اگرچه یاد ندارم که دفعه ی چندم
مرا شکستی و آه از نگاه این مردم
به گیسوان پریشان خود نگاه بکن
که شرح حال من است این کلاف سردرگم
حکایت منِ دور از تو مانده، اینگونهست:
خمار و خستهام و نیست قطرهای در خُم
همیشه عطر تو بیتاب کرده جانم را
چنان که باد بپیچد به خوشهی گندم ...
به سر هوای تو دارم خدا گواه من است
اگر رسیده نمازم به رکعت پنجم!!
#حسین_دهلوی
@sher_kade
زمان:
حجم:
549.6K
ای دلبریات دلهرۀ حضرت آدم
پلکی بزن و دلهرهام باش دمادم
پلکی بزن از پلک تو الهام بگیرم
تا کاسۀ تنبور و سه تاری بتراشم
هر ماه ته چاه نشد حضرت یوسف
هر باکرهای هم نشود حضرت مریم
گاهی غزلم! گمشدنِ رخش بهانه است
تهمینه شود همدمِ تنهاییِ رستم
تهمینه شود بسترِ لالاییِ سهراب
تهمینه شود یک غمِ تاریخیِ مبهم
تهمینۀ من ترس من این است نباشد
بابِ دلت این رستمِ بیرخشِ پر از غم
این رستمِ معمولیِ ساده که غریب است
حتا وسطِ ایلِ خودش در وطنش، بم
دلگیرم از این فاصلههایی که زیادند
ناچارم از این مردنِ تدریجیِ کم کم
هر جا بروم شهر پر از چاه و شغاد است
بگذار بمانم... که فدایِ تو بگردم
من نارونِ صاعقهخورده، تو گل سرخ
تو سبز بمان، من بدرک، من به جهنم
#حامد_عسکری
@sher_kade
2.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب زیارتی امام حسین علیه السلام
@sher_kade
بیمن چگونه میگذرد روزگار تو؟!
بیتو تمام هفتهٔ من عصر جمعه است
مبین اردستانی
@sher_kade
#میلاد_امام_هادی
یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد
کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
کلماتی که پر از رایحهً غار حراست
خط به خط جامعه آیینهً قرآن خداست
عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسهً ظرفیت من پر شده است
همهً عمر دمادم نسرودیم از تو
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو
من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم
عرق شرم به پیشانی دفتر دارم
شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو
دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد
بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم
تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران
من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتی ست حقیر ای باران
یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران
نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران
ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
ما که از نسل غدیریم ، غدیر ای باران
پسر حضرت دریا ! دل مارا دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران
سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران
#سید_حمید_رضا_برقعی
@sher_kade
اجازه هست بگویم که دوستت دارم؟
اجازه هست بگویم تویی کس و کارم؟
اجازه هست بگویم که عاشقت شده ام؟
که ناز چشم سیاه تورا خریدارم
اجازه هست بگویم که بینوای توأم؟
وَ از فراق جمال تو ماه بیمارم
اجازه هست ببویم ز عطر گیسویت؟
کنون که در سر ِ زلف تو من گرفتارم
اجازه هست زنم بوسه جای پای تو را؟
تو شاه شهری ومن چون گدای دربارم
اجازه هست بگویم که بی قرار توأم؟
تویی قرار دل من تویی تو دلدارم
اجازه هست؟ ببخشید دوباره می پرسم
اجازه هست بگویم که دوستت دارم؟
#علی_اکبر_اسلامیان
@sher_kade
در شهر نشانهای ز تبلیغ تو نیست
ای عشق! ستاد انتخاباتت کو؟
#مهدی_جهاندار
@sher_kade
زمان:
حجم:
471.5K
امـروز پشتِ پنجـره، گلـدان گذاشتم
از غصه سر به نردهی ایوان گذاشتم...
دست و دلم به شعر نمیرفت مدتی!
عکسِ تو را کنارِ قلمدان گذاشتم...
شعر آمد و تو آمدی و خط به خط به خط
اسـمِ تـو را نوشتـم و باران گذاشتـم..!
با طعــمِ قهوهای که نخـوردم کنارِ تو
بر ذهن میزِ خسته دو فنجان گذاشتم...
عطــرِ تو را برای غــمِ روزهـــای عید
شــالِ تـو را بـرای زمســتان گذاشتـم...
از گریه خیس و خالیام امشب که نیستی
چتــرِ تو را کنارِ خـیابان گذاشتـم...
عشقت مرا به حاشیه راندهست از خودم
اینگــونه شد که سـر به بیابان گذاشتـم...
#اصغر_معاذی
@sher_kade
چگونه از نگاهِ تو ، بدونِ آه بگذرم؟
مرا چگونه یافتی؟ من از تو مبتلاترم!
به هیچکس نمیدهم حالِ خرابِ خویش را
ولی غمِ فراق را به جانِ خویش میخرم
قبول کن کنارِ تو ، به آسمان رسیدهام
که هرچه سنگ میزنی زِ بامِ تو نمیپرم
اگرچه بیوفایی و جنون به انتخاب نیست
دلِ خرابِ خویش را، جای دگر نمیبرم
به آب طعنه میزند زلالیِ نگاهِ تو
به دل مگیر گریه را، من از خودم مکدرم
چقدر واژه ساختم که موجِ زلفِ دوست را
مگر به جبرِ قافیه به نظم دربیاورم
#محمدحسن_جمشیدی
@sher_kade