eitaa logo
شهید شیخ احمد کافی
91.4هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
5 فایل
🌹﷽🌹 آثار ماندگار از صدای ماندگار 👇 《رسانه حفظ و نشر آثار #شیخ‌احمد‌ڪافی》 تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 آی خوب ها! به خوبی ها یتان ننازید گفت: جمعی برای باریدن باران به بیابان رفتند تا دعا کنند و از خدا بخواهند باران رحمتش را نازل کند. پیشانی ها پینه بسته بود. به دیگران هم می بالیدند و می گفتند: اگر کاری دارید بیایید ما برایتان دعا کنیم. آی خوب ها! به خوبی ها یتان ننازید. به جان شما به همان جوان فکلی ریش تراشیده به چشم حقارت نگاه نکن! یک وقت می بینی همین آدم گوشه ای نشسته،وقتی همه می گویند: خدا. این آدم خجالت می کشد بگوید خدا. این همه مردم می گویند: العفو. ولی این جوان رویش نمی شود بگوید: العفو. یک دفعه دیدید خطاب می رسد آی ملائک! زیر بال همین گناهکار را بگیرید. او را بیاورید! به جان شما این خدا خیلی رئوف است. جوانها! نا امید نباشید. آی بد کرده ها! ناراحت نباشید سر و کارمان با آقاست. رفتند برای دعای باران، هر چه ناله کردند خبری نشد. زهری می گوید: یک وقت دیدم یک غلام سیاه چهره ای امد صورتش را روی خاک گذاشت و گفت : خدا! سفید صورتها، صورتهایشان را برداشتند اما به عزت و جلالت قسم این سیاه چهره صورتش را از روی زمین بر نمی دارد تا باران رحمتت را بفرستی. می گوید: طولی نکشید یک وقت دیدم قطعات ابر در آن هوای داغ آمدند و آسمان را پوشاندند. آنقدر باران بارید،آمدم بالای سر غلام سیاه گفتم: کافی است دیگر بلند شو! الان سیلاب راه می افتد، مردم را آب می برد. غلام صورتش را برداشت و رفت طرف خانه، من هم دنبال سرش رفتم تا ببینم این غلام کدام آقاست؟ این شاگرد کدام مکتب است؟ ❌ادامه در پست های بعدی... @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
15.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 منبر یک ( اولین قسمت ) سخنران شهید کافی @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
🔴 آی خوب ها! به خوبی ها یتان ننازید گفت: جمعی برای باریدن باران به بیابان رفتند تا دعا کنند و از خ
تربیت شده روی کدام دامن است؟ یک وقت دیدم این غلام آمد و آمد تا به خانه زین العابدین (ع) رسید. شاگرد کلاس اهل بیت (ع) همین است. چند دقیقه ای گذشت در این خانه را زدم. یکی از غلام ها آمد. گفت : کیست؟ گفتم: به آقا بگویید: زهری است می خواهد محضرتان شرفیاب شود غلام رفت و برگشت . گفت: آقای زهری ! آقا می گویند: بفرمایید. رفتم، سلام کردم آقا جواب داد گفتم: آقا جان! می خواهم یکی از غلامهایتان را بخرم. فرمود: بخری؟ من پسر فاطمه ام. بگو به تو ببخشم. مگر من غلام فروشم ؟ فرمود: غلامها بیایند بایستند. همه ایستادند. فرمود: کدام یکی را می خواهی ؟ گفتم: آقا آن که من می خواهم میان این غلام ها نیست. فرمود: کسی هست که نیامده باشد؟ گفتند: فلان غلام است که مریض است. فرمود: به او هم بگویید بیاید. آمد تا نگاهش کردم دیدم محبوب من است. گفتم: آقا جان من همین را می خواهم. یک وقت دیدم این غلام یک نگاه به من کرد و گفت: زهری! چرا تو می خواهی مرا از آقایم جدا کنی؟ گفتم: بخاطر همان عمل که بالای تلّ از تو مشاهده کردم. تا به او این را گفتم یک وقت حالش منقلب شد. گفت: خدا! کسی تا الان نمی دانست من در خانه ات آبرو دارم. حالا که فهمیدند دیگر زندگی دنیا را نمی خواهم. زهری می گوید: آمدم طرف خانه ام. یک چند قدمی بیشتر نمانده بود تا به خانه برسم که دیدم یکی از غلامان آقا آمد و گفت: زهری! اگر می خواهی در تشییع جنازه غلام شرکت کنی بیا. خدایا! وقتی پیشرفت این غلام را می بینم، احساس می کنم که خیلی عقب مانده ام. ❌ پایان متن سخنرانی سخنرانی @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 داستان کوتاه  یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت. سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز هم دست های حاضرین بالا رفت. این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.   و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 امام زمانت را بشناس! امام صادق علیه‌السلام: امامت را بشناس! زيرا هرگاه امامت را شناختی تقدم يا تأخر اين امر(فرج) زيانت ندهد. 📗کافی، ج۱، ص۳۷۱ 🔴 شناخت شناسنامه‌ای امام برای نجات کافی نیست همه میدانیم که نام امام زمان چیست، پدر بزرگوارشان چه کسی‌ست، در چه تاریخی متولد شده اند و.. این شناخت لازم است اما کافی نیست! یعنی نمی‌تواند عامل نجات انسان شود؛ زیرا وقتی زندگانی ائمه را میخوانیم، میبینیم بیشتر کسانی که امامان ما را اذیت یا به شهادت رساندند، بعضا نسبت فامیلی با آن‌ها داشتند و یا کاملا ایشان را میشناختند. از طرفی در دیگر روایات داریم وقتی حضرت ظهور میفرمایند در هیبت جوانی ۳۲الی۴۰ساله خواهند بود؛ به دلیل این ظاهر جوان جاهلان ایشان را منکر میشوند و در دیگر روایات داریم به دلیل صدور برخی اقوال و افعال حکیمانه ازسوی امام که مردم تاب تحمل آنرا ندارند، حضرت را تکذیب میکنند؛ اما دلیل این انکار چیست؟ پاسخ: عدم شناخت ولایت امام است! چیزی که انسان را نجات میدهد شناخت ولایت است. باید بدانیم که ولایت امام زمان همان ولایت حیدر است! ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❄️آخر هفته تون پربرکت الهی حالتون خوب 🌷 ❄️لحظه هاتون سرشاراز آرامش کارهاتـون مـوفق   🌷 ❄️نگاه مهربان خدا همراهتون مشکلات تون آسان🌷 ❄️و زندگیتون با خوشبختی سپری بشه 💐 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🌸پروردگارا ✨امـروز چتر رحمتت را 🌸بر سر دوستانم ✨همیشه باز نگهدار 🌸و بهترین تقدیرها ✨را برایشان رقم بزن 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 مفضل بن عمر گويد: از امام صادق علیه السلام شنيدم که ميفرمود: فرياد نکنيد، بخدا سوگند امام شما سالياني از روزگار غيبت کند و حتما مورد آزمايش واقع شويد تا به نهايتي که بگويند: او مرده يا هلاک شده... و چشمان مومنان بر او بگريد و واژگون شوند همچنان که کشتي در امواج دريا واژگون شود و تنها کسي نجات يابد که خداوند از او ميثاق گرفته و در قلبش ايمان نقش کرده و او را به روحي از جانب خود تاييد کرده باشد و دوازده پرچم مُشتَبَه (شبيه به هم) که هيچ يک از ديگري باز شناخته نشود، راوي گويد من گريستم. آنگاه فرمود: اي اباعبدالله چرا گريه ميکني؟ گفتم چگونه نَگِريَم در حالي که شما ميگوئيد: دوازده پرچم مشتبه که هيچ يک از ديگري باز شناخته نشود، پس ما چه کنيم؟ راوي گويد: امام به پرتو آفتاب که به داخل ايوان تابيده بود نگريست و فرمود: اي اباعبدالله! آيا اين آفتاب را مي بيني؟ گفتم آري، فرمود: به خدا سوگند امر ما از اين آفتاب روشن تر است. 📚کمال الدين وتمام النعمه، ج۲، ص۲۴ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 ارواح مؤمنان به صورت انسان مؤمنانى كه از دنيا رحلت مى كنند، در عالم برزخ به صورت هاى برزخى كه شبيه صورت انسان است مثل و مصور مى شوند نه به صورت هاى ديگر. ابن ظبيان مى گويد: من در خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بودم كه فرمود: مردم درباره ارواح مؤمنان پس از مرگ چه مى گويند؟ عرض كردم: مى گويند: آنها پس از مرگ در حواصل (سنگدان و چينه دان) مرغان سبز رنگ قرار مى گيرند. فرمود: ( (سبحان الله) )! مؤمن در نزد خدا گرامى تر از آن است كه روح او را در ( (سنگدان) ) مرغى قرار دهد، لكن چون وقت ارتحال مؤمن مى رسد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام به نزد او مى آيند، در حالى كه با آنها ملائكه مقرب پروردگار هم هستند. اگر خداوند زبان مؤمن را با شهادت به توحيد پروردگار و به نبوت پيامبر صلى الله عليه و آله و ولايت اهل بيت عليه السلام گويا كند، آنها به نفع او شهادت مى دهند و فرشتگان مقرب هم با شهادت آنها شهادت خواهند يافت. و اگر زبان مؤمن در آن حال بسته باشد! خداوند پيامبر خود را از ضمير و قلب او آگاه مى كند، پس رسول خدا بر ايمانش گواهى مى دهد، بر اساس شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام و فرشتگانى هم كه حضور دارند نيز گواهى خواهند داد. پروردگار چون روح مؤمنان را به سوى خود قبض مى كند، آنها را در بهشت مى برد. و در صورتى مانند صورت آنها قرار مى دهد، به طورى كه در بهشت مى خورند و مى آشامند، چون روح شخصى كه تازه از اين دنيا رفته بر آنها وارد مى شود، ايشان را به همان صورت هايى كه در دنيا داشتند مى شناسند. 📗بحار، ج ۶، ص ۲۲۶. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی