شب جمعه
زیارت امام حسین(علیهالسلام)
جان بر کف و اشاره جانانم آرزوست
جانان هر آنچه می طلبد، آنم آرزوست
درمان درد من نبود غیر درد دوست
دردم دوا کنید که درمانم آرزوست
با سیل اشک تا که به دریای خون روم
شب تا به صبح، دیده گریانم آرزوست
از چار گوشة دو جهان دست شسته ام
شش گوشة امام شهیدانم آرزوست
با یاد کام خشک علمدار کربلا
در موج بحر، سینه سوزانم آرزوست
پاداش گریه های همه عمر بر حسین
یک نوشخند از آن لب عطشانم آرزوست
صدبار اگر نثار رهش جان و سر کنم
تا باز جان دهم به رهش جانم آرزوست
از دامنی که سوخت به صحرای کربلا
یک شعله وقف آتش دامانم آرزوست
تا دم به دم نثار لب تشنه اش کنم
از آب دیده لؤلؤ و مرجانم آرزوست
در انتظار منتقم خون پاک او
دیدار روی مهدی قرآنم آرزوست
✍️غلامرضاسازگار
#شعروسبک_مداحی
#مداحی
#شعر
👇
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
#جمعه
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
"جمعه" با خود غالباً چشمان تر میآورد
با خودش دلتنگی و خونِ جگر میآورد
کل عمرم بی تو مانند غروب جمعههاست
جمعهها عمر مرا دارد به سر میآورد
بوی یاس انگار میآید میان ندبهها
باد از پیراهنت وقتی خبر میآورد
بت پرستان هم حساب کار خود را میکنند
بت شکن وقتی به همراهش تبر میآورد
در دلم امّید دیدار رُخت را کاشتم
هر گیاهی عاقبت روزی ثمر میآورد
العجلهایم چه بی تأثیر شد! رویم سیاه
قلب آلوده دعای بی اثر میآورد
تشنهات هستم ولی این تشنگی خیلی کم است
تشنگی یک انتظار شعلهور میآورد
**
تشنگی گاهی میان یک نبرد تن به تن
یک پسر را سوی دامان پدر میآورد
وای از آن وقتی که گوید یک پسر نزد پدر:
تشنگی دارد مرا از پای در می آورد
✍محسن مرادنوری
#شنبه
#پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
#حضرت_زهرا(سلام الله علیها)
#مربع_ترکیب
✔وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت
برای امت خود فخر و اقتدار گذاشت
نخواست اجر رسالت ولی دو گوهر پاک
میان ما دو امانت به یادگار گذاشت
دو گوهری که عزیزند چون نبوت او
یکی کتاب خدا و یکیست عترت او
از این دو، مقصد و مقصود او هدایت بود
همه هدایت او نیز در ولایت بود
مودتی که ز ما خواست بر ذوی القربی
از او به ما کرم و عزت و عنایت بود
خطاب کرد که این هر دو اعتبارِ هماند
هماره تا ابد الدهر در کنار هماند
به حق که این دو همانند نور و خورشیدند
که از نخست به قلب بشر درخشیدند
چهارده سده بگذشته همچنان شب و روز
ز هم جدا نشدند و فروغ بخشیدند
چنان که نور و چراغاند لازم و ملزوم
یکیست مکتب قرآن و چارده معصوم..
سوای قرآن، مؤمن فنا بُوَد دینش
بدون عترت هرکس خطاست آیینش
کسی که گفت کتاب خداست ما را بس
کند هماره خدا و کتاب نفرینش
به آیه آیۀ قرآن قسم، بُوَد معلوم
که دین شیعه کتاب است و چارده معصوم
چهارده مه تابنده، چارده اختر
چهارده صدف نور، چارده گوهر
چهارده یم توفنده، چارده کشتی
چهارده ره روشن، چارده رهبر
چهارده ولی و چارده مسیحا دم
که هم مؤیِد هم بوده، هم مؤیَد هم
هزار حیف که امت ره وفا بستند
پس از رسول خدا عهد خویش بشکستند
هنوز جسم حبیب خدا نرفته به خاک
به دشمنان خدا دسته دسته پیوستند
به بیت فاطمۀ او هجوم آوردند
به جای گل همه هیزم برای او بردند
مدینه دستخوش فتنهای عجیب شدهست
بهشت وحی محیط غم حبیب شدهست
کجا روم؟ به که گویم؟ چگونه شرح دهم؟
علی که بود وصی نبی غریب شدهست
سقیفه گشته به پا و غدیر رفته زِ یاد
چه خوب اجر نبی داده شد، زهی بیداد!..
چه روی داد که بستید دست مولا را؟
رها ز بند نمودید دیو دنیا را؟
چرا رسول خدا را ز کینه آزردید؟
چرا به بیت ولایت زدید زهرا را؟
طریق دوستی و شیوۀ وفا این بود؟
جواب آن همه احسان مصطفی این بود؟
عدو به آتش اگر جنت الولا را سوخت
شرارهاش حرماللهِ کربلا را سوخت
نسوخت چادر دخت حسین را تنها
پَرِ ملائکه و قلب انبیا را سوخت
بُوَد به قلب زمانها فرود آن آتش
بلند تا صفِ حشر است دود آن آتش
قسم به فاطمه و باب و شوی و دو پسرش
که هرچه آمده اسلام تا کنون به سرش
خلافِ خلق، همان اختلافِ اول بود
که شد جدا ره امت ز خط راهبرش
هماره «میثم» طیِ رهِ کُمیت کند
به نظمِ تازه، حمایت ز اهلبیت کند
✍غلامرضاسازگار
#شنبه
#پیامبر (صلی الله علیه و آله)
#حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
#غزل
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
جانبخشتر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت
آب حیات زمزمههای زلال توست
جان میدهی به قلب بشر با ترنمت
«اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگیست
با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت
دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود
از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت
آه ای پدر به داد یتیمان خود برس!
تلخ است این زمانه بدون تبسمت
جانها هنوز تشنۀ درک حضور توست
تو حاضری و باز جهان میکند گمت
✍یوسف رحیمی
#غزل
#پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصهٔ گیتی مجال همّت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآن همه پیرایه بسته جنّت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد...
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمّد بس است و آل محمد
✍سعدی
#یک_شنبه
یا امیرالمؤمنین یا ذالنعم
یا امام المتقین یا ذالکرم
اننا جئناک فی حاجاتنا
لاتخیبنا و قل فیها نعم
ای ز نفس ما به ما اولی علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
نفس احمد! قلب قرآن! رکن دین!
شهریار آسمانها در زمین!
دست حق! بازوی حق! شمشیر حق!
فاتح خیبر! امیرالمؤمنین!
دین، علی دنیا، علی عقبا، علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
معرفت گم کرده ره در کوی تو
حسن تصویر الهی روی تو
روی تو از شش جهت سوی خدا
چشم و دست آفرینش سوی تو
گوشۀ چشمی به سوی ما علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
حسن غیب کبریا شمع دلت
کعبۀ دل خانۀ خشت و گلت
در کنار خانۀ خشت و گلی
وسعت ملک الهی منزلت
ای همه پیدا و ناپیدا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
زادگاه توست آغوش حرم
جای پای توست دریای کرم
ظرف هستی روز بذلت شرمگین
بحر، پیش بخششت از قطره کم
قطره گردد در کفت دریا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی!
****
یا علی، اول تویی آخر تویی
در همه عالم فقط حیدر تویی
اختیار نار و جنت دست توست
حق و باطل را تویی داور، تویی
با تو باشد داوری فردا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
کیستم من کیستم من کیستم
تا بگویم با ولایت زیستم؟
آنکه من میخواستم تنها تویی
آنکه را تو خواستی من نیستم
باز میخوانم تو را مولا علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
تو مرا یاری و من عارم علی
تو به از گل من کم از خارم علی
هرکه هستی من نمیدانم کهای
هرچه هستم دوستت دارم علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
تا که در دریای خون، پاکم کنی
تیغ عشقت کو که صدچاکم کن؟
دور سلمانت بگردانی مرا
زیر پای قنبرت خاکم کنی
تا گذاری روی خاکم پا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
بیتو طاعت نار سوزان است و بس
بیتو تقوا کوه عصیان است و بس
بی تو اجر روزه و حج و جهاد
شعلههای سخت نیران است و بس
بیتو توحید است بیمعنا علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
نور مهرت را به ذاتم دادهاند
از ازل آب حیاتم دادهاند
پیشتر از خلقت این روزگار
چارده فُلک نجاتم دادهاند
با تو بودم آشنا تنها علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
****
ظلمتم؛ با یک نگاهم نور کن
سینۀ سیناییم را طور کن
گرچه میباشد سیه پروندهام
«میثمم» با میثمم محشور کن
سرفرازم کن، به زهرا، یا علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
✍غلامرضاسازگار
#یک_شنبه
زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی
مدد زغیر تو ننگ است یا علی مددی
گشاد کار دو عالم به یک اشارۀ توست
به کار ما چه درنگ است یا علی مددی
✍منسوب به حافظ
#یک_شنبه
مردی ز کنندۀ در خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجۀ قنبر پرس
گر طالب فیض حق به صدقی حافظ
سرچشمۀ آن ز ساقی کوثر پرس
✍منسوب به حافظ
#سه_ضرب
#نوحه
#حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
خدایا به خون خفته آب آورم
بر این پاره تن ، نوحه خوان مادرم
نمانده سری تا به دامن نهم
نمانده تنی تا به خیمه برم
(ابالفضل من ای اباالفضل من)
برای غمت خون ببارد حرم
تو گر جان دهی،جان سپارد حرم
بخواب ای دو چشمان خونین ولی
دگر خواب راحت ندارد حرم
(ابالفضل من ای اباالفضل من)
دو دستت جدا تا ز پیکر شده
ببین دشمنم بی حیا تر شده
میان عدو صحبت از غارت است
میان حرم حرف معجر شده
(ابالفضل من ای اباالفضل من)
ز داغت برادر قدم گشته تا
دو دست علمگیرت از تن جدا
سرت را بر آور ز خاک و ببین
چه آید پس از تو سر خیمه ها
(ابالفضل من ای اباالفضل من)
✍میثم مومنی نژاد
با تغییر ذکر همخوانی(گوشواره)
▫️سروده سید حمیدرضا برقعی در دفاع از وحید شمسایی و حجت الاسلام حامد کاشانی
سید حمیدرضا برقعی با یک دوبیت، حمایت خود را از حرکت نمادین #وحید_شمسایی در مسابقات عربستان و حضور روشنگرانه حجت الاسلام #حامد_کاشانی در مناظره دیروز را اعلام کرد:
👇👇👇👇
زبان به کام نمی گیرم، در این زمانهی طوفانی
برادرا شده تکلیفم، به جای شعر رجزخوانی
که شیعه غیرت و احساس است، نماد حرکت شمسایی
که شیعه منطق و برهان است، دلیل حامد کاشانی
✍سیدحمیدرضابرقعی
حضرت زهرا سلام الله علیها
هان ای قلم! رخصت بگیر از او بگویم
این شعر را با نیت بانو بگویم
ای طبع! با این بیت ها خود را رفو کن
از آیه ی تطهیر می گویی وضو کن
با شوق می خواهم که شعری تر بگویم
چون کودکان از حضرت مادر بگویم
از فاطمه گفتن همان خیرالعمل بود
میلاد او امروز نه، روز ازل بود
نور است او، در لا زمان و لا مکان است
هرجا که می بینیم هست و بی نشان است
بی فاطمه جبریل هم نازل نمی شد
قرآن بدون کوثرش کامل نمی شد
سر در نیاوردیم هرگز از مقامش
می ایستاد احمد برای احترامش
انسیه الحوراء، مثالش برگ گل بود
دستش کتاب بوسه ی ختم الرسل بود
آری پیمبر عشق زهرا مذهبش بود
هر بار دید او را فداها بر لبش بود
جان پیمبر، جان مولا بود زهرا
تفسیر پیوند دو دریا بود زهرا
تعریف ما از عشق در یک جمله این است
زهرا فقط کفو امیرالمومنین است
با بودن زهرا، علی غم داشت؟ هرگز!
جز حضرت صدیقه محرم داشت؟ هرگز!
تلفیق عقلانیت و احساس زهراست
خیرالنسا تنها نه، خیر الناس زهراست
در خانه ای کوچک هزاران راز دیدیم
از وصله های چادرش اعجاز دیدیدم
اذن شفاعت روز محشر در کف اوست
تقدیر عالم لا به لای مصحف اوست
خیر کثیرش می رسد از آیه هایش
غرق دعایش خانه ی همسایه هایش
ما که فقیریم و یتیمیم و اسیریم
باید فقط از دست او روزی بگیریم
باید برای بردن نامش وضو داشت
دیده است نابینا حجابی را که او داشت
با این همه، وقتش که شد آمد به میدان
جان علی با جان خود آمد به میدان
دست منافق را به دست خویش رو کرد
با خطبه اش تزویر را بی آبرو کرد
تاریخ را خواندی بگو با سست عهدان
اتمام حجت کرد او با سست عهدان
هر شب به همراه علی تنهای تنها
می رفت او تا خانه ی پیمان شکن ها
هر شب ولی خود را نشان دادند مردم
در پاسخ او سر تکان دادند مردم
در آتش عشق به مولا سوخت زهرا
درس ولایت را به ما آموخت زهرا
یک زن بزرگِ جمله مردان زمین است
دنیا تماشا کن حقوق زن همین است
زن را چنین چشم و چراغ خانه گفتند
در شان او " المراه ریحانه " گفتند
عفت پر پرواز او باشد، قفس نیست
زن گوهر عشق است، ابزار هوس نیست
زن نیست آنکه فطرتش تاراج رفته
زن کیست؟ مرد از دامنش معراج رفته
جز راه دین رفتن برایش بی نتیجه است
دنبال الگویید آیا؟ زن خدیجه است
آنکه خدا یک روز دنیا را به او داد
دنیاش را بخشید، زهرا را به او داد
آسیه هم زن بود اما با جهادش
در کاخ فرعون ماند پای اعتقادش
زن را ز مردان هم فراتر می شناسند
عیسی بن مریم را به مادر می شناسند
ایثار و جانبازی در ایمان سمیه است
عمار سازی کار دامان سمیه است
زن جلوه اش در بطن عاشوراست آری
نور حسین از زینب کبراست آری
او که جهان شد زیر و رو با انقلابش
محدود بوده زینب آیا با حجابش؟
با صد بزک، ویرانه آبادی نباشد
پشت ولنگاری که آزادی نباشد
زینب به جای مردها هم امتحان داد
آزاد بودن در اسیری را نشان داد
حالا کمی در بیت های آخرینم
باید بگویم از زنان سرزمینم
نام آور گمنام، نور در حجابند
در اصل آن ها صاحبان انقلابند
آن ها که فردای قیامت رو سپیدند
جمعند گرد فاطمه، مادر شهیدند
آن مادران که تا همیشه سرفرازند
با خون فرزندانشان تاریخ سازند
پهلوی زهرا، آخرین سوگندشان شد
قربانی فرزند او، فرزندشان شد
دنیا نمانده بی ولی الله مردم
فرزند زهرا می رسد از راه مردم
تقویم ما عطری دگر دارد بهارش
زهراست بیش از هر کسی چشم انتظارش
از غربتش یک روز بیرون خواهد آمد
با لشکری از فاطمیون خواهد آمد
✍محمدرسولی