eitaa logo
شهید شیخ احمد کافی
89هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
7.1هزار ویدیو
5 فایل
🌹﷽🌹 آثار ماندگار از صدای ماندگار 👇 《رسانه حفظ و نشر آثار #شیخ‌احمد‌ڪافی》 تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 شباهت آیات عهد عتیق با احادیث شیعه ⭕️ نزول حضرت جبرئیل بر حجّت خدا به شکل پرنده چون عیسی(علیه‌السلام) تعمید گرفت، بی­‌درنگ از آب برآمد. همان دم آسمان گشوده شد و او روح خدا را دید که همچون کبوتری فرود آمد و بر وی قرار گرفت. 📗انجیل متی 3: 13- 17 🌕 امام صادق علیه‌السلام: «إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یُبَایِعُ الْقَائِمَ جَبْرَئِیلُ یَنْزِلُ فِی صُورَهًِْ طَیْرٍ أَبْیَضَ فَیُبَایِعُهُ... اوّلین کسی که با قائم عجل‌الله فرجه بیعت می‌کند، جبرئیل علیه‌‌السلام است که به صورت پرنده‌ای سفید نزد حضرت آمده با او بیعت می‌کند. 📗کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۱ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 مدعی ولایت و امامت از نظر امام زمان... 🌕 حضرت مهدی عجل الله فرجه: «لاَ يُنَازِعُنَا مَوْضِعَهُ إِلاَّ ظَالِمٌ آثِمٌ وَ لاَ يَدَّعِيهِ دُونَنَا إِلاَّ جَاحِدٌ كَافِرٌ» كسى با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى‌كند، مگر آن كه ستمگر و معصيت كار باشد؛ همچنين كسى مدّعى ولايت و خلافت نمى‌شود، مگر كسى كه منكر و كافر باشد! از آدم تا محمّد، مقصد این است؛ فقط مهـدی امیرالمسلمین است!!! 📗الغيبة (للطوسی)، ج ۱، ص ۲۸۵ 📗الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۶۶ 📗بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۸ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر بر سر عهد و پیمان خود ماندیم؟ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🟣ای فرزند آدم ... من سخنانت را می شنوم وقتی که با من حرف می زنی و درد دل باز می گویی ... تو نیز سخنان مرا در کتاب من بخوان که فرشتگانم بر تو فرود آورده اند و من بدان وسیله با تو سخن می گویم ... در خلوت خود به اندیشه بنشین و در تنهایی خود سخنان مرا بشنو نعمت های مرا بشمار و خطاهای خودت را به یاد آر مرا دوست داشته باش و محبتم را در دل دیگران نیز بیانداز مهربانی های مرا برایشان بازگو کن و سایه سار لطف مرا بر فراز وجودشان نشان ده ... ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🟣 عالم ربانی آیت الله حق شناس رحمه الله: جوانهاى عزيز، خوب گوش بدهيد! در ابتداى جوانىِ‌ من، كسى نبود كه اين را براى من بخواند؛ ولى من به شما تذكر مى‌دهم و يادآورى مى‌كنم. راه وسوسه را بر مى‌بندد اين هم يك مشوق براى شما تا بدانيد كه با خون و رگ و پى شما مى‌آميزد. درباره‌ى شيطان گفته شده است كه «ان الشيطان ليجرى من ابن آدم مجرىالدم».1 يعنى شيطان از راه دوران دم وارد خون مى‌شود و را وسوسه مى‌كند. اما اين جوانى كه قرائت قرآن كرده است وكتاب بارى تعالى با خونش ممزوج شده است، شيطان چگونه مى‌تواند او را وسوسه كند؟! باز بخوان و بالا برو! «يعطى الامان بيمينه». به او گفته مى‌شود: تو در امانى. هيچ غصه نخور. آتش حتى به ذهنت هم خطور نكند. «و الخلد والجنان بيساره». بهشت در سمت چپ توست، باباجان! «و يُكسى حُلَّتين». دو حله و لباس بهشتى به او مى‌پوشانند. «ثم يقال اقرأ وارقه». به اوگفته مى‌شود: همان قرآن‌هايى كه مى‌خواندى، باز بخوان و بالا برو! پروردگار خودش لايتناهى است. جوايزش هم لايتناهى است. پاداش والدين قارى قرآن در باز كج سليقگى كن و بگو: بچه‌ام اگر به برود؛ درسش مى‌ماند! اى بيچاره! وقتى اين قسمت از روايت را گوش دادى، آن‌وقت مى‌زنى توى سرت!«و يكسى ابواه حُلتين» دو تا حُله و لباس بهشتى هم به پدر و مادر قارى قرآن مى‌پوشانند. باز نگذار پسرت بيايد مسجد! به پدر و مادر اين قارى قرآن مى‌گويند: اين جزاى آن قرآن‌هايى است كه فرزند شما خوانده است. 1_ 📖مستدرک الوسائل ج16ص220از کتاب عوالی اللئالی 📚ز ملک تا ملکوت - 1، صفحه 204 آیت الله ‌‌‌‌ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🟣نسبت به خدا خوش‌گمان باش 🔹️حضرت سلیمان علیه ‌السلام طوری بود که هر چه می‌دید یاد خدا می‌افتاد، ایشان "اَوّاب" بود یعنی بسیار رجوع‌کننده به خدا. 🔸درمورد میرزا جواد آقای ملکی تبریزی نقل می‌کنند که ایشان در روز غدیر مهمانی می‌گرفت، صبح تا ظهر مردم می‌آمدند. یک پسر فاضل طلبۀ خیلی زیبایی هم داشت، این پسر وقتی رفت پای سرداب تا میوه‌ها را بشوید، همان جا افتاد و از دنیا رفت. زن میرزا خودش را به میرزا رساند و گفت: «پسرمان مُرد!» گفت: «ساکت! چیزی نگو.» مهمانی برگزار شد. بعد که خودی‌ها مانده بودند، ایشان گفت: «از آقایم ممنونم بعد از این‌ همه سال که من عید غدیر مهمانی می‌گرفتم، امسال به من عیدی داد.» 🔹مرگ یکی از عزیزان مسئله‌ای است که طبعاً باید ناراحتی باشد اما میرزا از این مسئله جز لطف خدا نمی‌بیند، چون به خدا خوش‌گمان است، چون می‌گوید: «مگر می‌شود خدا در حق ما بدی بخواهد؟» چون عالِم است. عالِمی ‌است که می‌داند وقتی حضرت خضر آمد بچۀ آن مرد و زن مؤمن را کُشت، استدلالش این بود که اگر این بزرگ می‌شد، پدر و مادرش را کافر می‌کرد. شاید چنین چیزی است. می‌گوید: «خدایا هم برای آن بچه خوب بود، هم برای من و مادرش خوب بود. ممنونتم که چنین نعمتی به ما دادی.» این واقعاً ستودنی است که همچین آدمی به چنین فهم و درکی برسد. 🔸️ آیا ما به خدا خوش‌گمان هستیم؟ مثلاً پایمان بشکند، بگوییم: «خدایا احتمالاً اگر ادامه می‌دادم می‌خواستم زیر تریلی بروم، یا اگر می‌رفتم به یک گناهی می‌افتادم.» البته این جبرگرایی نیست که فکر کنید کلاً آدم به آنچه که دارد، قانع باشد و دیگر تکانی به خودش ندهد و هیچ تغییری نکند. 🔹️ اصلاً امکان ندارد مؤمن افسردگی بگیرد چون در دل سخت‌ترین چیزها هم لطف خدا را می‌بیند. زمانی که پیکر مطهر اباعبدالله علیه السلام روی زمین بود، حضرت زینب سلام الله علیها می‌فرماید: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا؛ من چیزی جز زیبایی ندیدم.» برگرفته از سخنرانی استاد رائفی پور ‌‌‌‌ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 حاضــــرِ غایب از نظـــــــر... 🌕 امیرالمومنین علی علیه‌السلام فرمودند: «به پروردگار علی سوگند! که حجّت بر آنان در راه‌هایشان بگذرد؛ به خانه‌ها و کاخ‌هایشان داخل شود؛ و شرق و غرب زمین را بسیار در نوردد؛ سخن مردم را می‌شنود، و بر مردم سلام می‌کند، او آنها را می‌بیند، ولی دیده نمی‌شود؛ تا زمان و وعده‌اش فرا رسد و منادى از آسمان آواز دهد كه «هان! امروز روز شادى فرزندان على علیه‌السلام و شيعيان اوست» «…فَوَ رَبِّ عَلِيٍّ إِنَّ حُجَّتَهَا عَلَيْهَا قَائِمَةٌ مَاشِيَةٌ فِي طُرُقِهَا دَاخِلَةٌ فِي دُورِهَا وَ قُصُورِهَا جَوَّالَةٌ فِي شَرْقِ هَذِهِ اَلْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا تَسْمَعُ اَلْكَلاَمَ وَ تُسَلِّمَ عَلَى اَلْجَمَاعَةِ تَرَى وَ لاَ تُرَى إِلَى اَلْوَقْتِ وَ اَلْوَعْدِ وَ نِدَاءِ اَلْمُنَادِي مِنَ اَلسَّمَاءِ أَلاَ ذَلِكَ يَوْمٌ فِيهِ سُرُورُ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ» 📗الغيبة (للنعمانی)، ج ۱، ص ۱۴۲ 📗فضائل أمیرالمؤمنین، ج ۱، ص۶۷ → @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خورشید جایش را به ماه میدهد ⭐️روز بـه شب ، آفتاب به مهتاب 🌸ولـــی مهــر خـــــدا ⭐️همچنان با شدت می‌تـابـد 🌸امیدوارم قلب هـــاتـــون ⭐️پــراز نــور درخشــان 🌸لطف و رحمت خــدا باشه ⭐شبـ🌙ـتون غرق در عطر گل 💗شبتون آرام کنار خانواده و عزیزان💗 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
در این صبح🍃🍂 زیبـای پاییزی بهترینها و خـیرتـرین هارا 🍃🍂 از خدای عزیز ومهربان بـرای شمـا بزرگواران خواستارم🍃🍂 امروزتـون پـراز اتفاقات قشنگ پـراز مـوفقیت و پـراز خیر و برکت باشه🍃🍂 @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚یک داستان کوتاه سلیمان نبی (ع) در راه مور ضعیفی دید که دانۀ خود به زور می‌کشید. مور را در دست گرفت و به خانۀ خود آورد. صندوقی چوبی داشت که وسط آن را تراشید و مور را در آن خانه داد. به مور گفت: می‌خواهم یک‌سال میهمان من باشی و رنج کار و بار نبری، در یک‌سال چند حبه گندم تو را کفایت می‌کند؟ مور گفت: چهار حبه گندم با قدری آب، برای رفع گرسنگی یک‌سال من کافی است. حضرت سلیمان (ع) شش حبه گندم گذاشت و اتمام حجت کرد که یک‌سال بعد به دیدارش خواهد آمد و او را آزاد خواهد کرد. مور پذیرفت و سلیمان (ع) درب صندوق را بست. یک‌سال بعد سلیمان (ع) آمد و دید که مور از شش حبه گندم، سه حبۀ آن را خورده و سه حبۀ دیگر باقی مانده است. بر سر مور دادی کشید و گفت: ای مور! تو چه اندازه طمعِ دنیا داری که نخوردی؟ چرا دروغ گفتی که چهار حبه کفایتت می‌کند، ولی سه حبه خوردی؟ مور گفت: من دروغ نگفتم، من هر سال چهار حبه گندم می‌خورم، امسال هر چقدر خواستم در خوردنِ گندم راحت باشم، ترسیدم و با خود گفتم، ای مور! سلیمان خدا نیست که روزیِ تو را فراموش نکند، انسان است و ممکن است یادش برود و به جای یک‌سال بعد از دو سال درب زندانِ تو را باز کند تا رها شوی. او خدا نیست که همیشه زنده باشد، ممکن است بمیرد و تو هم با مرگ او از گرسنگی بمیری. 📖 قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنفَاقِ ۚ وَكَانَ الْإِنسَانُ قَتُورًا (100 - اسراء)بگو: اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید. در آن صورت، (بخاطر تنگ‌نظرى) امساک مى‌کردید، مبادا انفاق، مایه تنگدستى شما شود، و انسان تنگ‌نظر است. ای سلیمان‌! حال فهمیدم که خدا اگر روزیِ مخلوق را به دست مخلوق بسپارد، تا چه اندازه فکر و خیال و درد و غصه دارد و حتی از ترسش نمی‌تواند دست به غذا ببرد. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚داستان کوتاه طفلی از باغی گردو می‌دزدید. پسر صاحبِ باغ با چند دوست خود در کنار باغ کمین کردند تا دزد گردو را بیابند. روزی وقتی طفل گردوها را دزدید و قصد داشت از باغ خارج شود لشکرِ کمین‌کرده‌ها به دنبال طفل افتادند و طفل گردوها را در راه رها کرده و از ترس جان خود فرار کرد. آنان پسرک را در گوشه‌ای بن‌بست گیر انداختند و پسرک از ترس بر زمین چمباتمه زد و نشست و دست بر سر گذاشت و امان خواست. حکیمی عارف این صحنه را می‌دید که صاحب گردوها چوبی در دست بلند کرده و می‌گوید: برخیز! چرا گردوهای ما را می‌دزدی؟! طفل گفت: من دزدی نکردم. یکی گفت: دستانت رنگی است٬ رنگ دستانت را چگونه انکار می‌کنی؟ دیگری گفت: من شاهد پریدنت از درخت بودم... حکیم وارد شد و چند سکه غرامت به صاحب مال داد تا از عقوبت او دست برداشتند. حکیم در کُنجی نشست و زار زار گریست. گفت: خدایا! در روز محشر که تو می‌ایستی و من در مقابل فرشتگانِ توام، چگونه گناهان خود را انکار کنم با این‌که دستانم و فرشتگانت بر حقیقت و بر علیه من گواهی خواهند داد؟!! خدایا! امروز من محشر تو را دیدم، در آن روز بر من و بر ناتوانیِ‌ام رحم نما و با من در محاسبۀ گناهانم تنها و پناهم باش و چنانچه من بر این کودک رحم کردم و نجاتش دادم تو نیز در آن روز بر من رحم فرما و مرا نجات ده!!! ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚 جوانی عاشق دختری شد و با رنج و مصیبت یک روز نصیبش شد تا ساعتی او را ببیند و از دست دختر شانه‌ای به رسم یادگار بگیرد. از قضای روزگار دختر ازدواج کرد و پسر را چاره‌ای جز فراموش کردن او نماند. نزد دوست مؤمن خود رفت و گفت: چگونه او را فراموش کنم؟ دوستش گفت: هر چه نشان از او داری از خود دور کن. جوان عاشق شانۀ چوبی را به دور انداخت. مدتی گذشت و جوان آن دختر یادش برد. تنگی معیشت جوان را گرفت و یاد خدا فراموش کرد. دوست مؤمن به او گفت: شرم باد بر تو! از دختری شانه‌ای چوبی داشتی به هزاران زحمت توانستی فراموشش کنی، چگونه از خدایی که این همه نعمت در کنار خود داری از دیدن آن‌ها چشم پوشیده‌ای و فراموشش کرده‌ای؟! پس نعمت‌های خدا (اگر می‌توانی) از خود دور کن سپس فراموشش کن... ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🟣راه جلوگيري از افکار شهوانی هر کسی به طور طبیعی و غریزی، تمایلات جنسی دارد و خواه ناخواه گاهی افکارش به این سمت کشیده می شود؛ آنچه مهم است برخورد با این مسئله و در کنترل داشتن آن است. کنترل ذهن، تا حد زیادی به کنترل دیگر حواس انسان وابسته است. یکی از دلائل اینکه فرموده اند چشم و گوشتان را از نامحرم و مسائل شهوانی دور بدارید، همین است. بنابراین اصلِ اینکه گاهی دچار چنین افکاری می شوید، طبیعی ست؛ منتها مراقب باشید که اولا خودتان به آن دامن نزده و تلاش کنید تا با راهکارهایی که در ادامه عرض خواهد شد، مسیر ذهنتان را تغییر دهید. ثانیا برای پیشگیری و کمتر شدنِ چنین افکاری، تمام تلاشتان را بکنید که واردات و صادرات ذهنتان که همان حواس ظاهری ست را کنترل کرده و از امورِ شهوانی حرام دور نگاه دارید. 🔰برخی راهکارهای کنترل افکار شهوانی: 1⃣ در اولین قدم اضطراب و نگرانی را حتی الامکان از خودتان دور کنید. فکر گناه، تا زمانی که به مرحله عمل نرسیده، عقوبتی ندارد؛ هرچند فکر کردن به گناه موجب سنگینی روح و ای بسا سلب توفیق انسان شود. دلیل آن هم غیر ارادی بودن آن است. هیچکس نمي تواند كاري كند كه حتي فكر بد هم به ذهنش خطور نكند، مگر معصومين و كساني كه به مقام مخلَصين رسيده اند. بنابراین مضطرب نشده و احساس گناه را کنار بگذارید. 2⃣ فعالیت های فیزیکی و تمریناتی که باعث تحریک مغز شود نیز برای هدایت و تغییر مناسب الگوهای فکری موثر است. وقتی افکار مزاحم به ذهنتان هجوم آورد، تلاش کنید که موقعیت خودتان را تغییر داده و به یک کار فیزیکی شدید یا یک مسئله ذهنی مثل محاسبات ریاضی، حد جدول، تمرکز کردن بر یک برنامه تلوزیونی و امثال اینها مشغول شوید. به این ترتیب ذهن با یک مسئله جایگزین مشغول شده و افکار مزاحم را فراموش خواهد کرد. 3⃣ ورزش مستمر و روزانه باعث بهبود عملکرد ذهن می شود. پزشکان تاکید دارند پیاده‌روی منظم و مداوم در تقویت حافظه نقش قابل ملاحظه‌ای دارد. این متخصصان می‌گویند 40 دقیقه پیاده‌روی آرام به مدت سه نوبت در هفته می‌تواند باعث افزایش اندازه غده هیپوکامپ در مغز ‌شود که بخش حافظه و خاطرات را در این عضو مهم در کنترل دارد و عملکرد ذهن را در انسان حتی با بالا رفتن سن، بهبود بخشد. 4⃣ تحریک کننده های خود را بشناسید. بعضی مواقع خستگی و بی حوصلگیِ مداوم و نداشتن تفریح سالم، سبب می شود ذهن برای رفع خستگی به دنبال سرگرمی بگردد و بسیاری مواقع افکار جنسی اولین راه حلی است که یافت شده و فرد به این صورت تحریک می شود. 5⃣کمک گرفتن از اعتقادات مذهبی هم بسیار موثر است. وقتی افکار مزاحم به شما هجوم می آورند، دو رکعت نماز بخوانید و از اهل بیت علیهم السلام بخواهید که به شما در کنترل افکارتان کمک کنند. امکان ندارد که کسی در راه رضای خداوند و برای انجام فرمان الهی تلاش کرده و از واسطه های فیض الهی هم مدد بطلبد، ولی کمکی دریافت نکند. قرآن می فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى ‏كند و گامهايتان را استوار مى دارد.(1) کنترل ذهن یکی از مراحل سخت خودسازی ست و پیامبر عظیم الشان اسلام فرموده اند: أفضل الأعمال أحمزها؛ با فضیلت ترین كارها سخت ترين آنهاست.(2) امیرالمومنین علی‌ علیه السلام فرموده اند: خدا رحمت‌ کند انسانی‌ را که‌ همیشه‌ پروردگارش‌ را در نظر داشته‌ باشد. از گناه‌ کناره‌ گیرد و با خواهش‌ دل‌ بجنگد؛ و آرزوی‌ دنیایی‌ خود را تکذیب‌ کند. آن‌ انسانی‌ که‌ نفس‌ سرکش‌ خود را با تقوا و پرهیزکاری‌ مهار کند و با لگام‌ ترس‌ از پروردگار بر دهانش‌ دهنه زند و مهارش‌ را به‌ سوی‌ طاعت‌ و فرمان‌ برداری‌ خدا کشاند و از نافرمانی‌ و معصیت‌ بازش‌ دارد.(3) 📚پی نوشت: 1. سوره محمد، 7. 2. بحار، ج 67، ص237. 3. کافی‌، ج8، ص‌ 172 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🟣هر 100 تا مشتری، پنج تای بعدی نذر امام زمان چند وقت پیش کیف مدرسه‌ پسر و دخترم رو دادم برای تعمیر. نو بودند ولی بند و یکی از زیپ‌های هر کدوم خراب شده بود. کاغذ رسید‌ رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده. دو روز بعد، حدود ساعت 11 شب برای تحویل کیف‌ها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت:شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمی‌گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید! از شنیدن نام مولا و آقایمان کمی جا خوردم و گفتم: تسبیحِ صلوات رو حتما می‌خونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیده‌اید و کار کرده‌اید. تعمیرکار گفت: این نذر چند ساله منه. هر صد تا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!بعد هم دسته‌ قبض‌هاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی ته‌ فیشِ قبض‌ها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» سپس ادامه داد:این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض‌ها به اونا میفته؛ هر کاری که داشته باشن، مجانی انجام می‌شه، فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیف‌ها رو برداشتم و از مغازه بیرون اومدم. تا مدت‌ها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر می‌کردم...به این فکر کردم که اگر همه ما در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میفته! من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنران:استاددانشمند موضوع: برادرت را دریاب ‌‌‌➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 پـــرودگـــارا ⭐️ امشب از تو میخواهم 🌺 دلهایمان راچون آب روشن ⭐️ زندگیمان را چون 🌺 گرمای آتش دلچسب ⭐️ وجودمان را چون 🌺 ماه آسمان آرام و روزگارمان را 🌙 چون نگاهت زیبا کن 🌺 شبتون معطر به عطر گـــــل @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂ســــلام 🍃‌صبح دل انگیـز 🍂پـاییزیتون پـرانـرژی 🍃دلتون پراز نغمه‌های شادی 🍂و پـر از احـساس خوشبختی 🍃جـاده زنـدگی ‌تـون هـموار 🍂و تـوأم با سلامتی و کامیابی 🍃صبحتـون شکوفـا و پُـر انـرژی @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🟣 مردی نزد کریمخان زند آمد. از لحظه دیدن کریم خان زاز زار گریست . کریمخان هر چقدر خواست مرد چیزی بگوید، با صدای بلند و زار زار مرد فقط می گریست. دستور داد او را به گوشه ای ببرند و آرام کنند و بعد بیاورند. بعد از ساعتی که آرام شد نزد شاه آوردند. شاه از او دلجویی کرد. مرد گفت: من کور مادر زاد بودم سالها با این منوال سپری کردم، روزی بر سر مزار پدر بزرگوارتان رفتم و توسل کردم. زار گریستم و گفتم، ای مردی که زیر این خاک خفته ای تو لیاقت داشتی که خدا پادشاهی کشوری بزرگ چون ایران را به تو بخشید. می دانم به خدا خیلی نزدیکی، چشم های مرا شفا ده. برسر مزار پدرتان خواب آرامی مرا گرفت، دیدم مردی روشن و نورانی با فرشتگانی نزد من آمد. گفت چشمان تو را شفا دادم. گفتم شما که هستید؟ گفت : من ابوالوکیل پدر کریم خان زند هستم، همان کسی که تو برای او متوسل شدی . تو انسان روشنی هستی که عزت خواهی یافت، چون هر کسی لیاقت توسل به مزار مرا ندارد. ای قبله عالم، از خواب که بر خواستم چشمان خویش را بینا یافتم. مدتی از شوق ، شب و روز گریه می کردم . امروز خدمت شما برای تشکر رسیدم تا بگویم بدانید و نگران پدر نباشید ، جایگاه رفیعی پیش خدا دارد. حقیر نیز در دربار برای خدمتگزاری حاضرم تا خواب مرحوم پدرتان محقق شود.کریمخان برآشفت و با شلاق دستی خود پی در پی بر سر و صورت این مرد نواخت. دستور داد جلاد بیاد تا چشمان این مرد را از حدقه خارج کند. درباریان واسطه شدند و گفتند، ای کریم برای کرم نزد تو آمده ، ببخشش. کریم خان غضبش فروکش کرد و دستور داد او را به چوبی بستند و تازیانه زدند. وقتی بدنش خرد و خمیر و از ضرب تازیانه کوفته شده بود، نعش او را جلوی شاه انداختند. شاه گفت: ای مردک شیاد، پدر من تا زنده بود ، در گردنه بید سرخ دزدی می کرد. زمانی که من به این مقام رسیدم برخی برای چاپلوسی برای او زیارتگاه و گنبدی ساختند. اکنون تو او را صاحب کرامت معرفی می کنی؟ ای کاش چشم هایت را در می آوردم تا بروی او چشمان تو را دوباره شفا دهد. گم شو و چاپلوسی نکن.. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣میخوای بری بهشت؟ 🎙آیت الله بهجت جبرئیل به حضرت ادم علیه السلام فرمودند اگر میخای برگردی بهشت کم سخن بگو! ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🟣آیا حجاب مخصوص زنان است؟ حجاب به معنی پرده و پوشش است. و در اصطلاح دینی به پوششی برای ندیدن چیزی گفته می شود که باید دیده نشود. در حقیقت پلک چشم نوعی حجاب است که باعث می شود از نامحارم چشم بپوشد. در این آیه به مردان هم ضرورت حجاب در چشم تاکید شده است. ❀قل للمومنين يغضوا من ابصارهم❀ ۩به مومنان (مرد) بگو دیدگان خود را بپوشانند.۩ 🍁هرچند اغلب توصیه حجاب به زنان است چون مردان از دیدن تحریک می شوند ولی زنان نیز چنین نیست گمان کنیم از دیدن مردان اصلا تحریک نمی شوند. حجاب شرعی مردان هم پوشاندن موهای سینه از زنان و بازوها است. حتی می بینیم متاسفانه برخی مردان در انتخاب شلوار مناسب نیز دقت نمی کنند و در هنگام نشستن و برخاستن کمر آن ها عریان بیرون می زند. نوعی دیگر حجاب طبق آیات قرآن حجاب در صوت یا گفتار است. ❀و اغضض من صوتک‌❀ ۩و صدای خود را پایین بیاور۩ 🍁چرا که برخی زنان و حتی مردان با برخی خنده ها و لحن هایی که صحبت می کنند قصد تحریک نفر مقابل و جذب او را دارند و به نوعی دلبری از جنس مخالف می کنند. که تمام این موارد جزو شمول بی حجابی محسوب می شود باید اعتراف کنم، البته این امر برای کسانی است که قصد رسیدن به کمالات انسانی را دارند. این بحث برای عموم شاید منطقی و اصلا جالب به نظر نرسد و نوعی عقب ماندگی دینی محسوب شود. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚 مقام غلام با معرفت امام سجاد علیه السلام از سعید بن مسیب روایت شده که گفت: قحطى عمومى مردم را فرا گرفت، من چشم خود را گشودم، غلام سیاهى را بالاى تپه‌اى تنها دیدم، به طرف او روان شدم، دیدم لب‌هاى خود را حرکت می‌دهد، هنوز دعاى او تمام نشده بود که ابرى آمد، وقتی آن ابر را دید خوشحال شد و برگشت، به قدرى باران آمد که ما گمان کردیم غرق خواهیم شد. من به دنبال آن غلام رفتم تا این‌که دیدم داخل خانه امام سجاد(علیه السلام) شد. من نیز بعد از او داخل خانه آن‌حضرت شدم، و گفتم: اى آقاى من! در خانه شما غلام سیاهى است که به من تفضّل نما و او را به من بفروش؟ آن‌حضرت فرمود: «اى سعید! چرا آن غلام به تو بخشیده نشود؟»، پس به سرپرست غلامان خود دستور داد تا همه غلام‌هایى را که در خانه آن‌حضرت بودند به من بدهند، او غلامان را حاضر ساخت، ولى من آن غلام را در بین آنان ندیدم، گفتم: غلام سیاهی که من می‌خواهم  در میان آنان نیست! سرپرست غلامان گفت: غیر از فلان غلام که نگهبان است کسى نیست، گفتم: او را بیاور! چون او را آورد دیدم همان غلامی است که من می‌خواستم. به امام گفتم: این همان غلامی است که من می‌خواهم. امام(علیه السلام) فرمود: «اى غلام! سعید، مالک تو شد، با او برو» غلام به من گفت: چه باعث شد که تو بین من و مولاى من جدایى انداختى؟! گفتم: آن معجزه‌اى که من بالاى تپه از تو دیدم. ناگاه آن غلام دست خود را با تضرّع و زارى به طرف آسمان بلند کرد و گفت: اى خدا! اگر ما بین من و تو رازى بوده که آن‌را فاش کردى الآن مرا قبض روح کن. امام سجاد(علیه السلام) و حاضران در مجلس گریستند، من هم با چشم اشکبار خارج شدم، همین‌که به منزل خود رسیدم پیغام‌رسان امام نزد من آمد و گفت:   اگر می‌خواهى در تشییع جنازه آن غلام شرکت کنی بیا... 📚 اثبات الوصیة مسعودى، ص 175، انصاریان، قم، 1384 ش، 1426ق. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی