چون حضرت زهرا (س) را دوست داشت و حضرت زهرایی بود مثل ایشان هم از ناحیه پهلو آسیب دید و شهید شد. ما بچه های هیئت یازهرا (س) هستیم و دوست داریم مثل مادرمان از دنیا بریم، حتی یک طرف صورت مهدی هم کبود شده بود.....
#شهید_مهدی_حسینی🌹
#فاطمیه
🌷پنج صلوات هدیه به ارواحطیبهشهدا
اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
امروزمون رو مزین میکنیم به نام و یادِ شهیدِعزیز #مهدی_حسینی🌷🕊
اللَّهُمَّ صلِّ علىٰ فَاطِمَةَ وَأَبيها و اُمِّها وَبعلِها وَبنيها وَالسِّرِّ المُستودَع فيها
بعددَ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُكَ، و اَحصَی بِهِ کِتابُک، يا الله🕊🖤"
#یافاطمه_الزهراء
می گفت :
سلام بر فاطمـهی زهـرا تنها سلامیست ڪہ
تمام اهل بیت جواب سلام می دهند؛
بر ایشان زیاد سلام بفرستید ڪہ برڪت تمامِ زندگیتان را فرا میگیرد...
صلی الله علیک یا فاطمهالزهراء
سلام حضرت مادر ✨
#فاطمیه
دیدند همه، عاشقِ بابا شدنت را
در جهلِ عرب ، " اُمِّ اَبیها " شدنت را
دادند بشارت به نبی خیل ملائک
آراسته با عصمتِ کبری شدنت را
کوثر! تو چه کردی که چنین چشمهی زمزم
پرسد ز خدا شیوهی دریا شدنت را
افسوس نشد تا که ببیند علیِ تو
ای غنچهی مظلومه! شکوفا شدنت را
بین در و دیوار غریبانه گرفتی
پاداش علی گفتن و زهرا شدنت را
با میخ نوشتند به پهلوی تو بانو
آن مرثیهی حامیِ مولا شدنت را
پهلوی تو بشکست و خداوند نهان کرد
در " امر فرج " سرّ مداوا شدنت را
#شهادت_حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
مادرخوب من ماه این انجمن
توجوانی هنوز مادر حرف رفتن مزن
پشت در افتاده وافتاده بود ازنفس...😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید نازنینی که خانم فاطمه زهرا روملاقات میکرد
#عند_ربهم_یرزقون
پُشت غم پنهان شدم ، شاید مرا پیدا کنی
کاش مثل قبل در را تو به رویم وا کنی
چاهها آرامش من را تمنّا می کنند
نخلها تنهایی من را تماشا می کنند
هیچکس با حیدرت حرفی نمی زد در مسیر
شهر تحویلم نمی گیرد ، تو تحویلم بگیر
کَلِّمینی! دارم از این درد ، هق هق می کنم
از تو هم دیگر جوابی نشنوم ، دق میکنم
آسمان خانه ی من ، ماه را گم کرده است
چشم کمسویت دوباره راه را گم کرده است
پُشت چادر چهرهی خورشید را مخفی مکن
ردِّ دستِ زیر پلکت را بیا مخفی مکن
ای وضوح روشن شادیِ من! مُبهم شدی
چند وقتی می شود که آب رفتی ، کم شدی
قامت مانند سروت این اواخر دال شد
این سه ماه آخرت ولله ، سیصد سال شد
پر نداری که..، سبکبالی نمی آید به تو !
سن نداری که..، کهنسالی نمی آید به تو !
مثل سابق چند گامی با همان شوکت ، بیا
لااقل پیش حسن راحت برو راحت بیا
ول کن این دستاس را ، آئینهگردان علی!
از تنور گرم دوری کنی ، تو را جانِ علی
درس سختی را علی از رنج تو آموخته
طاقت گرما ندارد صورتی که سوخته
دیده ام خود را درون آینه ، این مرد کیست؟!
فاطمه ! این مرتضی آن مرتضای قبل نیست
صحنه ای که پشت در دیدم..،علی را پیر کرد
چادر تو زیر پای چل حرامی گیر کرد
شیشهی عمر علی بین در و دیوار رفت
فضه می داند فقط که تا کجا مسمار رفت
از بلورم دوده ی آتش ، تَبَلور را گرفت
دومی وقتی لگد زد..،از صدف ، دُر را گرفت
بعدِ کوچه هیچکس مانند من کمرو نشد
دست قنفذ بشکند! بازوی تو بازو نشد
گیر افتادی میان همهمه! من را ببخش
کاری از من برنیامد فاطمه! من را ببخش
باغ خود را نذر بهبودیِ یاست می کنم
می شود قدری بمانی ، التماست می کنم
زود از پیش علیجانت نرو ، جان حسین
رحم کن بر خشکی لبهای عطشان حسین
تشنهای که بی صفتها منع آبش می کنند
آن لبی که با نوک چکمه خرابش می کنند
دور این بیکس به غیر از لشکر ابلیس نیست
پیکر پاشیده ی او قابل تشخیص نیست
راهِ مــادر گفتنش را نیزه ای سد می کند
سمِّ مرکب روی جسمش رفت و آمد می کند
#بردیا_محمدی #شعر #فاطمیه
یه نفر پیدا نمیشه شیش کلاس سواد داشته باشه ولی بتونه اوضاع برق مملکت رو سر و سامون بده؟!
#دلمبرایرئیسیسوخت😭