#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
@shere_aeini
دلم از روز ازل خورده به نامت ارباب
کن دعا تا که شوم عبد مدامت ارباب
گر دهی یا ندهی حاجت من میدانی
تا قیامت شده ام عاشق نامت ارباب
به همان ذکر حسین جان که نوای زهراست
نام تو در دو جهان کرده قیامت ارباب
لحظۀ روضه چه باکم ز گنه معتقدم
نفس وحشی بشود وحشی و رامت ارباب
بِشِکن بال و پرم را که کنون آمده ام
نتوانم که پرم از سر بامت ارباب
دیدن کرب و بلای تو نصیبم چو نشد
کنم از دور ز دل عرض سلامت ارباب
تو بیا جان یتیم حسنت کن نظری
تا شوم نوکر دربست و غلامت ارباب
جان قاسم تو بیا و بخرم، تا بشوم
سینه بشکسته فدایی قیامت ارباب
مستم از باده ی لعلی ز عسل شیرین تر
قاسمی مسلکم و تشنه ی جامت ارباب
تیغ بر دست شدم بی سر و پای عشقت
تا که لبیک بگویم به پیامت ارباب
غربتت می کشدم عاقبت ای شاه غریب
گر بگوشم بر سد حزن کلامت ارباب
لحظه ی مرگ چه باکی که کنی امدادم
جان فدای تو و این مشی و مرامت ارباب
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
@shere_aeini
آب روی ماست گریه آبروداریم ما..
با لباس مشکی ات عمریست خو داریم ما
باطهارت بودن از ارکان مجنون بودنست
حرف لیلا میشود هرجا وضو داریم ما
چشم ما بی اشک بی خیراست،بی خیرش نکن!
که فقط از دار دنیا دو سبو داریم ما..
حرف ما در روضه ها با اشک گفته میشود
درمیان گریه باهم گفتگو داریم ما
دامن آلوده شدیم اما تو پاکش میکنی
روسیاه از غفلتیم اما رفو داریم ما
حضرت عباس حامی علمداران توست!
چه هراس از این و آن وقتی عمو داریم ما
هرکسی دل را بدستت داد از مردم برید
تا که دریا هست کی سودای جو داریم ما؟!
خوب و بد ما به حسینیه پناه آورده ایم!
خوب و بد از پرچم تو رنگ و بو داریم ما!
آرزوی کربلا بر پیرها که عیب نیست..
کربلایی نیستیم و آرزو داریم ما!
شهر با یک یاحسین ما معطر میشود
هرکجا نام تو باشد های و هو داریم ما
لحظه های آب خوردن هم بفکر روضه ایم..
بغض خشکی لب و بغض گلو داریم ما..
در غمت آیات قرآن روضه خوانی میکنند
آب دریا و بیابان روضه خوانی میکنند
🔸شاعر:
#سیدپوریا_هاشمی
_________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#به_یاد_محرم #امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
@shere_aeini
غمخوارِ کربلا غم عالم نمیخورد
دنیایِ بی حسین به دردم نمیخورد
هرکس که خورد نان تو جایی نمیرود
هرکس که خورد داغِ تو را غم نمیخورد
شأنِ دو چشمِ خیسِ عزادار عرشی است
این حرفها به چشمهی زمزم نمیخورد
آنکه به زیر سایهی زهرا نشسته است
غمهای روزِ حشر مسلم نمیخورد
آنکس که جای بستر بیماری ، از غمت
آتش گرفت حسرت عزیزم نمیخورد
من با محرم تو نفَس میزنم هنوز
هرچند طعنه نوکرتان کم نمیخورد
من حتم دارم از نفسِ گرمِ مادرت
این سینه باز داغِ محرم نمیخورد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
@shere_aeini
هرجا غم تو هست، بجز غم عزیز نیست
پای غمت خوشی دو عالم عزیز نیست
از اهل روضه های تو حاجت گرفته ایم
گریه کن تو پیش خدا کم عزیز نیست
تا گریه بر تو مانده چه حاجت به دیگران؟
کوثر که هست چشمه ی زمزم عزیز نیست
اثبات کرده اند شهیدان کربلا
در امتحان عشق تو جان هم عزیز نیست
عمری که با تو می گذرد سال ها خوش است
اما بدون لطف تو یک دم عزیز نیست
ما اهل گریه ایم و کتابی برای مان
اندازه ی لهوف و مقرّم عزیز نیست
چون ماه عشق بازی با توست، پیش ما
ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست...
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
آتش شکست حرمتِ بیتالحرام را
تا خلوتِ امام، کشید ازدحام را
دستِ طنابِ روضه به حبلالمتین رسید
آخر شکست، حرمتِ دستِ امام را
شیخالکبیر، پای پیاده حقیر کرد
در کوچههای شهر، سواره نظام را
موی سپید، مصحفِ نوحالائمه بود
هر بیوضو رسید، شکست احترام را
آتش در این مجادله «بَرداً سلام» نیست
با شعله زد خلیل علیهالسلام را
با دو گریز، داغِ حسینیه تازه شد
از شعلههای روضه بگویم کدام را ؟!
آتش؛ نمازِ مادرمان را شکست و رفت
با میخِ در رساند، به سجده قیام را
آتش؛ وبالِ دامنِ طفلی سه ساله شد
آتش؛ گرفت، معجرِ اهل خیام را
از آتشی که هیزمِ این روضهها شده
ای چشم تر! ببار و بگیر انتقام را
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو
دلهای دوستان همه صحن و سرای تو
چشمم سوی مدینه دلم جانب بقیع
گرم زیارت حرم با صفای تو
از لحظهای که خاک لحد بر تو چیده شد
خاک بقیع نه!دل ما گشت جای تو
آیا در بقیع شبی باز میشود
تا در کنار قبر تو گریم برای تو؟
بردند دستبسته تو را سوی قتلگاه
با آنکه بود عرش خدا جای پای تو
ای صد مسیح زندۀ ذکر شبانهات
خاموش شد چگونه صدای دعای تو
آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد
ای پارههای دل، گُل بزم عزای تو
تشییع شد چو پیکر پاک تو تا بقیع
میکرد گریه ختم رسل در قفای تو
چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر
ای جان عالمی همه بادا فدای تو
تنها نه «میثم»...از غم و اندوه و غربتت
آگه کسی نگشت به غیر از خدای تو
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
دشمن هجوم آورد ، برخانه ات شبانه
ازگلشن ولایت، آتش زند زبانه
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
یاد علی نمودی ، قلب تو رافسردند
وقتی تو را زخانه، پای پیاده بردند
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
کردی به زیر لب ها، لعن بنی امیه
جاری شده دمادم ، اشک تو بررقیه
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
دشمن به تنگ آمد، از استواری تو
جدت رسول آمد ، آن جا به یاری تو
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
زهرستم شرر زد، برجسم وجانت آقا
مانده به جان شیعه ،داغ گرانت آقا
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
خورشیدی ومزارت، در زیر آفتاب است
از سوز غربت تو ، قلب همه کباب است
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
🔸شاعر:
#سیدهاشم_وفایی
__________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
صادق ای آیینه ی صدق و صفا، واغربتا
ای غریب ای کشته ی زهرِ جفا، واغربتا
روضه های جانگدازت بر دلم آتش زده
ای که دردت بر دل و جان آشنا، واغربتا
حضرتِ موسی به بالینِ پدر با اشک و آه
می زند با گریه بابا را صدا، واغربتا
زهرِ منصور آتشی بر خرمنِ جانش زده
وه چه شوری گشته در عالم به پا واغربتا
سینه ی عرشِ خدا از این غمِ عظمی کباب
بر زمین نازل شده تیرِ بلا، واغربتا
چشم در خون می نشیند سینه مالامالِ غم
سیلِ غم می بارد از ارض و سما واغربتا
با سر و پای برهنه از سرِ سجاده اش
می بَرندَش بی عمامه بی عبا واغربتا
شهرِ یثرب از غمش در تاب و تب افتاده است
در ملال و ماتم آمد سینه ها واغربتا
خاک تا افلاک امشب غرقِ اشک و ماتم است
عرشیان یکسر همه سر در عزا واغربتا
چار سوی این جهان تحتِ لوای عزتش
لیک او در هاله ی غم مبتلا واغربتا
هم مجوسی هم مسیحی می رسد در محضرش
می درخشد چون مَهِ بَدرالدجی، واغربتا
می فشارد بغضِ سنگینی گلوی خسته را
در عزا و ماتمِ شاهِ ولا واغربتا
ساغرِ جانش شده امشب پُر از زهرِ جفا
بر سرِ سجاده اش سر در ثنا واغربتا
جانِ پاکش در شرر از کینه ی عباسیان
ناله ی شیخ الائمه تا خدا واغربتا
ظالمی خود روی مرکب لیک او را می کشید
رحم بر حالش ندارد بی حیا، واغربتا
تا زمین افتاد یادِ گودیِ گودال کرد
با سنان افتاد جدش بی هوا واغربتا
پشتِ مرکب یادِ آن ده نعلِ اسب افتاده بود
پیکرِ جدش شد آنجا جابجا واغربتا
هر چه شد آقا تو را شب بینِ کوچه برده اند
روز بردند عمه را در کوچه ها واغربتا!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
خاکِ غم بر سر کنید قتلِ امامِ جعفر(ع) است
روضه خوان در عرشِ اعلا حضرتِ پیغمبر است
زهرِ کینه جانِ پاکش را نشانه رفته است
هستیِ کون و مکان در سوگِ او نوحه گر است
آمده بر سر زنان زهرا ز جنات النعیم
امشب از داغِ عزیزش شالِ ماتم بر سر است
آنچنان شعله کشیده داغِ حزنش در جهان
گوئیا روی زمین غوغای شورِ محشر است
آسمان شد تیره و مهتاب گردیده خموش
بین که خالی آسمان از نورِ ماه و اختر است
صادقِ آلِ محمد(ص) نورِ چشم فاطمه(س )
روضه های او شبیهِ روضه های مادر است
بس که خوانده روضه ی کرببلا و کوچه را
سالها است آتشِ غم در دلش شعله ور است
جان فدای جدِ مظلومش که در دشتِ بلا
در میانِ خاک و خون جسمِ غریبش بی سر است
لاله های فاطمه مقتول شمشیرَند و زهر
از ازل این قرعه در تقدیرِ نسلِ کوثر است!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان #آدینه
@shere_aeini
عمرییست در شعرم پر از , اما , اگر , شاید
خوف و رجائم را بفهمد یک نفر شاید
تا خیمه ی سبزت چه چیزی میبرد ما را ؟
دست دعا , پای زیارت , چشم تر شاید
وقت ملاقتت چه اوقاتیست معمولا ؟
در جمکرانت غرق ندبه یک سحر شاید
نامم به گوشت خورده یا نه ؟ گرچه بشناسی
ما را به نام عاشقان در به در شاید ....
دیگر سراغی از منِ تنها نمیگیری
دور و برت داری کسانی خوب تر شاید
این سالها یا تو جوابم را نمیدادی
یا من شدم چیزی میان کور و کر شاید
من خسته ام من خسته ام من خسته ام خسته
از اینهمه خوف و رجاء اما اگر شاید
🔸شاعر:
#حمیدرضا_محسنات
________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق
لاله ی باغِ پیمبر صادقِ آلِ رسول
وارثِ محراب و منبر صادقِ آلِ رسول
سینه ات گنجینه ی اسرارِ قرآنِ مبین
ای شفیعِ روزِ محشر صادقِ آلِ رسول!
#هستی_محرابی
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
از كار غربتت گرهاي وا نميكند
اين شهر ، با دل تو مدارا نميكند
اين شهر ، زخم بيكسيات را...عزيز من
جز با دواي زهر مداوا نميكند
اين شهر ، در ميان خودش جز همين بقيع
يك جاي امن بهر تو پيدا نميكند
اينجا اگر كسي به سوي خانهات رود
در را به غير ضرب لگد وا نميكند
اين شهر ، شهرِ شعله و هيزم به دستهاست
با آل فاطمه به جز اين تا نميكند
ابن ِربيع ِ پست چه آورده بر سرت؟
شرم و حيا ز سِنّ تو گويا نميكند
بالاي اسب در پيِ خود ميكشاندت
رحمي به قامتِ خَمَت امّا نميكند
تا ميخوري زمين به تو لبخند ميزند
اصلاً رعايت رَمَقت را نميكند
زخم زبانش از لب شمشير بدتر است
يك ذرّه احترام به زهرا نميكند
🔸شاعر:
#علی_صالحی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
بسوزاند دلم را تا در آتش باورت افتاد
عبایت سوخت آن شب آتشِ کین بر سرت افتاد
میانِ شعله ها در پشتِ در گفتی تو ای مادر
در آن لحظه تمامِ باورت بر مادرت افتاد
شرارِ آتشِ سوزان شرر زد بر همه عالم
چو از کین نیمه شب دیدم که آتش بر پَرت افتاد
شبانه در مدینه پا برهنه بینِ آن کوچه
پیاده از پیِ مرکب نشان بر پیکرت افتاد
رسن بر دست و بازویت ز بغض و کینه پیچیدند
به مثلِ حضرت حیدر نگاهِ دیگرت افتاد
گریزی میزنم بر کوفه و شامِ بلا آقا
که از نیزه سرِ خونینِ جدِ اطهرت افتاد!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
در حقیقت نگری آینه ای صادق بود
آنچه می داشت ز ایزد همه را لایق بود
این که باید به ولایش همه عاشق باشیم
پیر عشق است بیا عاشق صادق باشیم
عاشق آن است که از نسل شقایق باشد
شجری میوه رسانده ست که لایق باشد
ششمین شمس سپهر ازلی آن مولاست
خط سِیْرِ افق چشم علی آن مولاست
جعفرش نام نهادند که جانش نور است
ظلمت از ساحتِ قدسی ش ، همانا دور است
عشق در دایره ی چشم سبو می گردد
علم در حیطه ی اندیشه ی او می گردد
مدفنش عینِ بهشت است اگر ویران است
گنج در گوشه ی ویرانه فقط پنهان است
کاش دل زائر آن تربت بی زائر بود
کاش بر گِرد حریمش دل من حائر بود
کاش چشمان منِ خسته کبوتر می شد
بال و پر می زد و در اشک شناور می شد
اگر آن مدفن ویرانه رواقی می داشت
لااَقل داغِ دل آینه کمتر می شد
آه ای شهر نبی شاهد این قصّه تویی
که چه با زاده ی آزاده ی حیدر می شد
بوی گلچین به گلستان ولایت پیچید
باغی از اشک در آن مرحله پرپر می شد
خانه ی فاطمه می گشت تداعی آری
داشت آن حادثه ی تلخ مکرّر می شد
آه آن روز اگر دست علی را بستند
لیک این بار چنین حضرت جعفر می شد
در دل شب به نماز آمده بود آن مولا
بود در زمزمه ، در حال سجود آن مولا
ناگهان خصم هجوم از در و بامش آورد
تلخی اهل ستم باز به کامش آورد
دست او بسته و از خانه برونش بردند
شعله بر جان زده و با دل خونش بردند
بعد ازین حادثه آسوده نبود آن مولا
داشت از خون جگر چشم کبود آن مولا
حالتی داشت که غم بود همی دنبالش
گرچه بودند همه فارغ ازین احوالش
همه بودند در اندیشه ی خود آسوده
جگری سوخت ز انگوز به زهر آلوده
جگری سوخت و آتش به همه عالم زد
نفسی شعله شد و کار جهان بر هم زد
آتشی بود که بال و پر پروانه بسوخت
آتشی بود که آئینه و گلخانه بسوخت
داغ گل مشتعل و جلوه ی محشر دارد
"یاسر" از آتش آن شعله به پیکر دارد
🔸شاعر:
#محمود_تاری
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
همان دستی که آتش زد گل و گلزار حیدر را
دوباره شعلهاش سوزاند، باغ یاس دیگر را
اگر چه روبروی چشمهاشان پیرمردی بود
ولی آغاز میکردند، جنگی نابرابر را
هوای شهر، دودآلود شد یکبار دیگر هم
و این دود از نفس انداخت، در جنت پیمبر را
خلیل الله، بین آتش نمرودها میسوخت
نباید اینچنین میشد؛ عوض کردند، باور را
تنش مانند اسپند از شرار شعلهها میسوخت
چه اسپندی، که از داغِ غمش سوزاند مجمر را
صدایش را کسی نشنید، حتی آن همه شاگرد
چه باید گفت، این شاگردهای ظاهراً کَر را ؟!
همینهایی که میبستند، دست پیرمردی را
میان کوچهها بستند، دست شیر خیبر را
و این آتش بیاران جهنم از همانهایند
که بین شعلههای جهل، سوزاندند مادر را
همین دستی که اینجا میکشید از خشم، شمشیری
کشید از بغض روی حنجری خشکیده، خنجر را
ولی اینجا غلافش کرد و جسمی هم نشد زخمی
بُرید اما میان قتلگاه کربلا سر را ...
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
داغ تو آب کرده دل سنگ خاره را
هم جنس روضه کرده هُشام و زُراره را
سوگ تو، صبح صادق دامان فاطمه
خاموش کرده نور هزاران ستاره را
دارد برای زخم دلت گریه میکند
زهری که بسته بر روی تو راه چاره را
دارد نفس نفس زدنت شرح می دهد
پای پیاده و دل سنگ سواره را
قنفذ دوباره آمده فریاد میکشد
آورده است بر در خانه شراره را
در بین روضه واژه ی "قنفذ" تو را شکست
باید دوباره گریه کنی این اشاره را
از قطره های اشک تو مرثیه میچکد
باید نوشت متن لهوفی دوباره را
از شرحه شرحه ی جگر تو نوشته اند
شرح مصیبت بدن پاره پاره را
از عصر روز گریه، ز غارت سخن بگو
از خاتمی که گریه کند گوشواره را
🔸شاعر:
#محسن_حنیفی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
فکر دل ما را نکن راحت ابوهارون بخوان
با اشک و سوز و ناله بی زحمت ابوهارون بخوان
جدم نگهدار تو و ایل و تبارت؛ بعد از این
هر جا مرا دیدی از آن حضرت ابوهارون بخوان
بازار منبر را غم جدم به تعطیلی کشد
عالم به صف باشد تو بی نوبت ابوهارون بخوان
حکم حرم دارد هر آن جایی که روضه دایر است
قصد زیارت کن به این نیت ابوهارون بخوان
تا می شود شعری بگو تا می توانی گریه کن
نذر عزیزالله با عزت ابوهارون بخوان
هر کس نفس را میکند خرج حسین فاطمه
زهرا به عمرش می دهد برکت، ابوهارون بخوان
توفیق روضه خوانی او را ندارد هر کسی
هر شب از این هیئت به آن هیئت ابوهارون بخوان
"هذا مرمل بالدما" ما را کشد اسراف نیست
مقتل برایم باز کن، یک خط ابوهارون بخوان
با کاف و ها و یا و عین و صاد مضمونی بساز
از تشنگی و سختی و غربت ابوهارون بخوان
پای هزار و نهصد و پنجاه زخم کاری اش
داری سر سوزن اگر طاقت ابوهارون بخوان
فرصت نشد اشهد به گوش او بخواند خواهرش
از تیرهای عاشق سرعت ابوهارون بخوان
از یازده تا ضربه ی خنجر بیا و بگذر و ...
از ضربه ی آخر از آن ضربت ابوهارون بخوان
از دردهای عمه جانم هرچه بنویسی کم است
تا عمر داری روضه ی غارت ابوهارون بخوان
خولی و زجر و حرمله و شمر بود و عمه ام
سربسته از چشمان بی غیرت ابوهارون بخوان
پایان راه بی عمویی عاقبت بی معجری ست
این روضه ناموسی ست؛ در خلوت ابوهارون بخوان
از دست سنگینی که سنگین کرده گوش طفل را
از سایه ی افتاده بر صورت ابوهارون بخوان
گودال را دنبال کن، آخر به کوچه می رسی
وقت گریز از مادر خلقت، ابوهارون بخوان
مسمار شد تیر سه پر!؟ تیر سه پر مسمار شد !؟
چیزی نپرس و غرق در حیرت ابوهارون بخوان
یک سینه بود و میخ در یک سینه بود و سم اسب
مرثیه ای حالا به این وسعت ابوهارون بخوان
هر بیت بیت ات میشود بیتی مجلل در بهشت
ای خانه ات آباد در جنت ابوهارون بخوان
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
میان سینه اش وقتی خدا نور یقین انداخت
علوم مذهب حق را درون جان دین انداخت
رئیس مذهب ما را به زور از خانه می بردند
نگاهی او غریبانه به درب آتشین انداخت
کسی که آیه قرآنِ بی معصوم از بَر بود
عبا را از روی تفسیر آیات مبین انداخت
مگر نور امامت را ندید از چشم های او
چرا از روی بغض عمامه اش را بر زمین انداخت؟؟
کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد
عجب زخم عمیقی بر دل روح الامین انداخت
در آن وقتی که شد مسمومِ زهر کین، به زعم من
خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت
برای داغ جان سوزش که قاصر هستم از وصفش
خدا حُزن عجیبی در قلوب مومنین انداخت
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
میان هیزمِ نمرودها «خورشیدْسوزان» بود
خلیلالله، بین شعله؛ آتش در گلستان بود
زمین از گریهی نوحالائمه غرقِ دریا شد
هوای کشتیِ سُکّانِ دین درگیرِ طوفان بود
مسلمانظاهران رفتند، جنگِ آیهی تطهیر
نبردی که در آن سوزاندنِ آیاتِ قرآن بود
دوباره هتکِ حرمت کرد، از آل رسولالله
که گفته از جسارتهای قبل "آتش" پشیمان بود ؟!
هوای آسمان وحی، خیس از ابرِ دودآلود
میان خانهی فرزندِ کوثر روضهباران بود
گلابِ باغِ گل را در اجاقی داغ، جوشاندند
گلابی که شمیمِ اشکهای یاس و ریحان بود
در و دیوار و دود و آتش و ترسِ زن و فرزند ...
به قابِ مقتلِ تصویریِ مادر نمایان بود
به هر سو میدوید؛ انگار، مادر بود در شعله
فضای صحنِ مقتلخانهاش آیینهبندان بود
هوای ناجوانمردانه، داغ و تشنگیهایش -
- دلش را برد، آنجا که غریبی سخت عطشان بود
گریزِ روضه شد عمامهای که شعلهور میشد
به یاد معجری که نیمسوز از خیمهسوزان بود
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
منسبِ ذرّیه خیرالنّسا را داشتی
صادقانه سیره شیرِ خدا را داشتی
در تمام عمر، غیر از مسجد و درس و حدیث
حضرتِ شیخ الائمه! تو کجا را داشتی؟!
شد حسینیّه تمام خانه ات؛ با جان و دل
روضه میخواندی و داغ کربلا را داشتی
هم محرّم، هم تمام ماه های سال را
یاد جدّت بودی و حال عزا را داشتی
اشک، جاری میشد از چشمانِ تو بی اختیار
داغ سقّا و غم «أدرک أخا» را داشتی
عدّه ای نامرد با پایِ پرهنه بردَنت
در گلویت آه و بغض بیصدا را داشتی
جان سپردی کنج بستر، پیکرت غارت نشد
خوب شد انگشتر و بر تن عبا را داشتی!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
میان هیزمِ نمرودها «خورشیدْسوزان» بود
خلیلالله، بین شعله؛ آتش در گلستان بود
زمین از گریهی نوحالائمه غرقِ دریا شد
هوای کشتیِ سُکّانِ دین درگیرِ طوفان بود
مسلمانظاهران رفتند، جنگِ آیهی تطهیر
نبردی که در آن سوزاندنِ آیاتِ قرآن بود
دوباره هتکِ حرمت کرد، از آل رسولالله
که گفته از جسارتهای قبل آتش پشیمان بود ؟!
هوای آسمان وحی، خیس از ابرِ دودآلود
میان خانهی فرزندِ کوثر روضهباران بود
گلابِ باغِ گل را در اجاقی داغ، جوشاندند
گلابی که شمیمِ اشکهای یاس و ریحان بود
در و دیوار و دود و آتش و ترسِ زن و فرزند ...
به قابِ مقتلِ تصویریِ مادر نمایان بود
به هر سو میدوید انگار، مادر بود در شعله
فضای صحنِ مقتلخانهاش آیینهبندان بود
هوای ناجوانمردانه داغ و تشنگیهایش
دلش را برد، آنجا که غریبی سخت عطشان بود
گریزِ روضه شد عمّامهای که شعلهور میشد
به یاد معجری که نیمسوز از خیمهسوزان بود
🔸شاعر :
#رضا_قاسمی
______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق
ما مانده ایم و این همه میراثِ فاخِر
گنجینه ای از قال صادق، قال باقر(ع)
شرحی حدیثِ ناب و زیبا و نفیس از
آن جویبارانِ زلال و پاک و طاهر!
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
رنگش پرید و رفت پریشان، کشان کشان
آخر رسید روی لبش جان، کشان کشان
سِنّی گذشته بود از او و توان نداشت
میرفت پابرهنه، شتابان، کشان کشان
مانند مادرش چقدَر خورد بر زمین
با زانوان خسته و لرزان، کشان کشان
در کوچه بُرده شد به روی سنگ های سخت
با ریسمان؛ تشیّع و عرفان...کشان کشان
در پشتِ سر برای دو دستان زخمی اش
خون گریه کرد عالم امکان، کشان کشان
میرفت زیر پا و دلم تکه تکه شد
پایِ عبایِ مشکیِ ایشان، کشان کشان...
پشتِ امام ِ صادقمان(ع) تازیانه خورد
افتاد لرزه بر تنِ قران، کشان کشان
شیخ الائمه(ع) را شبِ تاریک، روی خاک
بردند پشت مرکبِ عریان، کشان کشان
جانم فدای جدّ غریبش که نیزه خورد
افتاد از دهان دو سه دندان، کشان کشان
آمد نفس زنان، نه که با پا! به دست شمر(لع)...
در قتلگاه! سیدالعطشان کشان کشان!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
فرو می ریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم
چنان محصور در اشکم که جایی را نمی بینم
دلم خون است از صحن و سرای بی نشانِ تو
تو می بینی که می سوزم تو می دانی که غمگینم
رواقت را تصوّر می کنم در خاطرم گاهی
دلم می خواهد آنجا رو به روی روضه بنشینم
پُرم از گریه آری مقتلِ تاریخِ اندوهم
که من مجموعه ای از دردهای تلخِ دیرینم
در آغوش دعا می گیرم امشب آن ضریحت را
به گردش در طوافم تا سحر فریادِ آمینم
دلم می خواهد اینجا معتکف باشم کنارِ تو
که بی شک می رسد از سمتِ چشمانِ تو تسکینم
جهانم از تو آباد است دنیای منی بی شک
تویی آرامشِ جانم تویی آن دین و آیینم
چنان دلگرمِ آن لطفِ فراوانم که می گویم
همین یک شعر در وصفِ تو خواهد کرد تضمینم
اگر بیتی نباشد حاوی مدحِ تو ننویسم
اگر جایی نباشد محفلِ ذکرِ تو ننشینم!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
در محضرت اصول صداقت به هم نخورد
جمله که هیچ واو روایت به هم نخورد
ای در خدا فنا شده، بر دیدن شما
هفتاد سال پلک عبادت به هم نخورد
در وقت سر نگونی آن قامت بلند
من مانده ام چگونه قیامت به هم نخورد
آتش زدند و هلهله کردند پس چرا
پلک امام این همه مدت به هم نخورد
آتش گرفت گرچه دری بین کوچه ای
اما شبیه قبل به سرعت به هم نخورد
من مطمئنم این در از آن در، تقیه کرد
حتی اگر که خورد به شدت به هم نخورد
حتی اگر که خورد، نشد محسنی شهید
این بار داستان امامت به هم نخورد
دیوار و سنگ و کوبه ی در هرچه بود که
پهلو و میخ از دو سه قسمت به هم نخورد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini