10.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان
که دل اهل نظر برد که سریست خدایی
پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدایی
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا
در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی
#سعدی
#شعرکده
@sherkade_mgh
جنگل ثمر نداشت ، تبر اختراع شد
شيطان خبر نداشت، بشر اختراع شد
“هابيل” ها مزاحم “قابيل” می شدند
افسانه ی “حقوق بشر” اختراع شد
مردم خيال فخر فروشی نداشتند
شيئی شبيه سكه ی زر اختراع شد
فكر جنايت از سر آدم نمی گذشت
تا اينكه تيغ و تير و سپر اختراع شد
با خواهش جماعت علاف اهل دل
چيزي به نام شعر و هنر اختراع شد
اينگونه شد كه مخترع ازخير ما گذشت
اينگونه شدكه حضرت “شر” اختراع شد
دنيا به كام بود و حقيقت؟مورخان
ما را خبر كنيد؛ اگر اختراع شد
#علی_اکبر_یاغی_تبار
#شعرکده
@sherkade_mgh
امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم
تو خوب تر ز ماهی من اشتباه کردم
#فروغی_بسطامی
#شعرکده
@sherkade_mgh
#حضرترقیهسلاماللهعلیها
عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم
کاخ اگر کوه اُحد باشد، خرابش میکنم
پردههای قصر افتاد از طنین نالهام
کفر اگر در پرده باشد، بینقابش میکنم
مدح باب علم طاها گر چه اینجا باب نیست
در میان شامیان، امروز بابش میکنم
یک رساله از کراماتم اگر در دست نیست
مینویسم بعدها صدها کتابش میکنم
دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی
در شعاعم ذره باشد آفتابش میکنم
از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم
هر دعایی را بخواهم مستجابش میکنم
آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته
با خدا در روز محشر بیحسابش میکنم
سفرهدار روضهی بابا منم، با دست خویش
گندمی گر نذر گردد آسیابش میکنم
::
زنده باشم بعد از این، ای عمه جان! گهوارهای،
عاقبت میسازم و نذر ربابش میکنم..
#سیدمیلاد_حسنی
#شعرکده
@sherkade_mgh
11.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در انتهای کوچه شب، زیر پنجره
قومی نشسته خیره به تصویر پنجره
این سوی شیشه، شیون باران و خشم باد
در پشت شیشه بغض گلوگیر پنجره
اصرار پشت پنجره گفتگو بس است
دستی برآوریم به تغییر پنجره
تا آن که طرح پنجرهای نو درافکنیم
دیوار ماند و حسرت تصویر پنجره
ما خواب دیدهایم که دیوار شیشه ای است
اینک رسیده ایم به تعبیر پنجره
تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم
یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره
جز با کلید ناخن ما وا نمیشود
قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره
#قیصر_امین_پور
#شعرکده
@sherkade_mgh
اى خشمِ به جان تاخته، توفانِ شرر شو
ای بغض گل انداخته، فریاد خطر شو
ای روی بر افروخته، خود پرچمِ ره باش
ای مشت بر افراخته، افراختهتر شو
ای حافظِ جانِ وطن، از خانه برون آی
از خانه برون چیست که از خویش به در شو
گر شعله فرو ریزد، بشتاب و میندیش
ور تیغ فرو بارد، ای سینه سپر شو
خاک پدران است که دستِ دگران است
هان ای پسرم، خانه نگهدارِ پدر شو
دیوارِ مصیبت کدهیِ حوصله بشکن
شرم آیدم از این همه صبرِ تو، ظفر شو
تا خود جگرِ روبهکان را بدرانی
چون شیر در این بیشه سراپای، جگر شو
مسپار وطن را به قضا و قدر ای دوست
خود بر سرِ آن، تن به قضا داده، قدر شو
فریاد به فریاد بیفزای، که وقت است
در یک نفس تازه اثرهاست، اثر شو
ایرانی آزاده! جهان چشم به راه است
ایرانِ کهن در خطر افتاده، خبر شو
مشتی خس و خارند، به یک شعله بسوزان
بر ظلمتِ این شامِ سیه فام، سحر شو
#فریدون_مشیری
#شعرکده
@sherkade_mgh
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو به دریا ریختی و من کماکان ماهیام
باز هم ای رود، ممنون از همین همراهیام
کاروانی تشنه بود و یوسفی در چاه و من
من: طنابی که فقط شرمنده از کوتاهیام
سکههایم از رواج افتاد و تاجم زیر پا
تلخ پایان یافت با تو جشن شاهنشاهیام
ماه با سردی به گوش موج عاشق پیشه گفت
هرچه از تو دور باشم بیشتر میخواهیام
رام دام و دانه و بامی نخواهد شد دلم
من کبوتر هم اگر باشم، کبوتر چاهیام
کوله بار بسته دارد باز دل دل میکند
من ولی با اولین پرواز فردا راهیام
#حسنا_محمدزاده
#شعرکده
@sherkade_mgh
12.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرگز به شانه، بارِ غمی را کشیدهای؟
یا در بهار، طعمِ خزان را چشیدهای؟
با من بگو که مثل من آیا هزار بار
از شاخهای به شاخهی دیگر پریدهای؟
اصلا چقدر حال مرا درک میکنی؟
اصلا چقدر دردِ دلم را شنیدهای؟
در شرح روزگار غریبم کسی نگفت
حتی ترانهای، غزلی یا قصیدهای...
رفتی و دود شد همهی خاطراتمان؛
شبهای قهوهخانهایام را ندیدهای...!
#محمدجواد_سلطانی
#شعرکده
@sherkade_mgh
تفاوت نیست در لطف و عتاب و خشم و ناز تو
تو از هر در درآیی می کنی گلزار محفل را
#صائب_تبریزی
#شعرکده
@sherkade_mgh
به شرابِ ارغوانی مشکن خمار ما را
به نسیم مهربانی بنشان غبار ما را
گل باغ دوستی را به سرشک پروراندم
تو به باد غم سپردی همه برگ و بار ما را
تو که ساغر لبت را به لبم نمیگذاری
به تبسمی سحر کن شب انتظار ما را
ز بشر گذشته بودم، به خدا رسیده بودم
تو اگر نبسته بودی سرِ رَه گذار ما را
تو درین سیاه شبها به فروغ باده مانی
که به مهر مینوازی دل بیقرار ما را
#فریدون_مشیری
#شعرکده
@sherkade_mgh
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"شرابی تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش"
از آنهایی که مال ارمنستان است انگورش!
از آنهایی که حافظ خورده و در شعر آورده
ولی یک عده میگویند عرفانیست منظورش!
از آنهایی که میگویی به ساقی زود جورش کن
و ساقی نیز در عرضِ دو ساعت میکند جورش!
از آنهایی که وقتی میروی بالا دو پِیکش را
به زانویِ چپت هم نیست مُلک و امپراطورش!
از آنهایی که میاُفتی به یادِ رازی و کشفش
و گویی نور بر قبرش ببارد، قبر بر نورش!
از آنها که اگر غَسّال با آن مُرده را شویَد
لبِ کارونِ آغاسی بخوانَد مُرده در گورش!
اگر شیخی بفرماید حرام است این که مینوشی
بنوشی پیکِ بعدی را به عشقِ شیخ و دستورش!
اگر گوید کسی در آتشِ دوزخ بسوزی تو
بنوشی تا بسوزد هم دلش، هم جای مذکورش!
نپرس از من چرا در کوچهها با دَبّه میگردی
شرابی تلخ میخواهم که مردافکن بُوَد زورش
#شروین_سلیمانی
#شعرکده
@sherkade_mgh