eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را  چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را  به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد  رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را  🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را  چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را  به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد  رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را  🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را  چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را  به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد  رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را  🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار _______________ @shere_aeini لبی که تشنه ترین بود را به اکبر داد مکید آن لب و شد عشق ، التیام علی به دیدِ لشگریان گر چه بود پیغمبر تمام بغض عدو بود بهر نام علی «هوا ز جور مخالف چو‌ قیرگون گردید» زدند فرق علی را به انتقام علی تنش به خاک و به خون تا که از جفا افتاد رسید عطر خوش مهر بر مشام علی به روی ماهِ خودش روی شاه را حس کرد فتاد حضرت صیاد هم به دام علی برای اینکه نباشد خجل از آن لبها ز بغض دیده رساند اشک را به کام علی نمی دهد به بهشت آن بهشتِ مدفن را که زیر پا شده جای علی الدوام علی 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ___________ @shere_aeini سوی میدانِ بلا ، شَه پسری آمده است اَشهد اَنّ علیّا قَدَری ، آمده است شده نامش چو علی کوریِ چشمان عدو یا علی بهر پسر چون سپری آمده است بس که از جِلوه شبیه است به رخسار رسول شده شایع که رسول دگری آمده است بین آن لشکر تاریک دلِ بی همه چیز صحنه روشن شده ، قرص قمری آمده است پیش چشمانِ پدر راه برو ، اکبر من مادرت سوی تو با چشم تری آمده است داغ عبّاس اگرچه کمرم را بشکست رفته گیر از همه اعضا ، خبری آمده است اِرباً اِربا شده اعضای تنت از دمِ تیغ روی نِی بهر سفر ، همسفری آمده است خامس آل عبا را برسانید عبا نه تنی مانده نه پا و نه سری آمده است این خبر را برسانید به لیلای حزین با عبا سوی حرم یک پدری آمده است 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار _____________ @shere_aeini مثل یک پنجه که گیسوی رها جمع کند عطر دامان تو را باد صبا جمع کند جز عقیقِ لب سرخ تو لبی قادر نیست بوسه ها از دهنِ خونِ خدا جمع کند! بی سبب نیست چُنین بر بدنت جا شده اند... تیر ها را تنِ انگشت‌نما جمع کند! آن عمودی که سرت خورد..،کسی قادر نیست این بهم‌ریختگی را اَبدا جمع کند خواستی تا ببری لفظِ "پدر" را که..،نشد حنجرَت کُشت خودش را که قُوا جمع کند "قاب‌لبخندنبی"..،سنگ شکسته است تو را دست من آینه..،نه..،آینه ها جمع کند هر طرف دست به جسمت ببرم..،می ریزی یک‌نفر ، سخت تو را از سر و پا جمع کند! قدر يك دشت علی مانده به روی دستم کارِ یک تکّه عبا نیست تو را جمع کند سر نعش‌ات پدر از حال اگر رفت..،نترس... عمه از خیمه می آید که مرا جمع کند 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار ______________ @shere_aeini نیزه می بارد به رویش همچو باران وایِ من رحم در دلها ندارند نیزه داران وایِ من یکّه و تنها نمانده لشکری همراه او یک به یک رفتند همراهان و یاران وای من هر کسی با هرچه دارد می زند حتی سِپر کینه هاشان آشکار است و فراوان وای من با لب عطشان و خشک و با گلویی سوزناک ناگهان افتاد بر خاک بیابان وای من زخم داران مدینه بر سرش افتاده‌اند بین عجب نقشی زدند این غم گُساران وای من او دگر نایی ندارد تا که برخیزد ز جا میزنندش بی هوا این کینه توزان وای من او یکی باشد و دشمن لشگری بی انتها یک تن و صدها نه،بلکه سی هزاران وای من زینت دوش نبی در زیر پای اَشغیاست روی قرآن پا نهادند سهل و آسان وای من زیر پای اسبهاشان نعل تازه می زنند میرسد نوبت به جولان سواران وای من 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار __________ @shere_aeini کربلا دشتِ بلا خوانده و نامیده شده دلم از داغِ علی(ع) خون شده! رنجیده شده قامتِ تازه جوانم شده با خاک؛ یکی جای-جایِ بدنش رفته و ساییده شد نیزه ها آب-نداده پسرم را کشتند با لب تشنه به خون خفته و غلتیده شده روی پیشانی اش افتاده چه ردّ شمشیر لبش از فرطِ عطش خشک و چروکیده شده گلِ لیلا شده پرپر، چه به هم ریخته است نه که با دست! که با تیر و کمان چیده شده میگذارم نگران! صورتِ خود را با اشک... به روی صورتِ زیبایِ خراشیده شده شیشۂ عمر علی اکبرِ(ع) من خورد زمین کمرم خم شده و... وای چه پاشیده شده می برم بینِ عبا دار و ندارِ خود را با همان دست که یخ کرده و لرزیده شده! 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار __________ @shere_aeini گیسویش وقتی پریشان و مجعد می شود سوگواری شب هشتم زبانزد می شود چشم های خیس لیلا گفت هنگام وداع فرصت بوسیدنش آیا مجدد می شود طبع نازکتر ز گل تا رفت بین داس ها آه آه لاله های دشت ممتد می شود عین یک سو لام یک سو یاء یک سو ریخته است این هجاها روی هم شکل محمد می شود تاتنش از هم نپاشد باد هم با احترام دست بر سینه ز اطراف تنش رد می شود پیکرش مثل فدک نامه است ،در مرثیه اش غالبا بین دو روضه رفت و آمد می شود گیسویش را روی نیزه باد هر سو می برد مثل پرچم اهتزازش نذر گنبد می شود 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @shere_aeini شبِ جمعه دلم میلِ حرم کرد هوای روضه ی مَشک و علَم کرد همه صحن و سرا لبریزِ احساس حرم پُر گشته از عطرِ گلِ یاس چه شوری دارد این ایثار و اخلاص حرم با روضه ی دستانِ عباس رسیده زینب و احساسِ غم کرد و چای روضه را با اشک دم کرد عجب حال و هوایی دارد اینجا بساطِ روضه گشته مشکِ سقا و امشب مادرِ سقا هم آمد یقیناً حضرتِ زهرا هم آمد ز بس که دارد این دردانه را دوست وَ قطعاً روضه خوان اصلاً خود اوست دلش در اضطراب و مو پریشان سرِ عباس را گیرد به دامان بساطِ عاشقی باشد مهیا دلِ ام البنین و داغِ دریا نداند از غمِ طفلان بنالد و یا از ساقیِ عطشان بنالد دریغا نخلِ من از قامت افتاد امان از این ستم ای داد و بیداد الهی شمر تو تشنه بمیری ز من دستانِ سقا را نگیری اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ الاَمیر فصرتُ فِداهُ وَ نِعمَ المَصیر 1_معنی متن عربی حسین ع فرمانروای من است و او بهترین فرمانرواست و من فدای او هستم و این بهترین فرجام و سرنوشت است 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______ @shere_aeini بِهَم آنقدر می‌آمد نمازم با اذانِ تو گره عمری بِهَم خورده توانم با توانِ تو تمامِ تو از آنِ من تمامِ من از آنِ تو بمان پیشم که میمیرد بهارم با خزانِ تو همیشه با تو می‌گفتم کنارم  اکبرم که هست چه غم از پیریَم وقتی نگاهِ آخرم که هست کنارش گرچه لیلا نیست اما خواهرم که هست دلت در گیسوانِ من  دلم در گیسوانِ تو به تو گفتم برو اما پدر پشتت به راه اُفتاد نگاهِ بر نگاهِ تو ، لبم اما به آه اُفتاد صدای شیونِ عمه میانِ خیمه‌گاه اُفتاد کمان اَبرویِ ما رفتی حرم شد قَدکمانِ تو از این بدتر نمی‌گردد که اسبت اشتباهی رفت از این بدتر نمی‌گردد که چشمانت سیاهی رفت میان حلقه‌ی جمعِ سپاهی  بی پناهی رفت انارِ فاطمه دیدم  اناری شد لبانِ تو سبکتر گشته‌ای اما شبیه پَر نمی‌مانی چرا بر رویِ دستانم علی‌اکبر نمی‌مانی چرا حرفی نمی‌گویی مگر دیگر نمی‌مانی کدامین خشک‌تر بوده زبان من   زبانِ تو علی‌جان زندگانی از جوانمرده نمی‌آید توانِ راه رفتن از زمین خورده نمی‌آید نفَسهای مرا داغِ پسر برده نمی‌آید لبت بوسیدم و خون شد دهانِ من  دهانِ تو زمین خوردی زمین خوردم پدر گفتی پدر گفتم بهَم خوردی بهَم خوردم جگر گفتی جگر گفتم مفَصل نیزه‌ها خوردی ولی من مختصر گفتم چرا با فاصله مانده تمامِ استخوانِ تو نگاهم تار می‌بیند کجا چیدم کجا چیدم کشیدم دست بر خاک و تو را رویِ عبا چیدم هزار و نهصد و اندی کنارِ هم تو را چیدم ولی خیره به من مانده نگاهِ مهربان تو تمام زخمهای تو تَرک خورده نمک خورده شدی مانند زهرایی که در کوچه کتک خورده فقط تنها تویی که ضربه‌های مشترک خورده رسیده عمه و حالا کم آوردم به جان تو 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار __________ @shere_aeini پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا پسر دور از پدر می‌شد، مهیّای خطر می‌شد پدر هی پیرتر می‌شد، پسر می‌بُرد دلها را در اين آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده پدر چون مرغ پرکنده،  از این صحرا به آن صحرا که دیده این‌چنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟ و خاک‌آلوده‌تر از او به غیر از چادر زهرا 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini ✅ اشعار _______________________ @shere_aeini  باز دور و بر ما معرکه برپا شده است  یا سر قامت رعنای تو دعوا شده است  تو مگر وعده ندادی به حرم آب بری  پس چرا جایگهت سینه صحرا شده است  تیرهایی که همه از پس نخلستان ریخت  با چه نظمی به میان بدنت جا شده است  جگرم پاره نکن پای نکش روی زمین  به خدا پشت و پناهم کمرم تا شده است  چون که در بین حرم خوش قد و بالا بودی  باورم نیست که اینگونه سرت وا شده است  چقدر فاصله افتاد به ابروهایت از چه رو خورده به هم حالت گیسوهایت     خواستم بعد ظفرهای تو تکبیر کشم  مرهمی بر جگر مادر بی شیر کشم  حال باید بنشینم به کنار بدنت  با دلی سوخته از چشم ترت تیر کشم  مانده ام فرق تو با تکه عبایی بندم  یا که از پیکر تو نیزه و شمشیر کشم  باید اینبار به زینب عوض پاسخ خود  جسم صد چاک در آیینه به تصویر کشم  کودکان تا خبر از حال عمو پرسیدند  عکس شیر حرمم بسته به زنجیر کشم  تیر ها یک به یک از پای درت آوردند ای برادر چه بلایی به سرت آوردند  باز برخیز که در معرکه گرداب کنی  لب خشکیده بر علقمه سیراب کنی  تو قرار است که با آب حرم برگردی؟  یا دل از زینب ماتم زده بی تاب کنی  یا بچسبان به رکاب علمت را بردار  تا که مشک حرم و قلب مرا آب کنی  چشم بر راه تو بر خیمه رباب است هنوز  تا به آغوش خودت اصغر او خواب کنی  شک ندارم که قرار است تو در خلستان  داغ خود را وسط سینه من قاب کنی  درصدد بود که دشمن بزند هست تو را قرعه افتاد که اول بزند دست تو را  التماست بکنم تا نروی از بر من  ای امید حرم و قوت بال و پر من  تا که با قامت خم سوی تو را افتادم  هو کشیدند مرا ساقی آب آور من  باید اینبار تو را جمع کنم بین عبا  ارباً اربا شده ای مثل علی اکبر من  بوی یاس بدن و خنده بر لب از چیست؟  مادرت آمده دیدار تو یا مادر من؟  ای برادر غضب گوشه چشمت کافی است  تا که دشمن نرود دور و بر خواهر من  باید اول بدنت دور ز مرکب بکنم فرصتی نیست تنت را که مرتب بکنم  شمر اینجاست که با خنده تماشات کند  قد رعنای تو در علقمه خیرات کند  سر ماهت ترکی دارد و ماندم که چه سان  زینبم با تو سر نیزه ملاقات کند  غیرت ال
له رجز سر بده شاید دشمن  نتواند به حرم چشم خودش مات کند  این جماعت به سرش نیت بد دارد تا  خواهرم راهی دروازه ساعات کند  شمر در دور و برت پرسه زنان میخندد  مادرم آمده ای کاش مراعات کند  زخم های بدنت با چه مداوا بکنم کاش میشد کفنی بر تو مها بکنم  🔸شاعر: ____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini ✅ اشعار _______________________ @shere_aeini  تا نور قمر هست به سر، سایه سری هست  هر جا که علم رفته به بالا، خبری هست  هر جا که خط و خال و قد و قامت و ابروست  دنبال سرش چشم و نگاه و نظری هست  وقتی که تو را پور اباالغوث نوشتند  یعنی که برای دل زهرا ثمری هست  گفتند تو را کاشف کرب دل ارباب  با بودن تو از غم و غصه اثری هست؟  تا پشت و پناهش تویی قامت نکند خم  تا هست علمدار کنارش، کمری هست  یک لحظه کنار تو دل خیمه نلرزید  عباس اگر هست، یقینا سپری هست  🔸شاعر:   ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini ✅ اشعار _______________________ @shere_aeini دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت  لبی به وسعت مهریه های زهرا داشت  کنار علقمه در سجده گاه چشمانش  نداشت هیچ کسی را فقط خدا را داشت  اگر چه قطره آبی میان مشک نبود  ولی کرانه­ی چشمش هزار دریا داشت  هدر نرفت ز پرتاب چله ها، تیری  امیر علقمه از بس که قدّ و بالا داشت  همین که در وسط گیر و دار، گیر افتاد  عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت  درست وقت نزولش؛ همه نگاه شدند  رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت  حسین بود و علی اصغر شهید شده  کنار علقمه اما هنوز سقا، داشت...  🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______ @shere_aeini بِهَم آنقدر می‌آمد نمازم با اذانِ تو گره عمری بِهَم خورده توانم با توانِ تو تمامِ تو از آنِ من تمامِ من از آنِ تو بمان پیشم که میمیرد بهارم با خزانِ تو همیشه با تو می‌گفتم کنارم  اکبرم که هست چه غم از پیریَم وقتی نگاهِ آخرم که هست کنارش گرچه لیلا نیست اما خواهرم که هست دلت در گیسوانِ من  دلم در گیسوانِ تو به تو گفتم برو اما پدر پشتت به راه اُفتاد نگاهِ بر نگاهِ تو ، لبم اما به آه اُفتاد صدای شیونِ عمه میانِ خیمه‌گاه اُفتاد کمان اَبرویِ ما رفتی حرم شد قَدکمانِ تو از این بدتر نمی‌گردد که اسبت اشتباهی رفت از این بدتر نمی‌گردد که چشمانت سیاهی رفت میان حلقه‌ی جمعِ سپاهی  بی پناهی رفت انارِ فاطمه دیدم  اناری شد لبانِ تو سبکتر گشته‌ای اما شبیه پَر نمی‌مانی چرا بر رویِ دستانم علی‌اکبر نمی‌مانی چرا حرفی نمی‌گویی مگر دیگر نمی‌مانی کدامین خشک‌تر بوده زبان من   زبانِ تو علی‌جان زندگانی از جوانمرده نمی‌آید توانِ راه رفتن از زمین خورده نمی‌آید نفَسهای مرا داغِ پسر برده نمی‌آید لبت بوسیدم و خون شد دهانِ من  دهانِ تو زمین خوردی زمین خوردم پدر گفتی پدر گفتم بهَم خوردی بهَم خوردم جگر گفتی جگر گفتم مفَصل نیزه‌ها خوردی ولی من مختصر گفتم چرا با فاصله مانده تمامِ استخوانِ تو نگاهم تار می‌بیند کجا چیدم کجا چیدم کشیدم دست بر خاک و تو را رویِ عبا چیدم هزار و نهصد و اندی کنارِ هم تو را چیدم ولی خیره به من مانده نگاهِ مهربان تو تمام زخمهای تو تَرک خورده نمک خورده شدی مانند زهرایی که در کوچه کتک خورده فقط تنها تویی که ضربه‌های مشترک خورده رسیده عمه و حالا کم آوردم به جان تو 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار __________ @shere_aeini پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا پسر دور از پدر می‌شد، مهیّای خطر می‌شد پدر هی پیرتر می‌شد، پسر می‌بُرد دلها را در اين آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده پدر چون مرغ پرکنده،  از این صحرا به آن صحرا که دیده این‌چنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟ و خاک‌آلوده‌تر از او به غیر از چادر زهرا 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini ✅ اشعار _______________________ @shere_aeini  باز دور و بر ما معرکه برپا شده است  یا سر قامت رعنای تو دعوا شده است  تو مگر وعده ندادی به حرم آب بری  پس چرا جایگهت سینه صحرا شده است  تیرهایی که همه از پس نخلستان ریخت  با چه نظمی به میان بدنت جا شده است  جگرم پاره نکن پای نکش روی زمین  به خدا پشت و پناهم کمرم تا شده است  چون که در بین حرم خوش قد و بالا بودی  باورم نیست که اینگونه سرت وا شده است  چقدر فاصله افتاد به ابروهایت از چه رو خورده به هم حالت گیسوهایت     خواستم بعد ظفرهای تو تکبیر کشم  مرهمی بر جگر مادر بی شیر کشم  حال باید بنشینم به کنار بدنت  با دلی سوخته از چشم ترت تیر کشم  مانده ام فرق تو با تکه عبایی بندم  یا که از پیکر تو نیزه و شمشیر کشم  باید اینبار به زینب عوض پاسخ خود  جسم صد چاک در آیینه به تصویر کشم  کودکان تا خبر از حال عمو پرسیدند  عکس شیر حرمم بسته به زنجیر کشم  تیر ها یک به یک از پای درت آوردند ای برادر چه بلایی به سرت آوردند  باز برخیز که در معرکه گرداب کنی  لب خشکیده بر علقمه سیراب کنی  تو قرار است که با آب حرم برگردی؟  یا دل از زینب ماتم زده بی تاب کنی  یا بچسبان به رکاب علمت را بردار  تا که مشک حرم و قلب مرا آب کنی  چشم بر راه تو بر خیمه رباب است هنوز  تا به آغوش خودت اصغر او خواب کنی  شک ندارم که قرار است تو در خلستان  داغ خود را وسط سینه من قاب کنی  درصدد بود که دشمن بزند هست تو را قرعه افتاد که اول بزند دست تو را  التماست بکنم تا نروی از بر من  ای امید حرم و قوت بال و پر من  تا که با قامت خم سوی تو را افتادم  هو کشیدند مرا ساقی آب آور من  باید اینبار تو را جمع کنم بین عبا  ارباً اربا شده ای مثل علی اکبر من  بوی یاس بدن و خنده بر لب از چیست؟  مادرت آمده دیدار تو یا مادر من؟  ای برادر غضب گوشه چشمت کافی است  تا که دشمن نرود دور و بر خواهر من  باید اول بدنت دور ز مرکب بکنم فرصتی نیست تنت را که مرتب بکنم  شمر اینجاست که با خنده تماشات کند  قد رعنای تو در علقمه خیرات کند  سر ماهت ترکی دارد و ماندم که چه سان  زینبم با تو سر نیزه ملاقات کند  غیرت ال
له رجز سر بده شاید دشمن  نتواند به حرم چشم خودش مات کند  این جماعت به سرش نیت بد دارد تا  خواهرم راهی دروازه ساعات کند  شمر در دور و برت پرسه زنان میخندد  مادرم آمده ای کاش مراعات کند  زخم های بدنت با چه مداوا بکنم کاش میشد کفنی بر تو مها بکنم  🔸شاعر: ____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini ✅ اشعار _______________________ @shere_aeini  تا نور قمر هست به سر، سایه سری هست  هر جا که علم رفته به بالا، خبری هست  هر جا که خط و خال و قد و قامت و ابروست  دنبال سرش چشم و نگاه و نظری هست  وقتی که تو را پور اباالغوث نوشتند  یعنی که برای دل زهرا ثمری هست  گفتند تو را کاشف کرب دل ارباب  با بودن تو از غم و غصه اثری هست؟  تا پشت و پناهش تویی قامت نکند خم  تا هست علمدار کنارش، کمری هست  یک لحظه کنار تو دل خیمه نلرزید  عباس اگر هست، یقینا سپری هست  🔸شاعر:   ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini ✅ اشعار _______________________ @shere_aeini دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت  لبی به وسعت مهریه های زهرا داشت  کنار علقمه در سجده گاه چشمانش  نداشت هیچ کسی را فقط خدا را داشت  اگر چه قطره آبی میان مشک نبود  ولی کرانه­ی چشمش هزار دریا داشت  هدر نرفت ز پرتاب چله ها، تیری  امیر علقمه از بس که قدّ و بالا داشت  همین که در وسط گیر و دار، گیر افتاد  عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت  درست وقت نزولش؛ همه نگاه شدند  رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت  حسین بود و علی اصغر شهید شده  کنار علقمه اما هنوز سقا، داشت...  🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
✅ اشعار _______________________ @shere_aeini  مشک برداشت که سیراب کند دریا را  رفت تا تشنگی‌اش آب کـند دریا را  آب روشن شد و عکـس قمر افتاد در آب  ماه می‌خواست که مهتاب کند دریا را  تشنه می‌خواست ببیند لـب او را دریا  پس ننوشید که سیراب کند دریا را  کوفه شد علقمه، شقّ القمری دیگر دید  ماه افتاد که محراب کند دریا را  تـا خجالت بکشد، سرخ شود چهره آب  زخم می‌خورد که خوناب کند دریا را  ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس  تا در آغوش خودش خواب کند دریا را  آب مهریّه ی گل بود والّا خـورشید  در توان داشت که مرداب کند دریا را  روی دست تو ندیده است کسی دریا را  چون خدا خواست که نایاب کند دریا را  🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini ✅ اشعار ___________________________ @shere_aeini حتی نرنجاند از خودش یک مشت ترسو را بخشید از روی سخاوت دست و بازو را تا خاطراتی را نهان سازد بر آن میگشت پنهان بسازد از برادر زخم پهلو را عباس ماهی خنده رو بودست، اخمو نیست تا کی ببخشم حرف آدمهای بدگو را او غیر وقت جنگ لبریز تبسم بود هرگز نگفته شاعری این وصف نیکو را خوردند تیغ از او ولی زخم زبان هرگز اما فراوان طعنه خورد او ظهر عاشورا وقتی که دیگر هر دو دستش بر زمین افتاد وقتی که دورش دید صدها گرگ صد رو را تا صورت نیلی مادر را نبیند او تقدیر زد بالای چشمش زخم ابرو را وقتی عمو افتاد گویا دختری کوچک با ترس زیر معجرش میکرد گیسو را زینب مروری کرد کل خاطراتش را عباس را می دید تا می دید هر سو را نورٌ علی نور از دهان آسمان می ریخت تا او رکاب "ماه بانو" کرد زانو را شمشیرها هی سجده میکردند بر جسمش خواندند اینگونه نماز رفتن او را یک قبر کوچک! روضه یعنی این:چطور این قبر جا داده در خود آن قد رعنا و دلجو را؟! 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini ✅ اشعار ___________________________ @shere_aeini اى سرو قطعه‌قطعه درخون شناورم اى صاحب لواى من اى مير لشكرم از پيكر رشيد تو چيزى نمانده است عباس من تويى؟ بخدانيست باورم قربان اين وفاى تو ساقى تشنه لب برخيز وجرعه‌اى برسان بهر اصغرم بشنو نواى العطش كودكان من مشكت تهى ومنتظر اطفال مضطرم پشتم كنون شكسته شده از غمت اخا تدبير من گسسته شده اى برادرم هر عضو پيكر تو كه بردارم از زمين باقى است عضو ديگر تو در برابرم قدّم خميده گشته وزانوم ناتوان يك يارهم نمانده كه تا خيمه‌ات بَرَم درخواب ناز خفتى و تاساعتى دگر آتش زبانه مى‌كشد از خيمه حرم اى پاسدارخيمه زجاخيز ورنه خصم خلخال و گوشواره ربايد زدخترم فرق تو بوى عطر گل ياس مى‌دهد گويا سر تو بوده به دامان مادرم آن چادرى كه خاكى وخونيست ديده‌اى من داغدار آن گل نيلى حيدرم 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini ✅ اشعار _________________________ @shere_aeini افتاده ای برای چه از پا؟ بلند شو خوردم زمین کنار تو، از جا بلند شو لشکر به قامت خم من خنده می کند شد علقمه محلِّ تماشا، بلند شو لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است گوید رباب؛ حضرت دریا بلند شو مادر فتاد روی زمین گفت: "یاعلی" تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو یک جور می دهیم جواب سکینه را باشد... بیا به خیمه تو حالا... بلند شو... من قول می دهم که به رویت نیاورد که خالی است مشک تو سقّا، بلند شو اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را خواهر بگو به زینب کبری، بلند شو امّ البنین نیامده، زهرا که آمده بی دست من، به خاطر زهرا بلند شو 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini ✅ اشعار __________________________ @shere_aeini در این غوغای بی آبی، که خشکیده همه گل ها به اَمر تو شدم، سقّا، منم عبد و تویی مولا شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت علمدارم چه غم دارم، که از دستم علم افتد مباد از دفتر عشقت، به نام من قلم افتد شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت خدای کعبه جز رویت، نداده قبله ای یادم نماز آخرم بود، و به سر بر سجده افتادم شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت ببین از بادۀ عشقت، به میدان مستی افتاده مگر دامان تو گیرد، به راهت دستی افتاده شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت امیر لشگرت بی دست، میان لشگری مانده بیا بنگر ز پروانه، فقط خاکستری مانده شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت به تو شرط وفاداری اگر بر جا نیاوردم کمک کن تا که برخیزم، به دور مادرت گردم شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت ببین احسان یک بانو، سرم بگرفته
بر زانو به چشمِ پر ز خون دیدم، گرفته دست بر پهلو شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت گل ام البنین عباس، به دریا تشنه لب پا زد به دریا پا نهاد اما، لبش آتش به دریا زد شود جانم به قربانت، به قربان تن و جانت 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini