📘#داستانهایبحارالانوار
💠شرایط قبولی دعا و انفاق
🔹شخصی از امام صادق پرسید:
دو آیهی قرآن را هر چه دقت میکنم محتوایشان را نمی فهمم.
امام پرسید: کدام آیه؟
مرد گفت:
آیه اول این است که خداوند میفرماید:
(ادعونی استجب لکم؛ مرا بخوانید تا دعای شما را مستجاب کنم.)
من خدا را میخوانم، اما دعایم مستجاب نمی شود!
حضرت فرمود:
آیا گمان میکنی خداوند خلاف وعده کرده؟
گفت: نه.
فرمود: پس علت چیست؟
گفت: نمی دانم.
فرمود:
من آگاهت میکنم؛ هر کس خدا را بندگی کند، به دستورات او عمل نماید، آنگاه دعا کند و شرایط دعا را رعایت کند، خداوند دعای او را اجابت خواهد کرد.
پرسید: شرایط دعا چیست؟
امام فرمود:
نخست حمد خدا را به جای میآوری و نعمتهای او را یادآور میشوی و بعد شکر میکنی، سپس درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله میفرستی، آنگاه گناهانت را به خاطر میآوری و اقرار میکنی، از آنها به خدا پناه میبری و توبه مینمایی، این است شرایط قبولی دعا.
🔹پس از آن فرمود:
آیه دیگر کدام است؟
عرض کرد:
این آیه:
(ما انفقتم من شی ء فهو یخلفه و هو خیر الرازقین؛ هر چه را انفاق کنید خداوند عوضش را میدهد او بهترین روزی رسان است.)
من در راه خدا انفاق میکنم ولی چیزی جای آن را پر نمی کند!
🔹حضرت پرسید:
آیا فکر میکنی خدا از وعده خود تخلف کرده؟
در جواب گفت: نه.
امام فرمود:
پس علت چیست؟
گفت: نمی دانم.
امام فرمود:
اگر کسی از شما مال حلالی به دست آورد و در راه حلال انفاق کند هیچ درهمی را انفاق نمی کند مگر این که خداوند عوضش را به او میدهد.
📚بحار: ج ۹۶، ص ۱۴۷
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
23.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 داستان چنگیزخان مغول
سخنران شیخ احمد کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
شما سنت قد نمیدهد که آقای کافی را یادت باشد. خدابیامرز نفسگرمی داشت. همین ساواکیهای از خدا به خبر
ساواکیها اگر میفهمیدند که کسی در مغازهاش چنین چیزی میفروشد، پدرش را درمیآوردند. نمیدانم پدرم گفتند یا نه که آن زمان خانه ما در کوچه نو بود. الآن اگر اشتباه نکنم پایانه هاشمینژاد را آنجا ساختهاند.
اولینبار در خانه وحید اسلامی، که از دوستانم بود، صدای آقای کافی را شنیدم و به دلم نشست. بعد همان نوار را آوردم خانه خودمان و برای پدرم گذاشتم. موضوع صحبتهایی که میکرد خیلی یادم نیست و فقط میدانم که داشت حدیثی از امام صادق (ع) میخواند که در مورد ویژگیهای مومنان بود.
یکبار هم داشتیم با وحید نوار ردوبدل میکردیم که یک ساواکی ما را دید و فهمید کاسهای زیر نیمکاسهمان است. خلاصه نفری دو تا چک محکم خوردیم و نوارها را تحویل مأمور دادیم. اگر نوارهای امام خمینی (ره)، آقای کافی یا هرکس دیگری که به گمان آنها مخالف رژیم بود را در مغازه یا خانه کسی پیدا میکردند، دمار از روزگارش در میآوردند. ما شانس آوردیم که نوجوان بودیم و ساواکی از آن مخبرهای دست چندم بود.»
🔴 دل کافی
خیلیها فکر میکنند که شیخ احمدکافی، فقط واعظی بود که از امام زمان (عج) حرف میزد و مهدیه تهران را ساخت و نهایت اینکه مخالف شاه بود درحالیکه در طول این سالها کسی فعالیتهای اجتماعی و خیرخواهانه مرحوم کافی را خیلی بازگو نکرده است.
از پناهدادن به ایرانیهای اخراج شده از عراق گرفته تا تهیه کفش و لباس برای خانواده زندانیهای سیاسی و از همه مهمتر تأسیس درمانگاه.
❌ادامه در پست های بعدی....
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
15.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 منبر دو ( قسمت اول)
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚#داستان_زیبا
رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به حاج رسول تُرک، از عربدهکشهای تهران بود،اما عاشق امام حسین علیهالسلام بود.در ایام عزاداری ماه محرم شب اول، بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش کردند و گفتند: تو عرقخوری و آبروی ما را میبری!حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت: ناظم ترکها جوابم کرد، شما چه میگویی، شما هم میگویی نیا؟!
اول صبح در خانهاش را زدند، رفت در را باز کرد، دید، ناظم ترکهاست، روی پای حاج رسول تُرک افتاد و اصرار کرد بیا بریم، گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت! حاج رسول گفت: تو که من را بیرون کردی؟ گفت: اشتباه کردم، حاج رسول گفت: اگر نگویی نمیآیم! ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم، در کربلا هستم، خیمهها برپاست، آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیهالسلام بروم، دیدم یک سگ از خیمهها پاسداری میکند، هر چه تلاش کردم، نگذاشت نزدیک شوم، دیدم بدن سگ است، اما سر و کله حاج رسول است، معلوم میشود امام حسین علیهالسلام تو را به قبول کرده است.
ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن، آنقدر خودش را زد گفت: حالا که آقام من را قبول کرده است، دیگر گناه نمیکنم، توبه نصوح کرد، از اولیای خدا شد. شبی عدهای از اهل دل جلسهای داشتند، آدرس را به او ندادند، ناگهان دیدند در میزنند، رفتند در را باز کردند، دیدند حاج رسول است! گفتند: از کجا فهمیدی کلی گریه کرد و گفت: بیبی آدرس را به من داده است، شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود گفتند: چگونهای!گفت: عزرائیل آمده، او را میبینم، ولی منتظرم اربابم بیاید.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
🔴 منبر دو ( قسمت اول) سخنران شهید کافی ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
15.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 منبر دو ( قسمت دوم)
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
ساواکیها اگر میفهمیدند که کسی در مغازهاش چنین چیزی میفروشد، پدرش را درمیآوردند. نمیدانم پدرم گ
همانطور که حاجی عابدزاده تصمیم گرفته بود به نام چهارده معصوم، چهارده بنا و مدرسه بسازد، شیخ احمدکافی هم میخواست چهارده درمانگاه بسازد که در آن قوانین اسلامی کاملا رعایت شود.
اولین ساختمان هم در خیابان تعبدی مشهد ساخته و افتتاح میشود. حاج رضا ابوالقاسمنژاد از شهروندان محله هاشمینژاد که آن زمان ساکن خیابان تعبدی بوده است و شاهد ماجرای افتتاح درمانگاه خاتم الانبیا (ص) برایمان تعریف میکند: «سهراه کاشانی و همین نزدیکیهای خیابان تعبدی به گود زابلیها معروف بود.
خانوادههایی بیشتر در این گود زندگی میکردند که به زور میتوانستند شکم خودشان را سیر کنند.
اگر مریض میشدند که دیگر واویلا بود. اصلا نمیتوانستند دکتر بروند. بیشتر مشتریهای درمانگاه خاتم الانبیای آقای کافی یا از این قشر بودند یا خانوادههای خیلی مذهبی شهر.
بقیه هم کموبیش میآمدند. اگر درست یادم مانده باشد سال ۴۳-۴۲ بود که درمانگاه را افتتاحش کردند و خود آقای کافی چند شبی آنجا منبر رفت.
جالب بود که کسی هم مزاحمش نشد و بگیروببندی راه نیفتاد. خدایی درمانگاه خوبی بود و پزشکان حاذقی داشت. یعنی همهجوره سنگ تمام گذاشته بودند.
آن زمان میگفتند که مردم و چند نفر از بازاریان و خیران پولدار مشهدی و تهرانی کمک حال آقای کافی برای اداره درمانگاه بودند.»
❌ ادامه در پست های بعدی...
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
🔴 منبر دو ( قسمت دوم) سخنران شهید کافی ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
15.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 منبر دو ( قسمت سوم)
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
خـدایـا امـشب
آرامشی از جنس
❄️فرشته هایت نصیب
هـمه دلها
و شبی بی دغدغه
آرام و بـی نظیر
❄️قسمت عزیزانم بگردان
بـه امـید فردایی عـالـی
☃️شبتون آرام و خـوش
در پنـاه خالق بزرگ و مهربان
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
سلام روزتون بخیر 🌸
دیگری را آغاز میکنیم
و براتون از خدا💓
روزی سرشار از نعمت
و فراوانی خواستارم
و امیـدوارم هرکجا مینگریـد
خیـر باشد و نیکی و مهـر💓🌸
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📘داستانهایبحارالانوار
خطر وسواسی
🔹زراره و ابوبصیر میگویند:
به امام صادق علیه السلام عرض کردیم:
مردی در نماز شک میکند که چند رکعت خوانده و چند رکعت مانده، و هرچه نمازش را تکرار میکند باز همین شک و وسواس را دارد. چه کند؟
حضرت فرمودند:« به شک خود اعتنا نکند و نمازش را با همان وضع به آخر برساند.»
🔹سپس فرمودند:
وسواس کار شیطان است، شیطان خبیث را با شکستن نماز و تکرار آن به طمع نیندازید و به او اجازه نفوذ ندهید، زیرا که او دست بردار نیست، بار دیگر شما را به وسوسه و شک میاندازد، بنابراین به شک خود اعتنا نکنید. وقتی شما اعتنا نکردید او مأیوس شده و به سراغ شما نخواهد آمد.
إنما یرید الخبیث أن یطاع فإذا عصی لم یعد إلی أحدکم: به راستی شیطان ناپاک میخواهد از او پیروی شود. پس هرگاه از او پیروی نشد دیگر به سوی شما باز نمی گردد.
📌آری! وسواسی بودن نه تنها در نماز، کار شیطان است بلکه درکارهای دیگر نیز کار اوست و یک نوع مرض روحی و روانی است که باید جدأ از آن پرهیز نمود.
📚بحار ج ۲۷، ص ۸
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 زندگی دیگران را نابود نکنیم
جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار میکنی ؟پیش فلانی، ماهانه چند میگیری؟ 5000. همهش همین؟ 5000 ؟ چطوری زندهای تو؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه، خیلی کمه ! یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد ، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد ، قبلا شغل داشت، اما حالا بیکار است.
زنی بچهای را به دنیا آورد، زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچهتون، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! بمب را انداخت و رفت، ظهر که شوهر به خانه آمد، دید که زنش عصبانی است و .... کار به دعوا کشید و تمام.
پدری در نهایت خوشبختی است، یکی میرسد و میگوید : پسرت چرا بهت سر نمیزند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟! و با این حرف، صفای قلب پدر را تیره و تار میکند
این است، سخن گفتن به زبان شیطان. در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم؛
چرا نخریدی؟
چرا نداری؟
یه النگو نداری بندازی دستت؟
چطور این زندگی را تحمل میکنی؟ یا فلانی را؟
چطور اجازه می دهی؟
ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد، یا از روی کنجکاوی یا فضولی و... اما نمیدانیم چه آتشی به جان شنونده میاندازیم !
شر نندازید تو زندگی مردم. واقعا خیلی چیزا به ما ربطی نداره! کور ، وارد خانهی مردم شویم و کَر از آنجا بیرون بیاییم. مُفسد نباشیم.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی