هدایت شده از شعرکده
دوستت دارم من از امواج دریا بیشتر
از هر آن که می شناسم توی دنیا بیشتر
در شلوغی جای خالیات عذابم می دهد
می شوم دلتنگ از دورهمی ها بیشتر
منتظر هستم بگویی:"دوستت دارم زیاد"
تا بگویم دستپاچه ، با ادب: "ما بیشتر"
زنگوقتی میزنی محو صدایت میشوم
لطف کن گاهی بکش ناز "الو" را بیشتر
حک شدی هربار روی آه سرد شیشهها
دائما یاد تو هستم، فصل سرما بیشتر
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
از دست ترامپ سیب می خواهد باز
با ذلت و بینصیب می خواهد باز
دیدیم دسیسهبازی اش را یک بار
اما دلمان فریب می خواهد باز
✍#اسماعیلعلیخانی
#مذاکره
#برجام
✒️@sherkadeh
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی علیه کشورش بر پرده می تازد
در خود گمان بُرد دارد او و می بازد
مثل سگی که صاحبش را گاز می گیرد
تا استخوانی را برایش دشمن اندازد
✍#اسماعیلعلیخانی
پن:تف بر جایزهای که به قیمت تحقیر وطن می گیرید، البته اگر مزدور نباشید!
✒️@sherkadeh
بیچاره هرکس با شما افتد حسابش
صد آب، جاری می شود در آسیابش
در گفتگو که نُقلتان شد نقل حالش
گل می کند بهتان ناحق در غیابش
از کردهها روز قیامت زیر بار است
ناکردههایش با شما اما جوابش
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
جلوه دادی زخم را مثل مگس
گوشهی تحقیر را خواندی سپس
تف به آنچه می دهد دشمن به تو
تا کنی ناحق و حق را پیش و پس
زیر گل باشی برایت بهترست
حیف آب و نانی و حیف نفس
می شود شیطان سوار گردهات
می دهی وقتی سواری را ملس
بین باغ کشورت آزادی و
می کشی نقشی همیشه از قفس
جای چهچه شد سرودت قارقار
تا خوشش آید کلاغی بدنفس
می کند نفرین تو را این آب و خاک
از خزر، اروند تا لوت و طبس
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
2.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نشناخته باز این شغال زرد حد را
آغاز کرده یاوههای بیعدد را
لات محل پنداشته خود را دوباره
از یاد برده قصهی عینالاسد را
✍#اسماعیلعلیخانی
پن۱:کلیپ سخنرانی ترامپی که گفته بود در صورت حمله ایران ۵۲ نقطه را در ایران خواهد زد با صدای لرزان و نفسنفس بعد از کوبیدن عینالاسد توسط ایران، چیزی در مایهی "اصلا هم درد نداشت".
پن۲: "در حوالی ما ادعا ممنوع!"
✒️@sherkadeh
هدایت شده از شعرکده
رویای شیرین...
*دیشب خواب جالبی دیدم. دیدم با یه نفر که جزء مقامات آمریکایی بود و چهره جدی و بدن ورزیدهای هم داشت جایی با هم بودیم. توی اون لحظه فرصت رو غنیمت دونستم و شروع کردم از در شکایت باهاش صحبت کردن. از جنایات کشورش در حق مردمم میگفتم و براش کری انتقام میخوندم و اون هم با غرور فراوونی گوش می داد و از نگاههاش معلوم بود خودش و کشورش رو هم برای انجام این همه درندگی محق می دونست. بعد از کلی آمار دادن و یادآوری کردن از ظلمهاشون یهو بهش گفتم حاضرم همین جا به عنوان نماینده ملت ایران باهاش مبارزه تن به تن کنم و ازش به جای تمام آمریکا انتقام بگیرم. اول با تمسخر و غرور و یه جوری که انگار خیلی بهش برخورده باشه فقط نگاهم کرد، آخه من رو هماورد خودش نمیدید و براش سخت بود که از غرورش کوتاه بیاد و درگیر بشه. ولی بالاخره کری خوندن های من صبرش رو لبریز کرد و با اعتماد به نفسی فوقالعاده بلند شد و طوری که انگار بخواد بچهپررویی را سر جای خودش بنشونه مشغول باز کردن کراوات سرخ رنگش و چند دکمه بالای پیراهنش که یادمه آبی کمرنگ و بیشتر متمایل به سفید بود شد. عضلات ورزیده سرشونهها و گردنش پیدا شد. گویا به همینها مینازید که من رو حقیر و ریز میدید. ولی اصلا برام مهم نبود فقط لحظه شماری میکردم برای درگیری و انتقام. خلاصه مبارزه (بزن بزن شدید) ما شروع شد. یادمه علاوه بر تصمیم بر انتقام سخت به این فکر می کردم که تا حد امکان تا میشه ازش ضربه نخورم و نیرو و انرژیم رو هم بیخود هدر ندم و در عوض هرچی میتونم بیشتر بزنمش. و جای شما خالی کتکی سفت و جانانه بهش زدم. طوری می زدمش که ضربه های متوالی پا و دستم بیوقفه روی تنش با قوت و سرعت می نشست و کاری هم از دستش بر نمیاومد. و چه لذتی داشت! وقتی بیدار شدم خیلی شارژ و شنگول بودم از خوابی که دیده بودم، انگار فتح بزرگی کرده بودم و بار سنگینی از دوشم برداشته شده بود، بار کینه و حس انتقامی چندین ساله. اما بعد رفتم تو فکر که خب حالا اتفاقی نیفتاده که، معمولا انسانها خیلی از آرزوهاشونو توی خواب میبینن. پس هیچ ضربه و ضرری هم از من با این خواب متوجه آمریکای وحشی و جنایتکار نشده. ولی بعدش این نکته به ذهنم رسید که بله درسته این داستان واقعیت نداشته و خوابی بیشتر نبوده، ولی اون حس انتقام توی وجودم و اعتماد به نفسم که دیگه خواب و خیال نیست و واقعیه. حسی که به من و بسیاری از مردمم جرات داده دنبال فرصت و کوچکترین بهانه برای انتقام کشیدن از ظالمین به کشور و مردممون باشیم. خیلیها توی این کره خاکی حتی توی خواب هم نمی بینن که جرات کنن با آمریکا در بیفتن ولی ما برای این فرصت لحظهشماری می کنیم. اینجا بود که یاد کردم از کسی که سالهاست این روح جرات رو درون ما دمیده؛ پیر سفر کرده جماران و نور خدا خمینی کبیر. و صد البته بعد از ایشون جانشین لایقش رهبر معظم.
این جرات و عزت رو مدیونشونیم.
*این خواب مال چند سال پیش هست
پن:دوستان عزیز! من نویسنده نیستم ولی دوست داشتم شیرینی این مطلب رو در کانالم با شما قسمت کنم.
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
در این قربان ببر حلقوم شر را
ببند از خود به حق بار سفر را
شتر یا گوسفند و گاو کافیست
بیا قربانیاش کن نفس خر را
#قربان_مبارک
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
4.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ادعایت بیجنم! حفظ کیان میهن است
لاف و حرفت کاردانی و مسلط بودن است
اشتباه و اعترافت یک طرف اما بگو...
اشتباهاتت چرا از دم به نفع دشمن است؟!
مثل فرزندت که قهری تابعیت یافته
چشم بسته اعتمادت هم به دشمن قهراََ است؟
*پوستی از خربزه یا موز تا دیدی چرا؟
سرنوشتت باز هم روی زمین افتادن است
اخمهای زهرماریات نصیب دوستان
در حضور دشمنان رسمت چرا خندیدن است؟
✍#اسماعیلعلیخانی
*حیفنانی در پیادهرو پوست موزی دید، گفت:
"ای وای باز باید زمین بخورم😱"
✒️@sherkadeh
از کینهی مان دلی لبالب دارید
از وحشتتان نه روز و نه شب دارید
بیهوده نبود حمله نزدیک غدیر
در سینه هنوز داغ *مرحب دارید
*مرحب خیبری که توسط امیرالمؤمنین به جهنم فرستاده شد👊
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
آرام شد دردی که عمری میکشیدیم
تا شعله را در خرمن بدخواه دیدیم
آتشبیار معرکه آتش گرفت و
با نیت زردیش از رویش پریدیم
وقتی که فرش چکمه ما شد تل آویو
تا عرش اعلا با پر شادی رسیدیم
موجی بزرگ از آه مظلومان غزه
را پشت هر سجیل ویرانگر شنیدیم
شد عنکبوت قصه تا آخر گرفتار
چون تار بر اندام بدشکلش تنیدیم
این قوم بدکردار از حدش فرا رفت
ما هم شبیه صرصری بر او وزیدیم
✍#اسماعیلعلیخانی
#وعده_صادق
✒️@sherkadeh
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بیرنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
#مولانا
پن: شب جمعه هست برای شادی ارواح شهدا و مومنین از جمله سردار حاجی زاده صلوات
✒️@sherkadeh