eitaa logo
شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
223 دنبال‌کننده
174 عکس
20 ویدیو
0 فایل
خالقین کلمات نمی میرند♥️ @ms_asadyan
مشاهده در ایتا
دانلود
پیشرفت همیشه جلو رفتن نیست گاهی برگشتن از یک مسیر غلطه!! بعله🙂😎 ╭┈────────────「🖌📖」 📚 ╰─┈➤https://eitaa.com/sher_zad
چقدر خنده به لبهایمان بدهکاریم چقدر حسرت آغوش در بغل داریم چقدر واژه ی یخ بسته در گلوهامان چقدر تا خود چشمان صبح بیداریم بیا پرنده ی غمگین غار تنهاییم به این صدای بریده بریده عادت کن بیا سکوت فراموشی مرا بشکن کمی به شانه ی پیراهنم حسادت کن بسوز در تب هذیان حرفهای دلم به آستین پر از گریه های من خو کن از عطر وحشی باغ تنم که می پیچد هزار چشمه ی جاری برای من رو کن به روح دربه درم سر بزن هز از گاهی گره بزن به دلم گوشه ی نگاهت را به چشم گریه ی من بی هوا تعارف کن نسیم خنده ی خوشبوی گاه گاهت را دوباره بدرقه کن با گل ، آب و ایینه منی که با چمدان تو عازم سفرم بلند جار بزن نغمه ی رهایی را اگر چه در قفس عشق تو پرنده ترم هنوز منتظرم تا مرا نفس بکشی هنوز آینه گرم نگاه کردن توست هنوز بعد تو تبعید میشوم به خودم هنوز ساعت دیوانه گیج رفتن توست. https://eitaa.com/sher_zad
الهی؛ ای دور نظر و ای نیکو حِضر و ای نیکوکارِ نیک منظر... ای دلیل هر برگشته، و ای راهنمای هر سرگشته... ای چاره سازِ هر بیچاره و ای آرنده‌ی هر آواره، ای جامعِ هر پراکنده و ای رافعِ هر افتاده... دست ما گیر ای بخشنده بخشاینده... آمین 🙏🌺 https://eitaa.com/sher_zad  
📜 به بهلول گفتند که فلانی هنگام تلاوت قرآن چنان از خود بیخود می‌شود که نقش بر زمین شده و غش می‌کند! بهلول گفت: او را بر سر دیوار بگذارید تا تلاوت کند، اگر غش کرد در عمل خود صالح است. 🤔🤔😀
خواب دیدم ما را بریدند و به کارخانه چوب بری بردند آن که عاشق بود پنجره شد آن که بی رحم بود چوبه دار از من اما دری ساختند برای گذشتن .. _باجلان
کسی که شعر می‌نویسد، تنهاست! و او که گوشه‌های جوانی‌اش را جویده ‌است و هر گلوله‌ای که خورده را هضم کرده، می‌داند خشمی که در خیابان‌ها آفتاب می‌خورد بر شاخه‌ها مشت خواهد داد ╭┈────────────「🖌📖」 📚 ╰─┈➤https://eitaa.com/sher_zad
𓄵 جایی در زندگیم می ایستم و میگویم این تماماً من بود که دوام آورد ؛ که ادامه داد و رسید 🤍✨
هدایت شده از سعیده کرمانی
هر واژه‌ای در سینه‌ی انجیل می‌سوخت تورات در دست بنی قابیل می‌سوخت تصویب شد با رای شیطان حق و ناحق آه بشر در سینه‌ی هابیل می‌سوخت آه از یهودا ، آه از چشمان یعقوب از غصه‌ی یوسف دل راحیل می‌سوخت از سامری سرشار شد ارض مقدس موسی به یاد ماجرای نیل می‌سوخت آه از زمانی که قبیله هاجرانه از داغ ابراهیم و اسماعیل می‌سوخت مشت تفنگ نقره در خشمی مقدس با یاد مردان شهید ایل می‌سوخت ای کاش ما با چشم‌های خود ببینیم وقتی خبر می‌آید «اسراییل می‌سوخت» 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست از دوست به جز دوست، نمی باید خواست
درون توست اگر خلوتی و انجمنی‌ست برون ز خویش‌ کجا می‌روی؟ جهان خالی‌ست... https://eitaa.com/sher_zad
از چشمانت ردِ شب را بیرون کن، امروز صبح دیگری‌‌ست...! 🌞🌞🌞