eitaa logo
شعرکده
868 دنبال‌کننده
878 عکس
92 ویدیو
6 فایل
اشعار #اســـمـــاعــیـــل‌عـــلــیـــخـــانـــی لینک جوین کانال؛ eitaa.com/joinchat/3939958806C313b4e7b3d خدایا قلم ما را در راه خودت روان کن اسماعیل علیخانی @Nabaled کپی با نام شاعر مجازست
مشاهده در ایتا
دانلود
ای‌عمو گرچه پدر نیست ولی من هستم من هم اندازه ی خود از می نابت مستم تا که شمشیر به رویت نخورد در میدان می کند جـــای سپر از تو حمایت دستم ✒️@sherkadeh
همراهان عزیز شعر زیر جزء اولین سروده های بنده است. از کلیه اشکالات آن پیشاپیش عذرخواهی می کنم. و چون فعلا حال و مجال اصلاح نیست فقط به خاطر داستان زیبایش و مناسبت ایام شما را دعوت به خواندنش می کنم.؛ تربت خادم قبر علی یک شب به خواب مفتخر گشت و عیان دید آن جناب صورت زیبای مولا تا بدید صولت مولا بر او آمد پدید در سخن آمد علی با نوکرش گفت دستوری است از آن سر مکش صبح فردا یک جنازه آورند تاکه در اینجا به خاکش بسپرند لیکن او مردی بود بی دین و دون این دلم از دست او گردیده خون گو به فرمان علی آن بد سرشت حق ندارد خفتن اندر این بهشت راه ما وراه آن رسوا جداست راه رسوایان کجا وراه راست چون که خادم این سخن از او شنید ناگهان بر جست و از خوابش پرید صبح فردا بر در دروازه رفت بهر امر شاه پر آوازه رفت تا بگوید امر مولای حکیم خود به حمالان آن مرد رجیم مدتی آنجا نشست در انتظار تاببیند مرکب چوبین زار لیکن او هرقدرپرس وجونمود در میان واردان مرده نبود عاقبت هم خسته شد از جستجو در دلش شک و یقین در گفتگو با خود اندیشید پس مولا چه گفت گوشم آیا این درست از او شنفت سوی خانه رفت و در دل این سوال پس چه شد تابوت مرد بد سگال شب به خانه رفت و وقتی آرمید بازش آن آرام جانها را بدید گفت مولا امرتان کردم به گوش لیک ندیدم آنکه فرمودید دوش خود بفرمایید چرا آن بدشگون مرده اش نامد به شهر ما درون پس علی اینجا سخن آغاز کرد آن دهان پر گهررا باز کرد گفت حمالان او اندر رهند صبح فردا هم به اینجا می رسند چون که آنها در نجف پیدا شوند تو بدان مهمان خاص این درند هر کجای این سرا و خاک پاک می توانند مرده را دادن به خاک تو به فردا بهر استقبال او می روی و می شوی حمال او پس بدان مهمان ما بر دست توست ماهی ما ودرون شست توست خادم مولا که این نکته شنید یک سوالی در درونش شد پدید رو به مولا کردو گفت ای سرورم خود بگو علت که من خاک درم نه به آن راندن تو اورا از درت نه به خواندن آن عدو را در برت *(ای علی که جمله عقل ودیده ای) (شمه ای واگو از آنچه دیده ای) چون که خادم را سخن اینجا رسید این جواب از فاتح خیبر شنید گفت آنها گم نمودند راه ما سر در آوردند سپس از کربلا چون که مهمان حسینم گشته اند با غبار کربلا آغشته اند اندکی از تربت و گرد وغبار مانده براین مرده زارو نزار پس همین باشد دلیل لطف ما تاببینی تو زما حسن القضا آن که بر او خاک پاک کربلاست هرکه باشد عفو او بر ما رواست این غبار کربلایش شد شفیع نه شتا براو در اینجا بل ربیع این غبار کربلایش آبروست آبروی آبروداران ازوست پس به هر جایی که باشد میلشان دفن نمایند پیکر این مرده شان ........................................ اللهم ارزقنی شفاعت الحسین علیه السلام یوم الورود *این بیت متعلق به مولاناست در شعری که نبرد مولا علی و عمرو ابن عبد ود را تعریف می کند. ══════════════════ ☘🌿 @sherkadeh🌿☘ ══════════════════
هرچند که قدّ و قامتی کوچک داشت با هر حرکت بذر شجاعت می کاشت مردان به زمین می زد و هر گامش را مردانه به سمت بندگی بر می داشت انگار حسن بود که می زد شمشیر دشمن به دل خود اینچنین می پنداشت از فرط دلاوری خود انبوهی از کینه میان لشکر خصم انباشت جنگید تا شجاعت حیدری اش مجموعه ی دشمن به تکاپو واداشت چون دید حریفش قدرست در دل گفت این مرد نبایست که طفلی انگاشت پس حمله ی به سوی او نمود از هرجا داغش به دل کعبه ی دلها بگذاشت وقتی که سری شد به میان سرها دشمن سر او هم به سر نی افراشت   ══════════════════       ☘🌿 @sherkadeh🌿☘   ══════════════════
چون که عطش برکام او دیدند گفتند نوباوه است ومیشودبا قطره ای سیر در آن شلوغی ناگهان دیدند مردم یک قطره ای آمد ولی از بارش تیر ══════════════════ ☘🌿 @sherkadeh🌿☘ ══════════════════
شهادت امام زین العابدین علیه السلام تسلیت باد. یک بیت روضه؛🏴🏴🏴🏴 چه رفتــه بـــر تو آن ایام آقا؟😭 که فرمودی سه بار "الشام" آقا😭 ══════════════════ || ☘🌿 @sherkadeh🌿☘ || ══════════════════
یک بیت روضه؛🏴🏴🏴🏴 کــــربلا و کوچه کـــرده تا ابد😭 آب و آتش شرمسار اهل بیت😭 #یااباعبدالله #یازهرا #اسماعیل‌علیخانی ══════════════════ ☘🌿 @sherkadeh🌿☘ ══════════════════
جــــای داغ بوسه ات انگار می سوزد هنوز هم لبـــم هم گونه ام بسیارمی سوزد هنوز رفتی اما روی قلبم جای پایت مانده است در فـــــراق عکس تو دیوار می سوزد هنوز ✍ ✒️@sherkadeh
💠❇️💠❇️💠❇️💠❇️💠❇️💠 💠رو این زمیــــــن با آدمـــــاش 💠هرچی که هستی باش داداش 💠امـــا یــه چیـــز یـــادت باشه؛ 💠نیم کیلــو باش، حسینی باش ══════════════════ ☘🌿 @sherkadeh🌿☘ ══════════════════
💠❇️💠❇️💠❇️💠❇️💠❇️💠 💠رو این زمیــــــن با آدمـــــاش 💠هرچی که هستی باش داداش 💠امـــا یــه چیـــز یـــادت باشه؛ 💠نیم کیلــو باش، حسینی باش ══════════════════ ☘🌿 @sherkadeh🌿☘ ══════════════════
شعرکده
دین حق یک نفر مرتاض هندی هم زمــــــان با بهـــــایی شیخ ما در اصفهـــــــان پیش سلطان رفت و آنجا یافت جـا مدعی شد از خودش اعجـــــــــازها بر مثل می گفت هرکس پیش خـــود کرده پنهان از عدس یا از نخــــــود یا که چیز دیگـــر از ریز و درشت کرده پنهان در مـیــــان هردو مشت یا میـــــــان خانه اش یا در دکـــــان گنـــج مخفی دارد و مـــال نهــــــان من خبـــــر دارم از آن پنهـــان شده چـــــــــون برایم دیدنش آســـان شده علتش را هم به دینــــــش زد گـــره گفت می بینــــــم من از این پنجــره این توانایی چون آوردم به دست پس مـرام و مذهب و دینم حق است دینتــــــان امـــاّ از اول باطـــل است چون خـبرازغیب درآن مشکل است ادعـــــــــــایش کرد دربارامتحــــان دید می داند سر و ســـــــــــرّ جهـــان درتحیّــــــــــرشـــــــاه وهـم درباراو از تمـــــــــام ادعـــــــــا و کــــار او پس بهـــــــایی شیخ حـق احضار شد رهسپــــــــار درگــه و دربار شـــــد گفت سلطــان باید اینجـــا با دلـــیـــل دینتــــــان ثابت شـود او هم ذلـــیـــل تابدانــــــــم دینتـــــــان دین خـداست راه حق و راست دردســـت شماست حرفتــــان اینجـــــــا اگـــرثابت شود بعد از آن شکّ من از دل می رود حــــــــرفــــتان اما اگـر باشد خلاف دینتــان راه کـج است و حرف لاف من هم آن وقت این دکــــان دینتـان یاچنـینـش می کنـــــــم یـا کـه چنـان شیـــخ حق وقتی که این مطلب شنید دست را از جیب خود بیـرون کشیـد روبه آن مرتاض هنـــدی کرد وزود این چنیــن بر او دهانش را گشــــود چیـــــز پنهـــــانیست بیــن مشت من می توانـی نــــام آن را حــــدس زن ناگهــــان مـــــرتاض هندی ازشگفت لــــرزه بر اندام وبرجــــانش گرفت گفت می دانم که در دست تو چیست ازبهشت حق درونش قطعه ای است مــــانده ام یک قطعه ازخاک بهشت از کجـا آورده ای ای خوش سرشت گفت آری حـــــرف تو باشد درست دین من محکــم شد و دین تو سست بعد ازآن دست خــودش را باز کرد آنچــــه مخـفـــــی بود را ابراز کرد دیـــده شد در دست آن مرد خــــــدا مهــــــــر تربت از دیار کــــــــربلا ══════════════════ ☘🌿 @sherkadeh🌿☘ ══════════════════
ای کـــــــه از راه شهیدان وطــــــــن بیزاری نامشان آمـــــــده ای از همه جــــــــا برداری باز اگـــــــر پاک کنی مــــــا بنویسیم تو هم "عرض خود می بری و زحمت ما می داری" #اسماعیل‌علیخانی ══════════════════ ☘🌿 @sherkadeh🌿☘ ══════════════════