eitaa logo
شاعرانه
26.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
805 ویدیو
80 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
‍    ‍   تو آن خیال محالی به حال هر شب من       من آن حضور پریشان، نشسته بر غم تو! شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
اِی کاش که دَر قِسمتِ مَن هَم بِنویسَند: روزی که شَوَد با نَفَسِ گرمِ تو آغاز... |صبحتون به عشق و آرامش 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
پیش از این عاشقان از عشقشان که می‌گفتند می‌خندیدم! اما به مهمانخانه که بازگشتم قهوه‌ام را در تنهایی که نوشیدم دانستم که چگونه خنجری از تبار عشق پهلو می‌شکافد و بیرون نمی‌رود... 📜 @sheraneh_eitaa
مرا آفریده خدای حسن برای خودش نه، برای حسن میفتم از امشب به پای حسن گدایم گدایم گدای حسن حسن اسم رحمان و اسم رحیم بخوان یاحسن، یاعلی یاعظیم هوالله روی دهن ریخته چه شوری در این جان و تن ریخته شراب مرا بوالحسن ریخته روی لب، حسن جان من ریخته خمارم خرابم در این میکده شب مستی ام با حسن آمده همه برکت فصل کشتم حسن از اول فقط می سرشتم حسن بهشتم حسن، سرنوشتم حسن نوشتم کریم و نوشتم حسن حسن پیش حق بود، تنزیل داشت هوای مرا مثل فامیل داشت به سوز و به تب های ماه خدا به خشکی لب های ماه خدا به قند رطب های ماه خدا به العفو شب های ماه خدا من عمریست که هرچه را خواستم فقط با حسن از خدا خواستم ابد بود از اول، ازل را شکست شب خلوت این محل را شکست به والله، لات و هبل را شکست حسن، پشت جنگ جمل را شکست علی گر درِ خیبر آورده است حسن چشم فتنه در آورده است اگر جلوه ای از خدا شد حسین اگر آبرو دار ما شد حسین اگر هم دوا هم شفا شد حسین اگر شاه کرببلا شد حسین... درست است کار ربش بوده است ولی یاحسن بر لبش بوده است نشستم زمین، دلبرم خاکی است چه گنجی است او، گوهرم خاکی است اگرچه پریدم، پرم خاکی است نپرسیدم از چه حرم خاکی است فدای غم هر دو چشم ترش که خاکی شده چادر مادرش برای دفاع فدک دیر شد و آن بزدل بی حیا شیر شد ته کوچه مادر زمینگیر شد بمیرم همانجا حسن پیر شد امان از مسیری که بسته شده دوتا گوشواره شکسته شده 📜 @sheraneh_eitaa
پریدن بی پر تدبیر، مستی است جهان را گه بلندی، گاه پستی است به پستی در، دچار گیر و داریم ببالا، چنگ شاهین را شکاریم من اینجا چون نگهبانم، تو چون گنج ترا آسودگی باید، مرا رنج تو هم روزی روی زین خانه بیرون ببینی سحربازیهای گردون از این آرامگه وقتی کنی یاد که آبش برده خاک و باد بنیاد نه‌ای تا زاشیان امن دلتنگ نه از چوبت گزند آید، نه از سنگ مرا در دامها بسیار بستند ز بالم کودکان پرها شکستند گه از دیوار سنگ آمد گه از در گهم سرپنجه خونین شد گهی سر نگشت آسایشم یک لحظه دمساز گهی از گربه ترسیدم، گه از باز هجوم فتنه‌های آسمانی مرا آموخت علم زندگانی نگردد شاخک بی بن برومند ز تو سعی و عمل باید، ز من پند 📜 @sheraneh_eitaa
جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد 📜 @sheraneh_eitaa
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شرم بر ما که زنده ایم هنوز 📜 @sheraneh_eitaa
zahir.gif
5.4K
ظهیرالدین ابوالفضل طاهر بن محمد فاریابی (۵۵۰ - ۵۹۸ ه.ق) از قصیده‌سرایان بزرگ قرن ششم در فاریاب (در نزدیکی بلخ) زاده شد. مدتی را در نیشابور به سر برد و پس از وفات در مقبرة‌الشعرای تبریز به خاک سپرده شد. وی از شاعران استاد و سخن‌سرایان بلیغ پایان قرن ششم و یکی از بزرگان قصیده و غزل است که در تحول غزل نقش مهمی را ایفا کرده است. سخن ظهیر روان و پر از معانی دقیق و در عین حال فصیح و دارای معانی و الفاظ صریح می باشد. خواننده دیوان او جز در چند مورد معدود کمتر به موارد پیچیده و مبهم بر می خورد. او در عین این که به ردیفهای مشکل روی آورده، سخنی روان دارد و ردیفها مغلوب قدرت بیانش هستند. توانایی ظهیر در مدح بسیار است و در این مورد آفریننده معانی گوناگون و قادر بر مبالغه‌های شگفت‌انگیز و ایراد مضامین بدیع است. او را در تحول غزل واسطه انوری و سعدی میدانند. زبان صاف و روان و هموارش در غزل که زبانی واسطه بین سبک خراسانی و عراقی است راه را برای ظهور سعدی هموار ساخت. در واقع ظهیر فاریابی با قصاید و غزلیات شیوا و روان خود یکی از مؤثرترین شاعران حد واسط سبک خراسانی و سبک عراقی در تحول سبک به شمار می‌آید. 📜 @sheraneh_eitaa
دلم چون بر سر زلف تو جان بست برو عشقت در هر دو جهان بست سر زلفت چو زین حالت خبر یافت به قصد جان من جان در میان بست تو را کاین رسم و آیین باشد ای جان چه بار از وصل تو بر خر توان بست؟ لطافت در جهان روی تو آورد صبا چیزی از آن بر گلستان بست شکر در نی چو خطت سبز و تردید از آن خود را در آن شیرین دهان بست لبت را لعل خوانم نه ز کان خون ز سودای لبت در عرق کان بست ندانم تا چه می خوانی تو زان لب مرا باری در آن معنی زبان بست دری کز فتنه بر روی تو بگشود به دست معدلت صاحب قران بست 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعری که اشک همه را درآورد موسی عصمتی شاعر روشندل، از شرکت کنندگان برنامه رقابتی سرزمین شعر، شعری با مضمون سختی زندگی کارگران خواند و این شعر را تقدیم به همه کارگران کشورمان کرد. ‏‌ 📜 @sheraneh_eitaa
اگر ابرم چرا باران به این صحرا نمی بخشم گمانم بُخل دارم چونکه چون دریا نمی بخشم من از تو عفو می خواهم سحرها ، روزها اما نمی دانم چرا همسایه خود را نمی بخشم چه إرحم تُرحمی خواندم شب و وقتی که صبح آمد عیالم بخشش از من خواست ، دید اما نمی بخشم خطایی می کند گهگاه فرزندم خداوندا چرا وقتی پشیمان شد ، خداوندا ! نمی بخشم شفای قلب بیمارم مناجات ابوحمزه است تو هم من را ببخشی ، خویش را مولا ! نمی بخشم خطا کارم ، گنهکارم ، پر از عصیانم اما من پریشانم ، پشیمانم ، نگو آقا ! نمی بخشم تو حق داری از این بیچاره رویت را بگردانی به من هر چیز می خواهی بگو ، إلّا نمی بخشم شفیع آورده ام با خود ، ببین غمگین زهرایم نگو با من ؛ تو را در روضه زهرا نمی بخشم 📜 @sheraneh_eitaa
⭕️به کدامین گناه؟ چگونه رنج زمین را زمان نمی‌بیند؟ چگونه این همه خون را جهان نمی‌بیند؟ چرا نمی‌شنود رعد و برق ایمان را؟ صدای عشق به اقصی کشانده طوفان را قیامتی شده برپا چرا نمی‌پرسند؟ از این تقابل خونین که می‌شود خرسند؟ چقدر کودک و زن بی‌پناه کشته شدند! به راستی به کدامین گناه کشته شدند؟ جهان و عافیتش ارزنی نمی‌ارزد به اینکه کودکی از هول مرگ می‌لرزد منادیان حقوق بشر نمی‌شنوند به حجتی که تمام است اگر نمی‌شنوند زمان، زمان رسیدن به داد مظلوم است -شکست ظلم- خدا وعده داده، محتوم است یکی بیاید و مرهم شود فلسطین را به سُرب پر کند این گوش‌های سنگین را به دست قهر ببندد درِ سیاست را به سنگ خشم بکوبد سرِ سیاست را سیاستی که به‌جز نیش مار و کژدم نیست سیاستی که به نفع حقوق مردم نیست سیاستی که به اشغالگر امان داده است به این نژاد پراکنده سازمان داده است سیاستی که اگر بوده حق، به جانب تو، ربوده حقِ تو را با فریب حقِ وتو سیاستی که چنان غرق در مرض شده است که جای ظالم و مظلوم هم عوض شده است سیاستی که در آن روزن امیدی نیست به دست هیچ زبان‌بسته‌ای کلیدی نیست سیاستی که ندارد دیانت، آلوده است مگر نه این که، همین بوده تا جهان بوده‌ است همیشه راه رسیدن به حق، سیاسی نیست که گاه، چاره به‌جز حمله‌ای حماسی نیست نشان عشق و جنون بی‌نشانه رفتن‌هاست میان آتش و خون عاشقانه رفتن‌هاست کنون که قرعه به نام حماس افتاده است به جان اهل سیاست هراس افتاده است یکی برآمده بر بام خون علم بزند بساط این همه تزویر را به‌هم بزند چنان کند که جهان بشنود فلسطین را به چشم صدق ببیند صلابت دین را قسم به اَشهدِ آن کودک سرا پا آه که گفت: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا الله» حرم که سوخت کسی محترم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند 📜 @sheraneh_eitaa