ز سـوز تـب نمـینـالم طبیبا دردسر کم کن
مـرا بگذار با اندیشهٔ یار و دیار امشب
شبتون در پناه حق🌙
#ملک_الشعرای_بهار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست
کِی بهمسجد سزد آن شمع که در خانه رواست؟
به وفایی که نداری قسم ای ماه جبین
هر جفایی که کنی بر دل ما عینِ وفاست
اگر از ربختن خون منت خرسندی است
این نه خون است بیا دست در او زن که حناست
سر زلف تو ز چین مشک تر آورده به شهر
از ختن مشک مخواهید حریفان که خطاست
من گرفتار سیهچردهٔ شوخی شدهام
که به من دشمن و با مردم بیگانه صفاست
یوسف از مصر سفر کرد و بدینجا آمد
گو به یعقوب که فرزند تو در خانهٔ ماست
روزی آیم به سرکوی تو و جان بدهم
تا بگویند که این، کشتهٔ آن ماهلقاست
زود باشدکه سراغِ منِ تهمتزده را
از همه ی شهر بگیری و ندانندکجاست
اگرت یار جفا کرد و ملامت «راهب»
غم مخور دادرس عاشق مظلوم خداست
#ملک_الشعرای_بهار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
چشم فلک است بر ستمگر، نگران
بیدار شود ظالم ازین خواب گران
از کار نمانده این جهانِ گذران
بر ما بگذشت و بگذرد بر دگران
#ملک_الشعرای_بهار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
در دهر بزرگ یادگاری
کردم ز برای خویش بنیاد
بنیاد بنای پایداری
بییاری دست من شد ایجاد
*
*
خار و خس روزگار ناساز
سد کردن راه او نیارد
چون بانی خود ز فرط اعزاز
سر پیش کسی فرو نیارد
*
*
ز آسیب زمانه برکنار است
کز خاک منست دیر پاتر
ستوار و بلند و پایدار است
مانند منارهٔ سکندر
*
*
در بربط من شدست پنهان
این روح لطیف لایزالی
از مردن تن نیم هراسان
کاز من نشود زمانه خالی
در عرصهٔ پهندشت سقلاب
ز آوازهام افتد انقلابی
وز جلوه به جلوه گاه مهتاب
مشهور شوم چو آفتابی
*
*
تا زنده بود یکی در این بوم
تا زنده بود کمیت نامم
تا هست سخن به دهر معلوم
معلوم جهان بود کلامم
*
*
هر هموطن سرودخوانی
گویاست به یاد من زبانش
افتد سخنم به هر زبانی
آزادی و عشق ترجمانش
*
*
با بربط خود به جنبش آرم
هر شش جهت و چهارسو را
واندر دل خلق زنده دارم
اخلاق و عواطف نکو را
*
*
در ساحت این زمانه تار
رحم از دل من فکند سایه
حریت و انقلاب افکار
از گفتهٔ من گرفت مایه
*
*
ای طبع سخنسرای من، خیز
تا در ره حق شوی سخنساز
اندیشه مکن ز خنجر تیز
مغرور مشو به تاج اعزاز
*
*
تا بیخردان به آزمایش
مستیز و ره وقار بگزین
فارغ ز نکوهش و ستایش
خونسرد بهآفرین و نفرین
*
*
بر بربط خود بناز بنشین
کن با پر و بال نغمه پرواز
وز خاک برآ به اوج پروبن
پرکن همهٔ فضا از آواز
*
*
تا اختر نحس نامرادی
این پنبه زگوش خود برآرد
وز چشم فلک ز فرط شادی
اختر عوض سرشگ بارد
#شعر #ملک_الشعرای_بهار
📜 @sheraneh_eitaa
این قلب که محزونتر از او پیدا نیست
وین چشم که پرخونتر از او پیدا نیست
دانی ز چه آن شکسته وین خونین است
زان حسن که افزونتر از او پیدا نیست
#ملک_الشعرای_بهار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
زلفای قجری رِ درهم و بشکسته مکن واز
درهای سِلامت رِ به روم بسته مکن واز
گر ما رِ مِخْیْ، ها، نِمِخْیْ نه، دو کلیمه
اینبار مو رِ مثل همهبار خسته مکن واز
یار اینجیه اِمشو مَخَن آوازه موذن
تام، خادم مِچِّد، درِ گلدسته مکن واز
از زلف کُتا ابروی پیوسته شو و روز
عمرم رِ کُتا، رنجُمِ پیوسته مکن واز
#شعر #ملک_الشعرای_بهار
📜 @sheraneh_eitaa
سرتیپ، شدم ذلیل در جنگ پشه
بیمارم و زار و مانده در چنگ پشه
از زحمت روز گشتهام قد مگس
وز خستگی شب شدهام رنگ پشه
#شعر #ملک_الشعرای_بهار
📜 @sheraneh_eitaa
هاتفی گفت که ابرام بنه
مادر است این، دلش آزار مده
این چنین دل نبود با همه کس
کاین دل مادر کان باشد و بس
گر بود هیچ دلی عرش خدا
بود آن دل، دل مادر تنها
#شعر #ملک_الشعرای_بهار
📜 @sheraneh_eitaa
روی تو دیدم ز عمر دست کشیدم
چشم مو کاش کور مرفت که تور نمدیدم
ای بچه آهوی چین بروکه مو امروز
هرچه دویدم ردت، بذت نرسیدم
ابرو و چشمای تو چار آس و تو شاهی
دست خلی چار آس جورته دیدم
#شعر #ملک_الشعرای_بهار
📜 @sheraneh_eitaa
برشو ای رایت روز از در شرق
بشکف ای غنچهٔ صبح از بر کوه
دهر را تاج زر آویز به فرق
کامدم زین شب مظلم بهستوه
#شعر #ملک_الشعرای_بهار
📜 @sheraneh_eitaa
پروانه و شمع و گل شبی آشفتند
در طرف چمن
وز جور و جفای دهر با هم گفتند
بسیار سخن
شد صبح، نه پروانه به جا بود و نه شمع
ناگاه صبا
بر گل بوزید و هر دو با هم رفتند
من ماندم و من
#شعر #ملک_الشعرای_بهار
📜 @sheraneh_eitaa
آن کس که رموز غیب داند، نه تویی
وان کو خط نابوده بخواند، نه تویی
اندیشهٔ عاقبت مکن کز پس مرگ
چیزی هم اگر از تو بماند، نه تویی
#ملک_الشعرای_بهار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa