فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزاران هزار بار هم این کلیپ را ببینید تکراری نیست
#حدیث
🌷 امیرالمومنین(علیه السلام) :
☘ شب هنگام صدقه دهید که صدقه ی شبانه آتش خشم الهی را فرو نشاند.
📚 تحف العقول ص 99
@shahed_zolfaghari
🔴 پيامبر صلى الله عليه و آله:
💠 إنَّهُ لَيسَ مِنِ امرَأَةٍ أطاعَت و أدَّت حَقَّ زَوجِها، و تَذكُرُ حَسَنَهُ و لا تَخونُهُ في نَفسِها و مالِهِ، إلّا كانَ بَينَها و بَينَ الشُّهَداءِ دَرَجَةٌ واحِدَةٌ فِي الجَنَّةِ، فَإِن كانَ زَوجُها مُؤمِنا حَسَنَ الخُلُقِ فَهِيَ زَوجَتُهُ فِي الجَنَّةِ، و إلّا زَوَّجَهَا اللّهُ مِنَ الشُّهَداءِ.
✍هيچ زنى نيست كه فرمان #شوهرش را اطاعت كند و حقوق او را به جا آورَد، و از خوبىهاى او ياد كند، و در خود و اموال شوهرش به او #خيانت نكند، مگر آن كه در بهشت، ميان او و شهيدان، تنها يك درجه فاصله باشد. پس، اگر شوهرش، #مؤمن و خوشاخلاق بوده، در بهشت نيز همسر اوست وگرنه خداوند، مردى از #شهيدان را به همسرى او در مى آورَد.
📙 کنز العمّال، ج۱۶، ص۳۳۸، ح ۴۴۸۰۴
🆔
https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙دو نوع روحیه مورد نیاز در خانواده
🔴 #استاد_عباسی
🆔@shahed_zolfaghari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 وظایف مدیر خانواده چیست؟
🔴 #حجتالاسلام_تراشیون
🆔@shahed_zolfaghari
💠 مترو به #میدان_الغدیر می آید.
روز دوشنبه ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۹ مراسم کلنگزنی پایانه ۵۰ هکتاری آزادگان و همچنین آغاز عملیات اجرایی پروژه توسعه جنوبی خط ۳ مترو با حضور مدیران شهری به طور همزمان برگزار خواهد شد.
به گزارش شهر و به نقل از روابط عمومی و امور بینالملل شرکت راهآهن شهری تهران و حومه (مترو) خط ۳ مترو به طول ۳۷ کیلومتر و با ۲۴ ایستگاه، یکی از خطوط هفتگانه شبکه راهآهن ریلی زیرزمینی پایتخت به حساب میآید که امسال اتفاقات ارزندهای در آن رخ خواهد.
اما روز دوشنبه هفته جاری، به طور همزمان مراسم کلنگزنی پروژه ساخت #پایانه_آزادگان و نیز آغاز عملیات اجرایی بخش توسعه جنوبی خط ۳ برگزار خواهد شد.
پایانه ۵۰ هکتاری آزادگان در انتهای جنوبی خط ۳ مترو و در #منطقه۱۸ واقع شده است. احداث این پایانه که نقش مهمی در فراهم ساختن امکان افزایش ناوگان و تعداد جابجایی مسافران، سهولت در سرویس، نگهداری و تعمیرات قطارها و در نهایت کاهش سرفاصله حرکتی قطارها در خط ۳ خواهد داشت، در ۳ فاز پیشبینی شده است که در صورت تامین منابع مالی، فاز نخست آن سال آینده به بهرهبرداری میرسد.
از طرف دیگر به منظور تسهیل دسترسی اهالی منطقه ۱۸ به شبکه مترو و با توجه به طرحهای توسعهای آینده خط ۳ که قرار است به متروی اسلامشهر متصل شود، عملیات اجرایی پروژه توسعه جنوبی خط ۳ نیز روز دوشنبه ۱۹ آبان ماه رسماً شروع خواهد شد؛ به این ترتیب خط ۳ که هم اکنون آخرین ایستگاه آن ایستگاه آزادگان است، از زیر خط راهآهن سراسری عبور کرده و به ایستگاهی جدید در مجاورت بیمارستان در حال احداث کودکان حکیم و سپس در فاز بعد به #میدان_الغدیر منتهی میشود.
این دو اتفاق مهم، تحولی محسوس در کارایی و بازدهی خط ۳ متروی تهران ایجاد کرده و سطح خدمات رسانی آن را به شکلی اساسی ارتقا خواهد داد.
https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
انصاف یعنی
اگه روزهای "سخت" رسید؛
روزهای "خوب" زندگیت
یادت بمونه !
انصاف یعنی بدونی
خدای روزهای سخت ...
هموڹ خدای روزهای خوبه !
❣️منصف باشیم ...
https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
مادر شهید محمد معماریان:
خودم پسرم را خاک کردم + عکس
مادر شهید محمد معماریان که این روزها در کربلای معلی به سر میبرد، با حضور در بعثه مقام معظم رهبری در این شهر، ماجرای تکاندهندهای از فرزند شهیدش بیان کرد که بسیار شنیدنی است.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، وقتی بانوان مبلغه از حضور یکی از مادران شهید قمی در کربلا خبر دادند که فرزند شهیدش، صاحب کرامات عجیبی است و حتی مادر خود را شفا داده، خواهش کردیم که اشرفالسادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان با ما به گفتوگو بنشیند.
خانم منتظری که در محافل رسانهای قم، بانوی شناختهشدهای است و منزلش در این شهر مقدس به محل جمعآوری جهیزیه و سیسمونی مستضعفان تبدیل شده، قصه جالبی دارد که مبنای تمام کمکهای او به مردم به ویژه خانوادههای محروم است. بد نیست بدانید که او با حمایت جمعی از مومنین در ایران، حدود 600 خانوار را تحت پوشش دارد و روزانه دهها نفر برای گرفتن تربت سیدالشهدا علیهالسلام به خانهاش مراجعه میکنند.
همه این قصه از فرزند نوجوان او شروع میشود؛ شهید محمد معماریان که در 12 سالگی به بسیج پیوست، در 13 سالگی به جبهههای نبرد اعزام شد، در 16 سالگی به شهادت رسید و سه سال بعد، مادرش را شفا داد و ماجرایی عجیب آفرید.
گریه سحرگاه
مادر شهید محمد معماریان میگوید: «محمد، 8 سال داشت. یک روز صبح از خواب بیدار شده بود و گریه میکرد. تعجب کردم. فکر کردم خواب بدی دیده یا جایی از بدنش درد میکند. کنارش رفتم و نوازشش کردم. گفتم: چرا گریه میکنی؟ گفت: هوا روشن شده و من نمازم را نخواندهام. انگار خواب مرگ رفتهام که نمازم قضا شد. در حالی که محمد فقط 8 سال داشت، اما نمازش هیچ وقت قضا نمیشد.»
اسمش را در بسیج نمینوشتند
خانم منتظری ادامه میدهد: «خودم مدتها سابقه مسئولیت در بسیج را داشتم و پایگاه حضرت زهرا سلامالله علیها در قم را مدیریت میکردم. ولی اسم محمد را در بسج نمینوشتند و میگفتند سناش کم است. خودم دستش را گرفتم و به پایگاه بسیج رفتم. گفتم: حالا یک بچهای هم میخواهد پناهنده اسلام شود، شما نگذارید. دوست دارید ما مادرها بچههایمان را توی بغل بگیریم؟ پس چه کسی از این مملکت مواظبت کند؟ اصرار کردم. قبول نمیکردند. گفتم: امام حسین علیهالسلام هم زن و بچهاش را به کربلا برد و فداکاری کرد. حالا شما این پسر نوجوان را قبول نمیکنید، روز قیامت جواب سیدالشهدا علیهالسلام را چه خواهید داد؟ به هر زحمت و زوری بود، اسم او را در پایگاه بسیج مسجد المهدی قم نوشتند. تقریبا 13 ساله بود که پایش به جبهه باز شد. در حالی که پدرش هم از پنج سال قبل در جبهه خدمت میکرد.»
خطشکن کربلای 4
مادر شهید نوجوان قمی میگوید: «محمد در جریان دفاع مقدس، 5 روز در محاصره دشمن قرار گرفت و در باتلاقهای نمک جزیره «فاو» گیر کرد. وقتی نجات پیدا کرد، بعد از سه ماه حضور در جبهه به خانه آمد. در کربلای 4 هم وقتی از بین هزار نفر نیاز به خطشکنی 300 نفر بود، او نامنویسی کرد و باز بعد از سه ماه جنگ، 5 روز به خانه آمد. وقتی برگشت، سحر بود. در را که باز کردم، گفتم: انتظار آمدنت را نداشتم محمد! خندید. توقع چنین حرفی را از من نداشت. من هم خندیدم. گفتم: هر خونی لیاقت شهادت ندارد. انگار بهش برخورد که وقتی میخواست برای آخرین بار به جبهه برود، هی میرفت جلوی در و میآمد تو. بیتاب بود. بیقراری را در چشمهایش میدیدم. عاقبت جایی در خانه تنها شدیم. پرسیدم: چیزی میخواهی بگویی که این دست و آن دست میکنی. من مادرم و این چیزها را میفهمم. چشمهایش برقی زد و خوشحال شد. دست انداخت گردنم و گفت: آره مادر. حرفهای زیادی دارم که با شما بزنم. گفتم: شب همه دور هم مینشینیم و حرف میزنیم. قبول نکرد و گفت: بابا طاقت ندارد. فقط با خودت باید صحبت کنم. شب، همه خوابیدند و من و محمد، تنها شدیم. نشستیم به حرف زدن تا صبح.»
وصیتهای سحرگاهان
خانم منتظری با نقل خاطرات آن شب میگوید: «محمد گفت که من دیگر از جبهه برنمیگردم و این آخرین دیدار ماست. به احتمال زیاد جنازه من برنمیگردد و ممکن است اگر برگشت، سر نداشته باشم. فقط دعا کن که از امام حسین علیهالسلام جلو نیفتم. اگر شهید شدم و راضی بودی، آن کفنی را که از مکه برای خودت آوردهای و با آب زمزم شستوشویش دادهای، به تنم بپوشان و شال سبزی را که از سوریه آوردهای به گردنم بیاویز. گریه نکن و اگر گریه کردی جلوی چشم دیگران نباشد. در تنهایی هر چه خواستی گریه کن.»
قرص و محکم، تمام حرفهایش را شنیدم. صبح شده بود. نماز خواندیم و رفتیم دنبال کار و بارمان.»
برو بچه جان!
مادر شهید نوجوان قمی از روزی که محمد برای آخرین بار خانه را ترک کرد، میگوید: «وقتی آماده شد که برود، نگاهی به من کرد و گفت: محمدت را خوب نگاه کن. چیزی نگفتم. نگاهش کردم. از نگاه قاطعم فهمید که اهل گریه و زاری نیست
م. رفت و در قاب در خانه قرار گرفت. بلند گفت: دیدار ما به قیامت. محمدت را نگاه کن! گفتم: برو بچهجان! تو را به علیاکبر امام حسین علیهالسلام بخشیدم. رفت و کمی آنطرفتر ایستاد. باز گفت: رفتم ها! نمیخواهی محمدت را برای بار آخر نگاه کنی؟ داد زدم: برو بچه! تو را به قاسم و علیاصغر بخشیدم. قرار نیست وقتی چیزی را دادم، پساش بگیرم. رفت. 21 روز بعد، خبر شهادتش را آوردند. در حالی که 16 سال و 3 ماه داشت.
خودم پسرم را به خاک سپردم
این مادر شهید، خاطرات تکاندهندهای از روز دفن محمد دارد. میگوید: «وقتی جنازه را آوردند، سه روز در نهر خیّن در شلمچه مانده بود. سه روز هم در معراجالشهدا نگه داشته بودند تا پدرش از جبهه برگردد. یک روز هم طول کشید تا کارهای تشییع و تدفینش انجام شود. یعنی جمعاً 7 روز از شهادتش میگذشت. کاسه سر محمد خالی بود و فقط صورت داشت. توی کاسه خالی سرش، پر بود از پنبه که دندانها و زبانش لابهلای پنبهها بود. جنازه را خودم توی قبر گذاشتم و خودم تلقینش را خواندم. وقتی دستم را از زیر سرش برداشتم، خون تازه دستم را رنگین کرد. دستم را نشان جمعیت دادم و گفتم: ببینید بعد از هفت روز خون تازه از سر محمدم جاری است. اما گریه نکردم. محکم و استوار همه کارهایش را انجام دادم و آمدم بیرون. بعد هم که دفن شد، روی قبر ایستادم و با استعانت از عمهام حضرت زینب سلامالله علیها، سخنرانی کردم. به این امید که در ساعات آخر عمر ما خانم از ما راضی باشد.»
جالب اینجاست که خودش قبل از اعزام آخر به دامادمان گفته بود که این قبر من است و دقیقا در همان نقطه به خاک سپرده شد
ماجرای شفا
دو سال و نیم بعد از شهادت محمد در سال 68 (تقریباً 28 سال قبل) حاج خانم از ناحیه پا دچار آسیبدیدگی میشود. خودش مایل نیست پایش را برای معالجه به دست پزشکان بسپارد. میگوید که اولین کار آنها برداشتن چادر از سر مریض است. راضی نمیشود. پیش شکستهبندهای محلی و تجربی میرود، اما باز هم نتیجه نمیگیرد و همچنان درد میکشد. خودش این ماجرا را اینگونه توضیح میدهد: «از اول محرم که دچار شکستگی پا شده بودم، به مسجد المهدی هم رفت و آمد میکردم، اما نمیتوانستم کار کنم. برنجها و سبزیهای ناهار روز عاشورا مانده بود و متولی هیات میگفت: اینجا کار زیاد است، اما کارکن کم داریم. مشغول کار شدم و زنها را جمع کردم. بالاخره برنجها و سبزیها را پاک کردیم و آماده عاشورا شدیم.»
خانم منتظری از صبح عاشورای سال 68 میگوید و یک رویای صادقه که سروصدای عجیبی در قم به پا کرد: «من بعد از 10 روز درد و ناراحتی، خوابیده بودم. در عالم رویا، دیدم دسته عزاداری جوانهای محل به مسجد نزدیک میشود. پیشاپیش دسته، سعید آلطه داشت سینه میزد. یک دفعه یادم افتاد که سعید، شهید شده است. بعد، خوب دقت کردم. دیدم تمام بچههای دسته عزاداری، شهدای محله هستند. محمد من هم در میانشان بود. آنها سینهزنان وارد مسجد شدند. من با زنهای محل یک گوشه ایستاده بودم. محمد، دسته دوستانش را دور زد و آمد پیش من. دست انداخت گردن من و مرا بوسید. بهش گفتم: چقدر بزرگ شدی؟ گفت: اینجا همه ما بزرگ شدیم. یکی از بچههای محل به نام شهید آزادیان هم آمد پیش ما و گفت: خدا بد نده حاج خانوم! محمد با تعجب گفت: مادر من چیزیش نیست. بعد، شال سبزی را که در دست داشت، از صورتم تا پا کشید و بست دور مچ پایی که آسیب دیده بود.»
این رویای صادقه به عالم واقع هم سرایت میکند و یک اتفاق عجیب و غریب رقم میخورد: «از خواب بیدار شدم و با تعجب دیدم که همه باندهایی که به پایم بسته بودم، کنار افتادهاند و همان شال سبزی که محمد در عالم خواب به پایم بسته بود، همچنان روی پای من است. پایم درد نمیکرد و از آن درد خلاص شده بودم.»
خانهای برای کار خیر
حالا بعد از این همه سال، همان شال سبز در منزل خانم اشرفالسادات منتظری قرار دارد و مردم با اطلاع از ماجرای شهیدی که مادرش را شفا داد، به آن مراجعه میکنند. به جز اینها منزل شهید محمد معتمدی در محله بلوار امین قم، محل کارهای خیری است که زوجهای جوان و خانوادههای کمبرخوردار و محروم از آن منتفع میشوند. این مادر شهید، با حمایت خیرین مختلف، 600 خانوار را زیر پوشش دارد..
https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
نعل اسب🐎رو نماد خوش شانسی؟!!!🧲
🎤استادرائفی پور:
📝یه سوال ;
🛑مگه امام حسین (ع) در گودال به شهادت نرسیدن،پس باید محل دفن حضرت هم همون گودال باشه.اونایی که رفتن کربلا میدونن بین محل گودال و ضریح مطهرفاصله هست.چرا؟
تو کربلا یه عده اومدن گفتند نه،براین پیکر باید اسب تاخته شه.
این "باید"رو کی تعیین کرده بود؟(نقش یهود در حادثه کربلا)
تو گودال نمیشد اسب تاخت.پیکر مطهر رو از گودال بیرون کشیدند بردند یه محل صاف و هموار و ده اسب که بهشون نعل زده بودندبراین پیکر تاختند...😔
واین چهل نعل اسب به عنوان تبرک از پای اسبهاجدا میشه.
بعدها که در دوره قاعونی بغدادمیشه مرکز یهودیان، نواده های همین اشقیا این نعل اسبها رو با افتخار درخونه هاشون میزدند که ما از هموناییم
اینا بعدها کوچ کردند به شبه جزیره ایبری در اسپانیا و همین سنت رو هم باخودشون بردندو نعل اسب رو کردند نمادخوش شانسی...
حالا یه عده از مردم خودمونم نا اگاهانه نعل اسب رو به عنوان نماد خوش شانسی استفاده میکنند
✨آیت الله جوادی آملی;
تبرک جستن به نعل اسب از موهومات بعد از حادثه کربلاست.به این جهت که این اسبها نعوذ بالله بر آدمهای خارج از دین تاختند پس با ارزش میباشند.چنانچه برخی فرق اسلامی دهه اول ماه محرم را جشن میگیرند و متاسفانه فرهنگ ناشایست نعل اسب به میان مردم ما هم رواج یافته.😔
✅ابو ریحان بیرونی:
ستم هایی که بر حسین بن علی کردنددر هیچ ملتی با بدترین افراد نکردند.
او را با شمشیر ونیزه و سنگ باران از پای در اوردند سپس اسب بر بدنش تاختند...😔
بعضی از این اسبها به مصر رسید.بعضی مردم این نعل اسبها را کندند و برای تبرک بر در خانه های خود نصب کردندواین عمل در میان مردم مصر سنتی شد که بعد از ان هر کسی بالای در خانه خود نعل اسب نصب میکرد...
در تاریخ آمده : یزید (علیه لعنه) در عصر عاشورا بعد از به شهادت رساندن امام حسین (ع)و یارانش دستور داد اسب ها ( که نعل تازه شده بودند) را بر بدن شهدای کربلا تازاندند .
یزیدیان این روز را روز برکت و پیروزی نام نهادند که در زیارت عاشورا هم به آن اشاره می شود (...یوم تبرکت به بنوامیه و ....)و برای افتخار بر این پیروزی (قتل خاندان مطهر پیامبر )و رواج تفکر شیطانی خودنعل اسبهای خود را کندند و در سراسر شهر ها و کشورها گرداندند...شهر به شهر و کشور به کشور به نشانه ی پیروزی .
در شامات در عراق در قسطنطنیه در روم در ایران و در سراسر جهان مدرن 1400 سال قبل...
و این شد سبب آنکه در سرتاسر جهان از 1400 سال پیش تاکنون نعل اسب را نشانه ی برکت و شانس و پیروزی می دانند
اين خرافه به اروپا هم رسيد شايد این اعتقاد از اسپانیا به اروپا رسیده (اندلس قدیم)به اندلسی ها هم از امویان این اعتقادرسیدهامویان به عنوان تبرک نعل اسب نگه میداشتن اما اروپایی ها چون معنی تبرک رونمی دونستن میگفتن شانس میاره
حالا امویان این اعتقادو از کجا آورده بودن ؟
تو عاشورا بعداین که 10 تا اسب روی پیکر امام حسین (ع) تاختتند 40 تا نعل اسب ها رو به عنوان تبرک در آوردن و بین خودشون تقسیم کردند این نعل ها رو از خونه هاشون آویزون می کردنو بعد از مدتی به عنوان یک شی با ارزش به هم می فروختند ، تا اینکه تقلبی این نعلها هم اومد و کم کم آویزون بودن یه نعل تو خونه ها یه رسم شد.
👈 پخش این پیام....
👈 شلیک یک فشنگ است...
👈 به سوی جبهه دشمن در فضای مجازی.
https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
📌📌📌📌📌📌📌📌
قابل توجه هر کدام از افراد با توجه به سن خود در یکی از این گروه ها ثبت نام کند .
متولدین تاریخ ۹۲.۶.۳۱ به بعد در مقطع سنی تا ۷ سال قرار می گیرند.
متولدین تاریخ ۸۳.۶.۳۱ لغایت ۹۲.۶.۳۰ در مقطع سنی ۸ تا ۱۶ سال قرار می گیرند.
متولدین تاریخ ۸۳.۶.۳۱ به قبل در مقطع سنی بالای ۱۷ سال قرار می گیرند.
زمان ثبت نام تمامی مقاطع سنی:
۹۹.۸.۱۰ لغایت ۹۹.۸.۲۱تذکرات:
1-در مقطع سنی بالای 17 سال ،رشته یک جزء وجود ندارد.
2-تمامی آزمون ها در مرحله مقدماتی و نیمه نهایی، مجازی وآنلاین وبه صورت کتبی طبق جدول زمانبندی زیربرگزار می گردد.
3- نفرات اول هررشته در جشنواره الحافظون سال گذشته می بایست در رشته بالاتری شرکت کنند و نفرات اول حفظ کل سال گذشته مجاز به شرکت در هشتمین جشنواره را نمی باشند .
4-در مرحله مقدماتی بیست نفراول هررشته که موفق به کسب بالاترین نمره باشند به مرحله نیمه نهایی معرفی می شوند.
5-در مرحله نیمه نهایی ده نفراول هررشته که موفق به کسب بالاترین نمره باشند به مرحله نهایی معرفی می شوند.
6- در دو مرحله ی مقدماتی و نیمه نهایی که بصورت کتبی و آنلاین برگزار میگردد برای هر سوال یک دقیقه زمان در نظر گرفته شده است.
7- مرحله نهایی که تاریخ دقیق متعاقبا اعلام خواهد شد با رعایت کامل اصول بهداشتی به صورت حضوری وشفاهی برگزار خواهد شد.
تذکرات:
1-مقطع سنی تا 7 سال به صورت شفاهی و با تماس تصویری با شرکت کنندگان به صورت آنلاین برگزار می گردد.
2 - رشته های سه جزء و پنج جزء در مرحله مقدماتی و نیمه نهایی برگزار نمی گردد وشرکت کنندگان مستقیم به مرحله ی نهایی معرفی می گردند.
3- تاریخ برگزاری و تماس با مقطع سنی تا 7 سال 22/8/99 لغایت 30/8/99 می باشد.
@shahed_zolfaghari
لینک گروه مقطع تا ۷ سال
https://sapp.ir/joingroup/geywk37lAiSDBMJChE2Kjnzv
لینک گروه مقطع ۸ تا ۱۶ سال
https://sapp.ir/joingroup/EHFArzN8UR32JZxlueObVSvi
لینک گروه مقطع بالای ۱۷ سال
https://sapp.ir/joingroup/3mb9kUJ0pIQEW2nX8wrPK1G6
🚨 جو بایدن برنده انتخابات آمریکا شد
🔹رسانه های معتبر آمریکا جو بایدن را به عنوان رییس جمهور منتخب این کشور معرفی کردند./ جماران
https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
🔴نتیجه انتخاباتِ آمریکا چی میشه؟
😎خدا کنه "تِرامپ" رأی بیاره!
🤓خدا کنه "بایدِن" رأی بیاره!
👨🏻بذارید یک داستان بَراتون بگم:
🔸در روایتی از "صَفوان جَمّال" كه از یاران امام كاظم علیه السلام بود، نقل شده كه میگوید: روزی امام کاظم مرا دیدند.
🔸امام فرمود: ای صفوان! همه كارهای تو خوب است، جز یك كار!
🔸عرض كردم: فدایت شوم، چه كاری؟
🔸امام فرمود: چرا شُترانِ خود را به هارون كرایه میدهی؟
🔸عرض کردم: فقط برای سفرِ حج در اختیارِ هارون گذاشتم.
🔸امام فرمود: آیا از او كرایه میگیری؟
🔸عرض كردم: بله
🔸امام فرمود: آیا دوست داری كه هارون زنده بماند و بر سَرِ كار باشد تا باقیمانده ی كرایه اَت را بپردازد؟
🔸عرض کردم: بله
🔸امام فرمود: كسی كه بَقایِ ظالم را دوست بدارد، از آنهاست و هر كسی كه از آنها باشد، در آتش جهنم خواهد بود.
🔸صفوان میگوید: من نیز تمامِ شُترانم را فروختم.
👨🏻پس حتی برای لحظه ای به بَقایِ حکومتِ ظالمان راضی نباشید، حتی اگر «در ظاهر» به سودِ شما باشد.
منبع: کتاب وسایل الشیعه
https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22