بنده عباسی ولدی هستم. خیلی از شماها با مباحث و کتابهای بنده انس دارید؛ اما امروز میخوام ببرمتون تو یه عالم متفاوت. میخوام دعوتتون کنم با همدیگه بریم سر کلاس درس یه همسر شهید بشینیم که اگر چه قبل از 40 سالگی آسمونی شد و هیچ وقت هیچ ادعایی نداشت؛ اما میتونه معلم همۀ ما بشه.
میخوام از اوج شروع کنم. کمی باید از دودوتا چهارتاهای دنیا فاصله بگیریم. بعضی از این حرفها تو عالم زمین قابل فهم نیست. باید تو حال و هوای آسمون نفس کشید، تا فهمید.
آمادهاید؟
یکی از دوستان صمیمیشون که ایشون هم همسر شهید مدافع حرم هستند میگفتند:
«به من میگفت میدونم این مریضیم به خاطر دعاییه که کردم و چیزیه که از خدا خواستم؟»
می دونید چه دعایی کرده بود؟
قبلش بذارید یه نکته بگم:
اهل بیت علیهم السلام به ما یاد دادن که تو معنویت به کم قانع نباشید. مقامهای بلند بالا از خدا بخوایید.
این قسمت از زیارت عاشورا رو یادتون هست؟
فَأَسْأَلُ اللّٰهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ، وَمَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ، وَرَزَقَنِي الْبَراءَةَ مِنْ أَعْدائِكُمْ، أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ، وَأَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ، وَأَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ، وَأَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثارِي مَعَ إِمامٍ هُدىً ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ؛
پس درخواست میکنم از خدایی که مرا گرامی داشت به معرفت شما و معرفت دوستان شما، و بیزارى از دشمنان شما را روزى من فرمود که مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد و استوار و بیلغزش کند گامهای مرا، با صدق و صفا در حضور شما.و باز از خدا درخواست میکنم مرا برساند به آن جایگاه پسندیده و پایگاه ستودنی که خاص شماست و نصیبم کند خونخواهی شما را در رکاب امامی که از رگ و ریشۀ شماست و خداوند، راهنمای اوست و ظهور کرده است که حق را آشکارا و بی ترس و تقیه، میگوید و به مردمان میرساند.
حالا بگم دعای از ته دل خانم شهید طاهرنیا چی بود؟
دعای همسر شهید طاهرنیا این بود: خدایا من رو تو قیامت همخونۀ حضرت زهرا سلام الله علیها کن.
به دوستشون تأکید میکردند که همسایه نه، همخونه. میگفتند میخوام تو قیامت هم کنیز حضرت زهرا سلام الله باشم.
أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ
مقام محمود مقام شفاعته. تو زیارت عاشورا ما از خدا میخوایم که ما رو به این مقام برسونه: وَأَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ
اسم همسر شهیدشون سجاد بود. دوستشون از قول ایشون نقل میکردن که می گفتن: نمیخوام همیشه آویزون آقا سجاد باشم، میخوام به جایی برسم که من دست سجاد رو تو قیامت بگیرم.
می فهمیمم این حرفها رو؟
می تونیم دغدغههامون رو با این دغدغهها کنار هم بذاریم و خجالت نکشیم؟
راستی ما به چی فکر میکنیم؟
آرزوهای ما چه چیزهایی هست؟
رومون میشه آرزوهامون رو کنار این آرزو بذاریم؟
همسر شهید طاهرنیا عجیب و غریب به یاد امام زمان علیه السلام بود. نه از این یادکردنهای کلیشهای؛ نه. واقعا هم خودش غرق یاد امام زمان علیه السلام بود و هم بقیه رو به یاد امام زمان علیه السلام مینداخت. همون چیزی که بین ماها کمه. حالا میخوام بعضی از پیامایی که بین ایشون و یکی از صمیمیترین دوستاش رد و بدل شده رو براتون بفرستم. این پیامها رو دوستشون در اختیارمون گذاشتن. اگه اشکمون جاری شد و حسرت خوردیم، حتما دعا کنیم. مطمئن باشید که خدا دوست داره همهمون این طوری بشیم و بیشک کمکمون میکنه.
این حدیث رو بخونید، بعدش حرف دارم:
رُمیله از یاران امیر المؤمنین علی علیه السلام میگوید: در زمان حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام چند روزی تب تندی داشتم. در روز جمعه احساس کردم تبم پایین آمده است. با خود گفتم: کاری بهتر از این نمیشناسم که آبی به صورتم بزنم و پشت سر امیر مؤمنان علی علیه السلام نماز بخوانم. چنین کردم و به مسجد آمدم. هنگامی که امیر مؤمنان علی علیه السلام بالای منبر رفت، تبم برگشت. وقتی سخنان آن حضرت تمام شد و به دار الاماره بازگشت، من هم با ایشان وارد شدم. حضرت فرمود: ای رمیله! میدیدم که به خود میپیچیدی.
عرض کردم: «بله» و داستان خود را بازگو کردم و این که چه چیز باعث شد که به نماز بروم.
حضرت فرمود: رمیله! هیچ مؤمنی مریض نمیشود مگر این که ما هم به بیماری او، بیمار میشویم! و هیچ مؤمنی غمگین نمیشود، مگر این که ما به غم او محزون میشویم! و هیچ مؤمنی دعا نمیکند، مگر این که ما به دعای او آمین میگوییم و ساکت نمیشود مگر این که برایش دعا میکنیم.
عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! فدایت شوم، این حالت شما مربوط به کسانی است که در این محل و در پیرامون شمایند. آیا شما کسانی را هم که در اطراف زمین هستند میبینید؟
حضرت فرمود: ای رمیله! هیچ مؤمنی در شرق زمین و غرب آن نیست که از نگاه ما پنهان باشد.
(بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص 259)
خوندید؟ حالا آمادهاید که یه پیام خیلی عجیب و غریب براتون بفرستم؟ هر کدوم از این پیامها معنای دقیق اون چیزیه که مدتها ازش حرف زدم: ما باید عالممون رو عوض کنیم. در عالمی که توش هستیم، خیلی از مفاهیم معنوی معنا نداره و فقط در حد شعار باقی میمونه.
به پیامی که میفرستم خوب دقت کنید. این پیام کسیه که شش سال درگیر سرطان بوده. زجر کشیده. به مریضی و به خوب شدنش از زاویۀ امام نگاه می کنه.👇👇
بذارید این وسط یه نکته بگم. میدونید الان که بعضیها حس رها شدن گرفتند، حال و هواشون داره آسمونی میشه، دارن خودشون رو بررسی میکنند و فاصلهشون رو با عالم همچین آدمهایی میسنجند، شیطونم دست به کاره؟ شروع میکنه به وسوسههایی که اجازه نده ما تو این حال بمونیم؛ مثل این که بله حالا ایشون هنری نکرده که به این رتبه رسیده، منم اگه شرایط ایشون رو داشتم شاید به این رتبه حتی بالاتر میرسیدم، و هر فکر و خیال دیگهای که اجازه نده من استفاده خودم رو ببرم و یه قدم به خدا و امامم نزدیک بشم.
حتما باید خجالت بکشیم! حتما باید احساس حقارت بکنیم! نذاریم شیطون گولمون بزنه. همون طوری که گفتم مطمئن باشید که تو این حالی که داریم، سراغمون میاد. یا با غافل کردنمون یا با آموزش توجیه تراشی.
ایشونم یکی بود مثل همۀ ما؛ اما هستیشون رو گره زدن به امام، حالا کمتر از بیست و چهار ساعت از رفتنشون، این طوری تو وجود همهمون ولوله به پا کردند.
جا نداره به خاطر دغدغههامون، ناراحتیهامون، خوشحالیهامون، آرزوهامون و.... خجالت بکشیم و احساس حقارت کنیم؟
این حدیث رو برای دوستشون میفرستن:
يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ زَوَّجَكَ فَاطِمَةَ وَ جَعَلَ صَدَاقَهَا الْأَرْضَ فَمَنْ مَشَى عَلَيْهَا مُبْغِضاً لَهَا مَشَى حَرَاماً.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: خدا فاطمه را به ازدواج تو درآورد و زمین را مهریهاش قرار داد پس هر کسی روی زمین راه برود در حالی که بغض فاطمه را در دل دارد، راه رفتنش روی زمین حرام است.
بعدش هم این پیام رو میدن👇👇
بسه دیگه.
نتیجۀ این همه پیام چی شد؟
چقدر دلمون تکون خورد؟
چه تصمیمی باید بگیریم؟
چقدر باید تغییر کنیم؟
تکلیفمون با اماممون روشنه؟
ما امام داریم یا نه؟
چقدر یاد اماممون هستیم؟
امام تا چه اندازه تو زندگیمون نقش داره؟
جای خالی امام رو تو زندگیمون میبینیم؟
برای عقبموندنمون چقدر اهل توجیه هستیم چقدر اهل توبه؟
رضایت و عدم رضایت امام چقدر تو تصمیمهای ما مؤثره؟
حواسمون به نشوندن لبخند روی لب امام زمان علیه السلام هست؟
بیاید امشب زار بزنیم در خونۀ خدا و حضرت زهرا سلام الله علیها رو هم واسطه کنیم تا به دادمون برسه.
یه روضه میذارم که خیلی وقتا که دلم میگیره پای این روضه گریه میکنم.
اشکهایی که پای این روضه میریزید، هدیه کنید به شهید سجاد طاهرنیا و همسرش.
کوتاهه، پیشنهاد میکنم تو جمع خانوادگی گوش کنید.
الهی که پیش خدا یاد ما هم باشن.
ما مدیون خانوادههای شهدا هستیم؛ اما امروز همهمون به صورت ویژه مدیون ایشون شدیم. حتما امروز بیاید تشییع جنازه.
قمیها تا میتونن برنامهشون رو طوری هماهنگ کنن که تو تشییع جنازه حاضر باشند.
کسایی هم که تو شهرهای نزدیک هستند و میتونن بیان، دریغ نکنند. هم زیارت حضرت معصومه سلام الله علیهاست و هم تشییع جنازۀ همسر شهید.
تنها نیاید دست بقیه رو هم بگیرید و بیارید.
ان شاء الله امروز یه تشییع جنازه باشکوهی برپا بشه.