حواســت؛
به دو تــا چــیز باشه :
۱. نماز اول وقتت...!
۲. جلوی چشمتو بگیر...!
+بقیه اش درست میشهシ
😍🌿♥️🍃
#خادم_الزینب
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
سه دقیقه در قیامت 25.mp3
42.64M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه بیست و پنجم
* راوی کتاب، اختیاری نداشتم هر جای پرونده عمل خودم را ببینم
* بررسی اعمال در محضر اهلبیت (علیهمالسلام)
* اگر ابدیت را باور کنیم، دل کندن از تعلقات راحت خواهد بود
* ای کاش همانقدر که از ویروس کرونا میترسیم، از مرگ هم بترسیم
* وضعیت تنفس در وادی حقالناس
* خانه تکانی مملکت قلب
* نیت عمل قلبی است نه ذهنی
* نیت از خود عمل سختتر است
* ثبت شدن نیت کار خوب، هر چند که کار انجام نشود
* عدم ثبت نیت کار بد مگر...
* نسبت علم و عمل
* شاکله انسان را نیّتش میسازد
* رابطه ارتقا روح و نیت خالص
* ناقه حضرت صالح را یک نفر کشت، پس چرا خدا این عمل شر را به حساب یک قوم نوشت؟
* خلود در جهنم هم به نیت است
* اول چیزی که در برزخ میبینیم، نیت خودمان است
* مرتبه وجودی انسان با اعمال جوانحی است
#خادم_الزینب
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
سلامعلیکم جمیعا
با توجه به اینکه خیلے از دوستان مشکل اتصال به تلگرام را دارند
لطفا هر چه سریعتر درکانال ایتا عضو شوید
پایگاه شهید ذوالفقاری
(واحدخواهران)
#_ایتا_کانال_خودتان_را_دنبال_کنید
واریزی بابت خیرات پدرم
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
منتظران ظهور "تولید دارو تختی"
واریزی بابت خیرات پدرم http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
#طرح_مهدوی
تقدیرو تشکر خواهران عزیز
مبلغ# 30/000هزار بابت خیر اموات
99/1/7
قبول حق🙏
#خادم_الزینب
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
سلام خانم فراهانی عزیز، مبلغ ناقابلی که فرستادم ۲۰ تومنش برای صدقه هستش، ۵۰ تومنش به نیت برادر مرحومم برای کمک به جهزیه اون دختر خانمی که تو کانال گفته بودید.
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
تله نرمافزار ظاهراً ضدکرونایی
🔻طی چند روز گذشته، پیامی تحت عنوان برنامه اندازهگیری دمای بدن بر روی بعضی گوشیها منتشرشده که با توجه به حساسیت کرونایی مردم با استقبال برخی کاربران مواجه شده است .ازآنجاکه صفحه «تاچ» گوشی، قابلیت اندازهگیری دما را ندارد و احتمالاً این برنامه قصد کپی اثر انگشت افراد جهت سوءاستفادههایی چون ورود به نرمافزار بانکها و خود گوشی که با تاچ انگشت فعال میشوند را دارند، کارشناسان توصیه میکنند این برنامه را نصب نکنید تا از اطلاعات گوشیتان محافظت شود و اگر این نرمافزار را نصب کردهاید، آن را بلافاصله پاک و اثر انگشت گوشیتان را غیرفعال نمایید و اثر انگشتهای تعریفشده را نیز محو و جایگزین کنید
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
تصاویر پایین:
ساخت بیمارستان چینی در ده روز؛ به به و چه چه رسانههای داخلی
تصاویر بالا:
ساخت نقاهتگاه مجهز دو هزار تختخوابی توسط ارتش در دو روز، سکوت رسانهها!
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهارم
💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند. باور نمیکردم حیدر اینهمه بیرحم شده باشد که بخواهد در جمع #آبرویم را ببرد.
اگر لحظهای سرش را میچرخاند، میدید چطور با نگاه مظلومم التماسش میکنم تا حرفی نزند و او بیخبر از دل بیتابم، حرفش را زد:«عدنان با #بعثیهای تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.»
💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثیها؟! به ذهنم هم نمیرسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد.
بیاختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمیزدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم.
💠 نمیفهمیدم چرا این حرفها را میزند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم.
وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگیها به کسی بچسبد، یعنی میخواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من میشناختم اهل #تهمت نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بیغیرت نیستم که با قاتل برادرم معامله کنم!»
💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثیها #شهید شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود.
عباس مدام از حیدر سوال میکرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسشهای عباس را با بیتمرکزی میداد.
💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره #شهادت پدرم بیتابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوالپیچش میکرد و احساس میکردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم.
به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دستهایی که هنوز میلرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم میخواست هرچهزودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمیدانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم.
💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم.
احساس میکردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید.
💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونههای من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را بهخوبی حس میکردم.
زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بینهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه میدرخشید و همچنان سر به زیر میخندید.
💠 انگار همه تلخیهای این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت میخندید.
چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم.
💠 زنعمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند.
حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لبهایش که با چشمانش میخندید. واقعاً نمیفهمیدم چهخبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه میخوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمیکنه. میگه الان وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک میگیرم و این روزهای خوب ماه #رجب و تولد #امیرالمؤمنین علیهالسلام رو از دست نمیدم!»
💠 حرفهای عمو سرم را بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است. پیوند نگاهمان چند لحظه بیشتر طول نکشید و هر دو با شرمی شیرین سر به زیر انداختیم.
هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خندههای امشبش را یکجا فهمیدم که دلم لرزید.
💠 دیگر صحبتهای عمو و شیرینزبانیهای زنعمو را در هالهای از هیجان میشنیدم که تصویر نگاه #عاشقانه حیدر لحظهای از برابر چشمانم کنار نمیرفت. حالا میفهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانهای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت.
#خواستگاری عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتیتر از همیشه همچنان سرش پایین است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
💢خرےدکتاب با تخفیف 💢
گاج یه طرح گذاشته به مناسبت این ایام بعضے کتاب هاش رو با تخفیف۹۹درصد میفروشه برا بچه ها یے که تو خونه هستن.مثلاقند و عسل ۹۵هزارتومنے رو ۵۰۰تا تڪ تومنے میفروشه.هرفرد فقط و فقط یڪ کتاب میتونه بخره.ازابتدایے تا کنکورهم داره.فقطپول ارسال رو میگیره ازتون.
کسیکتابے خواست یا احیانا دوستان یا در خانواده دانش آموزے داشتید بگید با لینڪ زیر وارد بشه و خرید کنه.کارخیرے هست شایدکسے کتابے بخواد و بتونه با این طرح خیلے ارزان تر بخره.
💐در خانه بمانیم در خانه بخوانیم💐
https://www.gajmarket.com/landing/%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85/
⛳@hedayat18 ⛳
تشکر وقدردانے از خواهر بسیجی
مبلغ 20/000هزار تومان کمڪ به هزینه دارو بیمار اهدا نمودند..
99/1/8
قبولحق🙏
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
#خادم_الزینب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#راهیان_نور_مجازی
دوكوهه مغموم است اما اشتباه نكنید! او جنگ را دوست ندارد،جمع با صفای بسیجی ها را دوست دارد،جمع شهدا را.
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
منتظران ظهور "تولید دارو تختی"
#راهیان_نور_مجازی دوكوهه مغموم است اما اشتباه نكنید! او جنگ را دوست ندارد،جمع با صفای بسیجی ها را د
کاربران عزیز یادے کنیم از سفرهاے راهیان نور سال هاے گذشته😔
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
درتعطیلات نوروزی
شلمچه از دور به تو مینگرم
کفش هایم را از پا در می آورم
و به سوی تو می آیم..
تا دستان خسته ام را بگیری
و درس شهیدانه زیستن را به من بیاموزی
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
اینجا بیشترین شباهت را به کربلا دارد و هر کسے به وسع خود دل به زیارت مشهد شهیدان مے دهد. تعطیلاتنوروزے فرصت مناسبے برایزیارت شهدا آن هم در مناطق گرم جنوب است.
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
اینجا،ابتدا زائران زیارت نامه شهیدان شلمچه را مے خوانند سپس با احترام و سلام گفتن بر شهیدان ارادت خالصانه خود را ابراز مے کنند.
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
سلام بر عشق ، سلام بر همدم و همراز عشق یعنی شهید و شهادت
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
اے شهیدان!گمان مے کردیم گذشت زمان،هواے سرزمین پاکتان را از ذهنمان خواهد زدود.اما داغ فراق شما روز به روز بیشتر آبمان مے کند.
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
اے شهیدان!هنوز هم که هنوز است ،هر آب خنکے که مے نوشیم ،به یاد لب هاے خشکیده تان در شلمچه ،اشڪ مے ریزیم.هنوز هم که هنوز است ،هر وقت غذا مے خوریم پیش از آن با خاطره هاے شیرین شما دعاے سفره مے خوانیم .
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
#معرفی_یادمان
شلمچه یکے از چند محور تاختن ارتش عراق به ایران بود.ارتشعراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با گذر از این منطقه به سوی خرمشهر تاخت.عراقیها در این منطقه که از دید راهبردے برایشان مهم بود استحکامات جنگے بسیارے را فراهم نموده بودند.پس از عملیات بیتالمقدس که به بازپسگیرے خرمشهر توسط رزمندگان ایران انجامید این منطقه همچنان در دست ارتش عراق بود.
سرانجامدر عملیات کربلاے ۵ در دے ۱۳۶۵ شلمچه به دست نیروهاے ایرانے افتاد.این منطقه مجدداً در ۸ صبح ۴ خرداد سال ۱۳۶۷ پس از حدود ۸ ساعت نبرد میان نیروهاے دو طرف درگیر به دست ارتش عراق افتاد
مدت شش سال،شلمچه ایران در اختیار دشمن بود.١۵ روز بعد از ناکامے «عملیات کربلاے 4»،رزمندگان اسلام اقدام به انجام «عملیات کربلاے ۵» کرده و در روز چهارم عملیات،جاده شلمچه به دست رزمندگان اسلام آزاد شد و در روز بیستم عملیات(هشتمبهمن ماه ۶۵)شلمچه ایران کاملا آزاد شده و قسمت عظیمے از شلمچه عراق هم به تصرف نیروهاے خودے درآمد.
درمجموع هشت عملیات در طول هشت سال دفاع مقدس در منطقه شلمچه صورت گرفت که مهمترین آن عملیات کربلاے پنج بود.
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
4_6048871153290708506.mp3
3M
🌘شب کربلای پنج
{ نوای زیبای #شهید_حسن_حسن_اردستانی در شب #عملیات_کربلای_۵ ، ساعتی قبل از شهادت }-
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا کربلای 5 است، جایی که هنوز هم بغضهای آن گلوی تاریخ را میفشارد.
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
اینجا کربلاے 5 است،جایے که یوسف قربانے براے همیشه دلتنگیها و بیکسیهایش را براے آب نوشت و رفت،کربلایے که پر بود از امن یجیب و نالهها و بچههایے که در آبگرفتگے شلمچه،کانال ماهے و زوجے تا صبح آیات ناجے را زمزمه کردهاند.
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22