eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini درد داری! دست بر بازو بگیر؛ اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر؛ اما بمان من که می‌دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلاً دست بر زانو بگیر؛ اما بمان گرچه سختی می‌کشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر؛ اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانه‌ات با غم تنهایی من خو بگیر؛ اما بمان چهره می‌پوشانی از من، گرچه دل‌خونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر؛ اما بمان 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲
@shere_aeini هق هقِ هرشب من تا به ثریا رفته حیف... دیگر خوشی از زندگی ما رفته از دوصد ضربه‌ی شمشیر مرا بدتر کشت آن لگد که به روی چادر زهرا رفته هردم و بازدم فاطمه زحمت دارد چه کنم من؟! نفسش باز خدایا رفته! چشم در چشم علی دست به پهلو نگرفت تا که من فکر کنم دنده او جا رفته به روی آن در چوبی که نبی می‌بوسید غاصب حق من و فاطمه با پا رفته در و همسایه ز من حال تورا می‌پرسند که بگو فاطمه زنده‌ست علی یا رفته...؟! 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲
@shere_aeini السلامُ علیکِ یا سیّدة الجلیلة الجمیله روحِ جاریِ رودها ! زهرا بانیِ خنده‌ی خدا ! زهرا آینه دار هَل اَتیٰ! زهرا نقطه ی عَطف ماجرا! زهرا قصّه‌ی عشق را مقدمه ای علت خلقتی تو؛ فاطمه‌ ای! ابر از جلوه ی قمر به تو گفت راز شب را دمِ سحر به تو گفت هر که رنجید، زودتر به تو گفت ضَعف خود را فقط پدر به تو گفت* حس آرامشِ تو مطلوب است حالِ بابا کنار تو خوب است اُف به بالی که جلد بام تو نیست تشنه ای که فقیر جام تو نیست وای از آن دل که وقف نام تو نیست احدی در حدِ مقام تو نیست در خورِ والیِ خدا..،ولی است لایق فاطمه فقط علی است قبل از آنکه سر و صدا برسد از سر کوچه ها گدا برسد می نشینیم تا غذا برسد نانِ گرمَت مگر به ما برسد دور هُرم تنورِ تو جمعیم همه پروانه های این شمعیم نورِ لبخندهات جای خودش... اثرِ پندهات جای خودش... حُبِّ دلبند‌هات جای خودش... تو وُ فرزندهات جای خودش... هر کنیز تو باب حاجات است فضّه ات صاحب کرامات است تو کجایی و ما کجا هستیم دردمندیم..،بی دوا هستیم از خواصیم..،با شما هستیم ما گدایانِ مجتبی هستیم سرور نوکران تو حسن است پسر ارشد تو عشق من است خادم کوی تو برادر ماست نوکری کردنِ تو باور ماست دامن تو دخیل آخر ماست چادرت سرپناه کشور ماست تو خودت سایه ی سر مایی به اَبَالفَضل مادر مایی! فرصت نَقلِ اصلِ مطلب شد وقت خون‌گریه‌ی مُرَکَّب شد گُذر از جمعیت لبالب شد ناگهان بین کوچه ها شب شد شیشه با ضربِ سنگِ خاره شکست آنچنان زد که گوشواره شکست دست با صورت تو بد تا کرد خون به قلب تمام دنیا کرد این زمین خوردنت چه با ما کرد حسن از بخت بد تماشا کرد... آینه روی خاک‌ها افتاد چادرت زیر دست و پا افتاد 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲
@shere_aeini ای قدر تو پنهان تر از پنهان زهرا تر از هر زُهره ي تابان ای قبله ي اذکارِ تسبیحات سبوح تر از واژه ي سبحان ای روشنی بخشِ ازل نورت قبل از نخست و بعد از پایان ای بسم ربِّ النور سلمان ها نام بلندت نسخه ي درمان يا فاطر و يا فاطمه يعني افلاك با مِهر تو شد بنيان مسند نشین آیه ي تطهیر! ای مُصحفِ والاتر از قرآن! از عالمِ ناسوت تا لاهوت می گیرد از چشمان تو فرمان مریم گُلی از باغ بستانت دلبسته تو روضه ي رضوان دُرّ نجف شد گردن آویزت دو گوشواره، لؤلؤ و مرجان ای زمزمِ چشمانِ تو کوثر تنها غدیر مانده در جریان نهج البلاغه گوشه ي مسجد از خطبه خوانیِ تو شد حیران رعشه به جان عرش افتاده آهِ کلامت سلسله جنبان نام علی جاری ست در نطقت شیرینی اش گردیده دو چندان فرمودی: ای مردم! چرا تردید؟ حق علی از چه شده کتمان بغضِ امیرالمومنین کفر است حب امیرالمومونین ایمان ممسوس ذاتِ حضرت باری در غزوه ها، جنگ آورِ میدان خورشید را تکذیب می کردند خفاش های کورِ گورستان با خود فدک هر روز می خواند شرحِ عبورت را گُلِ ریحان در دست های مجتبی دستت ای دست گیرِ عالمِ امکان فرشِ رهت عرش معلا شد دیوارها شد آینه بندان انسیه بود و کوچه‌ای باریک حوریه رویارویِ يك شیطان چادر نمازت روی خاک افتاد یا کعبه ي حاجات شد ویران دردا لگد شد خیمه ي توحید در زیرِ پای نامسلمانان "تبت یدا" می زد به تو سیلی پوشیه ات نیلی شد و گریان ای روحِ دو پهلوی پیغمبر پهلو گرفتی بعد از این طوفان گُل کرد بر پیراهنت لاله پژمرد از این داغ یک بستان سوگند که پایِ علی بانو! تو ایستادی تا به پای جان 🔸شاعر: ؟؟؟؟؟ ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲
@shere_aeini یک چشم تو خواب و یکى بیدار مانده بانوى خوبم, تا سحر بسیار مانده زانو بغل کردم, شدم خیره به بستر مثل کسى که بر سرش آوار مانده قرآن بخوانم؟ هم تو هم من جان بگیریم؟ از فرصت دیدار یک مقدار مانده با دستها دنبال مهر و جانمازى سیلى که خوردى, چشمهایت تار مانده انگار بدجور استخوانت جوش خورده بعد از دو ماه, این دردِ بدکردار مانده در شعله چادر سوخت, زهرا سوخت, در سوخت امّا صحیح و سالم این مسمار مانده از خانه تا مسجد, میان کوچه دیدم خون تو روى کاگلِ دیوار مانده قبل از نماز مغرب از بس سرفه کردى دیگر از آن سجاده یک گلزار مانده امشب که غسلت مى دهم, مى فهمم آخر که زیر این چادر چقدر اسرار مانده ! نصف شبى دیدم حسن رفته به کوچه دارد خودش را مى زند, غمبار مانده یک کم بجاى نان به فکر بچه ها باش در این مصیبت خانه, خیلى کار مانده گفتى خودم باید حسینم را بشویم چه حکمتى در پشت این اصرار مانده موهاى زینب شانه خورد و شانه افتاد شانه به موهاى حسین انگار مانده یک روز برمى گردى و مى بینى آن روز موهاى او در دست نیزه دار مانده این قوم زن را مى زنند, آن هم چه راحت در بین شان این رسمِ ناهنجار مانده دو مرتبه ناموس من را مى زنند, آه کوچه گذشت, اما سر بازار مانده چادر نمازت را بده زینب که فردا بى پوشیه در بین آن تالار مانده 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲
@shere_aeini چنان که قصد میسازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را "ولولا فاطمه" یعنی که بی زهرا نمی دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی باشد الفبا را حماسه می تراود آنقدر از خطبه هایش که به خطبه میکَند از جای کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه اش حتی فرستاده خدایش "سوف یعطیک فترضی" را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او بهم زد حیله ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می کند امروز و فردا را مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمیدانم که سیلی با رُخش...اصلا چه میگویم؟! که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش : به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته ی ما را گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه ی امّ ابیها را 🔸شاعر: (علی_مقدم) ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲
@shere_aeini روزِ مرا سیاه کرد  روز و شبِ پُر آهِ تو وای از این تبسمت  آه از این نگاهِ تو قاتلِ تدریجیِ من  از چپ و راست می‌شوند سرفه‌ی خونین تو و  ناله‌ی گاه گاهِ تو خنده‌ی تلخ می‌کند  آنکه شکست پشت من راهِ نفَس گرفته‌است  آنکه گرفت راهِ تو باورِ کس نمی‌شود  خاصه دلیرانِ عرب خانه‌ی مرتضی شده  گوشه‌ی قتلگاهِ تو ضربه به در نشست و در خورد به تو ...دوباره خورد خورد به دیوار  دوبار  شانه‌ی بی پناهِ تو آه شده جوابِ من  آه شده جوابِ تو خورد شده غرورِ من  خورد شده سپاهِ تو قسمت بچه‌ها نشد  بازی مادرانه‌ات قسمت گهواره نشد  بچه‌ی بی گناهِ تو 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲
@shere_aeini تو ای غم دست بردار از سر من نمانده اشک در چشم تر من از آن روزی که بین شعله ها رفت نفس تنگی گرفته مادر من تنش می سوخت در هرم شراره سخن می گفت تنها با اشاره تنور خانه که روشن شد امروز سیاهی رفت چشمانش دوباره 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲
@shere_aeini مانده ام با تن بی جان‌ تو جانا چه کنم؟ با کبودی تن و چشم تو زهرا چه کنم؟ چشم بگشا و ببین حال مرا زهرا جان حیدر افتاده به این روز...خدایا چه کنم...؟ میرسم هر طرف از این تن درهم شده ات میزنم داد به فریاد که این را چه کنم؟؟ گفتم آن روز چرا دست تو هی می افتد؟ نگو این دست شکسته ست..حالا چه کنم؟ من اگر آب بریزم به تنت،می ریزد بسکه پژمرده شدی..غنچه ی طاها...چه کنم کاش من جای تو میرفتم و تو می ماندی گیرم امشب گذرد..با غم فردا چه کنم؟ بچه هارا که من آرامش خاطر دادم حسن آرام شده..با خودم اما چه کنم؟ رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند مادرش بر در خیمه ست خدایا چه کنم؟ 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲
@shere_aeini جز در ِ خانه ی زهرا خبری جایی نیست به خدا جای دگر این همه زیبایی نیست مرده دل ها به خدا جز در ِ بیت الزهرا هیچ جایی خبر از فیض مسیحایی نیست هیچ کس جز پسران و پدر و همسر او تا قیامت به جهان لایق آقایی نیست زد پدر بوسه به دستش که بفهمند همه هیچ کس همچو نبی،  حضرت ِ زهرایی نیست آی دنیا نتوانی دل حیدر ببری آنکه دنیاش بُوَد فاطمه دنیایی نیست یک تنه با همه جنگید و به اثبات رساند حیدری های جهان را غم ِ تنهایی نیست داده است او پسر و جان و جوانی اش را تا بدانند همه جز علی آقایی نیست آه آن سیده که روی گرفته از کور زدنش در وسط کوچه تماشایی نیست بشکند دست عدو ؛ نور دو چشمان نبی در دو چشمش اثر از قدرت بینایی نیست 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲
@shere_aeini شرمنده کردی بار دیگر نوکرت را شکر خدا دیدم عزای مادرت را روزم سیه گردد اگر از من بگیرند خورشید لطف ِ چشم ِ ذره پرورت را من لکه ی ننگ توام ، هر جا شنیدی نام مرا انداختی پایین سرت را از بس که هستم روسیه حتی ندارم آقای من حکم سیاهی لشکرت را ای آیه ی امن یجیب بی پناهان دریاب این دلدادگان مضطرت را آواره ام روضه به روضه فاطمیه تا که ببینم روی زهرا منظرت را ای وای از سنگینی بار گناهم نشنیده ام یک بار مادر مادرت را آقا سر ِ مادر چه آورد آتش در که سالها سوزانده از پا تا سرت را 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲
@shere_aeini كوثر جاري نوري و دو زمزم داري هرچه شايسته ی عشق است فراهم داري   احمدي روي و علي خوي ، عجب زهرايي! آنچه خوبان همه دارند  تو با هم داري   هاجري؟آسيه‌اي؟ نه ، تو فقط فاطمه‌اي كه به تعظيم دوصد هاجر و مريم داري   غم حيدر غم زهراست ، خدا می داند تو به اندازه غمهاي علي غم داري   چارده‌مرتبه در سوگ خدا روضه شدي چارده قرنِ تمام است محرّم داري   از غمت عالم و آدم پُر داغند و هنوز چقدر سينه‌زن و مرثيه‌خوان كم داري   چادر خاكي تو پرچم اين هيأتهاست به خودت فاطمه سوگند تو پرچم‌داري 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
۵ آذر ۱۴۰۲