📚رحمت و حکمت
آرزوکن،آنچه خواهی ازخدا
فضل او شامل شود شاه وگدا
آنچه بخشیدت، به رحمت یادکن
گرندادت آن، به حکمت یادکن
رحمت وحکمت زسویش الفت است
درسپاس «حق» مزید نعمت است
شکراو واجب بدان درهردوحال
ناپسندت گربُوَد یا ایده آل
بس تمناها که خواهدشد عذاب
برسرت چون سقف آوار وخراب
خوبِ ظاهر،گاه درباطن بلاست
آنکه می داند صلاح ما خداست
شِکوِه ازکارخدا انصاف نیست
حکمت یزدان بجز الطاف نیست
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
❤️ هر روز چند صفحه با شهید کافی (قسمت 86) منبع : کتاب کافی گردآورنده : محسن حسام مظاهری ➥ @sheik
❤️ هر روز چند صفحه با شهید کافی (قسمت 87)
منبع : کتاب کافی
گردآورنده : محسن حسام مظاهری
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
ﻗﺎﻝ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺍَﻟﻨَﻈﺮﺑَﺮﻳﺪ ﺍﻟﺰِﻧﺎ ؛ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﻬﻮﺕ ﺁﻟﻮﺩ، ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﺎﻥِ ﺯﻧﺎﺳﺖ. ») ) ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﻣﻴﻔﺮﻣﺎﻳﺪ:
ﭼﻮﻥ ﭼﺸﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﺪﻳﺪﻩ، ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻫﺪ، ﭼﺸﻤﺖ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﻟﺖ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ.
ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺑﺎﺑﺎﻃﺎﻫﺮ:
ﺯِ ﺩﺳﺖ ﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺩﻝ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ
ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﻳﺪﻩ ﺑﻴﻨﺪ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻳﺎﺩ
ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺧﻨﺠﺮﻱ ﻧﻴﺸﺶ ﺯِ ﭘﻮﻟﺎﺩ
ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﺩﻳﺪﻩ ﺗﺎ ﺩﻝ ﮔﺮﺩﺩ ﺁﺯﺍﺩ
ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ (ﺹ) ﻣﻴﻔﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻧﻮﺍﻣﻴﺲ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻮﺭﺑﺎﺵ ﻧﺒﻴﻦ ﻛﻪ ﻧﺨﻮﺍﻱ، ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻱ، ﻧﺒﻴﻦ ﻛﻪ ﻧﺨﻮﺍﻱ.
❌ قسمت پایانی زنا و چشم چرانی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
💎 مردی ، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید. وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است؛ و بدون دلو و طناب نمی توان از آن آب کشید. هرچه گشت، نتوانست وسیله ای برای آب کشیدن بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد.
پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت!
آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی؟
همان لحظه ندا آمد:
ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 حڪایت عجیب دزدى با نام امام حسين عليه السلام!!!
✍از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده :
در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد.
روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد. شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند. امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟ اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم .
حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟ حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟ عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم . امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .
حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود. حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد. بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش مى كرد.
حكاياتى از عنايات حسينى : ص 34
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 یاران امام زمان چگونه به ایشان ملحق میشوند؟
⭕️ یاران امام مهدی علیهالسلام سه دستهاند:
دسته اول: یاران خاص و فرماندهان اصلی میباشند که تعدادشان 313 نفر است؛ اینان همان هایی هستند که قرآن -در آیه 8 سوره هود- از آنان به عنوان «امت معدوده» یاد مىکند؛
از طریق طی الارض و مسیرهای هوایی(سوار شدن بر ابرها) همگی در یک ساعت در مکه حاضر میشوند.
دسته دوم: 10 تا 12 هزار نفر از مومنین هستند؛ که بعد از اجتماع 313 نفر در مکه، اینان به خدمت امام میرسند؛ و تا وقتی این حلقه کامل نشود حرکت و قیام حضرت آغاز نخواهد شد. اینها افرادی کاردان و از زبده ترین و ورزیده ترین نیروهای سپاه امام هستند و قدرت اجرایی بالایی دارند.
اینکه چطور و چگونه به مکه میروند در منابع هیچ اشارهای نشده؛ روایات به ما گفتهاند که بعد از خروج سفیانی، با پای پیاده و حتی سینه خیز بر روی برف خود را به مکه برسانید
دسته سوم: انبوه مردم دنیا هستند؛ مردم محروم و مستضعف، ناامید از حکومت ها، خسته از وضع موجود و تشنه عدالت؛ که در جریان فتوحات امام و سیر حرکت ایشان به سرزمین های مختلف، دسته دسته به سپاه مهدوی میپیوندند
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
30.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پسر بسیار زیبا و چشم های یک دختر
از زبان شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🔴اهمیت و اولویّت هزینه کردن
برای مادر و پدر نسبت به دیگران
🌹رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمود:
كسى كه پنج دانه خرما يا پنج گرده نان يا چند دينار يا درهم دارد و می خواهد آنها را به مصرف رساند، در درجه اول، برای پدر و مادر خود خرج نمايد؛ در درجه دوم، براى خودش و زن و فرزندش، در درجه سوم، براى خويشاوندان و برادران مؤمنش؛ در درجه چهارم، براى همسايگان فقيرش و در درجه پنجم، در راه خدا به مصرف رساند. مورد پنجم از همه آنها اجر كمترى دارد.
📚تحف العقول، ص350
🌹همچنین فرمودند :
آیا به شما خبر دهم که بهترین و برترین راه برای خرج کردن پنج دینار چیست؟ عرض کردند: بله. فرمود: برترین آنها، نفقه دادن به مادرت میباشد. سپس نفقه دادن به پدرت است. در مرتبه سوم برتر آن است که مال را برای خودت و خانواده ات خرج کنی. چهارم بهتر است برای خویشانت نفقه دهی و پست ترین و پایین ترین حالت آن است که آن را در راه خدا انفاق کنی.
📚مستدرك الوسائل، ج7، ص241
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
❤️ هر روز چند صفحه با شهید کافی (قسمت 87) منبع : کتاب کافی گردآورنده : محسن حسام مظاهری ➥ @sheik
❤️ هر روز چند صفحه با شهید کافی (قسمت 88)
منبع : کتاب کافی
گردآورنده : محسن حسام مظاهری
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
#داستانهایبحارالانوار
دعای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله
رسول خدا صلی الله علیه و آله با عده ای از بیابان عبور میکردند. در اثنای راه به شترچرانی رسیدند. حضرت کسی را فرستادند تا مقداری شیر از او بگیرد.
شترچران گفت: شیری که در پستان شتران است برای صبحانه قبیله است و آنچه در ظرف دوشیدهام برای شام آنهاست.
با این بهانه به حضرت شیر نداد.
پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله او را دعا کردند و فرمودند:
" خدایا! مال و فرزندان او را زیاد کن! "
سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چرانی رسیدند.
پیامبر کسی را فرستادند تا از او شیر بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشید و با آن شیری که در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله ریخت و یک گوسفند نیز برای حضرت فرستاد و عرض کرد:
- فعلا همین مقدار آماده است، اگر اجازه دهید بیش از این تهیه و تقدیم کنم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او نیز دعا کردند، و فرمودند:
"خدایا! به اندازه نیاز او روزی عنایت فرما!"
یکی از اصحاب عرض کرد:
- یا رسول الله! آن کس که به شما شیر نداد درباره او دعایی نمودید که همه ما آن دعا را دوست داریم و درباره کسی که به شما شیر داد دعایی فرمودید که هیچ یک از ما آن دعا را دوست نداریم!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
"مال کمی که نیاز زندگی را برطرف میسازد، بهتر از ثروت بسیاری است که آدمی را غافل نماید."
سپس آن حضرت این دعا را نیز کردند:
- "خدایا به محمد و اولاد او به اندازه کافی روزی لطف فرما!"
📚 بحار: ج ۷۲، ص ۱۱
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ من این همه می آیم تا تو هم لحظه مرگ بیایی (متن سخنرانی شهید کافی)
یک سال اربعین با دوستان از نجف پیاده به کربلا آمدیم. به حرم آقا سیداشهداء (ع) که رسیدیم،دیدم یک پیرزن عرب دارد ناله می کند.
گوش دادم ببینم چه می گوید؟ دیدم این پیرزن می گوید: امام حسین (ع) من بچه هایم را رها کرده ام و اینجا آمده ام؛ شوهرم را هم رها کرده ام آمده ام؛خانه و زندگی و گوسفندهایم را هم گذاشته ام و آمده ام سال اولی هم نیست که می آیم بلکه هر سال دارم می آیم. می دانی چرا می آیم. حسین جان! من این همه می آیم تا تو هم لحظه مرگ بیایی.
امام حسین! این مردم هم صبح جمعه می گویند: این همه می آییم که تو هم بیایی. حسین! حسین!حسین جان! این همه می آیم که تو هم بیایی.
خدا نظام رشتی را بیامرزد.
از منبریهای آقا شناس و ارباب شناس بود،مولا شناس بود. نوکر سید الشهدا(ع) بود. گفتند: نظام رشتی وقت مردنش از بستر احتضار بلند شد و نشست. طبع شعری هم داشت. یک وقت دیدند خطاب به ابی عبدالله(ع) کرد:
به هنگام پیری مرانم زپیش
که صرف تو کردم جوانی خویش
حسین جان! وقتی جوان بودم در خانه ات بودم. حسین! حالا که پیر شده ام می خواهی بیرونم کنی؟ حسین!حسین! این موی سر و صورت را در خانه ات سفید کرده ام. حسین! یک عمری گفتم: حسین! حالا کجا بروم؟
به هنگام پیری مرانم زپیش
که صرف تو کردم جوانی خویش
❤️ خدایا! به آبروی اهل بیت(ع) ما را از اهل بیت(ع) جدا نکن!
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❤️ روانشناسی زرد یا علم روانشناسی
روان شناسی زرد میگه : زنان رابطه رو میسازن پس یاد بگیر چطور یک مرد رو نگه داری...
علم روانشناسی میگه: رابطه نیاز به تلاش، بلوغ عاطفی و علاقه ی هر دو طرف داره، پس انتخاب درستی داشته باش!
روانشناسی زرد میگه: آدمها رو باید توی عصبانیت شناخت!
علم روانشناسی میگه: آدمها رو باید توی روزهای خوب و بدشون باهم شناخت، و کنترل خشم یک مهارته که آدمها باید یاد بگیرند...
روانشناسی زرد میگه: اگه توی زندگیه خوشحال نیستی، رهاش کن!
علم روانشناسی میگه: قبل از اینکه زندگیت رو رها کنی، سعی کن نقش و سهم خودت رو هم در مشکلات ببینی و بعد تلاش کن یه راه حل مناسب پیدا کنی و اگه در آخر همهی راههارو امتحان کردی و چیزی درست نشد، رها کردن رو یاد بگیر....
روان شناسی زرد میگه: برای اینکه زن جذاب باشی باید یک سری قواعد و اصول رو یاد بگیری...
علم روانشناسی میگه: هر فرد جذابیت های خودش رو داره پس فقط کافیه عزت نفست رو بالا ببری و خودت باشی و همینطور تلاش نکن تایید همه رو بگیری، بپذیر نمیتونی برای همه دوست داشتنی باشی!
روان شناسی زرد میگه: سیاست های زنانه داشته باش و گاهی بی محلی کن تا طرفت قدرت رو بدونه!
علم روانشناسی میگه: سعی کن مثل رفیق همسرت باشی و البته یادت نره در محبت کردن و عشق ورزیدن هم باید تعادل داشته باشی!
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی