نیازی به دارو نیست!
ما مردمانی خوشبخت هستیم؛
تک تک درد هایمان با دردی دیگر
به فراموشی سپرده میشود.
#محسن_كارافكن
مولا❤️
مگر که باز رُخت از پسِ نقاب در آمد؟
و یا که #صبح دمیدست و آفتاب در آمد؟
#عاصی_خراسانی
از پنجره به پیادهرویِ مملو از جمعیّت نگاه کرد.
گفت: میبینی؟ لباسهایی هستند که راه میروند، دروغ میگویند، عاشق میشوند، میمیرند. کمتر لباسی آن بیرون است که درونش انسان وجود داشته باشد!
بهراستی که این دنیا یک رختکنِ بزرگ است.🤔
از کتاب #رختکن_بزرگ
اثر #رومن_گری
هم عکس تمام قد گرفتیم از مرگ
هم فیلم مستند گرفتیم از مرگ
مردیم و شناسنامه مان باطل شد
ما بالاخره سند گرفتیم از مرگ
#جلیل_صفربیگی
@robaiiyat_takbait
شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
هم عکس تمام قد گرفتیم از مرگ هم فیلم مستند گرفتیم از مرگ مردیم و شناسنامه مان باطل شد ما بالاخره س
اما سندای زندگیتون رو بیارید ما براتون بزنیم.🫡😎
#تبلیغ_کاری
#دفتر_اسناد_رسمی
حافظا تکیه بر ایّام چو سهو است و خطا
من چرا عِشرتِ امروز به فردا فکنم
#حافظ
هدایت شده از فریضه
38.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ تیزر اولین نشست «فریضه»
• گردهمایی شاعران انقلابی مشهد
• مورخ دهم آبانماه ۱۴۰۳
📌#فریضه
نشست شاعران انقلاب مشهد
@farizeh_ir
دست هایت آنقدر ناتوان شدند
که زندگی لغزید از بین انگشتانت و افتاد درست وسط دهان مرگ
و یکباره تمام شد
تمام مهربانی هایت ، تمام دردهایت که دیگر قرص ها هم زورشان به آنها نمی رسید
خیالمان راحت شد که پایت تیر نمی کشد و سینه ات گر نمی گیرد
اما غافل بودیم
که قرار است هر لحظه دلتنگی تیر بکشد در وجودمان و تا مغز استخوانمان برود
سینه مان گر بگیرد از نبودنت
و راهی نداشته باشیم
غافل بودیم که این تازه آغاز راه است
و
قرار است دنیا به ما سخت، سخت بگیرد
و ما یکباره آنقدر بزرگ شویم که بتوانیم طاقت بیاوریم جای خالی ات را
حالا هیچ جای دنیا امن نیست
بغض های نا نجیب گلویم را به قصد کشت می فشارند
گریه ام می اید
اما به رویم نمیاورم
که کم اورده ام از نبودنت
که از قوی بودن خسته ام
بدون تو دنیا جای ترسناکی ست
اما دلم نمی اید برایت از درد این روزها بگویم
من هنوز هم با دعای تو قدرت میگیرم
برایم دعا کن
بابا😭
به فاتحه ای مهمانش کنید .
به یاد خاطره تلخ ۱۶ آبان۱۳۹۸
که هر روز تکرار میشود .....
گرفته کنج اتاقت دلش برای تو حتما
چقدر واژه ندارم برای از تو نوشتن
دو چشم روشن عاشق که مانده روی نگاهت
دو شمع مشکی غمگین کنار عکس تو روشن
هوای خانه پر از عطر دستهای دعایت
هوای کوچه پر از لحظه های باتو نبودن
هنوز باتو نفس میکشم به لهجه ی باران
و تازه شعله کشیده است خاطرات تو در من
چگونه بعد تو با این هجوم غصه بسازم
چگونه انس نگیرم به گریه های مطنطن.
#معصومه_سادات_اسدیان