#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
حض بوسه از سرت را آه تنها برده است
حق من بوده سرت را نیزه اما برده است
پرچم صلح است گیسوی سپید تو ولی
نیزه دار آن را به قصد جنگ بالا برده است
کار دنیا را ببین با اینکه با هم آمدیم
ساربان ما را بدون تو از اینجا برده است
قطره قطره جمع کرده آبرو دریا ولی
آبرویش را لب خشک تو یکجا برده است
آمدم یک بار دیگر بوسه بارانت کنم
خولی اما زودتر از من سرت را برده است
من که ده تا دوستت دارم تو نه تا ، ساربان...
...یکی از انگشت هایت را به یغما برده است
کاش ما هم تکه ای از پیکرت را داشتیم
هرکه از راه آمده یک تکه ات را برده است
🔸شاعر:
#حجت_سیادت
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
کارِ مرهم نیست درمانِ پری که سوخته
می شود هر روز بدتر پیکری که سوخته
مثلِ ضربِ تازیانه می شود، وقتی نسیم؛
می وزد در بینِ صحرا بر سری که سوخته
آه سردی در دلش دارد تمامِ روزها
در تبِ دوریِ بابا، دختری که سوخته
رو به تو می آمدم هر بار، امّا می گرفت
شوقِ پروازِ مرا بال و پری که سوخته
قلبِ عمه سوخته وقتی که بیرون می زند
نالهی جانسوزِ من از حنجری که سوخته
صورتِ نیلیِ خود را خوب پنهان می کنم
از نگاهِ عمهام، با معجری که سوخته
🔸شاعر:
#محمد_حسن_بهرامی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
احساس کودک بودنم را مسخره کردند
حتی صدای شیونم را مسخره کردند
یک بار افتادم ز ناقه بی هوا اما
صد بار این افتادنم را مسخره کردند
هم به لباس پاره ام در کوچه خندیدند
هم روسری سر کردنم را مسخره کردند
لکنت گرفتن ، صحبتم را کند تر کرده
لحن پدر جان گفتنم را مسخره کردند
تقصیر آتش بود اگر که دامنم سوخت
این بی ادب ها دامنم را مسخره کردند
بابا! عموما بعد سیلی تار میبینم
حتی شعاع دیدنم را مسخره کردند
آهن شده جنس طلای گردن آویزم
زنجیر دور گردنم را مسخره کردند
در زیر دست وپاعروسکهای من له شد
احساس کودک بودنم را مسخره کردند
🔸شاعر:
#علیرضا_وفایی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_حضرت_زینب #مصائب_شام
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
«اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین
ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین»
راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید
کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین
سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت
دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین
ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی
آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین
بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد
بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین
ته بازار یکی نام محلّی را گفت
مردک مست عجب فتنه گری بود حسین
آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط
کاش این شام بلا را سحری بود حسین
حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم
بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین
سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر
نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین
چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی
بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین
ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم
بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین
🔸شاعر:
#سید_حسین_میرعمادی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_حضرت_زینب #مصائب_شام
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
حرم شاه کجا اینهمه اشرار کجا
ما کجا شام کجا اینهمه آزار کجا
آن که در رو به همه عالم و آدم وا کرد
میشود پشت در بسته گرفتار کجا
همه دم بال ملک فرش قدمهامان بود
پای این دستهی حوریه کجا خار کجا
دست شیطان و نقاب روی خورشید کجا
دختر فاطمه و معرض انظار کجا
طفل معصوم کجا قوم نظر شوم کجا
تنگی کوچه و جمعیت بسیار کجا
سربلند آمده بودیم و سرافکنده شدیم
دوش عباس کجا سکوی بازار کجا
داخل تشت اگر گریه کنی حق داری
دختر سَبْیِه کجا مجلس اغیار کجا
🔸شاعر:
#وحید_عظیم_پور
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
بر تو پدر دست تکان میدهم
چشم تو بر عمه نشان میدهم
کن تو نگاهی بنگر حال من
من ز لب خون تو جان میدهم
کاش بمیرم ز فراغت پدر
سر به دم تیر و کمان میدهم
مردم و دق کرده ام از دوریت
بوسه به آن زخم لبان میدهم
حال برو کاخ یزیدان بیا
ساعتی ای دوست زمان میدهم
وقت نماز است بیا ای پدر
جای علی اکبر اذان میدهم
خشکی لبهای تو سوزد پدر
بر دهن خشک ، زبان میدهم
بابت دندان و دهان و لبت
من لب و دندان و دهان میدهم
هر چه بخواهی تو بگو ای پدر
بهر تو من جان گران میدهم
روز جزا وقت حساب و کتاب
بر همه عشاق امان میدهم
🔸شاعر:
#روح_الله_دانش
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_حضرت_زینب #مصائب_شام
#مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
کشید از سینه آهِ مستمر؛ دروازهٔ ساعات
دلش یکریز میشد شعله ور؛ دروازهٔ ساعات
نشست و ضجّه زد آن ساعتی که عید شد اعلام
پریشان! اولِ ماهِ صفر، دروازهٔ ساعات
رسید آن کاروانِ زجر دیده، بی رمق، زخمی
شد از حالِ رقیه(س) محتضر؛ دروازهٔ ساعات
مزیّن شد به پرچم های رنگی، شد چراغانی
به دستِ شامیانِ فتنه گر؛ دروازهٔ ساعات
حرامی هایِ بی اصل و نسَب، سیلِ تماشاچی
عزیزانِ علی(ع)...رأسِ قمر...دروازهٔ ساعات...
شلوغی، هلهله، بارانِ سنگ و خیلِ نامحرم
به دورش دید خیلی دردسر دروازهٔ ساعات
به خود لعنت فرستاد و به زینب(س) خیره شد مضطر
به دستِ بسته اش با چشم ِ تر؛ دروازهٔ ساعات
سه ساعت از مصیبت دیدگان، میکرد استقبال
نه با گل! با غم و خون جگر؛ دروازهٔ ساعات
حسین بن علی(ع) شد منکسر بالا سرِ عباس(ع)
شکسته عمه سادات در؛ دروازهٔ ساعات
به پایِ نیزه های داغدیده پایکوبی بود
فقط از این بلا دارد خبر؛ دروازهٔ ساعات!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_حضرت_زینب #مصائب_شام
#مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
شام بر عترت طاها چقدر سخت گذشت
وای بر دختر زهرا چقدر سخت گذشت
دو سه روزی دمِ دروازه معطل بودند
پشت دروازه به آنها چقدر سخت گذشت
کاش شب بود و نمی دید کسی زینب را
بین انظار خدایا چقدر سخت گذشت
وسط آن همه نامحرمِ بی شرم و حیا
سرِ بازار به زنها چقدر سخت گذشت
آن یهودیه نگاهش که به سرها افتاد
ناسزا گفت به مولا چقدر سخت گذشت
هر کسی بغض علی داشت به اکبر میزد
پای آن نیزه به لیلا چقدر سخت گذشت
دختر آیه تطهیر کجا بزم شراب
بیشتر از همه ، آنجا چقدر سخت گذشت
سر ببریده درآورد سر از طشت طلا
خاک غم بر سر دنیا چقدر سخت گذشت
چوب میخورد حسین و لب زینب می سوخت
وای بر زینب کبری چقدر سخت گذشت
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_سجاد #مجلس_یزید علیه لعنة
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
@shere_aeini
عاشق آن باشد که بر دام بلا تن میدهد
غصه زینب مرا آخر به کشتن میدهد
تابخواهی بر دو چشمم اشک روزی کرده است
این طلای ناب روزی چند معدن میدهد
سوز آن اشکی که زینب ریخته در کربلا
قوسی از جنس کمان برقد آهن می دهد
داغ تو خاکستر از من ساخته در روضهها
زلف تو آخر مرا بر باد اصلاً میدهد
دست پر خیری که داد انگشتری بر ساربان
پرچم اسلام را در دست یک زن میدهد
سربلندی سر ارباب روی نیزه اوست
کی نخی از معجرش را دست دشمن میدهد
جای گریه خون به پای نیزه دلدار ریخت
چوبه محمل به حکم عشق گردن میدهد
نیمی از او با حسین و نیم دیگریا حسین
این تعلق هست او را به دویدن میدهد
راهی بازار شد بازار حق شد گرمتر
دست این خانم شراب مرد افکن میدهد
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مصائب_شام
#مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
چادرم را پس بگیر و فرش این کاشانه کن
عمه مهمان آمده موی سرم را شانه کن
از محالات است اما گیسویم را باز کن
فکر پنهان کردن گوش منه دردانه کن
آب و جارویی بزن ویرانه را زینت ببخش
من خجالت می کشم فکر من بی خانه کن
پادشاه عالم امشب روی دامان من است
گرد از رویم بگیر این بزم را شاهانه کن
عمه زحمت دادمت امروز راحت می شوی
گریه کمتر بر عروج سوخته پروانه کن
از روی پیراهنم امشب مرا غسلم بده
زخم بسیار است عمه همتی جانانه کن
موقع دفنم که شد منت ز نامردان نکش
نیمه شب این گنج را پنهان در ویرانه کن
🔸شاعر:
#ناصر_دودانگه
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_حضرت_زینب #امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_رقیه
@shere_aeini
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو میآید سفر، دیگر پریشان نیست
کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست
بیابان گردمان کردی، ولی زینب پشیمان نیست
اگر دربدر کوه و بیابانم کنی، عشق است
اگر زخمیِ صد خار مغیلانم کنی، عشق است
پریشانم کنی عشق است، حیرانم کنی عشق است
اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست
بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به موی ماجرا را، شرح خواهم داد
مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست، از من نیز پنهان نیست
برادر جان تو ثارالله و ثارالله دیگر من
حسینِ قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من
تجلی میکنم در تو، تجلی میکنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است، پایان نیست
بنه پا بر زمین این خاکها مشتاق و لبریزند
تمام دختران یک یک مژه بر پات میریزند
نباید هم به مهمانداریات این قوم برخیزند
چرا که خلق میدانند صاحب خانه مهمان نیست
میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی
جوانان رشید و نونهالان تماشایی
به همره بار گل آوردهام آن هم چه گلهایی!
غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست
نقاب افکن مرا با مظهرِ حق روبهرو گردان
طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان
همانگونه که مردی از شهادت نیست روگردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست
محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد
ز کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد
اگر زن شیرزن باشد، به جنگ مرد برخیزد
بجنگم با سنان؟ هرگز!! سنان که جزو مردان نیست
به زیر سایبانِ قد و بالای تو میخوابیم
من و این کاروان از چشمهی فیض تو سیرابیم
نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم!
فراتِ بی لیاقت لایق لبهای طفلان نیست
چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد
چه خوشبخت است آن کس که روی نعشش عبات افتد
یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد
دل سلطانِ عالم را به دست آوردن آسان نیست
به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمیآید
به زینب معجر پاره به سر کردن نمیآید
برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمیآید
کسی در خیمههای ما به جز ششماهه خندان نیست
**
صدا زد: آی مردم این شهید ما مسلمان است
بزرگِ خاندانم را نمیبینید عریان است؟!
جواب قاریِ قرآنِ زینب، بوسه باران است
جواب قاریِ قرآنِ زینب، سنگباران نیست
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
برای دسترسی به اشعار ایام اسارت آل الله
بر روی هشتگ های زیر بزنید 👇👇
.
#شام_غریبان
#مصائب_شام
#کاروان_اسرا
#امام_سجاد
#حضرت_زینب
#حضرت_رقیه
#مرثیه_حضرت_رقیه
#دیر_راهب
#دروازه_کوفه
#مرثیه_حضرت_زینب
#مرثیه_امام_سجاد
#حضرت_سکینه
#تنور_خولی
#مجلس_یزید