#امام_حسن #مدح_امام_حسن
@shere_aeini
خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی اَحدی دستِ رد نخواهی زد
گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی
عزیزفاطمه! ازبس که دست و دلبازی
مدینه شاهد حرفم، فقیر سرگشته
همیشه دستِ پُر از محضر تو برگشته
به لطف خنده تان شامِ غم سحر گردد
نشد که سائل تان ناامید بر گردد
در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی
تمام زندگیت را سه بار بخشیدی
خدا به شهدِ لبت مزه ی رطب داده
کریم آل محمد تو را لقب داده
تبسم نمکینت چه قدر شیرین است!
دوایِ درد یتیم و اسیر و مسکین است
خوشا به حالِ فقیری که چون شما دارد
در این حرم چقدر او بروبیا دارد!
به هر مسافر بی سرِ پناه جا دادی
به دستِ عاطفه، حتی به سگ غذا دادی
گره گشایی ات از کار خَلق، ارث علی ست
مقام اولیِ جود و بخششت ازلی ست
به حجِ خانه ی دلبر چه ساده می رفتی!
همه سواره، ولی تو پیاده می رفتی
شما ز بس که کریم و گره گشا بودی
دلِ کویر به فکرِ پیاده ها بودی
چه قدر مثلِ علی از زمانه رنجیدی
سلام داده، جواب سلام نشنیدی
امامِ برهه ی تزویرهای بسیاری
به وقت رفتن مسجد زره به تن داری
امام رأفتِ دورانِ بی مرامی ها
نشسته ای سرِ یک سفره با جزامی ها
خیال کن که منم یک جزامی ام آقا!
نیازمندِ نگاه و سلامی ام آقا
قسم به حُرمت این ماهِ حق نگاهی کن
به دستِ خالی این مستحق نگاهی کن
بگیر دستِ مرا دست بسته ام آقا
ضرر زدم به خودم، ورشکسته ام آقا
کریم شهر مدینه، برس به فریادم
به جانِ مادرت آقا، غریب افتادم
خودت غریبی و با دردم آشنا هستی
رفیقِ واقعیِ روزهای بی دستی
دل از حسابِ قنوت تو سود می گیرد
دعایِ دست رحیمت چه زود می گیرد!
برای مدح تو گویند شعر احساسی
به واژه هایِ در و میخ و کوچه حساسی
چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه؟
بگیر دستِ مرا با خودت ببر کوچه
چه شد؟که بغضِ گلوگیر گوشه گیرت کرد
کدام حادثه این گونه زود پیرت کرد!
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
____________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
@shere_aeini
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
غم ، از غم صدای شما گریه می کند
سر روی شانه های شما گریه می کند
شب که پناه می بری از بی کسی به چاه
مهتاب پا به پای شما گریه می کند
کوفه مدینه نیست ! ولی کوچه ، کوچه است
هر وصله ی عبای شما گریه می کند
یک کیسه ی قدیمی نان و رطب مدام
دنبال ردّ پای شما گریه می کند
مهمانی آمدی، کمی از شیر هم بخور
ظرف نمک برای شما گریه می کند
دستم به دامنت، نرو بدبخت می شوم
پشت سرت گدای شما گریه می کند
ازداغ موی سوخته ی پشت در، هنوز
گیسوی بی حنای شما گریه می کند
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
________________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
@shere_aeini
کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند
دست های پینه دارش استراحت می کنند
نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند
مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند
ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست
شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست
درد را با گریه های بی صدا آزار داد
با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد
مهربانی نگاهش حیف مشگل ساز بود!
روی مسکین ها درِ دارالخلافه باز بود
دشمنانش درلباسِ دوست بسیارند و او
بندگان کیسه های سرخ دینارند و او
ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود
مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود
نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند
درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می کند
حرص اهل مکر، از بنده نوازیِ علی ست
داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست
گام در راهِ فلانی و فلان برداشتند
از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند
جرم سنگینی ست، بر لب خنده را برجسته کرد
چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد
جُرم سنگینی ست، تیغ ذوالفقاری داشتن
زخم ها از بدر و خیبر یادگاری داشتن
جُرم سنگینی ست،از غم کوله باری داشتن
مثل پیغمبر عبایِ وصله داری داشتن
جُرم سنگینی ست، بر تقدیر حق راضی شدن
با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن
جُرم سنگینی ست، جای زر، مقدر خواستن
در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن
جُرم سنگینی ست، در دل عشق زهرا داشتن
سال ها در سینه داغ کهنه ای را داشتن
هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود
تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود
پشت در، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد
زخم بازویی، امیرالمومنین را پیرکرد
مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می کشد
هر چه مولا می کشد، از درد پهلو می کشد
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
✅ سالروز تخریب قبور ائمه(ع)
@shere_aeini
شُرطه های مدینه بدبین اند
دلشان سنگ و دست سنگین اند
کارشان بی گناه را زدن است
زائرِ بی پناه را زدن است
حرف زخم است و استخوان،ای وای
بشکند دستهایشان، ای وای
پشتِ در آنکه اهلِ دعوا بود
قوم و خویش یکی از اینها بود
مادری بود و آهِ خونجگری
زخمیِ لشکری چهل نفری
شاخه یاسی که ریشه داشت،شکست
مادری بارِ شیشه داشت شکست
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
________________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@Shere_aeini
#حضرت_معصومه #مدح_حضرت_معصومه
@shere_aeini
دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم، بین زائران گم شد
نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد
به یاد مشهد و باب الجواد افتادم
سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد
به محض بردن نام امام آینه ها
لبان آینه هایت پر از تبسّم شد
به استحاله کشاندی مرا به لبخندی
دوچشم مملو اشکم، دو خمره خم شد
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
از آب شور حرم، شوق و شور می گیرم
وضو برای تشرّف به طور می گیرم
ستاره ام، که در این آسمان ظلمانی
از آفتاب حضور تو نور می گیرم
چقدر زائر عاشق! شبیه کودکی ام
ضریح مرقدتان را به زور می گیرم
چه افتخار عظیمی ست آمدی اینجا
عجیب نیست که حسّ غرور می گیرم
برای رد شدنم از پل صراط جزا
ز دست لطف تو برگ عبور می گیرم
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت
بَرَد ز خاطره ها غصّه ی فراق بهشت
رواق های حریمت بهشت نور و بلور
بلند گنبد نورانی ات، چراغ بهشت
مدام روز قیامت پی تو می گردم
نمی روم به جهنّم، و یا سراغ بهشت
شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب
بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت
منم مدیحه سرایی که آرزو دارم
جوار باغ تو باشم، شده کلاغ بهشت!
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
__________________________________
🔹 اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#وداع_محرم_و_صفر
@shere_aeini
بوي فراق مي دهد اين گريه هاي من
ماتم گرفته شال سياه عزاي من
شرمنده ام كه از غم زينب نمرده ام
آقا ببخش، درگذر از اين خطاي من
با زعفران شهر خراسان نمي شود!؟
رنگي دهي امام زمان برحناي من
از بس كه پاي طشت طلا گريه كرده ام
چيزي نمانده مثل شما از صداي من
با نوحه هاي اين دهه ي آخر صفر
شب ها چقدر سينه زدي پا به پاي من!
اي خوش حساب، مزد مرا زودتر بده
بعد از دو ماه گريه چه شد كربلاي من؟
سر زنده ام به عشق حسن، خضر گريه ام
اين چشم خيس، چشمه ي آب بقاي من
من غصه ي بهشت خدا را نمي خورم
جايي گرفته حضرت زهرا براي من
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#وداع_محرم_و_صفر
@shere_aeini
من با لباس مشکی تان خو گرفته ام
از طینت پلید خودم رو گرفته ام
با قایق شکسته ی اشک دو دیده ام
بر ساحل عزای تو پهلو گرفته ام
بهر غبار روبی فرش عزایتان
در این دو ماه از مژه جارو گرفته ام
از صحن روضه های پر از عطر سیب تان
شکر خدا حسین کمی بو گرفته ام
هر سال مزد نوکریم آخر صفر
از دست های ضامن آهو گرفته ام
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
___________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب #مناجات_با_امام_زمان
@shere_aeini
عالم امكان سراسر نور شد
شیعه بعد از سال ها مسرور شد
پور زهرا تاج بر سر می نهد
بر همه آفاق فرمان می دهد
حكم تنفیذش رسیده از سما
نامه ای با مُهر و امضاء خدا
می نشیند بر سریر عدل و داد
آخرین فرمانروای ابر و باد
پادشاه كشور آیینه ها
تك سوار قصه ی آدینه ها
امپراتور زمین و آسمان
حُكمران سرزمین بی دلان
پهلوان نامی افسانه ها
تحت امرش لشگر پروانه ها
لشگری دارد بزرگ و بی بدیل
افسرانش نوح و موسی و خلیل
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
___________________________
🔹 اشعار ناب آئینے🔹
@Shere_aeini
#امام_صادق #مدح_امام_صادق
@shere_aeini
پیربزرگ طایفه بود و کریم بود
در اعتلای نهضت جدش سهیم بود
مسندنشین کرسی تدریس علم ها
شایسته صفات حکیم و علیم بود
نوح و خلیل جمله مریدان مکتبش
استاد درس حکمت و پند کلیم بود
برمردمان تب زده ی شهرشرجی اش
عطر مبارک نفسش چون نسیم بود
زحمت کشید وباغ تشیع شکوفه داد
مسئول باغبانی باغی عظیم بود
قلبش شبیه شیشه ی تنگ بلور بود
عمری به فکر نان شب هر یتیم بود
از ابتدای کودکی اش تا دم وفات
نزدیکی محله ی زهرا مقیم بود
منت نهاد و آمد و ما پیروش شدیم
امروز اگر نبود شرایط وخیم بود!!!
تازه سروده ام غزل مدحتش ولی
یادش میان قافیه ها از قدیم بود
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مدح_امام_صادق
@shere_aeini
پیربزرگ طایفه بود و کریم بود
در اعتلای نهضت جدش سهیم بود
مسندنشین کرسی تدریس علم ها
شایسته صفات حکیم و علیم بود
نوح و خلیل جمله مریدان مکتبش
استاد درس حکمت و پند کلیم بود
برمردمان تب زده ی شهرشرجی اش
عطر مبارک نفسش چون نسیم بود
زحمت کشید وباغ تشیع شکوفه داد
مسئول باغبانی باغی عظیم بود
قلبش شبیه شیشه ی تنگ بلور بود
عمری به فکر نان شب هر یتیم بود
از ابتدای کودکی اش تا دم وفات
نزدیکی محله ی زهرا مقیم بود
منت نهاد و آمد و ما پیروش شدیم
امروز اگر نبود شرایط وخیم بود!!!
تازه سروده ام غزل مدحتش ولی
یادش میان قافیه ها از قدیم بود
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
فضه که هست! پس تو چرا کار می کنی!؟
جارو نکش که سرفه امانت نمی دهد
نانی بخور! عزیز دلم آب رفته ای!
این کاسه های آب توانت نمی دهد
دنبال رنگ چهره در آیینه ات نباش
آیینه شرم کرده، نشانت نمی دهد
تابوت قوس دار و عجیبی که ساختم
شرحی ز حجم جسم کمانت نمی دهد
دستاس! دست فاطمه ام پینه بسته است
از خواهش من است تکانت نمی دهد
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#وفات_ام_المؤمنین_حضرت_خدیجه
@shere_aeini
چطوری دلت میاد بدون ما بری سفر
حالا که داری میری، پس ما دو تا رو هم ببر
نه قرارمون نبود، رفیق نیمه راه باشی
گفتی پا به پام می مونی ،تا یه تکیه گاه باشی
به دلم آتیش نزن، گریه ی بی صدا نکن
واسه زنده موندنم، زیر لبت دعا نکن
خیلی زود داری میری!، دخترمون سه ساله شه
نذا باغِ زندگیش، رنگِ گلای لاله شه
وقت کوچت ای پرستو، نمِ پاییزی می خوای!؟
بعد عمری زندگی، تازه ازم چیزی می خوای!؟
نگو دریای غمِ خدیجه ساحل نداره !
همه زندگیم فدات، عبام که قابل نداره !
کفنت رو قراره ازآسمونا بیارن
قراره فرشته ها حلوا و خرما بیارن
به جونم آتیش زده؛ حرفِ کفن-اسمِ عبا
یادتِ گفته بودم براتُ از کرببلا
یادتِ گفته بودم، ازیه غریبِ بی کفن
گفته بودم نوه مُ ؛ کرببلا سر می بُرن
سی هزارتا نامسلمون، نینوا می کشنش
با لبِ تشنه تو گودال بلا می کشنش
توی کربلا سرِ همین عبا بلوا میشه
سر غارتِ یه تیکه پیرهن دعوا میشه
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مناجات_باخدا #وداع_با_ماه_رمضان
وقتِ خداحافظیه، مهمونیم تموم شد!
حسرتِ این روزایِ خوش، بغضی توی گلوم شد
صاب خونه ممنون توأم، هیچ چیزی کم نذاشتی
با اینکه لایق نبودم، سنگ تموم گذاشتی
نمی تونم دل بِکنم، جدایی خیلی سخته!
بدرقه رفتن اینطوری، خدایی خیلی سخته!
ماه رمضون کجا میری!؟ نرو دلم می گیره
از این به بعد باز غروبا، بی تو دلم می گیره
تا سال بعد چیکار کنم! زنده شاید نباشم
با چشم گریون دوباره، از تو باید جداشم
حرف جدایی که میشه، دلم عزا می گیره
دلم به یادِ روضه های کربلا می گیره
***
حسین من نرو بمون، سایه ی روسرم باش
حالا که عباس ندارم، پناه این حرم باش
دلم شده پشتِ سرت، مثل موهات پریشون
خودت بگو چیکار کنم، تنها تو این بیابون
داداش نرو تورو خدا، نذار که در به در شم
نذار با شمر و حرمله، تا کوفه همسفر شم
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
____________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
@shere_aeini
شُرطه های مدینه بدبین اند
دلشان سنگ و دست سنگین اند
کارشان بی گناه را زدن است
زائرِ بی پناه را زدن است
حرف زخم است و استخوان،ای وای
بشکند دستهایشان، ای وای
پشتِ در آنکه اهلِ دعوا بود
قوم و خویش یکی از اینها بود
مادری بود و آهِ خونجگری
زخمیِ لشکری چهل نفری
شاخه یاسی که ریشه داشت،شکست
مادری بارِ شیشه داشت شکست
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@Shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
گوشه ای از حرای حجره ی خویش
نیمه شب ها،خدا خدا می کرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا می کرد
هر ملک در دل آرزویش بود
بشنود سوز ربنایش را
آرزو داشت لحظه ای بوسد
مهر و تسبیح کربلایش را
هر زمان دل شکسته تر می شد
«فاطمه اشفعی لنا» می خواند
زیر لب با صدای بغض آلود
روضه ی تلخ کوچه را می خواند
عاقبت در یکی از آن شب ها
دل او را به درد آوردند
بی نمازان شهر پیغمبر
سرسجاده دوره اش کردند
پیرمرد قبیله ی ما را
در دل شب،کشان کشان بردند
با طنابی که دور دستش بود
پشت مرکب،کشان کشان بردند
ناجوانمردهای بی انصاف
سن و سالی گذشته از آقا !؟
می شود لااقل نگهدارید
حرمت گیسوی سپیدش را
پابرهنه،بدون عمامه
روح اسلام را کجا بردید؟
سالخورده ترین امامم را
بی عبا و عصا کجا بردید؟
نکشیدش،مگر نمی بینید!؟
زانویش ناتوان و خسته شده
چقدر گریه کرده او نکند؟
حرمت مادرش شکسته شده
ای سواره،نفس نفس زدنش
علت روشن کهن سالی است
بسکه آقای ما زمین خورده!؟
در نگاه تو برق خوشحالی است
جگرم تیر می کشد آقا
چه بلاهایی آمده به سرت!
تو فقط خیزران نخورده ای و
شمر و خُولی نبوده دور و برت
به خدا خاک بر دهانم باد
شعر آقا کجا و شمر کجا!؟
حرف خُولی چرا وسط آمد؟
سرتان را کسی نبرد آقا؟
به گمانم شما دلت می خواست
شعر را سمت کربلا ببری
دل آشفته ی محبان را
با خودت پای نیزه ها ببری
شک ندارم شما دلت می خواست
بیت ها را پر از سپیده کنی
گریه هایت اگر امان بدهد
یادی از حنجر بریده کنی
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
💞💞💞💞💞💞💞💞
@shere_aeini
فضایِ شهر مدینه دوباره عرفانیست
نماز پنجره هایش چه قدر روحانیست!
مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب!
در آسمان و فلک جشن نور افشانیست
عجب شبی! همه جا ریسه بسته جبرائیل
عجب شبی!همه ی کهکشان چراغانیست
ولیمه می دهد امشب پیمبر رحمت
چه قدر سفره این جشن،پهن و طولانیست
فرشته ها سرشان گرمِ رقص و...میکائیل
به فکر پُخت و پزِ سوروساتِ مهمانیست
میان سفره مِی ناب و ساغر آوردند
کلیم و خضر،دلی از عزا در آوردند
شراب داخل خمره مدام قُل می زد
پیاله ذوق کنان سمتِ باده زُل می زد
چه عطرِ سیب خوشی بین عرش پیچیده!
برای باده زدن ذوالفقار هُل می زد
دگر نزول ملائک به خاک آسان شد
خدا میان زمین و بهشت پل می زد
شب عروسیِ خورشید و ماه عالمتاب
سپیده برسرِ بام سحر دهل می زد
برای بُردن این زوج آسمانی، نوح
چه باسلیقه به کشتیِ خویش گُل می زد
امیرِ غزوه ی فتح الفتوح می آید
صدای بوق زدن های نوح می آید
ستاره ها همه بی تاب دیدن داماد
گرفته اند حسودان کوردل غمباد
وضو گرفته و با احترام باید گفت:
جناب حضرت داماد،شاخه ی شمشاد
تمام آینه های مدینه غش کردند
نگاه فاطمه تا در نگاه شان افتاد
کلید باغ جنان را، خدا مراسم عقد
به این عروس سرِسفره زیر لفظی داد
ترانه ی لب داوود خوشصدا این است:
علی و فاطمه پیوندتان مبارک باد
خدا به حورومَلَک گفت تا که دف بزنند
بس ست گفتن تسبیح و ذکر،کف بزنند
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
زهر ملعون، نفست را به شکایت انداخت
گوشه حجره تو را سخت به زحمت انداخت
داری از درد چه بدحال به خود می پیچی
مثل لب تشنه ی گودال به خود می پیچی
چه غریبانه کف حجره زمین گیر شدی
چقدر بیشتر از سن خودت پیر شدی
زهر ملعون، چه به روز جگرت آورده
خنده ی حرمله را در نظرت آورده
خواستی آب بنوشی، جگرت تیر کشید
عطشت، علقمه را زود به تصویر کشید
زهر نه، گریه ی بسیار تو را خواهد کشت
روضه ی دست علمدار تو را خواهد کشت
سالها رفته، ولی خوب به خاطر داری
با رقیه دل تان سوخته چندین باری
مو به مو، طعنه ی اغیار به یادت مانده
ازدحام سر بازار به یادت مانده
دل پر خون تو، از غصه لبالب می شد
چادری در ملأعام معذب می شد
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴اشعار #شب_دوم_محرم
____________________________
#ورود_به_کربلا
@shere_aeini
دلشوره ای افتاده در جانم برادر
غمگینم و سر در گریبانم برادر
حس بدی دارم، عجب دشت عجیبی ست!
مبهوت سِحر این بیابانم برادر
یك دشت مرد اجنبی دور و بر ماست
این جا مزن خیمه، هراسانم برادر
در كاروانت دخترانِ بی شماری ست
می ترسم از آینده؛ حیرانم برادر
جایی برای بازی طفلان تو نیست
دلواپسِ خار مغیلانم برادر
صحرای محشر پیش این صحرا بهشت است
خشكیده لب های غزل خوانم برادر
دست دخیل خارهایِ دشت رفته
سمت ضریح پاكِ دامانم برادر
بادی جسارت كرد و خلخالم تكان خورد
تشویش دارم؛ دل پریشانم برادر
آن نامه های بار اُشتر را نشان ده
با حُر بگو در كوفه مهمانم برادر
با زینبت دنیا سرِ سازش ندارد
مظلومه ی معروفِ دورانم برادر
از كودكی با دردِ چشمم خو گرفتم
در گریه كردن، پیر كنعانم برادر
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#قاسم_بن_الحسن
امروز عطش شُکوه دریا دارد
آرامش ساحلش تماشا دارد
ممنون که مرا عمو بغل می گیری
آغوش تو بویِ پدرم را دارد
#وحید_قاسمی
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
م سوگند
که دیده هر چه که گفتیم ، باورت باشد
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
السلام علیک یا سید الساجدین
سجادی و از سجده کن ها برتری تو
از هرکه مشتاق عبادت سرتری تو
اسلام بی حجت نمی ماند که تشنه است
از هرچه عباس است آب آور تری تو
داغ علی های پدر خونین دلت کرد
ای اربن اربا دل ! علی اکبر تری تو
در کربلا شمشیر بود و شام طعنه
در ازدحام سنگ بی سنگر تری تو
روزی علی بودی و خیبر را گرفتی
امروز منبر را مگر حیدر تری تو؟
آن خطبه قرآن یا تو بر منبر پیمبر؟!
اقراء به نام سر که پیغمبر تری تو
ابری است بعد از کربلا چشم تو ، هر روز
با روضه های سیلی و معجر ، تری تو
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست
ناگهان داغ دل آینهها سهم تو شد
بعد از آن واقعه آشوب قیامت برخاست
بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت
خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون
در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد
بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم
خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد
خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی
کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق
از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای کاش که میمردم من
مصلحت نیست بگویم که چهها سهم تو شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد
کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد
🔸شاعر:
#رضا_اسماعیلی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
قسمت این بود بال و پر نزنی
مرد بیمارِ خیمه ها باشی
حکمت این بود رویِ نی نروی
راوی رنج نینوا باشی
چقدر گریه کردی آقاجان!
مژه هایت به زحمت افتادند
قمری قطعه قطعه را دیدی!
ناله هایت به لکنت افتادند
سر بریدند پیش چشمانت
دشتی از لاله و اقاقی را
پس گرفتید از یزید آخر
علم با شکوه ساقی را؟؟؟
کربلا خاطرات تلخی داشت
ساربان را نمی بری از یاد
تا قیام قیامت آقاجان
خیزران را نمی بری از یاد
خونِ این باغ، گردنِ پاییز
یاس همرنگ ارغوان می شد
چه خبر بود دور طشت طلا ؟
عمه ات داشت نصفه جان می شد
جمل شام پیش رویت بود
خطبه ات، تیغ ذوالفقارت بود
«السلام علیک یا عطشان»
ذکر لبهای روزه دارت بود
خون خورشید در رگت جاری
از بنی هاشمی، یلی هستی
دستهای تو را بهم بستند
هر چه باشد تو هم علی هستی
کاش می مُردم و نمی خواندم
سرِ بازارها تو را بردند
نیزه داران عبایِ دوشت را
جایِ سوغات کربلا بردند
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
سر به دریای غمها فرو میکنم
گوهر خویش را جستجو میکنم
من اسیر توام، نی اسیر عدو
من تو را جستجو کوبهکو میکنم
تا مگر بر مشامم رسد بوی تو
هر گلی را به یاد تو، بو میکنم
استخوانم شود آب از داغ تو
چون تماشای آب و سبو میکنم
صبر من آب چشم مرا سد کند
عقدهها را نهان در گلو میکنم
تا دعایت کنم در نماز شبم
نیمهشب با سرشکم وضو میکنم
همکلامم تویی روز بر روی نی
با خیال تو شب گفتگو میکنم
جان عالم تو هستی و دور از منی
مرگ خود را دگر آرزو میکنم
🔸شاعر:
#استاد_حبیب_چایچیان
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
مثل من هیچکس در این عالم؛
وسط شعلهها امام نشد
در شروع امامتش چون من؛
اینقَدَر دورش ازدحام نشد
لشکری از مغیره میآمد،
خیمه غارت شد و در آتش سوخت
غیر زهرا به هیچ معصومی
اینقَدَر گرم احترام نشد
به لب تشنۀ علیاصغر،
به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز هیچ شمشیری؛
اینقَدَر تشنه در نیام نشد
تلّ و گودال و نعل و علقمه ...آه!
ذوالجناح و لب و گلو... انگار
مثل زینب کسی دلش اینقدر؛
خون ز تکرار حرف لام نشد
آه! زینب کجا و بزم یزید،
او کجا و جواب ابن زیاد
باز هم صد هزار مرتبه شکر
اینکه با شمر همکلام نشد
این چهل سال گریهام شاید
از همان روز اربعین باشد
هر قدر عمّه سعی کرد صبور
به حسینش کند سلام نشد
دیدم از زیر چادرش زینب
گفت طوری که نشنود عباس
رنجها دیدهام حسین! اما؛
هیچجایی شبیه شام نشد
چه مسلمانی عجیبی بود
که در آن بر عیال پیغمبر
نان و خرما حلال بود، اما
سنگ انداختن حرام نشد
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
مانند ابر پیش یتیمان گریسته
مردی که پای غصه ی جانان گریسته
هر لحظه زندگی خودش را حسین د
#اربعین_حسینی
@shere_aeini
بالم شكسته ، از پرم چيزی نگويم
از كوچ پُر دردسرم چيزی نگويم
طوفان سختی باغمان را زيرورو كرد
از لاله های پرپرم چیزی نگويم
حق می دهم نشناسی ام؛ اما برادر
از آنچه آمد بر سرم، چيزی نگويم
وقت وداعِ آخرت، عالم به هم ريخت
از شيون اهل حرم چيزی نگويم
آتش گرفتن گرچه رسم وسنت ماست
از دامن شعله ورم چيزی نگويم
بگذار سر بسته بماند روضه هايم
از ماجرای معجرم چيزی نگويم
كم سوتر از چشمان من، چشمان زهراست
از گريه هایِ مادرم چيزی نگويم
آن صحنه هایِ سهمگين يادم نرفته
افتادنت از رویِ زين يادم نرفته
از نعل اسب و بوريا چيزی نگويم
از آن غروب پُر بلا چيزی نگويم
در عصر عاشورا النگوهام گم شد
از غارت خلخالها چيزی نگويم
گفتم به تو انگشترت را در بياور !
از ساربانِ بی حيا چيزی نگويم
در كوچه های كوفه ناموست زمين خورد
اصلاً شبيه مجتبی؛ چيزی نگويم
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
از جامه هایِ نخ نما چيزی نگويم
شاگردهايم سنگ بارانم نمودند
از چهره هایِ آشنا چيزی نگويم
بی آبروها ! چادرم را پس ندادند
از اين به بعد روضه را... چيزی نگويم
ای خيزران خورده،لبم بی حس تر از توست
از خاك برخيز و بگو كه اين سر از توست؟
از خاطراتم همسفر چيزی نگويم
حتی كمی هم مختصر ! چيزی نگويم
منزل به منزل، محملم در تيررس بود
از سنگهایِ خيره سر چيزی نگويم
حتماً خبر داری مرا بازار بردند!
آن هم منی كه… !؟ بيشتر چيزی نگويم
از درد پهلو لحظه ای خوابم نمی برد
از گريه هايم تا سحر چيزی نگويم
من در مدينه طشت ديدم،سر نديدم!
از كاخ شام و طشت زر چيزی نگويم
طفلی سكينه داشت جان می داد از ترس
دق می كنم اين بار اگر چيزی نگويم
ديدم كه ملعون تر از آن شامی، يزيد است
از جمله ی -باشد ببر- چيزی نگويم
شرمنده ام كه درد و دل كردم برادر
بی تو چگونه خانه برگردم برادر!؟
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
_______________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #مرثیه_امام_رضا
@shere_aeini
مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای!
آقا چرا عبا به سرِ خود کشیده ای !؟
با درد کهنه ای به نظر راه می روی!؟
مانند فاطمه چقدر راه می روی!
خونِ جگر به سینه، به اجبار می دهی
راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی
داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند
خواهر نداشتی که برایت به سر زند
اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟
در کوچه های طوس،زمین می خوری چرا ؟
با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده
خاک لباس های خودت را تکان بده
مقداری از عبای شما پاره شد، ولی...
نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی
اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت
فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت
اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت
چشمی به سمت مقنعه ی خواهرت نرفت
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
_______________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#وداع_محرم_و_صفر
@shere_aeini
بوی فراق می دهد این گریه های من
ماتم گرفته شال سیاه عزای من
شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام
آقا ببخش در گذر از این خطای من
با زعفران شهر خراسان نمی شود؟
رنگی دهی امام زمان بر حنای من؟
از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام
چیزی نمانده مثل شما از صدای من
با نوحه های این دهه ی آخر صفر
شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من
ای خوش حساب مزد مرا زودتر بده
بعد از دو ماه چه شد کربلای من؟
سر زنده ام به عشق حسن، خضر گریه ام
این چشم خیس،چشمه ی آب بقای من
من غصه ی بهشت خدا را نمی خورم
جایی گرفته حضرت زهرا برای من
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#وداع_محرم_و_صفر
@shere_aeini
من با لباس مشکی تان خو گرفته ام
از طینت پلید خودم رو گرفته ام
با قایق شکسته ی اشک دو دیده ام
بر ساحل عزای تو پهلو گرفته ام
بهر غبار روبی فرش عزایتان
در این دو ماه از مژه جارو گرفته ام
از صحن روضه های پر از عطر سیب تان
شکر خدا حسین کمی بو گرفته ام
هر سال مزد نوکریم آخر صفر
از دست سبز ضامن آهو گرفته ام
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini