مـــــزدور و پر از هرزگی و شیطانید در گوش بشر حدیث شر می خوانید "زن، زنـدگی، آزادی"تان ثابت کـــــرد تنهــــا پی حیــوان شــــــدن انسانید ✍#اسماعیل‌علیخانی #زن_هرزگی_نابودی ✒️@sherkadeh

آن غنچه‌ لب‌هـــــات شکردان من است چشمان پر از زندگی‌ ات جان من است چــون دوست ندارم بروی از اینجـــــا، یک لنـــگه‌ کفش تو گـــروگان من است ✍#اسماعیل‌علیخانی ✒️@sherkadeh

وقتی نباشی شعر هم جوشش ندارد تنهــا دلیل شــاعــریهــایـم کجــایی؟ ✍#اسماعیل‌علیخانی ✒️@sherkadeh

باز شده سیـزده، مـــــاه خدا نیـــــز هست عذر موجه به جاست گردش اگر می رویم در هوس خوردن شربت و دوغ و کبــــاب قصد سفـــر می‌کنیم، "روزه‌بدر" می رویم ✍#اسماعیل‌علیخانی ✒️@sherkadeh

آمـدی این بار هـــم با قصد خیر و آشتی بین خلــق و خـــالقش دیوار را برداشتی آمدی پل باشی از ظلمتکـده تا دشت نور در زمین خشک دلهـــا بذر رحمت کاشتی تا بشویی سینه‌های خسته را از شوره‌زار ابرهــایی باردار از شـــــور ایمان داشتی فــرصتی بـودی برای دوری از بار گنــــاه هر کــجا شد پرچـمی از بندگی افراشتی ما اگرچه ظرفمان از لحظه‌هایت پر نشد تو ولی در مغفرت ای ماه! کــم نگذاشتی ✍#اسماعیل‌علیخانی ✒️@sherkadeh

گفت آن مــــرشد دانا کـــه در این باغ عـزیز خطــــر کــــم شــدن لشکــــر گلهــــا بالاست بدمنش چشم طمـــع دارد و داسی در دست تا ببیند چه زمــــان فرصت نابودی مـــاست غــــافل از کیـنه جــــرثومه نیــــرنگ شُدید غفلت بیشتــــر از این به خــداوند خطاست باغمــــان پر شود از نوگــــل سرسبز اگـــر... نقشه دشمــــن بدطینت مــــان باد هـواست جای شک نیست و بایست در این پهنــه باغ گـل بسیــــار بکارند همــــه از چپ و راست خواب دیده شتری باغ شده سهــــــــم کلاغ خواب خوش رفتنت ای بلبل عاقل بیجاست ✍#اسماعیل‌علیخانی ✒️@sherkadeh

وقتی بشـود اسیر در قبر این تن هنـــــگام محاسبات بعد از مردن ای کاش حسین ابن علی، مولایم از دور بگوید که "حسابش با من" #شب_زیارتی_التماس_دعا ✍#اسماعیل‌علیخانی ✒️@sherkadeh

مثل خنجر آمدی در قلب، آیا بس نبود؟ پس چرا مانند ارّه می روی نامهربان؟؟؟ ✍#اسماعیل‌علیخانی ✒️@sherkadeh

اشک غمم جوهر و دست قلم می شود شعـــــر من خستـه را تا نپریده بخوان ✍#اسماعیل‌علیخانی ✒️@sherkadeh

یاد تو همیشه در وطـن جا دارد هــــر گوشه گل امید را می‌کارد آنجـا کـه نگـاه تنـد کردی دیدیم از گوشه چشمت امنیت می‌بارد #حاج‌قاسم ✍#اسماعیل‌علیخانی ✒️@sherkadeh

می رسد خورشید کم کم با خیــال انتقام از تمام ابرهـــای خشک و سرد و تیره فام حق آهوهـــای اینجا را شغالان خورده اند راه چــــــاره انتقامست انتقامست انتقام پر شده هر بوته‌ای از خـار مطلق جای گل با تعلل می شود کار گلستانهـــــــــــا تمام آب را گل کــــرده اند و گرم ماهیگیری‌اند گرگ و روباه خبیث از صبح تا هنگام شام لاشخور تنبک زنان و جغد گـــرم نی زدن زاغ می رقصد میـــان باغ بی برگی مدام نور را سلطان تاریکی به مذبح برده‌است بعد از آن چه ترکتـــازی ها نکرده بی‌مرام دیگــــر امـــــــــــا نوبت تابیدن حق آمده تا بیفتــد تشت رســـوایی او از پشت بام میرسد اینبار آن روزی که ما سر می‌بریم از تمـــام باطل و از ناکسی‌هـا... والسـلام ✍#اسماعیل‌علیخانی ✒️@sherkadeh