م سوگند
که دیده هر چه که گفتیم ، باورت باشد
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
السلام علیک یا سید الساجدین
سجادی و از سجده کن ها برتری تو
از هرکه مشتاق عبادت سرتری تو
اسلام بی حجت نمی ماند که تشنه است
از هرچه عباس است آب آور تری تو
داغ علی های پدر خونین دلت کرد
ای اربن اربا دل ! علی اکبر تری تو
در کربلا شمشیر بود و شام طعنه
در ازدحام سنگ بی سنگر تری تو
روزی علی بودی و خیبر را گرفتی
امروز منبر را مگر حیدر تری تو؟
آن خطبه قرآن یا تو بر منبر پیمبر؟!
اقراء به نام سر که پیغمبر تری تو
ابری است بعد از کربلا چشم تو ، هر روز
با روضه های سیلی و معجر ، تری تو
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست
ناگهان داغ دل آینهها سهم تو شد
بعد از آن واقعه آشوب قیامت برخاست
بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت
خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون
در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد
بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم
خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد
خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی
کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق
از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای کاش که میمردم من
مصلحت نیست بگویم که چهها سهم تو شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد
کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد
🔸شاعر:
#رضا_اسماعیلی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
قسمت این بود بال و پر نزنی
مرد بیمارِ خیمه ها باشی
حکمت این بود رویِ نی نروی
راوی رنج نینوا باشی
چقدر گریه کردی آقاجان!
مژه هایت به زحمت افتادند
قمری قطعه قطعه را دیدی!
ناله هایت به لکنت افتادند
سر بریدند پیش چشمانت
دشتی از لاله و اقاقی را
پس گرفتید از یزید آخر
علم با شکوه ساقی را؟؟؟
کربلا خاطرات تلخی داشت
ساربان را نمی بری از یاد
تا قیام قیامت آقاجان
خیزران را نمی بری از یاد
خونِ این باغ، گردنِ پاییز
یاس همرنگ ارغوان می شد
چه خبر بود دور طشت طلا ؟
عمه ات داشت نصفه جان می شد
جمل شام پیش رویت بود
خطبه ات، تیغ ذوالفقارت بود
«السلام علیک یا عطشان»
ذکر لبهای روزه دارت بود
خون خورشید در رگت جاری
از بنی هاشمی، یلی هستی
دستهای تو را بهم بستند
هر چه باشد تو هم علی هستی
کاش می مُردم و نمی خواندم
سرِ بازارها تو را بردند
نیزه داران عبایِ دوشت را
جایِ سوغات کربلا بردند
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
سر به دریای غمها فرو میکنم
گوهر خویش را جستجو میکنم
من اسیر توام، نی اسیر عدو
من تو را جستجو کوبهکو میکنم
تا مگر بر مشامم رسد بوی تو
هر گلی را به یاد تو، بو میکنم
استخوانم شود آب از داغ تو
چون تماشای آب و سبو میکنم
صبر من آب چشم مرا سد کند
عقدهها را نهان در گلو میکنم
تا دعایت کنم در نماز شبم
نیمهشب با سرشکم وضو میکنم
همکلامم تویی روز بر روی نی
با خیال تو شب گفتگو میکنم
جان عالم تو هستی و دور از منی
مرگ خود را دگر آرزو میکنم
🔸شاعر:
#استاد_حبیب_چایچیان
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
مثل من هیچکس در این عالم؛
وسط شعلهها امام نشد
در شروع امامتش چون من؛
اینقَدَر دورش ازدحام نشد
لشکری از مغیره میآمد،
خیمه غارت شد و در آتش سوخت
غیر زهرا به هیچ معصومی
اینقَدَر گرم احترام نشد
به لب تشنۀ علیاصغر،
به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز هیچ شمشیری؛
اینقَدَر تشنه در نیام نشد
تلّ و گودال و نعل و علقمه ...آه!
ذوالجناح و لب و گلو... انگار
مثل زینب کسی دلش اینقدر؛
خون ز تکرار حرف لام نشد
آه! زینب کجا و بزم یزید،
او کجا و جواب ابن زیاد
باز هم صد هزار مرتبه شکر
اینکه با شمر همکلام نشد
این چهل سال گریهام شاید
از همان روز اربعین باشد
هر قدر عمّه سعی کرد صبور
به حسینش کند سلام نشد
دیدم از زیر چادرش زینب
گفت طوری که نشنود عباس
رنجها دیدهام حسین! اما؛
هیچجایی شبیه شام نشد
چه مسلمانی عجیبی بود
که در آن بر عیال پیغمبر
نان و خرما حلال بود، اما
سنگ انداختن حرام نشد
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_سجاد
@shere_aeini
مانند ابر پیش یتیمان گریسته
مردی که پای غصه ی جانان گریسته
هر لحظه زندگی خودش را حسین د
#اربعین_حسینی
@shere_aeini
من از مشهد، من از تبریز، از شیراز و کرمانم
من از ری، اصفهان، از رشت، از اهواز و تهرانم
نمی دانم کجایی هستم، اما خوب میدانم
هوایی هستم و آواره ای در مرز مهرانم
اگر آواره ام، قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس اسم تو را خوانده
غم عشقت بیابان پرورم کرد و میان راه
یکی پرسید: تا کرب و بلا، چندتا ستون مانده؟
چه شیرین است با شوقت دویدن در بیابان ها
به عشقت هم به دل جارو زدن هم در خیابان ها
نه تنها در میان تربتت داری شفا، حتی
به خاک زیر پای زائرت دادند، درمان ها
یکی جارو به دست و دیگری گوشی به گوش آمد
یکی بر شانه مشک و آن یکی پرچم به دوش آمد
دراین موکب سخن ازکوفه، آن موکب سخن از شام
یکی از هوش رفت اینجا، یکی آنجا به هوش آمد
ستون یک هزار و چارصد، یعنی: سلام آقا
سلام ای بی کفن ای تشنه لب ای مانده بر صحرا
به سقای علمدارت قسم، ما پای پیمانیم
به شوق یاریِ آرام جانت، مَهدی زهرا (س)
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#رسول_اکرم #مدح_رسول_اکرم
@shere_aeini
چشم تا وا میکنی چشم و چراغش میشوی
مثل گل میخندی و شببوی باغش میشوی
شکل عبداللهی و تسکین داغش میشوی
میرسی از راه و پایان فراقش میشوی
غصهاش را محو در چشم سیاهت میکند
خوش به حال آمنه وقتی نگاهت میکند
با حلیمه میروی، تا کوه تعظیمت کند
وسعتش را ـ با سلامی ـ دشت تسلیمت کند
هر چه گل دارد زمین یکباره تقدیمت کند
ضرب در نورت کند بر عشق تقسیمت کند
خانه را با عطر زلفت تا معطر میکنی
دایهها را هم ز مادر مهربانتر میکنی
دید نورت را که در مهتاب بیحد میشود
آسمانِ خانهاش پر رفت و آمد میشود
مست از آیین ابراهیم هم رد میشود
با تو عبدالمطلب، عبدالمحمد میشود
گشت ساغر تا به دستان بنیهاشم رسید
وقت تقسیم محبت شد، ابوالقاسم رسید
یا محمد! عطر نامت مشرق و مغرب گرفت
وقت نقاشی قلم را عشق از راهب گرفت
نازِ لبخندت قرار از سینهٔ یثرب گرفت
خواب را خال تو از چشم ابوطالب گرفت
بیقرارت شد خدیجه قلب او بیطاقت است
تاجر خوشذوق فهمیدهست: عشقت ثروت است
نیم سیب از آن او و نیم دیگر مال تو
داغ حسرت سهم ابتر، ناز کوثر مال تو
از گلستان خدا یاس معطر مال تو
ای یتیم مکه! از امروز مادر مال تو
بوسه تا بر گونهات اُمّ أبیها میزند
روح تو در چشمهایش دل به دریا میزند
دل به دریا میزنی ای نوح کشتیبان ما
تا هوای این دو دریا میبری توفان ما
ای در آغوشت گرفته لؤلؤ و مرجان ما
ای نهاده روی دوشت روح ما ریحان ما
روی این دوشت حسین و روی آن دوشت حسن
«قاب قوسینی» چنین میخواست «أو أدنی» شدن
خوشتر از داوود میخوانی، زبور آوردهای؟
یا کتاب عشق را از کوه نور آوردهای؟
جای آتش، باده از وادی طور آوردهای
کعبه و بَطحا و بتها را به شور آوردهای
گوشهچشمی تا منات و لات و عُزا بشکنند
اخم کن تا برجهای کاخ کسرا بشکنند
ای فدای قد و بالای تو اسماعیلها
بال تو بالاتر از پرهای جبرائیلها
ما عرفناکت زده آتش در این تمثیلها
بُردهای یاسین! دل از توراتها، انجیلها
بی عصا ماندهست، طاها! دست موسی را بگیر
از کلیسای صلیبی حق عیسی را بگیر
باز عطر تازهات تا این حوالی میرسد
منجی دلهای پر، دستان خالی میرسد
گفته بودی میم و حاء و میم و دالی میرسد
نیستی اینجا ببینی با چه حالی میرسد
خال تو، سیمای حیدر، نور زهرا دارد او
جای تو خالی! حسین است و تماشا دارد او
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
امشب از میکدۀ غیب رسیده است پیامی
به تو ای دخترِ ساقی! برسانیم سلامی
بسپاریم به شعری دل بیمار به دستت
و بخوانیم دوبیتی و بگیریم دو جامی
امشب آرام به یک گوشه مودب بنشینم
خجل از روی سیاهم چو مرکب بنشینم
بگذارم قلم از شوق تو بر صفحه برقصد
زینب آباد شوم، ـ مُهر تو بر لب ـ بنشینم
مست لایعقل در وصف عقیله چه بگوید؟
دل آلوده از اسماء جمیله چه بگوید؟
شاعر از آیهی در پرده کوثر چه بخواند؟
کودک از مردی بانوی قبیله چه بگوید؟
داده سرّ نی او نی قلم عشق به دستم
زینب الله پرستید که الله پرستم
قصهی چوبهی محمل خبر بیسندش هم
سندی بود که با آن سر بی یار شکستم
کوفه لرزید به زیر قدم و ضرب کلامش
ذوالفقاری دگر انگار درآمد ز نیامش
خواند در آخر این خطبه چنان فصل خطابی
که شد انگشت به لب شام هم از حسن ختامش
زینبی دیدن هر منظره عشق است جماعت!
عشق در قبضهی بانوی دمشق است جماعت!
بگذارید که تکرار شود قافیه، آخر
اول و آخر این قافله عشق است جماعت!
طبق فتوای تو در عشق نمازی است ندیده
سجده در دین تو بوسه است به رگهای بریده
هست سرها به رکوعی که اشارهست به سروی
که قدش یک شبه از دوری دلدار خمیده
چیدهام برگی از آن باغ بلاغت که تو داری
شدهام شیعه آن شور و شجاعت که تو داری
زدهام فالی و فریاد رسی صبح میآید
با نگاه علی و هر چه علامت که تو داری
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مدح_امام_علی
عشق من و تو چه ماجرایی دارد
این قصه چه شاهی، چه گدایی دارد
من بین صفا و مروه هم می گویم
ایوان نجف عجب صفایی دارد
#قاسم_صرافان
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی
@shere_aeini
آسمان دلگیر بود اینجا، زمینش خسته بود
قرنها بال کبوتر، پای آهو بسته بود
سرزمین عشق بود اما سلیمانی نداشت
ملک عاشقها هزاران سال سلطانی نداشت
باده نوشان شهرشان یک عمر بیمیخانه بود
دست پیمان بستهی این قوم بیپیمانه بود
تا سحرگاهی ورق برگشت و خوش شد سرنوشت
آمد و خاک خراسان تکهای شد از بهشت
کعبه و حج فقیران بود، میدانی چه کرد؟
آمد و ذیقعده در تقویم ما ذیحجه کرد
سرزمین تشنهی ما بعد از آن میخانه داشت
ساقی خوش ذوق در میخانه، سقاخانه داشت
بعد از آن دستان ما در دست گوهرشاد بود
مثل عیسی قبلهی ما پنجره فولاد بود
تا که او را دیده، بند از پای آهو وا شده
از همان روز است چشمان آهوان زیبا شده
از همان روز است این دلها کبوتر می شدند
از تماس چوبپرها صاحب پر میشوند
چشم واکن کور مادرزاد! گنبد را ببین
نور صحن عالم آل محمد (ص) را ببین
چشم وا کن پارهای از پیکر پیغمبر است
یا علی گویان بیا! همنام جدش حیدر است
گوش کن اینجا دل هر سنگ میگوید رضا
سینه نقاره با آهنگ می گوید رضا
نور میگوید رضا انگور میگوید رضا
مشهد از نزدیک قم از دور میگوید رضا
مُهر میگوید رضا سجاده میگوید رضا
خضر اینجا بر درت افتاده می گوید رضا
السلام ای شمس! محتاج نگاهی ماندهایم
در شب تاریک و مرداب سیاهی ماندهایم
یک نظر کن تا که از دیوار ظلمت رد شویم
شاهد «نورٌ عَلی نورِ» تو در مشهد شویم
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان #آدینه
@shere_aeini
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم
از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیم
دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصههای سردابیم
بی تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم
کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچکمان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم
گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»
آمدی بغض کوچهها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد
با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ماه_رمضان #وفات_حضرت_خدیجه
@shere_aeini
دلش را بردهای هر وقت صحبت کردهای بانو!
محمد را چنین غرق محبت کردهای بانو!
به محراب دو ابرویش تماشا کردهای حق را
میان معبد چشمش عبادت کردهای بانو!
تو پیش از وحی ایمان داشتی، اعجاز عشق اینست
نمازِ مِهر، بر مُهر نبوت کردهای بانو!
چه خوش فهمیدهای با باختن در عشق، باید برد
چه سودی در صفای این تجارت کردهای بانو!
تو امّالمومنینی، چون که جای کینه، مالت را
میان مومنین، با عشق قسمت کردهای بانو!
تمام هستیِ حق، کوثرش سهم تو شد، زیرا
تمام هستیت را نذر امت کردهای بانو!
علی بود و نبی بود و تو بودی اولِ این راه
تو با زهرات، با مولات، بیعت کردهای بانو!
رخ مرضیه را بوسیدی و روحالامین شد مست
چنین شیرین که کوثر را تلاوت کردهای بانو!
چه دُرّی در دل دلدادگی دیدی؟ که از دنیا
به یک پیراهن کهنه قناعت کردهای بانو!
چه اندوهی است در کوچت؟ که دیگر این محمد، آن
محمد نیست، از وقتی که رحلت کردهای بانو!
بدان دست کریمت دارم امّیدی که در محشر
ببینم شاعرت را هم شفاعت کردهای بانو!
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ماه_رمضان #امام_حسن_مجتبی #مدح_امام_حسن_مجتبی
@shere_aeini
پیچیده در این کوچهها عطر عبایت
همراه با نجوای زیبای دعایت
با نان و خرما ميرسی، من هم يتيمم
اما نه خرما، مست دستان کريمم
ميزد به پايت بوسه لبهای مدينه
اي خوش به حال نيمه شبهای مدينه
در دستهايت ياکريمان لانه دارند
وقت قنوتت قدسيان پيمانه دارند
دیدم هوای چشمهایت کوثری بود
بر شانهات شال شکوه حیدری بود
عطرت، دل از من برده بود و مینوشتم
سرمست آقای جوانان بهشتم
ای آسمانها، محو صحن خاکی تو
قلب زمین، غرق دل افلاکی تو
ميخانهي خاکي غبارش هم شراب است
اِنعام صحن خاکيت هم بي حساب است
این مثنوی تا یاد سردار جمل کرد
روح القدس گویی هوای یک غزل کرد
دیدم که عالم غرق ذکر «یا حسن» شد
نامت، دلم را مست نوری در ازل کرد
من در زمان آوارهی آن لحظه بودم
آن دم که دستان تو «قاسم» را بغل کرد
آنگونه او را خوش در آغوشت کشیدی
تا بی تو بودن مرگ را پیشش عسل کرد
دست کریمت یاکریمان را غذا داد
شاه و گدا را لطف تو ضرب المثل کرد
روح تو را از نور زهرا آفريدند
از اسم تو اسماء حسنا آفريدند
نامِ حسن، يعني تمام حُسن دنيا
حالا من و دست کريم آل طاها
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
@shere_aeini
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود
دور محرابت نمیبیند ملائک را مگر؟
با چه رویی دارد این شمشیر میآید فرود
ساقیا در سجده هم جام شهادت میزنی
اولین مستی که میخوانی تشهد در سجود
کینهای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش
تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود
رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان
از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود
در وداعت با حسین اشک تو جاری میشود
دیدهای گویا از اینجا خیمهها را بین دود
بین فرزندانی اما این حسینت را غریب
میکشندش با لبان تشنه در بین دو رود
با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت
شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
@shere_aeini
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود
دور محرابت نمیبیند ملائک را مگر؟
با چه رویی دارد این شمشیر میآید فرود
ساقیا در سجده هم جام شهادت میزنی
اولین مستی که میخوانی تشهد در سجود
کینهای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش
تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود
رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان
از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود
در وداعت با حسین اشک تو جاری میشود
دیدهای گویا از اینجا خیمهها را بین دود
بین فرزندانی اما این حسینت را غریب
میکشندش با لبان تشنه در بین دو رود
با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت
شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #مناجات_امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی
@shere_aeini
نیست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن
با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن
ظهرِ گرما، صحن سقاخانه می چسبد چقدر
ضامن آهو شنیدن، بعد از آن "یا هو" زدن
در شلوغیها دو تا آرنج خوردن بیهوا
مست چون جامی، به دیگر جامها پهلو زدن
آری آداب خودش را دارد اینجا عاشقی
جز بزرگان کس ندارد منصب جارو زدن
امتحانی کن؛ ببین اینجا چه حظّی می دهد
یا علی گفتن به وقتِ دست بر زانو زدن
شمعها! نجوای با خورشید می دانید چیست؟
اشکهای بیصدا باریدن و سوسو زدن
هفت دوری نیست حجّ ما فقیران، این طواف
دور هشتم دارد و چرخی به دور او زدن
بد کشیدم طرح خود را چیز دیگر شد، ببخش
دست و دل لرزیده وقت طرح این آهو زدن
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
__________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
@shere_aeini
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند
باید که چنین در دل دنیا بنشیند
ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها
این است که بر شانهی طاها بنشیند
حالا که تویی آیهای از سورهی کوثر،
باید که به تفسیر تو مولا بنشیند
شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل،
آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند
آنقدر کریمی که فقیر آمد و گفتی:
از ماست، بگویید که بالا بنشیند
آقای جوانان بهشت است، جماعت!
دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند
اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند،
جای پسر امّ ابیها بنشیند
شاید پسر فاطمه از پای بیفتد،
اما که شنیده است که از پا بنشیند؟
صلح تو چنان تیر که در چله نشسته ست
گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند
در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد،
آن زهر، به کام تو دلآرا بنشیند؟
این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت
فرداست که بر دیده سقا بنشیند
لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد
داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند
شیرین دهن کرببلا، گلپسر توست
از توست که اینگونه به دلها بنشیند
میگفت: عمو! نامهی باباست به دستم
برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟
با اذن برادر، پسر تو، شب آخر
برخاست که خیمه به تماشا بنشیند
جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد
تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو
خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو
تو را خواندند بیهمتا و رقصیدند در آتش
علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی اینچنینی تو
زبان شاعرانت میشوم، میپرسم از خالق:
چگونه آفریدت؟ کاینچنین شورآفرینی تو
گواهی میدهد خاتم، که خاتمبخشِ عشّاقی
الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگینی تو
من از میلاد تو در کعبه، از معراج، دانستم:
علیِ آسمانها اوست، اعلای زمینی تو
تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیر خم
امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟امینی تو؟
من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر
گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو
فقط بر «لافتی الا علی» باید پناه آورد
چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو
در ایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی
فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو
چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد
اگر استاد پیکار یل امالبنینی تو
امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود
که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو
تو را با دستهای بسته میبردند و میپرسم:
دلیل خلق عالم! پس چرا تنهاترینی تو؟
فراریهای خیبر، پیش یک زن، نعره زن، اما
بمیرم فاتح خیبر! بلاگردان دینی تو
چه حکمتهاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل!
که هر روز، این در و این کوچه را باید ببینی تو
«یمین» را میشمارم، تا صد و ده میرسم، یعنی:
که معنای یمین، مولای اصحابالیمینی تو
تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی
صراطالمستقیمی تو، امامالمتّقینی تو
قسیمُ النّار و الجنّت، امیر هیبت و غیرت
امانی تو، امینی تو، علی! حِصن حصینی تو
تو شیر حق، تو کراری، ولیالله و قهاری
درِ علم نبی و نفس ختمالمرسلینی تو
یداللهی و سیفالله، روحالله و سرّالله
امیناللهی و یعسوبی و حبلالمتینی تو
معالحقی و وجهالله، نورالله و عینالله
چه میماند دگر از حق؟ همین است او، همینی تو
همه یک سو، تویی ساقی، تو در عینالبقا، باقی
علی! عینالحیاتی تو، علی! عینالیقینی تو
خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟
چرا اینگونه شاها! با گدایان مینشینی تو؟
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
________
#حضرت_علی_اصغر #فولکلر
@shere_aeini
تا طفلی می گه آب گریهم میگیره
من از اسم رباب گریهم میگیره
همیشه وقتی «بابا آب داد»و
میخونم تو کتاب گریهم میگیره
تا میبینم که بانویی به بچهش
میگه: مادر بخواب! گریهم میگیره
اگه مردی جلو روی عیالش
بمونه بیجواب گریهم میگیره
حساب تا میکنم آبی که نوزاد
مینوشه، بی حساب گریهم میگیره
گلوی طفل شش ماهه چقدره؟
میپرسم، از جواب گریهم میگیره
همین که مادرم دنبال چیزی
میگرده با شتاب گریهم میگیره
اگه دیدم زنی رد میشه ظهری
به زیر آفتاب گریهم میگیره
جنوب وقتی میبینم خانوما رو
با روبند و نقاب گریهم میگیره
نشون مستیه تو شعر اما
تا مینویسم شراب گریهم میگیره
به سقاخونه حساسه دل من
تو صحن انقلاب گریهم میگیره
تا طفلی گم شده باباشو میخواد
اونم با اضطراب ... از حال میرم
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
__________
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
آرام کن اهل حرم را با قدمهایت
با آیهی چشمان خود پیغمبری کن باز
لب باز کن حرفی بزن با من علی اکبر!
با لحن شیرینت برایم دلبری کن باز
از شوق تو در عاشقی دارم خبر اما
آرامِ جان! آرامتر رو سوی میدان کن
مویت نمانَد از پَرِ عمامهات بیرون
کمتر پدر را این دمِ آخر پریشان کن
خیلی ندیدم صورتت را خوب در خیمه
وقتی که خود را ماه من! آماده میکردی
رو میگرفتی از من اما خوب میدانم
دل کندن من از خودت را ساده میکردی
دیدی خدا ! در عشقت از اکبر گذشتم من
دل کندن از این نور حق, الحق که مشکلبود
میدانی از حس پدر بودن نمیگویم
عشق است در پرده, تمامش قصهی دل بود
اکبر شبِ سجادهاش روشن تر از روزاست
تو خوب میدانی که مست نور ذات است او
خُلق محمد دارد و انوار زهرایی
مثل علی تصویر اسما و صفات است او
با دیدنش آه از دل اهل حرم برخاست
تا روبروی خیمه چون آهو قدم میزد
میدان نرفته, برق چشمانش رجز میخواند
صفهای دشمن را دو ابرویش به هم میزند
بر مرکبش بنشست و «لا حول ولا…»ییگفت
با ذکر «یا قهار» تیغش را به کارانداخت
میزد چنان انگار شمشیرش دو دم دارد
پیران میدان را به یاد ذوالفقارانداخت
با «یا علی» هر ضربهاش یک جان دیگرداشت
با «یا حسین» از میسره تا میمنه میرفت
گاهی میان رزم اگر میگفت «یا زهرا»
تا قلب لشکر مثل حیدر یک تنه میرفت
یک عده مبهوت شجاعتهای بی حدش
یک عده مقهور توان و سرعتش بودند
آنقدر زیبا بود این شمشیر زن, حتی
سرهای روی خاک محو صورتش بودند
آمد به سویم با لب خشکیده از میدان
آمد به جانم آتشی دیگر زد و برگشت
این بار هم تا رفت این قلب پریشانم
پشت سرش یک چند باری آمد و برگشت
دیدم که فرقش چون علی وا شد دلم لرزید
حس میکنم «فزت و رب الکربلا» میخواند
چه اتفاقی داشت در آن نقطه میافتاد؟
یا رب! چرا اعضا و رگهایش مرا میخواند؟
در گرد و خاک صحنه اکبر را نمیشد دید
از مشرکانِ بدر آنجا هر که بود آمد
وقتی که دیدم ناله از هفت آسمانبرخاست
فهمیدم آن شهزاده از مرکب فرود آمد
دیدم دلم را «اِرباً اربا» کردهاندانگار
من زودتر از عمه پی بردم به راز تو
اما خودش را زودتر زینب رساند آنجا
من مانده بودم غرق در راز و نیاز تو
میخواستم یک بوسه, اما هر چه میگشتم
در پیکرت بابا! دریغ از گوشهای سالم
دیدم توانی نیست در پای من و زینب
گفتم: بیایید ای جوانان بنی هاشم
بابا برای بردنت حسرت به دل ماندم
کم بود آغوشم, عبایی پهن لازم بود
تشییع تو زیبا شد آخر این عبا تابوت
در دست عون و جعفر و عباس و قاسم بود
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
از خواهش لبهای او بی تاب شد آب
از شرم آن چشمان آبی آب شد آب
وقتی که خم شد نخلها یکباره دیدند
لبخند زد مَرد و پر از مهتاب شد آب
آنقدر بر بانوی دریا سجده میکرد
تا در قنوت آخرش محراب شد آب
زیباترین طرح خدا بر پردهها رفت
وقتی میان دستهایش قاب شد آب
یک لحظه با او بود اما تا همیشه
از چشمهای تشنهاش سیراب شد آب
آن تیرها، شمشیرها بارید و بارید
توفان گرفت و گرد او گرداب شد آب
تیر آمد و ... از حسرت مشکی که میمرد
مرداب شد، مرداب شد، مرداب شد آب
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد
حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد
حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی
در هالهای از گیسویی خاکستری باشد
دختر دلش پر میکشد، بابا که میآید،
موهای شانه کردهاش در معجری باشد
ای کاش میشد بر تنش پیراهنی زیبا ...
یا لااقل پیراهن سالمتری باشد
سخت است هم شیرین زبان باشی و هم فکرت
پیش عموی تشنهی آب آوری باشد
با آنهمه چشم انتظاری باورش سخت است
سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد
شلاق را گاهی تحمل میکند شانه
اما نه وقتی شانههای لاغری باشد
اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد
دور و برِ گم گشتهی بییاوری باشد
خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد،
چشمش به دنبال علی اصغری باشد
وای از دل زینب که باید روز و شب انگار
در پیش چشمش روضههای مادری باشد
وای از دل زینب که باید روضهاش امشب
«بابا ! مرا این بار با خود میبری؟» باشد
بابا ! مرا با خود ببر، میترسم آن بدمست
در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد
باید بیایم با تو، در برگشت میترسم
در راه خار و سنگهای بدتری باشد
باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه
شاید برای او شب راحت تری باشد؟
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#اربعین_حسینی
@shere_aeini
جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته
آسمانها را در این ایوان، مجاور ساخته
از قدمهایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟
کاینچنین از عالم و آدم، مسافر ساخته
نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته
نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته
خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی
از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته
آن که میخوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین»
هر نگاهش، یک حبیبابنمظاهر ساخته
هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را
با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته..
کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از،
فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته
کاش میدید، آن که رگهای گلویش را برید،
خون جوشانش، چه دلها را که طاهر ساخته
آه! دیدنها چه کرده با دل زینب؟ اگر
این شنیدنها، تو را آشفتهخاطر ساخته..
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_______________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_رضا #مرثیه_امام_رضا
@shere_aeini
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرارست امشب جوادم بیاید
قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان مزارم
اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش
بگو این نفسهای آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب وبلایش
از آن زهر بیرحم پیچیدهام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظهها روضهی مادر از درد
بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است
شدم شمس ایمان و آیینه ی عشق
به هر قلب تاریک بخشیده ام نور
کُند هر که، هر جا هوای ضریحم
دلش را در آغوش میگیرم از دور
شدم آسمان، پیش روی کبوتر
رسیدم که هر آهو آزاد باشد
چه جای غم آن زائر خسته ام را
اگر در پناه گهرشاد باشد
اباصلت آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ازدواج_پیامبراکرم_و_حضرت_خدیجه
@shere_aeini
دلش را بردهای، هر وقت صحبت کردهای بانو!
محمد را، چنین غرقِ محبت کردهای بانو!
تو پیش از وحی، ایمان داشتی، اعجاز عشق این است
به قلبت اقتدا، پیش از نبوت کردهای بانو!
به محراب دو ابرویش، تماشا کردهای حق را
میان معبد چشمش، عبادت کردهای بانو!
اگر زر باختی، بردی دل ماه دو عالم را
چه سودی، در میان این تجارت کردهای بانو!..
تمام هستیِ حق: کوثرش، سهم تو شد، زیرا
تمام هستیات را، نذرِ اُمّت کردهای بانو!..
نبودی در خُم، اما با علی داماد و مولایت
به لطف دست زهرایت، تو بیعت کردهای بانو!
چه دُرّی، در دل دلدادگی دیدی، که از دنیا
به یک پیراهن کهنه، قناعت کردهای بانو!
به آن دست کریمت، دارم امّیدی که در محشر
ببینم شاعرت را هم شفاعت کردهای بانو!
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
مائیم، ما، دو آینه ی روبروی هم
تابانده اند صورت ما را به سوی هم
تا خیره می شویم به هم با نگاهمان
وا می کنیم پنجره ها را به روی هم
من مردِ روزِ رزم و تو بانوی اشک شب
نوشیده ایم سرّ خدا از سبوی هم
سر خم نمی کنیم مگر پیش پای عشق
عالم نمی دهیم به یک تار موی هم
قرآن، نزول قدر تو؛ ایمان، قبول من
«یا ایها الذینِ» هم و «امنوا» ی هم
دریا ندیده است، نمی فهمد این کویر،
ما غرق می شویم چرا در وضوی هم؟
قهر است شهر با من و تو، مثل نی ببین
پیچیده بغض غربتمان در گلوی هم
آنها به فکر هیزم خشکند پشت در
ما خیره در نگاه تر و چاره جوی هم
نه دستِ بسته ام و نه بازوی خسته ات
طاقت نداشتند بیایند سوی هم
پروانه ها خوشند، اگر چه در آتشند
پر می کشند در دلشان آرزوی هم
یک روز ما دوباره شبیه دو آینه
می ایستیم رو به خدا روبروی هم
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد
مادرم آن را گرفت و تازیانه پشت هم،
هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد
دست مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد
من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد
من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد
حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود
هر چه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد
هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود
هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد...
آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی
آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد...
چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین
ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
"ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی،
که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی
ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت،
که در بین زنان، تنها تو عباسآفرین باشی
شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را
خدا، یکجا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی
همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری
مگر بینور میشد، مادر زیباترین باشی؟
مگر بینور میشد، در دل خورشید بنشینی؟
تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی
گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست میگیرد
رسیدی، باغبانِ غیرةٌ للعالمین باشی
رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟
تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی
پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً، نه!
نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی
هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری
پس از کرببلا سخت است که اُمّ البنین باشی
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مدح_امام_جواد
@shere_aeini
عاشقم عاشق نامی و رسیدم به امامی
غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی
دفزنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا»
سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی
نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه
تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی
شدهای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من
بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی
آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی
وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی
با تو، بیخود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی!
بیتو چرخیدن بیعشق؛ چه احرام حرامی!
پسر حیدری و خاتم جود است به دستت
شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی
عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده
بردهای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟
«من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد
ندهم هرچه رهایی، به چنین حلقۀ دامی
ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بیشک
که بر این سلسله نامش بشود حُسن ختامی
نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش
که خروش قلمم را، برسانم به قیامی
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#رسول_اکرم #مبعث
@shere_aeini
تنزیلِ آیات است یا باران گرفته؟
از بارش اشکت زمین هم جان گرفته
ای «رحمتٌ للعالمین»! روح تو انگار
آیینه رو در روی «الرحمن» گرف ته
.
«إقرأ» که از تو عشق ـ اِی خط نانوشته! ـ
سرمشقهای «عَلَّمَ الانسان» گرفته
.
«الیوم اَکمَلتُ لَکُم» یعنی که انگار
کار تو هم خاتم! به خُم پایان گرفته
پیمانه از دست علی پر کن محمد!
یادت که میآید؟ خدا پیمان گرفته
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#رسول_اکرم #مبعث
@shere_aeini
اقرأ... بخوان هر آنچه که از او شنیدهای
مهتاب رو! بگو که از آن سو، چه دیدهای؟
افسانه بود قبل تو، رویای عاشقان
تو پای عشق را به حقیقت کشیدهای
«تبت یدا»... ابیلهبان شعله میکشند
تا «لا» به لب، به خرمن بتها رسیدهای
رويت سپيدهايی ست، که شبهای مکه را...
خالت پرندهای ست، رها در سپيدهای
اول خدا، دو چشم تو را آفريد و بعد
با چشمکی، ستاره و ماه آفريدهای
باران گيسوان تو، بر شانهات که ريخت
هر حلقه، يک غزل شد و هر چین، قصيدهای
راهب نگاه کرد ... وَ آرام يک ترنج
افتاد از شگفتی دست بريدهای
مستند آیهها، عرق عقلِ اوّلند
یا از درخت معرفت، انگور چيدهای
آه ای نگار من! که به مکتب نرفتهای
ای جوهر یقین! که مُرکّب ندیدهای
بالاتر از بلندی روحالامین، امین!
تا خلوت خدا، تک و تنها پريدهای
حق با تو، با صدای علی حرف میزند
سبحان ربِّنا! چه صدایی شنیدهای؟
دستت به دست ساقی و جایی ندیدهام
توحید را، چنین که تو در خُم چشیدهای
بر شانهی تو رفت و کجا میتوان کِشد
عالم، چنین که بار امانت کشیدهای؟
دريای رحمتی و از امواج غصهها،
سهم تمام اهل زمين را خريدهای
حتی کنار اين غزلت هم نشستهای
خط، روی واژههای خطايم کشيدهای
گاهی هزار بیتِ نگفته، نهفته است
محبوب من! در اشک به دفتر چکیدهای
گفتند از جمال تو، اما خودت بگو
از آن محمدی که در آيينه ديدهای
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_عباس #مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
"یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
او که میآید تو احساس جوانی میکنی
باز یاد رزم و شور پهلوانی میکنی
آمده پیش تو تا مشق سپهداری کند
تا به سبک حیدری تمرین کرّاری کند
میزند زانو که رسمت را بیاموزد، علی!
با چه شوقی بر لبانت چشم میدوزد، علی!
ماندهام در بهت شاگردی که استادش تویی
هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی
بارها آن اسم زیبا را شنیدم من ولی
چیز دیگر بود عباسی که تو گفتی علی!
با صدایی مهربان گفتی: بیا عباس من!
تیغ را بردار با نام خدا عباس من!
نور چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن
شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن
این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده
دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده
فکر کن هر حالتی بر جنگ حاکم میشود
دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم میشود
الامان از چشم شور و تیر پنهانی پسر!
کاش میشد چشمهایت را بپوشانی پسر!
بینقاب ای جلوهٔ حُسن خدادادی نجنگ
سعی کن تا میشود بی خُودِ فولادی نجنگ...
تشنهای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی
تا لبانت خشک شد عباس، زیباتر شدی..."
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
=================================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_عباس #مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
نیست کم مادر، که در عالم پسر دارد
جای آن، امالبنین قرص قمر دارد
در میان هاشمیها، شاخ شمشاد است
از جوانی، در کنار پیر و استاد است
هم معلم، هم پدر، وقتی علی باشد
آن پسر باید که یک همچون یلی باشد
کم در این عالم، به غیر از او برادر نیست
هست، از عباس اما، باوفاتر نیست
او نه تنها برده با نامش، دل ما را
عاشق خود کرده حتی، ارمنیها را
این جهان کوچکتر از درک مقام اوست
این که عالم دید، یک مو، از مرام اوست
در جوانمردی، جوانمردی نظیرش نیست
هیچکس چون او، علمدار امیرش نیست
عشق مثل عقل، حیران مقامش بود
این برادر، کاشف الکرب امامش بود
کیست این ساقی؟ که گشته عالمی مستش
او که زد دست خدا هم، بوسه بر دستش
او نمینوشد، از آبی که به لب دارد
چون که یکجا، قد یک عالم، ادب دارد
عشق اگر دارد بهایی، آبرویش اوست
یوسف زهرا، بنازد که عمویش اوست
بر لب مستان عالم، یا اباالفضل است
خوش به حال آن دلی که با اباالفضل است
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
=================================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini