🔹سروده های مختلف در وصف عکس خاص از بازتاب پرچم فلسطین بر روی پیکر شهید هنیه در عینک رهبر انقلاب
📝#قاب_فتح
🔴به شناخت رهبری بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/70057984Cca1b147a1d
44.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #فیلم | خون هایی که یک ملت را نجات داد
▪️فیلم کامل سخنرانی کمتر دیده شده حضرت آیتالله خامنهای در بهشت زهرا، در دومین سالگرد واقعه #کشتار_مردم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ توسط رژیم #پهلوی
🔴به شناخت رهبری بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/70057984Cca1b147a1d
جلال آل قلم / یادداشت آیتالله خامنهای درباره جلال آلاحمد
🔹آنچه در پی میآید پاسخهای رهبر انقلاب به پرسشهای انتشارات رواق است که در سال ۱۳۵۸ و در تبیین منش فکری و عملی جلال آلاحمد مرقوم کردهاند. متن سوالات رواق هم اینک در دست نیست، اما از فحوای پاسخ ها قابل حدس است، سؤالاتی چون نحوه آشنایی با ایدههای آلاحمد، ساحتهای نقش آفرینی فرهنگی او، واپسین منزل فکری وی و نقش او در بسترسازی برای انقلاب و... نگاه جامعالاطراف رهبری به کارنامه آلاحمد، به ویژه واپسین فصل آن، بازگوکنندهی نکات مهمی است که میتواند جلال پژوهان را مددکار باشد.
🔴به شناخت رهبری بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/70057984Cca1b147a1d
شناخت رهبری
جلال آل قلم / یادداشت آیتالله خامنهای درباره جلال آلاحمد 🔹آنچه در پی میآید پاسخهای رهبر انقلاب
📌 جلال آل احمد: خمینی جگر دارد این هوا!
🔹 [با جلال] رفتیم قم. سر یککوچه نگه داشت و دوتا کتابش را برداشت: غربزدگی توی یک دستش بود و یک کتاب دیگر توی دست دیگرش. گفتیم: «کجا داری می روی؟» گفت: «صدایش را در نیاورید، دارم می روم پیش خمینی!»
🔹-بعد از ۱۵ خرداد بود؟
بله توی آن اوضاع! گفتیم «آنجا چرا؟» گفت: «بعداً می گویم». خلاصه توی ماشین منتطر ماندیم. بعد از چند دقیقه ای آل احمد آمد.
دیدیم یک کتابش را اینطرفی پرت کرد، یکی را آن طرفی.
🔹گفتیم: «پس چه شد؟» فریاد زد: «آی! خمینی جگر دارد این هوا!» دستش را به اندازه یک هندوانه باز کرد و :« مصدق جگر دارد این قدر!» و به اندازه یک ارزن را نشان داد...
🔹 [جلال] تعریف کرد که رفتم در زدم و یک نفر در را باز کرد. گفتم به آقا (امام خمینی) بگویید جلال آل احمد، نویسنده فلان و بهمان آمده.
آقا میگوید: بگویید بیاید داخل.
رفتم و دیدم آقا متین و موقر نشسته. ژست گرفتم و میخواستم کتابها را بدهم به آقا. اول کتابها هم غلیظ نوشته بودم: «تقدیم میشود به ...».
🔹آقا گوشه پتوی زیر پایش را میزند عقب و هر دوتا را بیرون میآورد!
جلال میگوید: «نمیدانستم شما این خزعبلات را هم میخوانید.» جلال خیال کرده بود خیلی ختم است.
آقا در سکوت به جلال حالی میکند که: «اگر خزعبلات است، چرا دو تا را زدی زیر بغلت و با خودت آوردی؟ تو میخواهی روشنفکر بازی برای من دربیاوری؟»
📕کتابماه فرهنگی تاریخی |آبانماه ۱۳۸۷
گفت و گو با محمود گلابدرهای
⭕️ @shenakhte_rahbari