شاعر:
علیرضا قزوه
موضوع
حضرت فاطمه علیهاالسلام
گونه:مرثیه
قالب شعر:غزل
مناسبت:فاطمیه
منبع:شبلی و آتش
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
آسمان آتش گرفت
...........................................
تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت
سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت
حیدر آمد، خاک همچون باد، گرم گریه شد
خواست تا غسلت دهد، آب روان آتش گرفت
هان چه میپرسی چه پیش آمد؟ زمین را آب برد
بادبانِ کشتی پیغمبران آتش گرفت
یک طرف ماهِ مرا ابرِ سیاهِ فتنه کشت
یک طرف از درد غربت، کهکشان آتش گرفت
رفت سمت آسمان روحت، زمین از شرم سوخت
در زمین جسم تو گم شد، آسمان آتش گرفت
شاعر:
محمدجواد غفورزاده
موضوع:
حضرت فاطمه (علیهاالسلام)
گونه:مرثیه
قالب شعر:غزل
مناسبت:فاطمیه
منبع:فاطمه زهرا(س) در شعر فارسی
وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
.......................................
به لحظه لحظۀ دوری، به هجر یار قسم،
به دیر پایی شبهای انتظار قسم،
به باغ سبز شهادت، به خون سرخ شهید
به روشنای سپیده، به نوبهار قسم،
به آشنایی غم با دل صبور علی
به روشنایی قلب امیدوار قسم،
به بیصفایی صبح مدینه بیزهرا
به بیوفایی دنیا، به شام تار قسم...
به آتش دل مسکین، به آه سرد اسیر
به اشک چشم یتیم و به چشمهسار قسم
اگر چه قلب جهان غرق در جراحت شد
شبی که فاطمه در خاک خفت، راحت شد
شاعر:
قادر طهماسبی
موضوع:
حضرت فاطمه (علیهاالسلام)
گونه:مرثیه
قالب شعر:قصیده
مناسبت:فاطمیه
منبع:سرو باغ محمد
نمایه:فرازی از شعر
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
...........................................
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نمیشکست
ای آشیانِ درد، علی داشت تا تو را
ای مادرِ پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را
زین درد سوختیم که ای زُهرۀ منیر
کتمان کند به خلوت شب، مرتضی تو را
ناموسِ دردهای علی بودی و چو اشک
پیدا نخواست غیرتِ شیر خدا تو را
دفن شبانۀ تو که با خواهش تو بود
فریاد روشنیست ز چندین جفا تو را
تا کفرِ غاصبان خلافت عَلَم شود
راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را!
یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست
در سایه داشت گرچه علی چون هما تو را...
خم کرد ای یگانه سپیدارِ باغِ وحی
این هیجده بهارِ پر از ماجرا، تو را
تحریف دین، فراق پدر، غربتِ علی
انداخت این سه دردِ مجسّم ز پا تو را...
دادند در بهای فدک آخر ای دریغ
گلخانهای به گسترۀ کربلا تو را...
پهلو شکستهای و علی با فرشتگان
با گریه میبرند به دارالشفا تو را
دارالشفای درد جهان، خانۀ علیست
زین خانه میبرند ندانم کجا تو را؟!...
شاعر:
فیض کاشانی
موضوع:
شعر عرفانی
قالب شعر:غزل
منبع:کلیات اشعار فیض کاشانی
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
......................................
مشتاقان وصل
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی...
در دلم جا کردی و کردی مرا از من تهی
تا مرا از هستی خود در گمان انداختی
شعلۀ حسن تو دوش افروخت دلها را چون شمع
این چه آتش بود کِامشب در جهان انداختی
در کنارم بودی و میسوخت جانم در میان
آتش سوزان نهان چون در میان انداختی...
دیده از خواب عدم نگشوده، گردیدند مست
چون ندای «کُن» به گوش انس و جان انداختی
سوی «أو أدنی» روان گشتند مشتاقان وصل
تا خطاب «إرجعی» در ملک جان انداختی
هر کسی پشت و پناه عالمی شد تا ز لطف
سایۀ خود بر سر این بیکسان انداختی
شد کنار همدمان دریای خون از اشک «فیض»
قصۀ پرغصهاش تا در میان انداختی
شاعر:
حسن بیاتانی
موضوع:
امام عصر علیهالسلام
گونه:روایت
قالب شعر:غزل(غزل اول یک غزل پیوسته)
منبع:از دوشنبه تا جمعه
وزن:مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن
..................................
ساعت ظهور
آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد
باید شروع فصل خوب داستان باشد
روزی که پیدا میشود خورشید پشت ابر
باید که بارانیترین روز جهان باشد
مردی که ده قرن است با عشق و عطش زندهست
باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد
با خود تصور میکنم گاهی نگاهش را
چشمی که بیاندازه باید مهربان باشد
یک روز میآید که اینها خواب و رؤیا نیست
و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد
بیبی که جان میداد بالا را نشان میداد
شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد
بیبی که پای دار هی این آخری میگفت
این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد...
توجه:منظور از «بی بی» یک مادربزرگ است.
شاعر:
علیاکبر لطیفیان
موضوع:
امام عصر علیهالسلام
قالب شعر:غزل
منبع:داریم با حسین حسین پیر میشویم
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
................................
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو
«حاجت روا شوند هزاران هزارها»
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها...
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها...
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها
شبها بدون آمدنت صبح ظلمتاند
برگرد ای توسل شب زندهدارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند
ای أیّهاالعزیز تمام ندارها
شاعر:
مهدی جهاندار
موضوع:
حضرت فاطمه (علیهاالسلام)
انقلاب اسلامی
گونه:حماسی
قالب شعر:غزل
وزن:فاعلاتن مفاعلن فعلن
.................................
صبحِ تقویم گفت یا زهرا
همه هستیم گفت یا زهرا
نور زهرا که در جهان پیچید
هفت اقلیم گفت یا زهرا
آدم آموخت علم أسما را
بعد تعلیم گفت یا زهرا
ملت انقلابی ایران
وقت تحریم گفت یا زهرا
محشری شد شبی که فرمانده
پشت بیسیم گفت یا زهرا
و اباالفضل دستهایش را
کرد تقدیم گفت یا زهرا
هی اماننامه میفرستادند
جای تسلیم گفت یا زهرا
عارفی سرّ عشق میدانست
هرچه گفتیم گفت یا زهرا
شاعر:
سیدرضا جعفری
موضوع:
حضرت فاطمه (علیهاالسلام)
گونه:مرثیه
قالب شعرغزل
مناسبت:فاطمیه
منبع:صبح شبنم
وزن:فاعلاتن مفاعلن فعلن
...........................
به همان کس که مَحرَم زهراست
دل من غرق ماتم زهراست
گر مُحرّم عزای زینب بود
فاطمیه مُحرّم زهراست
طاق محراب و گنبد مسجد
یادگار قد خم زهراست
آن که در حشر هم نمیخشکد
کوثر اشک نمنم زهراست
وآنچه شرح غمش بود بسیار
زندگی کردن کم زهراست
وآن کلیدی که ره گشای علیست
گفتن اسم اعظم زهراست...
شاعر:
محسن حنیفی
موضوع:
حضرت فاطمه (علیهاالسلام)
گونه:مرثیه
قالب شعر:غزل
مناسبت:فاطمیه
منبع:زخمه
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
....................................
پنجرهفولاد
صحبت از دستی که رزق خلق را میداد، شد
هر کجا شد حرف ازآن بانو، به نیکی یاد شد
گردش تسبیح او افلاک را تدبیر کرد
از پر سجادهاش روحالقدس ایجاد شد
او که جای خود، گلوبندش اسیر آزاد کرد
حُر هم از یُمن ادب بر نام او آزاد شد...
معنی نازک برای روضهاش آوردهام
وقت پروازش پرستویی اسیر باد شد
با پر زخمی دعاگوی شب همسایه بود
دست او روزیرسان خانۀ صیاد شد
این در آتش گرفته نیز حاجت میدهد
این در آتش گرفته، پنجره فولاد شد
روضۀ مظلومه، بعد از رفتنش مکشوفه شد
تا مصیبتخوان کوچه صورت مقداد شد...
شاعر:
اوحدی مراغهای
موضوع:
مناجات
قالب شعر:غزل
منبع:دیوان اوحدی مراغهای
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
...............................
راه گم کردم...
راه گم کردم، چه باشد گر بهراه آری مرا؟
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟
مینهد هر ساعتی بر خاطرم باری چو کوه
خوف آن ساعت که با روی چو کاه آری مرا
راه باریک است و شب تاریک، پیش خود مگر
با فروغ نور آن روی چو ماه آری مرا
رحمتی داری، که بر ذرات عالم تافتهست
با چنان رحمت عجب گر در گناه آری مرا...
خاطرم تیرهست و تدبیرم کژ و کارم تباه
با چنین سرمایه کی در پیشگاه آری مرا؟...
شاعر:
محمدعلی مجاهدی
موضوع:
شعر عرفانی
قالب شعر:غزل
منبع:سیری در قلمرو شعر توحیدی
وزن:مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
....................................
تا منزل خورشید
چشمی که به حُسن تو نظر داشته باشد
حیف است ز خورشید خبر داشته باشد
یک دم نشود آینه از روی تو غافل
ترسم که به حُسن تو نظر داشته باشد...
آفاق جهان در نظرش وادی طور است
رندی که دل از غیر تو برداشته باشد
من بندۀ آن دل که در این قحط محبت
نالد به طریقی که اثر داشته باشد
بر پردۀ نیْنالۀ عشّاق نوشته است:
آن ناله بلند است که پر داشته باشد
دامان دلی گیر که چون لاله به هر دور
جامی به کف از خون جگر داشته باشد
تا منزل خورشید فقط یک مژه راه است
گر شبنم ما شوق سفر داشته باشد
بگذار به یکتایی خود شهره بماند
حیف است ز یوسف که پسر داشته باشد
جز خون جگر روزیِ روز و شب او نیست
این عاقبتِ آن که هنر داشته باشد...
شاعر:
سعدی شیرازی
موضوع:
مناجات
شعر عرفانی
قالب شعر:غزل
منبع:کلیات سعدی
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
..........................................
مقصود عاشقان
مقصود عاشقان دو عالم لقای توست
مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست...
بودم بر آنکه عشق تو پنهان کنم ولیک
شهری تمام غلغله و ماجرای توست
هر جا که پادشاهی و صدریّ و سروریست
موقوف آستان درِ کبریایِ توست...
هر جا سریست، خستۀ شمشیر عشق تو
هر جا دلیست، بستۀ مهر و هوای توست
کس را بقای دائم و عهد قدیم نیست
جاوید پادشاهی و دائم بقای توست...
امّید هر کسی به نیازی و حاجتیست
امید ما به رحمت بیمنتهای توست
هر کس امیدوار به اعمال خویشتن
«سعدی» امیدوار به لطف و عطای توست