هدایت شده از معرفی شاگردان عرفانی علامه حسن زاده
📚شریعت ، طریقت و حقیقت حج
مولف : حاج اقای امامی نجف ابادی
نشر : دانشیاران ایران
@allamehasanzade110
هدایت شده از معرفی شاگردان عرفانی علامه حسن زاده
📚سر حکمت (5جلد) ؛ سلسله دروس معرفتی استاد محمود امامی
@allamehasanzade110
moraghebat-@malakedaei.pdf
787.1K
🔸من كنت مولاه فهذا علي مولاه🔸
جناب آقای حاج احمد یغمائیان نقل کردند: روزی به شیخ جعفر آقای مجتهدی عرض کردم، آیا این عید نوروزی که اینقدر مردم به آن توجّه دارند و به خاطرش مسرورند و لباس نو می پوشند، فلسفه ای هم دارد؟
ایشان فرمودند : بله آقاجان، روز عید غدیر که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت مولا علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کردند، مصادف بوده است با روز جمعه ای که اول فروردین بوده است.
📚لاله ای از ملکوت ، جلد اول ، صفحه 188
🔻منبع کلام آقای مجتهدی در فلسفه نوروز
امام صادق علیه السلام فرمودند:
نوروز ، روزی است که پیامبر صل الله علیه واله اصحاب خویش را امر فرمود که با علی بن ابیطالب علیه السلام
با عنوان «امیرالمؤمنین»بیعت کنند(روز غدیرخم)
📚مستدرک الوسائل ج :6 ص:353
@shia12t
🔹بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی در مورد مقام حضرت علی اکبر علیه السلام
( 1397/2/7)
در مدح و منقبت حضرت علی اکبر علیه السلام همین بس که سید الشهدا علیه السلام فرمود :
اشبه مردم خَلقا خُلقا مَنطقا ، به کسی می باشد که لا ینطق عن الهوی است.
کسی که می خواهد علی اکبر علیه السلام را بشناسد باید پیامبر صلی الله علیه و اله را در خَلق و خُلق و منطق بشناسد.
@shia12t
معرفی آیت الله سید مرتضی مستجابی ، شهر #اصفهان :
🔻ایشان از اولیا الهی در شهر اصفهان و از آخرین شاگردان در قید حیات سید علی آقای قاضی هستند...
🔻ایشان همچنین از دوستان صمیمی عارف فرزانه مرحوم حاج اقای یعقوبی قائنی بودند...
🔻ايت الله مستجابي شخصيتي پهلوان مجاهد مبارز راه حق و داراي روحي عرفاني هستند...
آیت الله مستجابی در سال 1302 شمسی چشم به جهان گشودند ، ایشان تحصیلات خود را در حوزۀ علمیۀ تهران و نجف ادامه داد و موفق به اخذ اجتهاد شد.
وی که از علمای سرشناس شهر اصفهان است، به علت نسبت خانوادگی و اینکه خود از خاندان صدر است، از جوانی رابطهای نزدیک و صمیمی با امام موسی صدر داشته است که این دوستی و تعلق خاطر، همچنان به قوت خود باقی است.
آیت الله مستجابی در امور خیریه و عام المنفعه از سوابق طولانی ای برخوردار است.
منبع :
imam-sadr.com
🔹 نشاني صفحه و شبكه ی مربوط به ایت الله مستجابی در فضاي مجازي
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
📌اینستاگرام :
instagram.com/mostajabi_ir
عکس ایشان👇🏻
@shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
معرفی آیت الله سید مرتضی مستجابی ، شهر #اصفهان : 🔻ایشان از اولیا الهی در شهر اصفهان و از آخرین شاگر
هو الشافی
عبد صالح خدا ، آیت الله مستجابی...
برای شفا ایشان دعا بفرمایید...
@shia12t
🔹لحظه ی به هم رسیدن شیخ عبد القائم شوشتری و آیت الله مستجابی و اصرار هر دو بزرگوار به بوسیدن دست دیگری.
@shia12t
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦آیت الله مستجابی در حال زیارت قبرستان تخت فولاد اصفهان و صحبت های ایشان در مورد عظمت قبرستان تخت فولاد اصفهان
بنده هر گره سختی داشته باشم ، می روم به تخت فولاد
هر چه می خواهید در این تخت فولاد هست...
@shia12t
🔹حکایت منبر رفتن آیت الله مستجابی برای برخی از اوباش و کمک یکی از اولیا الهی به ایت الله مستجابی
🔻آیت الله مستجابی :
در زمان جوانی که در تهران درس میخواندم ، یکی جایی دعوت میشدم که برای ارازل و اوباش منبر میرفتم. این اوباش من را برای سخنرانی هفتگی هر هفته دعوت می کردند و این دعوت تا چندین سال ادامه داشت ، خلاصه تمام شد من امدم ساکن اصفهان شدم . یک روز در زمان قبل از انقلاب ، عده ای از همان اوباش پا شدند از تهران امدند اصفهان و گفتند امدیم کمی بمانیم و جاهم نداریم ، منزل شما میخواهیم بخوابیم.
خلاصه بنده میخواستم ، فردا ظهر اینها را ببرم جایی برای نهار به صرف بریانی...
فردا به همراه این اوباش ، که هم معتاد بودند و هم عرق خور رفتیم بازار ؛ بنده در جلو حرکتمی کردم و ان افراد به دنبال بنده حرکت می کردند . بازار دنبال یک جایی بودم که به اینها بریانی بدهم. اتفاقا پول هم ابدا یک ریال هم نداشتم و در فکر بودم و در دلم خدا خدا می کردم که چکار کنم آبروم نرود.
از جلو یک مغازه ای که صاحبش پیرمردی بود که یکی از اولیا الهی بود ، رد میشدم ، صدایم زد مستجابی کجا میروی؟ بیا بریانی. بنده هم رفتم داخل مغازه ایشان و این اوباش که قریب بیست نفرم بودند، نشستند.
ان پیرمرد فورا بیست دست بریان آورد ، و این افراد میل کردند پیرمرد پرسید : چه چیز دیگری میل دارید؟ این افراد بلند گفتند : یک دست دیگر بیاور. بنده هم هاج و واج و مبهوت که پول ندارم. این افراد دست دوم بریانی را خوردند. پیرمرد دوباره گفت : چه چیزی بیاورم ؟گفتند چای بیاورر. این پیرمرد برای این افراد ، دو سه باری چای اورد و خوردند. پیرمرد بلند گفت : چه بیاورم؟ این افراد گفتند سیگار.سیگار هم اورد. پیرمرد گفت دیگه چه بیاورم ؟ این افراد گفتند قلیان. بنده هم خدا خدا می کردم و نگران بودم که پول اینها رو چکار کنم.
پیرمرد رفت برای این افراد قلیان اورد و این افراد خوب قلیان کشیدند.
🔻بنده افسرده و متحیر که خدایا من پول ندارم ، در دلم یک توسلی پیدا کردم ، بعدش دیدم پیرمرد امد و در گوشم گفت :
ناراحت نباش حساب شده قبلا!!!
این پیرمرد از اولیا الهی بود که بچه دار هم نشد و بعد از فوتش در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد...
برگرفته از گنجینه مشاهیر نجف آباد
@shia12t