#حضرت_زینب
با رنجِ اسارت و غمِ تنهایی
بانویِ دلیرِ روزِ عاشورایی
با این همه غُصِّه و مصیبت امّا
چیزی تو ندیده ای به جز زیبایی!
#محسن_زعفرانیه
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد
این سفر با کولهباری مختصر آغاز شد
کربلا اما برای زینب از این پیشتر
از شکاف فرق خونین پدر آغاز شد
کربلا شاید که با تیری به تابوت حسن
کربلا شاید که با خون جگر آغاز شد
خیمهای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت
کربلا از شعلههای پشت در آغاز شد
کربلا را دیدهای از چشم زینب؟ معجزهست!
وَه! چه اعجازی که با شقّالقمر آغاز شد
اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت
پس محرم تازه در ماه صفر آغاز شد
کربلا با داغ هفتاد و دو تَن پایان گرفت
کربلای دیگری با یک نفر آغاز شد...
🔸شاعر:
#محمد_حسین_ملکیان
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود
دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود
لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها
دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود
می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک
قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود
یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر
چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود
در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود
آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف !
شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود
چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس
اما دل رباب - پی گاهواره بود
یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی
نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود
از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از گوش ها بپرس که بی گوشواره بود
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
زمین کربلا تب دارد آیا، یا تو تب داری؟
دل زینب فدایت پا برون از خیمه نگذاری
بخوان در نیمهشبهایم «الهی لا تؤدّبنی»
بگو صد بار دیگر «ربِّ خلِّصنا من النارِ»
غل و زنجیر بر گردن چهل منزل بیا با من
که فردا باز فردا یوسف تنهای بازاری
تو تبدار اباالفضلی که سقا بود و عطشان بود
تو بیمار حسینی؛ راست میگویند بیماری
تو را هر روز عاشوراست... یا سبوحُ یا قدّوس
ملائک بر سر سجادهات جمعند بسیاری...
🔸شاعر:
#مهدی_جهاندار
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
این ماه کیست همسفر کاروان شده؟
دنبال آفتاب قیامت روان شده
یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش
یک دم نشسته منتظر کودکان شده
یک جا ز پیر کوفه شنیدهست ناسزا
یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده
هم شاهد غروب گل ارغوان به خون
هم راوی حدیث لب خیزران شده
با پای خسته راهبر خلق آمده
با دست بسته کارگشای جهان شده
ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر
آه ای بهار تا گل آخر خزان شده
بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو
تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده
از بس گریستهست چنان شمع در سجود
از خلق، آفتاب مزارش نهان شده
🔸شاعر:
#محمد_سعید_میرزایی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
در آن نگاه عطشدیده روضه جریان داشت
تمام عمر اگر گریه گریه باران داشت
گرفت جان تو را ذره ذره عاشورا
که لحظه لحظۀ آن روز در دلت جان داشت
چه سنگها سرت از دست نانجیبان خورد
چه زخمها دلت از شام نامسلمان داشت
اسیر بودی و از خطبۀ تو میترسید
به روشنای کلامت یزید اذعان داشت
و بر امامت تو سنگ هم شهادت داد
به قبله بودن تو کعبه نیز ایمان داشت...
تو را زمانه نفهمید و خواند بیمارت
و پشت این کلمه عجز خویش پنهان داشت
🔸شاعر:
#حسین_عباسپور
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
قافله را تا زدند بانگ رحیلا ولولهای شد که یا حسین دخیلا
قافله میرفت بیحسین ولیکن
دشمن او تا همیشه خوار و ذلیلا
بر سرِ نیها "سری به نیزه بلند است"
سر چه سری، وَه چه با شکوه و جلیلا
خواهر غمدیده رو به سوی برادر
گفت که یارانمان کمند، قلیلا
نالهی قرآن ز روی نیزه برآمد
گفت که خواهر: معَ الرسول ِ سَبیلا
خواهر من! بعد من غریب نمانی
عشق تو سجّاد، فاتّخِذهُ وَکیلا
گفت: هوا گرم و راه شام زیاد است
گفت: لک فِی النّهارِ سبحَ طویلا
گفت: که شب را کجا بدون تو باشم
گفت: قُم الیل را، وَ أقوَمُ قیلا
گفت: که بی تو چگونه خطبه بخوانم
گفت: سنُلقی علیک قولَ ثقیلا
گفت: که از گوشهی خرابه چهگویی
گفت: بهشت است، جَنّةً وَ نخیلا
گفت: که با زخم تازیانه چه سازم
گفت: صبوری کنید، صبرَ جَمیلا
گفت حسینش که من شهید تو هستم
گفت: خدا شاءَ أن یَراک قتیلا
🔸شاعر:
#مهدی_جهاندار
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
رفتن برای تو شد و ماندن برای من
بالای نی برای تو ، شیون برای من
هجده سر بریده از الان مال تو
هشتاد و چار دخترک و زن برای من
باران سنگ کاش نیاید به سوی تو
یک شهر تازیانهٔ دشمن برای من
خاکستر از حوالیِ روی تو دور باد
افتاد اگر که شعله به خرمن برای من
من قول داده ام بروم هر کجا تویی
در ماتمِ فراق تو مردن برای من
بر من بتاب ، نور دل دیده ام حسین
با نایِ بوتراب شکفتن برای من
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
پشتِ دروازه رسیدم حالتم تغییر کرد
کوفه بود و بی وفایی،غربتم تغییر کرد
روزگاری ..بینِ کوفه آبرویی داشتم..
از نگاهِ مردمانش..عزّتم تغییر کرد
خطبه ای خواندم فصیح و با صلابت چون علی
لحنِ من انگار که در صحبتم تغییر کرد
زیر و رو کردم تمامِ قلب ها را با سخن
این چنین شد که تمامِ هیبتم تغییر کرد
ناگهان خولی سرِ پاک حسین بر نیزه زد
چوبه ی محمل زدم سر،صورتم تغییر کرد
می زدم از دل نوا..آخر هلالِ یک شبه
یک دو روزی می شود که عادتم تغییر کرد
آیه ای قرآن بخوان تا که جلا گیرد دلم
در غیابِ تو ..ولیکن همّتم تغییر کرد
تا نَفَس دارم حمایت می کنم از مکتبت
کاش می دیدی چگونه شوکتم تغییر کرد
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
سپردمت به غم و اشک و درد و آه حسین
سپردمت به غروب و به قتلگاه حسین
سپردمت به دلِ مادرم خداحافظ
سپردمت به شب و نورِ ماه حسین
سپردمت به کمانها به تیرهای شکسته
به جایِ سوختهی خیمهگاه حسین
سپردمت به فراق و سپردیَم به فراق
به گریههای یتیمانِ بی پناه حسین
سپردمت به علمدارِ علقمه رفتم
سپردیَم به هزاران نگاه حسین
به خیزران سنان و به تازیانهی شمر
سپردیَم به مغیلانِ راه حسین
نشته خاک غمت بر سرم خداحافظ
بخواب ای پسرِ مادرم خداحافظ
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
روضه برپا بود هر جا آب بود
روضه هایش ذکر بابا آب بود
مقتل جانسوز آقا آب بود:
تشنه لب بود آه اما آب بود
روضه خوانش گاه ظرفی آب شد
گاه گاهی روضه خوان قصاب شد
ماجرای آب آبش کرده بود
غصه ی ارباب آبش کرده بود
مادری بی تاب آبش کرده بود
دختری بی خواب آبش کرده بود
یا خودش بارید دائم یا رباب
روضه می خواندند هر دم با رباب
پیکری را بر زمین پامال دید
شمر را در گودی گودال دید
عمه را بالای تل بی حال دید
لشکری را در پی خلخال دید
هجمه ی شمشیرها یادش نرفت
سنگ ها و تیرها یادش نرفت
هم به تن رخت اسارت دیده بود
خیمه را در وقت غارت دیده بود
از سنان خیلی جسارت دیده بود
از حرامی ها شرارت دیده بود
آتش بی داد دنیا را گرفت
شمر آمد راه زن ها را گرفت
عمه را با دست بسته می زدند
با همان نیزه شکسته می زدند
بچه ها را دسته دسته می زدند
می شدند آنقدر خسته... می زدند
تازیانه جای طفلان خورده بود
زین جهت خیلی به زینب برده بود
با تنش زنجیرها درگیر بود
در غل و زنجیر امّا شیر بود
از نگاه حرمله دلگیر بود
اوجوان بود آه امّا پیر بود
ماجرای شام پشتش را شکست
غصه های شام پشتش را شکست
کوچه های شام پیرش کرده بود
شهر و بار عام پیرش کرده بود
سنگ روی بام پیرش کرده بود
طعنه و دشنام پیرش کرده بود
بی هوا عمامه اش آتش گرفت
مثل زهرا جامه اش آتش گرفت
درد و رنج و غصه ی بسیار دید
از زبان شامیان آزار دید
خواهرانش را سر بازار دید
عمه را در معرض انظار دید
بزم مِی بود و سر و طشتی طلا
خیزران بود و عزیز مصطفی
نیزه بازی با سرش هم جای خود
بوریا و پیکرش هم جای خود
دست بی انگشترش هم جای خود
ماجرای خواهرش هم جای خود
خاک را همسایه ی افلاک کرد
خواهرش را در خرابه خاک کرد
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #حضرت_زینب
____
#امام_حسین #رباعی
@shere_aeini
این " ۱۰ " که مقدّس است و جا افتاده
عکسی ست که از کرببلا افتاده
صِفْری که کنار یِک نشسته ست همان
رأسی ست که از تنش جدا افتاده
ای آیه به آیه ی تو محکم زینب !
ای مات تو هر چه داغ و ماتم زینب !
مبعوث شدی که بشکنی بت ها را
پیغمبر امّت محرّم زینب !
« ۱۰ » جان محرّم ست و جا افتاده ست
یک عکس که از عاشورا افتاده ست
این نقطه که پیش یک نشسته ست همان
رأسی ست که از بدن جدا افتاده ست
🔸شاعر:
#حنظله_ربانی
_______________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
داخلِ زندانِ کوفه ..یک نوایی داشتم
بهرِ روضه زیرِ لب،یک ته صدایی داشتم
روضه خوان من بودم و روضه..غروبِ کربلا
بهرِ گریه بی امان حال و هوایی داشتم
امّ کلثوم و ربابه..مستمع های من اند
روضه..کوچک بود و من رزقِ بُکایی داشتم
روضه ی درگوشی از آنجا شروع شد جانِ من
در دلِ محبس عجب بزمِ عزایی داشتم
تا که گفتم تشنه لب..لطمه به صورتها زدند
بینِ تاریکیِ زندان..کربلایی داشتم
دخترانش هم شدند از مستمع های عزا
در هیاهو..حس و حالِ آشنایی داشتم
یک ندا آمد:غریبِ تشنه ی مادر حسین
بینِ این روضه..غمِ خیرالنسایی داشتم
بر سر و سینه زدم ،مدهوش افتادم زمین
آخر..اندوهِ ذبیح بالفقایی ..داشتم
کاش می مُردم میانِ روضه های قتلگاه
در میانِ روضه اش حسّ ِ خدایی داشتم
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه
بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه
حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین
عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه
حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی
شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه
سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود
خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه
آبروریزی این شهر کم از شام نبود
کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه
آبرو داشت در این شهر به این روز افتاد
دختر حیدر کرار ، امان از کوفه
نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند
همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه
وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد
دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه
چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود
وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه
تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب
هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه
زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر
داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه
سختی حبس به دیده نشدن میارزید
سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه
وامصیبت ، (دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد)
پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه
طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد
با عصا بر لب و دندان حسینش میزد
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
برات بیقرارم عزیزم حسین(ع)
به داغت دچارم عزیزم حسین(ع)
توو خوابم نمی دیدم این روز و که
نباشی کنارم عزیزم حسین(ع)
خزونی شدم، قد کمونی شدم
تو بودی بهارم عزیزم حسین(ع)
یه خلوت میخوام که بشینم فقط
برات خون ببارم عزیزم حسین(ع)
بدونِ تو زندونه دنیا برام
دلِ خوش ندارم عزیزم حسین(ع)
واسه خشکیِ حنجرت توو گلوم
چقد بغض دارم عزیزم حسین(ع)
تموم شد روزایِ خوش ِ خواهرت
شبه روزگارم عزیزم حسین(ع)
سرت رویِ نیزه ست و دیگه کجا-
-سرم رو بذارم عزیزم حسین(ع)؟!
کجایی ببینی میخنده سنان(لع)
به این حال زارم عزیزم حسین(ع)
به موهای غرقِ به خونت قسم
گره خورده کارم عزیزم حسین(ع)!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
هفت روز است بی تو گریانم
هفت روز است که پریشانم
هفت روز است که پدر جانم
بی تو آواره بیابانم
خوب شد رفتی و ندیدی که
دخترت بین کوچه ها گم بود
خوب شد رفتی و ندیدی که
عمه این هفته بین مردم بود
هفته نه هفت سال بی پدری
هفته نه هفت سال خونجگری
هفته ای که هزار سال گذشت
بین بازار ها به دربه دری
هفت شب بوسه ام ندادی تو
تن به سم ستور دادی تو
ای سر غرق خون لب پر خون
چقدر از سرم زیادی تو
🔸شاعر:
#امیر_فرخنده
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #دروازه_کوفه
@shere_aeini
زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است
روضه خوان از خبر آینه، حیران شده است
روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کند
گویی از آخر این روضه پشیمان شده است
روضه خوان دم نزد اما همگان میدانند
ماه از حادثۀ کوفه، هراسان شده است
مستمع حوصله ی صبرندارد دیگر
بعد از این صاعقه ها نوبت باران شده است
روضه خوان لال شد و مستمع، آهسته گریست
فهم این روضه برای همه آسان شده است
چند سال است که درگیر همین بیدلی ام
"آتش و آب بهم دست و گریبان شده است"
شاه عریان به صلیب است و مسیحا درعرش
ارمنی در عجب از کار مسلمان شده است
روضه ی کوفه نخوانید مگر نیمه ی شب
این تنوری ست که گرم از سر مهمان شده است
🔸شاعر:
#احمد_بابایی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
اینجا بریدنِ سر مظلوم عزت است
نایاب بین مردمِ این شهر غیرت است
بهر نگه به قافله ی بی پناه تو
دروازه ی ورودی کوفه قیامت است
اینجا میان این همه نامحرمانِ پست
یک تکه پاره پاره ی معجر غنیمت است
باران سنگ وهلهله یک سو ولی «حسین»
سوزان تر از تمامی اینها اهانت است
خرما و نان برای رقیه می آورند
اینجا چقدر بودنِ عباس نعمت است
فهمیدم از جسارت بر نام مادرم
بالاترین عداوت شان با سیادت است
🔸شاعر:
#سید_حسین_میرعمادی
____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
من زینب غمپرورم اُمّ حبیبه
ببین چه آمد بر سرم اُمّ حبیبه
حق داشتی نشناختی که زینبم من
شد پیر بانوی حرم اُمّ حبیبه
باور نمیکردی ببینی بی حسینم
من هم نمیشد باورم اُمّ حبیبه
این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت
باشد سر برادرم اُمّ حبیبه
در کربلا لب تشنه او را سر بریدند
در پیش چشمان ترم اُمّ حبیبه
هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند
از اصغرم تا اکبرم اُمّ حبیبه
بگو به اینها صدقه بر ما حرام است
من دختر پیغمبرم اُمّ حبیبه
امروزِ زینب را نبین من روزگاری
بودم در اینجا محترم اُمّ حبیبه
پرده نشین کوفه بودم من که حالا
در کوچه ها دربه درم اُمّ حبیبه
یادت می آید موی ما را شانه میزد
پهلو شکسته مادرم اُمّ حبیبه
یادت می آید در مدینه با تو گفتم
هستی تو مثل خواهرم اُمّ حبیبه
