ۲۹۲
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
دعا در حق دیگری
زودتر مستجاب میشود
گاهی کـه بی هیچ دلیلی خوشحالی
حال خوبی داری
یقین بدان کسی برایت دعاكرده…
امروز برای هم دعا کنیم
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
۴۲ سال هم که گذشتهباشد، باز هم روایت اتفاق تلخی که داغ برادری تکرارنشدنی را بر قلب خواهرش گذاشت، سخ
🔴 حسرت مجلس ترحیم را به دلمان گذاشتند..
«شیخ احمد وصیت کردهبود: "اگر وسط هفته از دنیا رفتم، برای تدفینم تا روز جمعه صبر کنید تا مردم در مهدیه کنار پیکرم دعای ندبه بخوانند.
بعد، در همان مهدیه دفنم کنید." این موضوع را به ماموران امنیتی رژیم گفتیم. قبول کردند پیکر شیخ احمد را به تهران بفرستند.
دو برادرم و همسرم هم همراه پیکر به تهران آمدند. این اتفاق ۳ بار تکرار شد اما آخرش هم اجازه ندادند پیکر را به مهدیه ببرند.
میترسیدند مردم تجمع کنند و علیه حکومت تظاهرات شود. پیکر را به مشهد برگرداندند. در صحن حرم امام رضا (ع) اجازه دفن ندادند. میخواستند پیکر را با خودشان ببرند اما با التماسهای خانواده، منصرف شدند. خواجه ربیع را هم خودشان پیشنهاد کردند.
از همان فرودگاه ساعت ۳ نیمهشب پیکر را به خواجه ربیع بردند و درحالیکه فقط به پدر و مادرم و حاج عمویم اجازه حضور دادند، پیکر را دفن کردند. درِ مقبره را هم قفل کردند و کلیدش را با خودشان بردند!
حتی چند مأمور دائماً دم در خانهمان بودند و اجازه نمیدادند صدایمان دربیاید. اجازه برگزاری مراسم سوم و هفتم هم به ما داده نشد. مقبره شیخ احمد تا ۷ ماه بعد یعنی تا پیروزی انقلاب در تصرف ماموران رژیم پهلوی بود و بعد از آن بود که توانستیم سر مزار برادرم برویم.»
❌ پایان
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی