eitaa logo
شعرکده
99 دنبال‌کننده
190 عکس
205 ویدیو
6 فایل
ارتباط با ادمین کانال: @alisafari1403
مشاهده در ایتا
دانلود
به پایان نبوت آخرین از راه می آید برآغاز امامت اولین از راه می آید به رحمت پا به روی خاک دارد آفتابی که به شوکت آسمان را کرده زین از راه می آید جهان مانند انگشتی شد و مکه رکاب آن برای این رکاب امشب نگین از راه می آید نبودش باعث بود جهان بوده ست پس تازه دلیل خلقت این سرزمین از راه می آید نه اینکه دین بیاید تا که پیغمبر شود تکمیل که امشب بی گمان منجی دین از راه می آید صفت تاقبل ازاین آقا فقط تا حد برتر بود برای خوب ترها هم ترین از راه می آید بگو هرهفته را ازبعد امشب هفته ی رحمت چنانکه رحمة للعالمین از راه می آید شب میلاد و ذکر یاعلی دل هم نمی داند؛ محمد یا امیرالمومنین از راه می آید دل خود را به دستش می سپاریم و یقین داریم امان داریم فردا تا امین از راه می آید @sher_kade
02 Field.mp3
8M
گفتي چه دلگشاست افق در طلوع صبح گفتم كه چهره ي تو از آن دلگشاتر است @sher_kade
بنویسید خزان، سهمِ من و قسمتِ من بنویسید خزان، مالِ من و ثروتِ من بنوسید خزان، ماه ترین فصلِ من است مهرِ او مهرفزایِ شبِ من، خلوتِ من نفسِ ثانیه ها عاشقِ پاییز شده با چه چیزی به جز او ، کوک شود ساعتِ من؟ بنویسید « بهاری است که عاشق شده است »... سایه ات سبز! ، گلِ زردِ پر از حسرتِ من! هیچکس مثلِ تو در عشق وفادار نبود شاهِ عریان شده ام! ، عاشقِ با غیرتِ من! تو هم انگار کسی داغ به جانت زد و رفت بِنِشین چای بنوشیم، بیا... دعوتِ من... من و دلدار کنارِ تو قدمها زده ایم بعد از او ، مثلِ تو، برخاک شده قامتِ من... غزلم را بگذارید به پایان ببرم... بنویسید خزان، سهمِ من و قسمتِ من @sher_kade
در مدرسه حتی تو نرفتی ز خيالش استاد از او هندسه پرسيد غزل گفت! @sher_kade
اصلاً نپرسیدی که شهریور چه با من کرد شبهای تاریکش به روز من چه آوردند. حالا مراقب باش چون پاییز هم گاهی کاری ندارد برگها سبزند یا زردند @sher_kade
🏴 پدرم را خدا بیامرزد...😢🥺 پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید برمی‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دو تا که نبود دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت‌خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی‌خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود @sher_kade
أنا من أولئک ، ممَّن یموتون حین یُحبّون. «من از آن‌ هایم، آن‌ هایی که حینِ دوست داشتن می‌میرند..» 🌱 @sher_kade
پاییز بهانه ست که یک گوشه‌ دلِ من آتش بزند خشک و ترِ خاطره ها را @sher_kade
صبح در كوچه ی ما منتظر خنده ی توست وقت آن است که خورشيد مجدد باشی @sher_kade
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد ما همانیم اگر یار همان است که بود... @sher_kade