eitaa logo
شعرکده
871 دنبال‌کننده
873 عکس
92 ویدیو
6 فایل
اشعار #اســـمـــاعــیـــل‌عـــلــیـــخـــانـــی لینک جوین کانال؛ eitaa.com/joinchat/3939958806C313b4e7b3d خدایا قلم ما را در راه خودت روان کن اسماعیل علیخانی @Nabaled کپی با نام شاعر مجازست
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 از هر طرفی حربه ی تزویر زدند تا که نرسد به خیمه شمشیر زدند چون که قدشان به قد ساقی نرسید در چشم قمر حرمله ها تیر زدند 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔 ══════════════════ ☘🌿 @sherkadeh🌿☘ ══════════════════
از هر طرفی حــربه‌ی تزویر زدند تا که نرسد به خیمه شمشیر زدند چون قامتشان به قدّ سقـا نرسید در چشم قمـر حـرمله ها تیر زدند ✒️@sherkadeh
عکس زیبــــــــــای علمـــدار در آب افتاده موجش از دیدن آن چهـــره به تاب افتاده مشت خود کـــرد پر از آب ولی خالی کرد دیگـــــر از چشم ترش جلوه ی آب افتاده جــــرعه زد از چپ و از راست و آخر سقا پیش ساقی خودش مست و خراب افتاده دست ردش به دل و دلبـــــــری آب که زد بعـــــــد از آن آب روان مثل سراب افتاده چقــــــدر سرخ شده روی زمین اطرافش گوییا مست شده جــــــــام شراب افتاده خمس آن پیکر رعنای خودش را پرداخت بدنش کـــــــــم شده از حد نصاب افتاده بعداز این رقص کنید ای پشه ها با شادی چون در این قائله از اسب عقـــاب افتاده ✒️@sherkadeh
از هر طرفی حــربه‌ ی تزویر زدند تا که نرسد به خیمه شمشیر زدند چون قامتشان به قدّ سقـا نرسید در چشم قمـر حـرمله ها تیر زدند ✒️@sherkadeh
عکس زیبــــــــــای علمـــدار در آب افتاده موج از ددیدن آن چهـــره به تاب افتاده مشت خود کـــرد پر از آب ولی خالی کرد دیگـــــر از چشم ترش جلوه ی آب افتاده جــــرعه زد از چپ و از راست و آخر سقا پای ساقی خودش مست و خراب افتاده دست ردش به دل و دلبـــــــری آب که زد بعـــــــد از آن آب روان مثل سراب افتاده چقــــــدر سرخ شده روی زمین اطرافش گوییا مست شده جــــــــام شراب افتاده خمس آن پیکر رعنای خودش را پرداخت بدنش کـــــــــم شده از حد نصاب افتاده بعداز این رقص کنید ای پشه ها با شادی چون در این قافله از اسب عقــاب افتاده ✒️@sherkadeh
هدایت شده از شعرکده
از هر طرفی حــربه‌ ی تزویر زدند تا که نرسد به خیمه شمشیر زدند چون قامتشان به قدّ سقـا نرسید در چشم قمـر حـرمله ها تیر زدند ✒️@sherkadeh
هدایت شده از شعرکده
عکس زیبــــــــــای علمـــدار در آب افتاده موجش از دیدن آن چهـــره به تاب افتاده مشت خود کـــرد پر از آب ولی خالی کرد دیگـــــر از چشم ترش جلوه ی آب افتاده جــــرعه زد از چپ و از راست و آخر سقا پیش ساقی خودش مست و خراب افتاده دست ردش به دل و دلبـــــــری آب که زد بعـــــــد از آن آب روان مثل سراب افتاده چقــــــدر سرخ شده روی زمین اطرافش گوییا مست شده جــــــــام شراب افتاده خمس آن پیکر رعنای خودش را پرداخت بدنش کـــــــــم شده از حد نصاب افتاده بعداز این رقص کنید ای پشه ها با شادی چون در این قافله از اسب عقــاب افتاده ✒️@sherkadeh