چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره
امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!
کان هم شب وصل در گلو ماند گره
#شعر #رودکی
📜 @sheraneh_eitaa
فریده چراغی در سال ۱۳۵۳ هـ ش در الیگودرز به دنیا آمد. دوران خردسالی و نوجوانی را در زادگاه خویش گذراند.
پدر و مادر ایشان هر دو بختیاری و از ایلات چهارلنگ و هفت لنگ هستند، مسأله ای که نقش بسیاری در تقویت زبان بومی وی داشته است.
آقای صالح پور در این باره می نگارد:
«فریده ی چراغی … نسبش به دو شاخه ی بزرگ بختیاری می رسد، از سویی هفت لنگ و از دیگر سو چهار لنگ، او یک بختیاری تمام عیار است، دختری از ایل بختیاری و با صفا، همچون گل های بهاری …».
ایشان تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی زبان و ادبیات فارسی پی گرفت. مدتی به عنوان مربی فرهنگی در کانون فرهنگی ـ تربیتی الیگودرز به فعالیت مشغول بود.
وی در سال ۱۳۷۰ هـ ش پای در عرصه ی سرودن نهاد و در قالب های متنوعی چون: غزل،مثنوی،دوبیتی و سپید به زبان فارسی و گویش بختیاری طبع آزمود و آثار درخُوری را به جامعه ی ادب فارسی و بومی کشور ارایه نمود.
از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۴ بعنوان کتابدار کتابخانههای عمومی، مسوول کتابخانه و پنج سال و اندی نیز بعنوان سرپرست اداره کتابخانه های عمومی شهرستان الیگودرز اشتغال به کار داشته است. در سوابق ایشان می توان به دو دهه فعالیت در انجمن ادبی علامه طباطبایی اشاره کرد.
با این حال، اوج هنرمندی و شکوه ادبی بانو چراغی در سروده های گویشی ایشان ـ که در قالب گویش بختیاری سروده شده است ـ می باشد.
#معرفی_شاعر #فریده_چراغی
📜 @sheraneh_eitaa
کنار غریو
کُنارِ غریوم که بَرده ِنصیوُم (درختِ کنار غریبی هستم که سهم من سنگ است)
یه عمره که سی خُم ایگم ایگریوُم (عمریست که برای خودم مرثیه می خوانم و می گریم)
اَیَر باد و بارون بیاهِن به جارُم (اگر باد و باران به فریادم برسند)
اِشَینُم خومه تا غم از دل وُرآرُم (خودم را می تکانم تا غم از دل برانم)
بخون کَوگِ مستُم که بوسم گِلیته (کبکِ مستِ من، بخوان تا گلویت را ببوسم)
که آستاره بختم مِنِ تیگِ ریته (زیرا ستاره ی اقبال همان روی خوب توست)
مُو چی مار تشنه تو چی چشمه سارون (هم چون مار تشنه ام و تو چشمه ساری)
دلُم سُحده زاره بزن نَرمه بارون (دل من کویری سوخته است ای باران آهسته ببار)
کِلورُم به دستِ تو ای بادِ گَردو (من کاهم در دست تو ای باد هر جایی)
گُلُم اَر بیاهه بُهارونه از نُو (اگر گل من بیاید دوباره بهار می شود)
تیام پاله پاله پُرِ اَرس و خینن (چشمانم کاسه کاسه اشک و خونند)
زِ بس چی تَریده به رَهت اینشینن (دلم هم چون راهزن سر راهت می نشیند)
دلُم جُور دینِش سرِ تَش ایبازه (دلم هم چون اسپند روی آتش می رقصد)
یه عمره که دل سی، تو وا تش اسازه (عمریست که دل برای تو با آتش سازش می کند)
بنه سر به شونُم، بُهارُم صداته (سر بر شانه هایم بگذار که بهار من صدای توست)
دل غم نَصیوم همیشه واباته (دل غمین من همیشه همراه توست)
مو هُمدا پوییزُم که شیوِسته لیزُم (من همزاد پاییزم که این چنین کاشانه و روزگارم به هم ریخته است)
بیو تا پَرامِ به پاهات بریزم (بیا تا برگ هایم را فرش راهت کنم)
دِلِ جُل به کولُم که وَسته به دیندات (دل خانه به دوش من که دنبال تو افتاده)
بیو تا بخَوسه به شَولیزِ می هات (بیا تا در خانه ی آرام شب گیسوانت بخوابد)
ندونم کی ای تو؟ مهی یا که افتو؟ (نمی دانم که هستی؟ ماه یا آفتاب؟)
که مُردُم ز دیریت بیو دی تو امشو (که از دوریت می میرم دیگر بیا)
تو نهلی که ئی دل به سردی بمیره (نگذاری که دلم در سرما بمیرد)
بزن جور افتو که برفُم بِچیره (بتاب هم چون آفتاب تا برف من ذوب شود)
سَرِ لِشک زردُم بخون کوگِ رَشته (بر شاخسار زرد من بخوان ای کبک رنگین بال)
ندونی اِی سالا چه ور مُو گُدَشته (نمی دانی این سال ها بر من چه گذشته است)
چه تَحله غریوی شرینُم بیَو دی (غریبی تلخ است شیرین من دیگر بیا)
بُگُ اَر نیاهی به کی وا کُنم ری (بگو اگر نیایی به چه کسی روی کنم)
#شعر #فریده_چراغی
📜 @sheraneh_eitaa
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعرخوانی خانم فریده گلی
تا کجا مشتاق باشم، چون مصمم نیستی
زور بی خود میزنم انگار سهمم نیستی
📜 @sheraneh_eitaa
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
#شعر #دقیقی
📜 @sheraneh_eitaa
تا اوج، به یک اشاره برمیخیزم
با دامنی از ستاره برمیخیزم
صد مرتبه هم اگر بیفتم بر خاک
با نام "علی" دوباره برمیخیزم
#هادی_فردوسی #شعر #امام_علی
📜 @sheraneh_eitaa
جهان را دائما این رسم و این آیین نمیماند
اگر چندی چنین ماندست، بیش از این نمیماند
به چندین سال عمر، این نکته را هر سال سنجیدی
که آن اوضاع دی، در فصل فروردین نمیماند
همان گونه که آن اوضاع دیروزی نماند امروز
به فردا نیز این اوضاع امروزین نمیماند
ببین امروز مردم را، به خون یکدگر تشنه
که دیری نگذرد، کاین عادت دیرین نمیماند
بباید روزگار صافی و صلح و صفا روزی
به جان دوستان آن روز، دیگر کین نمیماند
همانا خوی حیوانیست، این «آیین خودخواهی»
اگر انسان شوند این خلق، این آیین نمیماند
مگو یاسین بود، در گوش این خلق خر، آوازم
که گر آدم شوند، از اصل این یاسین نمیماند
تو در این خلق عامی، عارفی گر زانکه اینان را
تمیزی شد حنایت، نزد کس رنگین نمیماند
#شعر #میرزاده_عشقی
📜 @sheraneh_eitaa
شب باشد و رویای دو چشمان قشنگت
دلتنگی و تنهایی من با دل سنگت
بیمار و خمار دل شیدای تو باشم
افسون تو و بغض منو آن دل تنگت
شبتون در پناه حق🌙
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
سرچشمهی عشق با علی آمده است
گل کرده بهشت تا علی آمده است
شد کعبه حرم خانه میلاد علی (ع)
کز کعبه صدای یا علی آمده است
#شعر #امام_علی #میلاد_امام_علی
📜 @sheraneh_eitaa
" گفتے سپیدہ دم
چـہ دل انگیز ودلرباست
" گفتم تبسم تو بسے دلرباتر است
" گفتے چہ دلگشاست افق در طلوع صبح
" گفتم ڪہ چهرہ ے تو از آن دلگشاتر است
| صبحتون بخیر و پر نشاط 🌸🍃
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
در راهِ «علی» اگر هلاکم سازند
اهلِ نظر آیینه ز خاکم سازند
گویند که ناپاک مَبَر نام «علی»
من نام «علی» بَرَم که پاکم سازند
#سیدرضا_مؤید #شعر #میلاد_امام_علی #امام_علی
سلام و عرض تبریک به مناسبت میلاد مولیالوحدین، امیرالمومنین، علی علیهالسلام❤️
خوشحالیم که از محبان امیرالمومنین هستیم. الحمدلله ربّالعالمین💚
تبریک ویژه هم عرض میکنم خدمت آقایون❤️
📜 @sheraneh_eitaa
به نام پدر...
فارغ از هر چه امّا و آیا و زیرا
روح دریایی و رودها را پذیرا
ای که روح تو را کوهها میشناسند
دستهای تو را ریشههای کتیرا
ای تو بشکوهِ تا جاودان جاودانه
دوستت دارم ای مرد! کوها! کویرا!
شِکوهاش چیست از بیکسی؟ آن که دارد
آشناتر از آیینه با خود کسی را
از سرت، صورتت، چشمهایت، نگاهت
با توام مهربان! گرد پیری بپیرا
□
از نمیدانم امسال یا سالها پیش
آتشی در من افتاده سوزان و گیرا
در جدال تو با رنجها، مرگ با کیست؟
ای تو جاوید پایا و جان نمیرا!
#محمدحسین_نجفی #روز_پدر #شعر
📜 @sheraneh_eitaa