راستش را نمیگویید شهید شده❓❤ گفت: نه این چه حرفی است؟ حاضر شوید. اگر میخواهید او را ببینید سریع حاضر شوید. از راننده او که عرب بود پرسیدم: عبدالله مسلم چطور است. رویش را کرد آن طرف و گفت: به خیر به خیر.
صباح با من آمد وسایلم را جمع کنم. تند تند لباس پوشیدم و با خودم گفتم: مهدی من که میدانم شهید شدی. فقط بمان تا ببینمت.
*مهرانه من سه ساله هست و دیگر پدرش را بغل نمیکند
موقع رفتن گفتم باید صباح هم با من بیاید.
دوستان آقا مهدی گفتند نمیشه ما دیگر به اینجا بر نمیگردیم.
گفتم: نه باید بیاید. خانواده صباح در فوعه و کفریا محاصره بودند و اقا مهدی به او قول داده بود برای زیارت خانم ببرتش حرم، چون رفت و آمد برای آنها مشکل بود.
خواستم صباح بیاید تا اگر شد برویم حرم. قبول کردند صباح هم بیاید.
رسیدیم دمشق رفتیم حرم هر دو خانم. به حضرت رقیه (س) گفتم: دیگه بچههای من هم مثل شما هستند، مهرانه من سه ساله هست و دیگر پدرش را بغل نمیکند. برای بچههای من دعا کنید.
❤️در حرم حضرت زینب (س) هم نماز خواندم. همیشه دعا میکردم و میگفتم: خانم مهدی باشد و تا هر وقت که میخواهد مدافع حرم شما باشد من هیچ وقت نمیگویم نرو. قرار گذاشته بودم با خانم که شما از صبرت به من بده من هم شوهرم را برای دفاع از حرم شما راهی میکنم. ان دفعه به حضرت گفتم: من هدیه ام را به شما دادم شما هم دست صبرت را روی سر من و بچه هایم بکش.
*به خانم زینب (س) هدیه ام را دادم
صباح آنجا بعد از سه سال خواهرش را دید. همدیگر را در آغوش گرفتند و حسابی گریه کردند. من هم با گریه آنها گریستم و با خودم فکر میکردم جنگ چه بر سر آنها آورده. وقتی از حرم خارج شدم آقایی ساکی به من داد و گفت: این هدیه خانم به شماست. گرفتم و گفتم: من هم هدیه خودم را به حضرت زینب (س) دادم.
با تعجب مرا نگاه کرد. نم نم باران میبارید. راه افتادیم سمت فرودگاه.
*حاج قاسم اولین کسی بود که دست روی سر بچه هایم کشید
شنبه بعد از ظهر که مهدی به شهادت رسیده بود ما یکشنبه صبح ساعت ۸ با هواپیما داشتیم برمی گشتیم ایران.
حال و هوای خوبی نداشتم. تنها و غریبانه با بچه هایم داشتم بر میگشتم در حالی که خبر شهادت همسرم را کسی به من نداده بود بلکه خودم فهمیده بودم.
در هواپیما غم عجیبی به دلم بود. دخترها هم مدام میپرسیدند چرا بابا با ما نمیآید❓ سعی میکردم خودم را حفظ کنم و عادی جوابشان را بدهم. لحظاتی بعد مهرانه خوابید.
نشسته بودیم روی صندلی دیدم آقایی آمد پرسید: حاج خانم میروید سردار را ببینید❓ نمیدانستم حاج قاسم هم در هواپیما حضور دارد. گفتم: بله حتما با کمال میل. این بهترین چیزی بود که در آن شرایط میتوانست برایم اتفاق بیافتد. رفتم جلو، صندلی کنار سردار خالی بود. با ریحانه که در بغلم بود نشستم روی صندلی، حاجی بلافاصله بچه را از بغلم گرفت.
ریحانه اولین بار بود او را میدید، اما در کمال تعجب محکم سردار را در آغوش گرفت و بوسید. حاج قاسم هم دست میکشید روی سرش و خیلی بوسیدش.
بعد از من پرسید شما کدام خانواده هستید؟ گفتم: من همسر شهید نعمایی هستم، مهدی. بعد بلافاصله یادم آمد نام او اینجا مسلم است. گفتم: همسر شهید مسلم هستم و جالب اینجاست که اولین بار خودم آنجا بدون اینکه کسی خبر داده باشد به خودم گفتم همسر شهیدم. ایشان با حالتی بغض آلود نگاهی به من کرد و گفت خدا به شما کمک کند.
🌹 مسلم مرد بود. خدا به شما سلامتی بدهد من شرمنده شما هستم. گفتم سایه شما بالای سر ما باشد.
چند لحظه بودیم و دوباره برگشتیم سر جای مان.
🌷یاد وقتی افتادم که پای تلویزیون نشسته بودیم و سخنرانی سردار را گوش میکردیم. آقا مهدی از من پرسید: دیدی دست سردار مجروح است؟ اصلا تا حالا حاج قاسم را از نزدیک دیده ای❓ گفتم: نه. گفت: انشاءالله به زودی خواهی دید. چهار روز بعد هم مهدی را در معراج شهدا دیدم.
*عزیزترین مهمان خانه ما در نوروز
۸ فروردین ۹۷ بود. تازه شب قبلش از شمال رسیده بودم که آقایی با تلفن منزل تماس گرفت و گفت: منزل هستید❓
سردار سلیمانی میخواهد بیاید خانه تان. باور نمیکردم با هیجان گفتم: بله بله هستیم.
گفت: خب پس سردار ساعت ۱۰ صبح میرسد منزل شما.
بچهها خواب بودند. خانه را مرتب کردم و تماس گرفتم با خانواده همسرم که بیایند منزل ما که متأسفانه دیر هم رسیدند.
بعد با شور و شوقی که بیشتر در وجود خودم بود بچهها را صدا کردم و گفتم بیدار شید مهمان عزیزی داریم. یک نفر داره میاد خانه ما که مطمئنم شما هم خوشحال میشوید. وقتی فهمیدند حاج قاسم دارد میآید از خوشحالی پریدند حاضر شدند. در همین حین آیفون خانه به صدا در آمد.
🍀در را که باز کردم حاج قاسم با یک محافظی داخل شدند. سردار سراغ بچهها را گرفت گفتم الان میرسند خدمتتان دارند آماده میشوند.
بعد راهنمایی کردم بنشیند روی مبل. به محض ورودشان یاد روز سال تحویل افتادم که رفته بودم سر مزار همسرم
?
عشقند
آن عاشقانی ڪہ
پلاڪشان را از گردنشان ڪندند
تا گمنام بمانند
اما عڪس امام شان را
از سینہ نڪندند
#تفحص_شهـدا🍃
#شهـید_گمنام♥️
#خادم_الزینب
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
🔸#اطلاعیه
با سلام
دوستانی که صوتی #سه_دقیقه_در_قیامت را دنبال میکردند
ان شاءالله بعد از ماه مبارک رمضان ادامه صوتی گذاشته میشود.
01 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
16.67M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه اول
* پاسخ پیامبر اکرم به یهودیان درباره تاریخچه روزه و علت وجوب روزه
* ویژگی ها و فضیلت روزه داری در دنیا و آخرت
* اثرات منفی رزق و لقمه حرام
⏰ مدت زمان: ۳۹:۱۸
🌹#سخنان_بسیار_جذاب_و_آموزنده 👌👌👌
#استاد_امینی_خواه ( از مدرسان حوزه علمیه قم )
03 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
9.91M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه سوم
* بسته بودن درهای جهنم و باز بودن درهای بهشت چه تاثیری در دنیای ما دارد؟
* پاداش و کیفر اعمال انسان در دنیاست یا آخرت؟
* حقایق عالم ملکوت را در دنیا جدی بگیریم!!!
* انذار امام باقر علیه السلام به ابن ابی العوجا درباره اعتقاد به معاد و قیامت
* نمونه ای از مکاشفه برزخی شیخ رجبعلی خیاط رحمه الله علیه
⏰ مدت زمان: ۲۳:۲۱
#سخنان_بسیار_جذاب_و_آموزنده
#استاد_امینی_خواه 👌👌👌
02 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
10.72M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه دوم
* تبیین روایتی از حضرت رسول اکرم درباره برکات ماه مبارک رمضان
* افضل زمان ها و مکان ها در استجابت دعا
* چرا با اینکه در ماه مبارک رمضان شیطان در زنجیر است، باز هم در جامعه گناه صورت می گیرد؟
* ماجرای رها شدن شیخ انصاری از طناب ضخیم شیطان
* فلسفه بسته شدن درهای جهنم در ماه مبارک رمضان چیست؟
* عید فطر، روز دریافت پاداش الهی است
⏰ مدت زمان: ۲۵:۱۵
#مشهد
#رمضان96
🌹 #سخنان_بسیار_جذاب_و_آموزنده
#استاد_امینی_خواه 👌👌👌
06 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
13.51M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه ششم
* تبیین یکی از ویژگی های متقین در خطبه همام
* نمونه هایی از تقوای امام خمینی رحمة الله علیه
* رابطه رعایت تقوای زبان و اصلاح جامعه مومنین
* فشار قبر مردی که هفتاد هزار ملائکه در تشییع جنازه او حاضر شدند!!!
* تمامی امور دنیایی را آسان بگیر؛ تلاشت برای ابدیت باشد
* ماجرای خواستگاری حضرت امام قدس سره از بانو ثقفی
⏰ مدت زمان: ۳۱:۵۳
#مشهد
#رمضان96
🌹 #سخنان_بسیار_جذاب_و_آموزنده
🌹 #استاد_امینی_خواه
07 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
14.13M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه هفتم
* اعمال و صفاتی که انسان را به سمت درهای بهشت یا جهنم سوق می دهد
* گره های زندگی، نتیجه اعمال و رفتار و نیت های بد ماست
* مراقب باشیم! دل شکستن تاوان سنگینی دارد
* ماجرای انتقال جنازه زن مسیحی به کربلا توسط فرشتگان نقّاله به نقل از مرحوم هزار جریبی
⏰ مدت زمان: ۳۳:۲۳
#مشهد
#رمضان96
#سخنان_بسیار_جذاب_و_آموزنده
#استاد_امینی_خواه 👌👌👌
05 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
12.13M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه پنجم
* از عجایب عالم، اشراف علما و بزرگان بر حقایق عالم ملکوت است
* آرزوی ارواح مومنین در برزخ چیست؟
* آسودگی اعضای بدن در گرو حفظ زبان
* وجوب حفظ حرمت و دفاع از عزت مومنین در روایات
* مصداق غیرت دینی در جامعه از دیدگاه حضرت علی علیه السلام
* جامعه بهشتی چگونه جامعهای است؟
⏰ مدت زمان: ۲۸:۳۲
#مشهد
#رمضان96
🌹 #سخنان_بسیار_جذاب_و_آموزنده
🌹 #استاد_امینی_خواه
04 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
11.19M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه چهارم
* داستان احضار روح امین التجار توسط میرزای شیرازی به نقل از شهید کافی رحمه الله علیه
* گاه یک کلمه یا یک حرکت نا به جا سرنوشت انسانی را تغییر می دهد
* معنای نسیم رحمت الهی در ماه مبارک رمضان
⏰ مدت زمان: ۲۶:۲۰
#مشهد
#رمضان96
#سخنان_بسیار_جذاب_و_آموزنده 👌
🌹 #استاد_امینی_خواه
08 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
16.02M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه هشتم
* غیبت، یکی از گناهان زبان
* مذمت غیبت در آیات و روایات
* پاسخ به سوال: غیبت چیست؟ آیا غیبت مسئولین جایز است؟
* پرهیز از غیبت در سیره علما و بزرگان
* مرز بین غیبت و انتقاد از مسئولین
* واکنش حضرت امام قدس سره به خبر شهادت فرزند بزرگوارشان
⏰ مدت زمان: ۳۷:۳۴
#مشهد
#رمضان96
09 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
12.24M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه نهم
* اهمیت بحث معاد و ضرورت پرداختن به آن
* چرا مسأله معاد در قرآن با جزئیات بیشتر و ابعاد گسترده تر بیان شده
* لعن، استهزاء، نفرین از دیگر گناهان زبان
* نحوه روابط زوجین و تاثیر مستقیم در تربیت فرزندان
* زندگی بهشتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه کبری علیها سلام
⏰ مدت زمان: ۲۸:۴۳
#مشهد
#رمضان96