eitaa logo
شاعرانه
26.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
787 ویدیو
79 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل ملکند، حاجیان عرفه از فیض پر است آسمان عرفه نومید نمی‌رود ز درگاه خدا جاری است شفا ز ناودان عرفه 📜 @sheraneh_eitaa
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد دف بزن ، ساغر بچرخان ، قل هوالله احد گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان آه از این مضمون سوزان ! قل هوالله احد حضرت لیلی ! بیا در صحنه و چرخی بزن یک غزل مجنون برقصان ، قل هوالله احد ساغری آغوش وا کن ، یک تبسم مِی بریز اندک اندک جمع مستان ... ، قل هوالله احد می کنم سجاده را رنگین به می ، فتوا بده " زهد " من را می بنوشان ، قل هوالله احد بر سر آنم به حکم عشق ، رقص خون کنم با دلی عاشق ، غزلخوان ، قل هوالله احد در کمند زلف تو پیچید دل ، یا للعجب ! دید صدها عید قربان ، قل هوالله احد زیر شمشیر غمت ، عشق ست سر دادن به شوق دست افشان ، پایکوبان ، قل هوالله احد من شبی تاریک تاریکم ، تبسم کن مرا جلوه کن ای ماه تابان ! قل هوالله احد تشنۀ وصلم ، الا یا ایهاالساقی ! وصال اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد 📜 @sheraneh_eitaa
فکر و ذکر هر شبم تو ، مونس جانم تویی سرو قامت یا شکر لب ، هرچه میدانم تویی گر تمام این جهان توقیع بر نامم شود برنتابم من نگارا سقف و سامانم تویی می دهندم وعدهٕ جنّت بهشتان برین ناپذیرم وعده این چون ، باغ و رضوانم تویی گر تمام سنگ های قیمتی را آورند در نظر ناید که مارا ، گوهر کانم تویی تا تو را دیدم خداحافظ بگفتم بر قضا چون غذای جانمی گویم که جانانم تویی در تمام زندگی ام علّت کارم شدی یار! حتّا باعث این درد دندانم تویی مبتدا و منتهایی ، آدمیّت را جدایی چون فرشته زان خدایی ، نُقلِ قندانم تویی انتهای شعر گویم ، این تویی و آن تویی بیت پایانی ندارد زی که پایانم تویی 📜 @sheraneh_eitaa
‍ در آرزوی جلوه‌ی مهتاب جمالش یا رب! گذراندیم چه شب‌های سیاهی... شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ صبح است و هوای دل من مثل بهار است پلکی بزن و صبح بخیر غزلم باش.... |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
دل به دریا زد و دل از او کند گرچه این عشق شعله‌ور شده بود تیغ اما دگر نمی‌برید محو زیبایی پسر شده بود پدر آن لحظه خوب می‌دانست امتحانی بزرگ در پیش است آه! گویی مقابل این سرو تیغ اندازه تبر شده بود باز می‌شد میان آن برهوت، جاده‌ای به دریچۀ ملکوت سفر وحی بود و... اسماعیل، اینچنین راهی خطر شده بود و زنی که تمام جانش را تکه تکه به آسمان می‌داد جان و دل می‌سپرد دست خدا گویی از راز باخبر شده بود ناگهان دید آسمان منا سبز شد با ندای لبیکش او که در امتحان ابراهیم باز هم صاحب پسر شده بود و خدا گفت: وقت اعجاز است مرد این‌بار هم سرافراز است دیگر آن زن نبود هاجر، او از فرشته فرشته‌تر شده بود... عید قربان مبارک🌺🌺🌺🌺 📜 @sheraneh_eitaa
گه احرام، روز عید قربان سخن می‌گفت با خود کعبه، زین‌سان که من، مرآت نور ذوالجلالم عروس پردۀ بزم وصالم مرا دست خلیل اللَه برافراشت خداوندم عزیز و نام‌ور داشت نباشد هیچ اندر خطۀ خاک مکانی همچو من، فرخنده و پاک چو بزم من، بساط روشنی نیست چو ملک من، سرای ایمنی نیست... مقدس همتی، کاین بارگه ساخت مبارک نیَّتی، کاین کار پرداخت در این درگاه، هر سنگ و گل و کاه خدا را سجده آرد، گاه و بی‌گاه «أنا الحق» می‌زنند این‌جا در و بام ستایش می‌کنند اجسام و اَجْرام در اینجا عرشیان تسبیح‌خوان‌اند سخن‌گویان معنی، بی‌زبان‌اند... در این‌جا رخصت تیغ‌آختن نیست کسی را دست بر کس تاختن نیست نه دام است اندر این جانب نه صیاد شکار آسوده است و طائر آزاد خوش آن استاد کاین آب و گل آمیخت خوش آن معمار کاین طرح نکو ریخت... مرا زین حال بس نام‌آوری‌هاست به گردون بلندم برتری‌هاست بدو خندید «دل» آهسته، کای دوست ز نیکان، خود پسندیدن نه نیکوست چنان رانی سخن، زین تودۀ گِل که گویی فارغی از کعبۀ دل تو را چیزی برون از آب و گل نیست مبارک کعبه‌ای مانند دل نیست تو را گر ساخت ابراهیم آذر مرا بفراشت دست حیِّ داور تو را گر آب و رنگ از خال و سنگ است مرا از پرتو جان، آب و رنگ است تو را گر گوهر و گنجینه دادند مرا آرامگاه از سینه دادند تو را در عیدها بوسند درگاه مرا باز است در، هرگاه و بی‌گاه تو را گر بنده‌ای بنهاد بنیاد مرا معمار هستی، کرد آباد... تو جسم تیره‌ای، ما تابناکیم تو از خاکی و ما از جان پاکیم تو را گر مروه‌ای هست و صفایی مرا هم هست تدبیری و رایی در این‌جا نیست شمعی جز رخ دوست وگر هست، انعکاس چهرۀ اوست تو را گر دوست دارند اختر و ماه مرا یارند عشق و حسرت و آه تو را گر غرق در پیرایه کردند مرا با عقل و جان، همسایه کردند در این عزلت‌گه شوق، آشناهاست در این گم‌گشته کشتی، ناخداهاست... چه محرابی‌ست از دل با صفاتر چه قندیلی‌ست از جان روشناتر... خوش آن‌کس، کز سر صدق و نیازی کند در سجدگاه دل، نمازی... 📜 @sheraneh_eitaa
فاش می گوییم شما را یک کلام شده دوران بزن در رو تمام گر زنید از پشت یک خنجر به ما صد زنیم از روبرو ما والسلام 📜 @sheraneh_eitaa
مردان میدان در عروج از آسمان ها بردند بر دوش خود اسماعیل جان را امروز ابراهیم ها در آتش عشق مبهوت خود کردند چشمان جهان را جان بر کفان عرصه اخلاص و ایثار پیوسته در جنگیم با کفر جهانی قربان حق تنها نه این تن های فانی است داریم با شیطان مصافی جاودانی امروز قربانگاه طفلان است غزه در خون خود غرق اند اسماعیل هامان در قدس باید بست احرام منا را «موسی» کنار ما و نابود است «هامان» دیروز اگر تنها سلاح ات بود یک سنگ امروز پشتیبان تو خلق جهان است شد وعده صادق شکست دشمنانت مثل همیشه یاورت صاحب زمان است روز سقوط آل نمرود است نزدیک اهل یمن، سوریه، لبنان و فلسطین تا آسمان ها گلسرود فتح بر لب از نهر تا بحر است جاری صوت آمین از نو بزن بر خانمان غاصبان سنگ چون کعبۀ ما مسجدالاقصی است امروز مردانگی، تقوا و رسم پاکبازی در زندگی از حیدر کرار آموز صهیون بداند هست این پایان بازی دیگر نخواهد دید روز خوش در این خاک از طور سینا هست پیدا معجزاتی تأیید بر نابودی این قوم ناپاک 📜 @sheraneh_eitaa
سيدحبيب نظاری سال ۱۳۵۱ در آبادان متولد شد. وی سالیانی است در قم زندگی می‌كند و سابقۀ مدیریت مرکز آفرینش‌های ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قم را بر عهده داشته است. اشعار او از اوايل دهۀ ۷۰ در مجلات منتشر شد و رباعی قالب مورد علاقۀ او است. از آثار او می‌توان به «بگو تا صبح چند آدینه مانده است»، «از این دست»، «تنها برای تو می‌بارد» و «خدا تسبیحی از گنجشک دارد» اشاره کرد. 📜 @sheraneh_eitaa
بیا، با اشک‌های ما وضو کن جهان را با نگاهی زیر و رو کن تو که سنگ صبور اهل دردی کمی بنشین و با ما گفت‌وگو کن جهان در انحصار بیش و کم‌ها شکستن‌ها، بریدن‌ها، ستم‌ها تو حتماً خوب می‌دانی که بی‌تو به روز ما چه آوردند غم‌ها؟ جهان ما جهان بی‌کسی‌ها خزان لاله‌ها و اطلسی‌ها اگر تو سایه‌سار ما نبودی چه می‌کردیم با دلواپسی‌ها؟ همه صبحیم، شب در بین ما نیست یکی بی‌تاب و تب در بین ما نیست به درد دوری تو خو گرفتیم دلی راحت‌طلب در بین ما نیست بهار تا ابد! زخم است با ما زمان تا می‌رود، زخم است با ما بیا تاریخ ما را منتشر کن هزار و چارصد زخم است با ما به ما ای کاش پاکی یاد می‌داد به غنچه، سینه‌چاکی یاد می‌داد زبان آسمان را انتظارت به آدم‌های خاکی یاد می‌داد! شب توفان، کسی باید بیاید بهار نورسی باید بیاید کسی که باعث آرامش ماست در این دلواپسی باید بیاید 📜 @sheraneh_eitaa
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | دلم قربانِ شادیِ تو، قربانِ غمت حتی... شعرخوانی آقای علی چاوشی در حضور رهبر انقلاب 📜 @sheraneh_eitaa