سر بسته میگویم برایم خواهری کن
فکری برای معجرم اُمّ حبیبه
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
*
سفر آغاز شد دریا دلی قصد سخن دارد
رسول عشق در زنجیر فکر پر زدن دارد
اگر چه شاهدی دارد که جسمی بی کفن دارد
برای چشم عالم یوسف او پیرهن دارد
سرودن می شود آغاز بانو شور می خواند
زنی این داستان را با صدای نور می خواند
*
چه بسم الله زیبایی نشانده بانویش برلب
نمی افتد مسلم با چنین عشقی ز تاب و تب
کند روز بداندیشان شهرآشوب را چون شب
قیامت می کند در کوفه و شام بلا زینب
نگاهش می رود سمت حسین و می کند اعجاز
همین جا خطبه خوانی های بانو می شود آغاز
*
منم زینب، حسین من، اسیر عشق شیرینیت
تمام هستی ام باشد بلاگردان آیینت
گذشتم از سر دنیا برای حرمت دینت
دعایم کن، بمانم در مسیرت، مرغ آمینت
چه کردی با دلم دستت، یداللهی تر از موسی
به اعجاز تو زینب مانده در این دشت، روی پا
*
شهادت را علم کردی. اسیران را علمدارم
برای لحظه ای این پرچمت را بسته نگذارم
خدا قسمت کند، درد و بلایت را خریدارم
به آب دیده، گرد از چهره آن ماه بردارم
مهیایم نمودی، می روم پیغمبرت باشم
هماوازی هماهنگ و هوادار سرت باشم
*
خیالت راحت این پرچم ز دوش من نمی افتد
بدان با اربعینت هم خروش من نمی افتد
پیام روشنت، هرگز، ز گوش من نمی افتد
حسینم واحسینم از سروش می نمی افتد
بمان، ای سایه ی بر سر، کنار زینبت دائم
که من دشمن شکن باشم، به هر شهری شوم عازم
*
منم زینب، تو می دانی؛ دلی پیغمبری دارم
به وقت خطبه خوانی من بیان حیدری دارم
پی احقاق حقت نطق های مادری دارم
خوشم که با سرت در پیش رویم دلبری دارم
می افتم از نفس اما نمی افتم ز پا هرگز
نباشم روی گردان از تو و حسن القضا هرگز
*
برای بعد از این تدوین کنم دیوان خونت را
به عالم می دهم با خطبه ها درس جنونت را
سرپا می کنم این خیمه های سرنگونت را
مفسر می شوم انا الیه الراجعونت را
من از شور اباالفضلی پرم لبریز احساسم
مطیع امر تو، جان برادر، مثل عباسم
*
خداحافظ برادر، در مکنون خدا در خون
دل لیلایی ام گردیده دور قامتت مجنون
به من پیغمبری دادی برادر از توام ممنون
تمام خطبه هایم نیز باشد با همین مضمون
حسینی آمدم رفتم حسینی از سر کویت
مرا آزاد می بینی میان بند گیسویت
*
تمام آبرویم را برایت خرج خواهم کرد
اگر جانی بماند پا به پایت خرج خواهم کرد
قنوتم را برای کربلایت خرج خواهم کرد
دلم را در میان روضه هایت خرج خواهم کرد
برادر، هیچ کوتاهی ز زینب سر نخواهد زد
اگر صبری بماند، او به محمل سر نخواهد زد
*
مرا آیینه باران در مسیرت کرده ای جاری
به دستم داده ای یک کهکشان خورشید بیداری
نمودی از تمام رازهایت پرده برداری
خبردارم که از فردای زیبایی خبر داری
چه با دل های عالم می کنی، فردا و فرداها
دل و دین می بری از آسمان و دشت و دریاها
*
دمشقی را پس از مشق سکوت آزاد می سازم
تمام شهر را لبریز از فریاد می سازم
شب این شام را ویرانه از بنیاد می سازم
پس از این هر دل آماده را آباد می سازم
دفاع از حرم را با جوانان می کنم تصویر
کجا خواب حرامی در حرم ها می شود تعبیر
*
حسینی های بعد از این، مکرر عشق می ورزند
اذان گویت شوند و مثل اکبر عشق می ورزند
به یاد کربلا سنگر به سنگر عشق می ورزند
سری دارند و در راه تو بی سر عشق می ورزند
همین عاشق ترین ها قاسمت را مقتدا گیرند
به سمت کربلایت با نماز عشق می میرند
*
پس از این کربلا، کرب و بلاها شکل می گیرند
چه عابس ها که با احساس در این راه می میرند
اسیری هم که باشد مثل ما شیری به زنجیرند
مسلح با سلاح نور و با آهنگ تکبیرند
مسلم شور عاشورایی ات پایندگی دارد
محرم بیش از این ها بعد از این بالندگی دارد
*
زمان روضه خوانی شد، شدم کرب و بلایی تر
فراز ناقه، بی هودج، نشستم بر روی منبر
تویی امن یجیب من که با عشقت شدم مضطر
نما تایید خواهر را بر اوج نیزه ها با سر
به چوب خیزران دادی لبت ای آیه الکرسی
مدام از روی نی از خواهرت احوال می پرسی
*
خدا قوت برادر پای بند من شدی در راه
هلال من چه می بینم به روی چهره ات ای ماه
نمی سازی چرا ما را از آن راز تنور آگاه
چه صبری داده ای بر زینب دل خسته یا الله
به شاعر می شود لطفی کنی تا زائرت باشد
اگر برگشت، برگردد و بهتر شاعرت باشد
🔸شاعر:
#سید_علی_میری
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
عشق تو شد حاصلِ سرمایه ها
طفل دبستانِ تو عرفان شده
دور تو گشتند همه آیه ها
عاشقِ تفسیرِ تو قران شده
هست میانِ تو و حق رابطه
فاطمه(س) از شأن تو دارد خبر
زینبی(س) و جاذبه و دافعه
ارث رسیده ست به تو از پدر
حجب و حیایت شده ورد زبان
چادر تو داده به شب اعتبار
زینت بابایی و برّنده تر-
لحن تو از صاعقهٔ ذوٱلفقار
غیرت و حقّانیتِ مرتضیٰ
با تو دلیرانه تسلسل گرفت
معنیِ کرّاری و از قدرتِ
خطبهٔ تو کوفه تزلزل گرفت
دختر جنگاورِ خیبرگشا
خواهرِ مظلومهٔ نِعم ٱلامیر
هست قیام ِ تو پس از کربلا
حاصل و دنبالهٔ روز غدیر
سجده به درگاهِ تو آورده کوه
پیشِ تو دیده ست خودش را ذلیل
خطبهٔ تو داد به «توحید»، روح
شاهدِ آن؛ جملهٔ «إلا ٱلجمیل»!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
سردار سر سپرده سرگشته زینب است
سر بر سریر شاه سر، افکنده زینب است
بر دفتری که نام شهیدان غزل شود
اول سروده بر سر دیباچه زینب است
بر سرسرای ظلمت و جهل یزیدیان
تنهاترین ستاره رخشنده زینب است
زیبنده بر کلام خدا چون علی بود
آن کس که بر علی شده زیبنده زینب است
از بین قتلگه چو صدا می زند حسین
جان بر لبان و از نفس افتاده زینب است
شمع وجود و گرمی جانش برادر است
گردان به دور شمع چو پروانه،زینب است
در محفل شبانه بت ها، تبر به دوش
ویرانگر دلاور بت خانه زینب است
زینب چنان شده ست چو شاه سخنواران
جای شراب و می که به پیمانه زینب است
زیبا بود هر آنچه ببیند در این مسیر
افسون گر سرادق افسانه زینب است
چون رسم مادرم به شب آهسته گریه کن
سنگ صبور ناله ویرانه زینب است
"هر گز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق"
نام شفا دهنده دلمرده زینب است
از دست نرفته هستی این کاروان هنوز
بر جای مانده، گوهر ارزنده زینب است
در تند باد ریشه کن دشت کربلا
سروی که مانده راست و نشکسته زینب است
از هر طرف چو بشنوی اید صدا به گوش
ذکر لب سران به سرنیزه زینب است
در نینوای پر شده از نای و ناله ها
نجوای مادرانه ای بشنوده زینب است
از سمت علقمه چو که ادرک اخا شنید
خواهر برای آن شه مه پاره زینب است
تن زیر خاک و سر به سر نی سوار شد
هم بر زمین و هم به نی، دلبسته زینب است
در موسم شکفتن این لاله های سرخ
مضمون اولین شعر عیدانه زینب است
🔸شاعر:
#مهدی_رجبی_کاشانی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
آبروی نوکران هم از نگاه زینب است
نور اگر داریم در دل از پگاه زینب است
پارکابش ، پاسبانش اکبر لیلاست و
حضرت عباس هم میر سپاه زینب است
هر که می گردد حسینی زینبی هم می شود
سوز هر سینه فقط از سوز آه زینب است
در دلش دارد هزار و نهصد و پنجاه زخم
قتلگاه شاه عریان ، قتلگاه زینب است
قول داد و از حسینش یک قدم دوری نکرد
کربلا تا شام چل منزل گواه زینب است
بی جهت در مصر و در سوریه دنبالش نگرد
کربلا ، قطع یقین آرامگاه زینب است
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
یه جای سالم تو تنت نمونده
به قدر یک نگینه انگشتری
قافله سالار روی نیزه ها
بگو منو داداش کجا میبری
غنچه ما رو با سه شعبه چیدن
به روی نیزه ها شکوفه بردن
باب الحوائجای این عالمو
با دست بست سوی کوفه بردن
تن تو روی خاک گرم صحرا
منو با یک قلب کباب میبرن
من سند آیه تطهیر مو
من و سوی بزم شراب میبرن
پرده نشین خیمه ی عفاف و
میون محملی بی پرده بردن
روم نمیشه بگم که کاروانو
انگاری که به حرمله سپردن
نجف کجاست می خوام شکایت کنم
به روی چادرم که پا میذارن
حرمت ما رو توی کوفه کشتن
که نون و خرما صدقه میارن
علی رو باز تو کوفه زنده کردم
نهج البلاغه است روی لبهای من
تو رو قسم میدم به مادرم که
از روی نی با دخترت حرف بزن
سرت اگرچه غرق خاک و خونه
رو نیزه ها آیه نور شدی تو
شکسته شیشه غرور زینب
چرا که مهمون تنور شدی تو
🔸شاعر:
#محسن_حنیفی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین
@shere_aeini
در حرم وارد شد و با گریه بر «در» بوسه زد
تکیه بر دیوار زد، بر سنگ مرمر بوسه زد
این طرف مریم کنیزش بود و هاجر آن طرف
درد پهلو داشت و با حال مضطر بوسه زد
گفت ویلي «یا بنیَّ» گریه کرد و باز هم
بر ضریحت مادرانه، مهربانتر بوسه زد
روضه خواند و زیرِ قبّه ضجه میزد یادِ آن-
-ساعتی که مضطرب زینب(س)به حنجربوسه زد
هر شب جمعه پریشانحال کنج قتلگاه
در خیالش بر تنِ عریانِ بی سر بوسه زد
تیرها و نیزه ها و سنگ ها را زد کنار
بر تمام زخم های رویِ پیکر بوسه زد
زائرانت در حرم بر سینه و سر میزدند
تا که بر هر گوشهٔ شش-گوشه مادر بوسه زد!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
دگر پایان ندارد دردِ من هجرانِ من ای داد
تو را کم دارد این مَحبَس تو را زندانِ من ای داد
تو رفتی شام و ما ماندیم در زندان کنارِ هم
شده آب از فراقِ تو تنِ بی جانِ من ای داد
به جایِ مجلسِ دَرسَم عجب بد مجلسی دارم
تماشاچیِ من هستند شاگردانِ من ای داد
یتیمت بِینِ راه از ناقهاش اُفتاد بد اُفتاد
ببین از درد خوابیده رویِ دامان من ای داد
سرم بر چوبِ محمل خورد تا مثلِ سرت باشد
چه میشد میشکست از سنگ هم دندانِ من ای داد
تنورِ خانهی خولی برای پُخت روشن بود
وگرنه کم نمیشد از سرت سامانِ من ای داد
به ما خرما و نان دادند قدری چادر و روبند
به من خیرات میشد بارِ نخلستانِ من ای داد
حرامی با غضب میزد قضیبی" را به روی تو
زد و پاشید از هم صفحهی قرآنِ من ای داد
رُبابت دید اُفتادی بغل کردت در آغوشش
نشد افسوس یک لحظه سرت مهمان من ای داد...
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین
@shere_aeini
نام حسین بردم و عالم صفا گرفت
از خانهی کریم، سلیمان بها گرفت
منت گذاشت بر سر نوکر که در ازل
خاک اضافه ای صله داد و گدا گرفت
ما را علی برای حسینش خریده است
شکر خدا که دست گدا، آشنا گرفت
گرچه برای عشق تو مَحرم نبوده ایم
از مرهم نگاه تو دل ها شفا گرفت
مولا به محضرت کم ما و کرامتت
شاید شد و ز مرحمتت کربلا گرفت
حالا که صحبت از حرم و کربلا شده
قلبم به یاد کشتهی دشت بلا گرفت
از ساعتی که جسم حسین ناتوان شد
چشمش میان گودی و خیمه خطا گرفت
گرگان به نیت حرم و غارت آمدند
چشم حرام خیمهی خون خدا گرفت
حال مخدرات حرم بی قرار شد
دور و بر خیام حسین بی حیا گرفت
گودال و خیمه و طپش قلب کودکان
زینب میان گودی و خیمه عزا گرفت
"وَ الشِّمْرُ جالِسٌ" دل زینب کباب شد
خنجر حیا نکرد سر او از قفا گرفت
🔸شاعر:
#رضا_ملایی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
#تنور_خولی
@shere_aeini
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد کمی خاکِ شعلهور دارد
کشید شانهای و گفت شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما
چقدر کُنجِ لبت لختهیِ جگر دارد
هنوز جایِ تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد
از این به بعد گلویت نمیچکد از نِی
به بند آمدنش شعله هم اثر دارد
به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
@shere_aeini
دنبال نیزه دارِ تو ای یار،میروم...
باشد به عشق تو سر بازار،میروم...
اصلا پی سر تو به بزم شراب و می
اصلا پی ات به مجلس اغیار میروم...
کوفه...خرابه...شام... ،فدای سرت حسین
اصلا به عشق تو به سَرِ دار می روم
یادعلی میفتم و تنهایی خودم
درکوچه های کوفه که هربار میروم
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین
@shere_aeini
برای غربت شاه غریب سینه زدم
برای حضرت شیب الخضیب سینه زدم
گریستم همه ی عمر جای یارانش
میان روضه به جای حبیب سینه زدم
عزیزم فاطمه گفتند عجیب کشته شدی
که بین روضه برایت عجیب سینه زدم
شنیده ام که سر صبر کشتنت ، حالا
به قتل صبر تو من بی شکیب سینه زدم
به نوحه خوان تو گفتم بگو از آب فرات
همین که گفت شدی بی نصیب سینه زدم
🔸شاعر:
#امیر_فرخنده
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini