﷽مراد از شعر شیعی، شعر متعهد و هدفمندی است که آگاهانه مخاطبان خود را به تناسب زمان و مکان در جریان چند و چون رسالت تاریخیشان قرار میدهد و با ایجاد انگیزههای لازم و فراهم آوردن زمینههای عاطفی مناسب، شتاب بیشتری را به حرکتهای فکری-دینی میبخشد. اگر شعرشیعی، ریشه در غدیر و عاشورا داشته باشد-که دارد-میتوان رسالت شعر متعهد شیعی را اصولاً در بیان زیبای هنری و احساسی این دو رخداد مهم و شگرف تاریخی و آثاری که بر آنها مترتب است خلاصه کرد؛ دو رخدادی که از دیرباز به شیعه هویت بخشیده است.
اگر شعر عصر جاهلی در تفاخرهای ملی و قومی و یا قبیلهای و نژادی و یا در عشرتطلبیها و زنبارگیها و بیبندو باریها خلاصه میشود، شعر متعهد شیعی به دنبال کشف گسترههای فکری و تسخیر قلل رفیع عاطفی است که جای پای هیچ رهنوردی را تجربه نکرده باشد و در این رهگذر، با عبور از تنگناهای خطیر خطرخیز، گام در اقالیم پر رمز و رازی میگذارد که از حال و هوای خاصی برخوردار است؛ اقالیم بکر و دستنخوردهای که ما را سرانجام با غدیر و عاشورا پیوند میدهد و رهآوردی که از این سفر معنوی نصیب شاعر شیعی میگردد، شور و حال وصف ناپذیری است که او را در آفرینش آثاری ماندگار مدد میرساند.»(مجاهدی، 1376، مقدمه)
مجاهدی، محمدعلی(1376). نخل میثم یک(دیوان اشعار غلامرضا سازگار)، چاپ دوم، قم:حق بین.
﷽
شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
مرثیه
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
امشب به نخل آرزویم برگ پیداست
در چهرۀ زردم نشان مرگ پیداست
امشب مرا در بستر خود واگذارید
بیمار بیت وحی را تنها گذارید
دوران هجرم رو به اتمام است امشب
خورشید عمرم بر لب بام است امشب
بیرون برید از خانه زینب را که حاشا
مادر دهد جان و کند دختر تماشا
گوئید مولا را که در مسجد نشیند
تا مرگ یارش را به چشم خود نبیند
خجلت زده از اشک فرزندان خویشم
اسماء تو تنها وقت مردن باش پیشم
پیش حسن از اشک ماتم رخ نشوئی
جان حسینم با علی حرفی نگوئی
چون روز آخر بود، کار خانه کردم
گیسوی فرزندان خود را شانه کردم
دیدی چه حالی در نمازم بود اسماء؟
این آخرین راز و نیازم بود اسماء
آخر نگاه خویش را سویم بیفکن
میخوابم اینک پرده بر رویم بیفکن
بنشین کناری ناله از دل در خفا زن
بانوی خود را لحظهای دیگر صدا زن
دیدی اگر خامش به بستر خفتهام من
راحت شدم، پیش پیمبر رفتهام من
آیند چون اطفال معصومم به خانه
پرسند از مادر خبرداری تو یا نه؟
دیدند اگر خاموش و بیتاب است مادر
آهسته با آنها بگو خواب است مادر
چون سوی حجره کودکانم رو نهادند
یکباره روی جسم رنجورم فتادند
مگذار ساعتها تنم در بر بگیرند
مگذار آنان هم کنار من بمیرند
بفرست مسجد آن دو طفل نازنین را
کآرند بالینم امیرالمؤمنین را
شبها برایم بزم اشک و غم بگیرند
در خانة آتش زده ماتم بگیرند
از من بگو با زینب آزادۀ من
برچیده مگذاری شود سجادۀ من
من رفتم اما یادگارم زینب اینجاست
تکرار آهنگ دعایم هر شب اینجاست
(سازگار، 1376، 127)
✍️غلامرضاسازگار
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شعروسبک_مداحی
#مداحی
#شعر
ایتا👇
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
تلگرام👇
https://t.me/sher_sabk_maddahi
💠 حدیث روز💠
💎 توصیهای اخلاقی از امیر بیان
🔻امام على (علیهالسلام)
:
اِقبَل عُذرَ أخيكَ، فَإِن لَم يَكُن لَهُ عُذرٌ فَالتَمِس لَهُ عُذرا
❇️ عذر برادرت را بپذير و اگر عذرى ندارد، برايش عذر بتراش.
📚 تحف العقول: ص 112
•┈┈••✾••┈┈•
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
﷽
شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
مرثیه
******************************************
امام خانه نشین مدینه! شوهر من!
حلال کن که رسیده است روز آخر من
مرا به طور نهانی شبانه غسل بده
اگرچه آب شده مثل شمع، پیکر من
سیاهی بدن و صورت کبود مرا
خدا کند که نبیند خدیجه، مادر من
از این به بعد شود خانه دار خانۀ تو
به جای مادر خود چهارساله دختر من
هنوز حامی تو چشم خود نبسته علی!
چرا غریب نشستی کنار بستر من؟
سکوت و صبر تو آتش زده است بر جگرم
چقدر صبر؟ کمی گریه کن به خاطر من
برای یاری تو بین آن در و دیوار
کسی نبود به جز محسن تو یاور من
هزار بار شدم کشته باز هم از تو
دفاع کردم و گفتم: علیست رهبر من
شرار آتش و رخسار فاطمه «میثم»
خدای من! شود آیا چگونه باور من؟
(سازگار، 1390، 70)
✍️غلامرضاسازگار
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شعروسبک_مداحی
#مداحی
#شعر
ایتا👇
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
تلگرام👇
https://t.me/sher_sabk_maddahi
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها.m4a
13.15M
روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها)
یکشنبه۱۲دی۱۴۰۰
﷽
حاج قاسم سلیمانی
نام تو را در بهترین رویا شنیدم
از عرشیان، از عالم بالا شنیدم
در آسمان هشتم، آن آئینهخانه
عکس تو را دیدم، صدایت را شنیدم
عطر تو را در آن بهشت آرزوها
از یاس و نرگس، از اقاقیها شنیدم
این داغ را از آفتاب اول تیر
از موجهای گیسوی یلدا شنیدم
از زخمهای حنجر آتشفشان ها
از شور طوفان، از لب دریا شنیدم
از خاک خونین حلب، از آتش شام
از نخلهای بیسر صنعا شنیدم
نام تو را از بیدهای گُر گرفته
از بادهای سرخ در حیفا شنیدم
میدان منور میشد از باران چشمت
هر بار از لبهات، یا زهرا شنیدم
نام تو را در شبنشینی شهیدان
با شوق از اصحاب عاشورا شنیدم
گاهی نشان عشق ما، اشک روان شد
گاهی گواه عاشقی، ایثار جان شد
با زخم باید سوخت، باید ساخت، آری
اما کدامین زخم چون زخمزبان شد
وقتی هوای پَر گرفتن رفت از سر
وقتی دل از تن پَروری ها ناتوان شد
وقتی که ساعت از صدا افتاد کمکم
وقتی پَر قو بستر خواب گران شد
وقتی هوا مسموم شد از باد نخوت
وقتی که دنیا شوکران این و آن شد
تو آسمان را خواستی، برخاستی تا
کم کم زمین در زیر پایت، آسمان شد
تو با لباس سبز، خضر راه بودی
با تو کویر تشنه غرق ارغوان شد
وقت تلاوت با دوبیتیهای چشمت
روح تغزل در تَن هستی روان شد
یا نور و یا قدوسهای چشم هایت
در آسمان شام، مثل کهکشان شد
✍ #سعیدحدادیان
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شعروسبک_مداحی
#مداحی
#شعر
ایتا👇
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
تلگرام👇
https://t.me/sher_sabk_maddahi