eitaa logo
شهید شیخ احمد کافی
88.8هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
7.4هزار ویدیو
5 فایل
🌹﷽🌹 آثار ماندگار از صدای ماندگار 👇 《رسانه حفظ و نشر آثار #شیخ‌احمد‌ڪافی》 تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍🌸گل را به عزیزان می دهند 🌸و محبت را به مهربانان 🌼کدام لایق شماست 🌼که هم عزیزيد هم مهربان 🌺دسته دسته گل‌های زیبا 🌺تقدیم به دل‌های مهربونتون 🌷صبحتون غرق در عطر گل ها🌷 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
چه خوب می‌شود اگر مبدأ تقویم‌هایمان را تغییر دهیم به افتخار روز آمدنت سلام ای مبدأ تاریخ‌های آینده! وعده‌ی دیدارِ ما: یکِ یکِ یک! (۰۱/۰۱/۰۱) @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هنگامی که احساس اندوه می کنید یک جا ننشینید از جا بلند شوید و حرکت کنید اگر می توانید به جایی بروید و ورزش جمعی کنید، اگر این امکان فراهم نیست خودتان ورزش کنید. و بشدت حرکت کنید شکرگزار باشید قطعا حالتان بهتر می شود. هرگز تصور نکنید کسی قرار است بیاید و شما را از وضعیت روحیتان نجات بدهد. دستتان را به زانو بگیرید و از جا بلند شوید. اگر کسی برای کمک آمد چه بهتر، اگر هم نیامد خودتان به داد خودتان برسید. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
در میدان ارگ تهران توپی وجود داشت به نام توپ مروارید که این توپ در طول زمان حوادث جالبی بر این توپ گذشته است.بویژه که این توپ در شب چهار شنبه سوری هر سال شاهد مراسمی بوده است. این توپ به همت عباس میرزا نایب السلطنه که کارخانه توپ ریزی را در ایران احداث کرده بود در زمان فتحعلی شاه قاجار ساخته شد. بر روی این توپ نام استاد اسماعیل ریخته گر اصفهانی و اشعاری از فتحعلی خان صبا«ملک الشعرا" حک شده است. توپ مروارید در نزد مردم تهران دارای مقام و منزلت خاصی بوده است و همچون شیئ مقدس از آن حاجت می‌خواسته‌اند و مرادها می‌طلبیده‌اند، در شبهای جمعه و بخصوص در شب چهار شنبه سوری در کنار این توپ ازدحام غریبی ایجاد می‌شد. و عمدتا این افراد را زنان و دختران تشکیل می‌داده‌اند. و عقیده داشتند که توپ مروارید که دارای کرامات بسیار است ، حاجاتشان را برآورده خواهد کرد. یکی دیگر از خواص توپ مروارید این بوده که محل بست نشینی محکومین به حساب می آمده و جالب اینجاست که اگر محکومی که حتی به مرگ نیز محکوم شده بود، اگر فرار می‌کرده و خود را به زیر این توپ می‌رسانده، دیگر مأمورین حکومتی حق دستگیری او را نداشته اند. ❥↬ @bohlool_aghel
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد مهدی دانشمند ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🛑 به خاطر اینکه اهل طاعت و عبادتید، سر خدا منت نذارید بعد از آنکه حضرت ایوب و مصیبت ها و آزمایش های سخت گرفتار شد، گروهی به دیدار او رفتند و با شگفتی به او نگاه کردند و گفتند: این چه بلاییست که ایوب  به آن دچار گردیده است؟ کسی گفت: پیغمبر خدا لابد به سبب گناهی که آن را از دیگران مخفی کردی به این بلا مبتلا شده اید،آن عمل را به ما بگویید؟ ایوب دل شکسته از این حرفا به محراب رفت و گفت: خداوندا اگر مجلسی به محاکمه مقرر داشتی در پیشگاه تو حجت خود را ابراز می‌کردم... آنگاه ابری پدید آمد و پروردگار در آن به تکلم درآمد که: حجت خود را بازگو! ایوب گفت: خدایا تو میدانی که پیوسته در میان اوامر تو دشوار ترین آنها را انتخاب کرده و انجام می دادم و همواره به شکر و تسبیح تو مشغول بودم.... باز ابر با هزاران زبان ندا آمد که: با آن که مردم در غفلت و بی‌خبری بودند چه شد که تو در آن زمان به حمد و سپاس و عبادت می پرداختی؟! مگر تو را با بقیه مردم چه تفاوتی بود؟ جز این بود که توفیق و لطف الهی شما شامل حال تو شد که در بین خلق گمراه و گناهکار در اندیشه ذکر خدا و عبادت  شدی؟؟ آیا چیزی جز دستگیری و رحمت ما در کار بوده ؟ حال کاری را که از ما و به توفیق ما بوده بر ما منت می گذاری؟ این ماییم که شایسته منت گذاری بر تو هستیم... ایوب مشتی خاک از زمین برداشته و بر دهان خود افکند و عرض کرد: خدایا به هر مصیبتی که فرمایید سزاوارم و هر مکافاتی کنی مستحقم.. آری تو بودی که توفیق دادی... 📕استعاذه شهید دستغیب ص ۲۳ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ ⚫️ احترام ميهمان حضرت امام حسن عسكري عليه السلام فرمود: دو نفر كه يكي پدر و ديگري پسر او بود به عنوان مهماني به خانه علي عليه السلام آمدند حضرت از جاي خويش براي آنها حركت كرد ايشان را در بالاي مجلس نشانيد و خود در مقابل آنها نشست ، آنگاه دستور داد غذا بياورند پس از صرف خوراك قنبر طشت و آفتابه و حوله آورد خواست دست پدر را بشويد علي عليه السلام از جا بلند شد و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا دست پدر را بشويد ولي آن مرد خويش را به خاك افكنده عرض كرد يا علي تو مي خواهي آب بر دست من بريزي خداوند مرا بدان حال ببيند؟ فرمود: بنشين خدا مي بيند ترا در حاليكه يكي از برادرانت كه با تو فرقي ندارد مشغول خدمت تو است . نشست علي عليه السلام فرمود: قسم مي دهم به حق بزرگي كه بر گردنت دارم طوري . آرام و آسوده بنشين چنانكه اگر قنبر بر دستت آب مي ريخت آسوده بودي . هنگاميكه دست او را شست آفتابه را به محمد بن حنفيه داد فرمود: اگر اين پسر تنها آمده بود دست او را مي شستم ولكن خداوند دوست ندارد بين پدر و پسريكه در يك محل و مجلس هستند تسويه باشد اكنون پدر دست پدر را شست تو هم پسر جان دست پسر را بشوي محمد بن حنفيه دست او را شستشو داد. امام حسن عسكري عليه السلام فرمود: هر كس علي عليه السلام را پيروي كند در اين كار شيعه حقيقي خواهد بود 📚 داستانها و پندها نوشته مصطفي زماني وجداني → @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شیعیان متوجه شرایط عصر غیبت باشند! 🔰 بیانات حضرت آیت الله صافی گلپایگانی مدظله: 🔹بدانيد عصر غيبت، عصر و آزمايش، عصر تمحيص و تخليص است. سعادتمندان و مؤمنانی را كه در ايمان، ثابت قدم می‌باشند و در اين مكتب انسان‌ساز غيبت، خود را می‌سازند... حوادث گوناگون، فشارها و سختی‌ها تكان نمی‌دهد؛ ايمانشان را متزلزل نمی‌سازد و مانند در برابر بادهای تند و شديد، پايدار و برقرارند و از افراد سست ايمان و ضعيف الاراده، جدا و می‌گردند. 👈هر چه تمسّك به دين و دينداری دشوارتر شود و با انواع محروميت‌های ظاهری توأم گردد، و تعهّد آنها قوی‌تر می‌شود... 🔸 در آن شرايط بر حسب بعضي روايات، تا آنجا نگهداری دين، سخت و دشوار می‌گردد كه مانند نگهداشتن آتش در كف دست می‌شود، يا چنان كه در حديث ديگر است: برای صاحب اين امر [امام مهدی عليه السّلام] غيبتی است و كسی كه بخواهد دينش را حفظ كند، مانند آن است كه قصد نگهداری درخت خارداری را در دستش دارد. 📚 الغيبة نعمانی، ص۱۱۲ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
14.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اینستاگرام خطرناکترین شبکه اجتماعی برای نوجوانان 🔸براساس تحقیقات انگلیسی‌ها اینستاگرام آمار خودکشی بین دختران ۱۵ تا ۱۹ سال رو بالا برده و باعث افسردگی، تنهایی، اضطراب، خشونت و خودتحقیری در نوجوون‌ها شده. 🔸چرا همه تصویر غیرواقعی از زندگیشون رو تو اینستاگرام میزارن؟ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
داستان کوتاه بنده شاکر کیست؟ امام صادق علیه السلام فرمود: در زمان های گذشته، در میان بنی اسرائیل، عابری زندگی می کرد، که از امور دنیا محروم بود، و در وضع بسیار دشواری زندگی می کرد، همسرش آنچه داروندار داشت، در تأمین زندگی او مصرف کرد، و دیگر آهی در بساط نماند و عابد و همسرش روزهائی را با گرسنگی بسر بردند. تا اینکه همسرش مقداری نخ را که ریشه بود، پیدا کرد و به شوهرش داد، تا به بازار ببرد، و با فروش آن غذائی تهیه کند. عابد آن را به بازار برد، وقتی به بازار رسید، دید بازار تعطیل است، و خریدارها جمع شده اند، و مأیوس بر می گردند، عابد با خود گفت، دریا نزدیک است، بروم در آنجا وضو بگیرم و دست و صورتم را بشویم، تا بلکه راه نجاتی پیدا شود، کنار دریا آمد، دید صیادی تور به دریا می اندازد و ماهی می گیرد اتفاقاً تورش را به دریا انداخت و کشید و تنها یک ماهی پلاسیده و بی ارزشی، در میان تور افتاده بود، عابد به صیاد گفت، این بسته نخ را به این ماهی می فروشم، صیاد، با کمال میل قبول کرد، عابر آن ماهی را برداشت و به خانه آمد، و جریان را به همسرش گفت. همسر، ماهی را گرفت و مشغول پاک کردن و بریدن آن شده تا برای پختن آماده کند، ناگهان در شکم ماهی مرواریدی گرانبها یافت، شوهرش را خبر کرد، شوهر آن مروارید را به بازار برد و آن را به بیست هزار درهم فروخت. و سپس آن پول کلان را که در دو کیسه بود به منزل آورد، در همین لحظه، فقیری به در خانه آمد و تقاضای کمک کرد، عابد به فقیر گفت: بیا و این یک کیسه را بردار و ببر، فقیر خوشحال شد و یک کیسه را برداشت و برد. همسر عابد گفت: سبحان الله، ما خودمان در حالی که در سختی و دشواری فقر بسر می بریم، نصف سرمایه ما رفت. چند لحظه نگذشت که فقیر دیگری آمد و تقاضای کمک کرد، عابد به او اجازه ورود داد، تا به او نیز کمک کند، او وارد خانه شد و همان کیسه درهم را که فقیر قبلی برده بود، آورد و در جای خود نهاد و به عابد گفت: کل هنیا مریئا...: از این روزی، بخور، گوارا و نوش جانت باد من فرشته ای از فرشتگان خدا هستم، پروردگار تو خواست بوسیله من تو را امتحان کند تو را شاکر و سپاسگزار یافت. 📗 ، ج 3 ✍ محمد محمدی اشتهاردی ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
✍🏻خیلی متن قشنگیه ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎیﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ. ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ : "ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ" ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ.......... ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ . ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ : "ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ" گر به دولت برسی، مست نگردی مردی گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی اهل عالم همه بازیچه دست هوسند گر تو بازیچه این دست نگردی مردی... ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🎆داغی صحرای محشر ✍ روزی پیامبر اکرم(ص) یک درهم به سلمان و یک درهم به ابوذر داد. سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوایی بخشید، ولی ابوذر با آن لوازمی خرید. روز بعد پیامبر دستور داد آتشی افروختند. سنگی نیز روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و شعله‌های آتش در سنگ اثر کرد، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود: «هر کدام باید بالای این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید.» سلمان بدون درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: «در راه خدا انفاق کردم» و پایین آمد. وقتی که نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فراگرفت. از اینکه پای برهنه روی سنگ داغ بگذارد و خرید خود را شرح دهد، وحشت داشت. 🌷 پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود: 🍃 « از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول می‌انجامد، ‌ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغ‌تر است». 📙 پند تاریخ، ج۱، ص۱۹۰ 🌱 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی