eitaa logo
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
11.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
73 فایل
جهت همکاری در معرفی اساتید و برای معرفی کردن اساتید اخلاق و عرفان و ادرس و مکان جلساتشان ، جهت معرفی در کانال، میتوانید به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله سید مرتضی مستجابی @shia12t
🔹لحظه ی به هم رسیدن شیخ عبد القائم شوشتری و آیت الله مستجابی و اصرار هر دو بزرگوار به بوسیدن دست دیگری. @shia12t
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦آیت الله مستجابی در حال زیارت قبرستان تخت فولاد اصفهان و صحبت های ایشان در مورد عظمت قبرستان تخت فولاد اصفهان بنده هر گره سختی داشته باشم ، می روم به تخت فولاد هر چه می خواهید در این تخت فولاد هست... @shia12t
🔹حکایت منبر رفتن آیت الله مستجابی برای برخی از اوباش و کمک یکی از اولیا الهی به ایت الله مستجابی 🔻آیت الله مستجابی : در زمان جوانی که در تهران درس میخواندم ، یکی جایی دعوت میشدم که برای ارازل و اوباش منبر میرفتم. این اوباش من را برای سخنرانی هفتگی هر هفته دعوت می کردند و این دعوت تا چندین سال ادامه داشت ، خلاصه تمام شد من امدم ساکن اصفهان شدم . یک روز در زمان قبل از انقلاب ، عده ای از همان اوباش پا شدند از تهران امدند اصفهان و گفتند امدیم کمی بمانیم و جاهم نداریم ، منزل شما میخواهیم بخوابیم. خلاصه بنده میخواستم ، فردا ظهر اینها را ببرم جایی برای نهار به صرف بریانی... فردا به همراه این اوباش ، که هم معتاد بودند و هم عرق خور رفتیم بازار ؛ بنده در جلو حرکتمی کردم و ان افراد به دنبال بنده حرکت می کردند . بازار دنبال یک جایی بودم که به اینها بریانی بدهم. اتفاقا پول هم ابدا یک ریال هم نداشتم و در فکر بودم و در دلم خدا خدا می کردم که چکار کنم آبروم نرود. از جلو یک مغازه ای که صاحبش پیرمردی بود که یکی از اولیا الهی بود ، رد میشدم ، صدایم زد مستجابی کجا میروی؟ بیا بریانی. بنده هم رفتم داخل مغازه ایشان و این اوباش که قریب بیست نفرم بودند، نشستند. ان پیرمرد فورا بیست دست بریان آورد ، و این افراد میل کردند پیرمرد پرسید : چه چیز دیگری میل دارید؟ این افراد بلند گفتند : یک دست دیگر بیاور. بنده هم هاج و واج و مبهوت که پول ندارم. این افراد دست دوم بریانی را خوردند. پیرمرد دوباره گفت : چه چیزی بیاورم ؟گفتند چای بیاورر. این پیرمرد برای این افراد ، دو سه باری چای اورد و خوردند. پیرمرد بلند گفت : چه بیاورم؟ این افراد گفتند سیگار.سیگار هم اورد. پیرمرد گفت دیگه چه بیاورم ؟ این افراد گفتند قلیان. بنده هم خدا خدا می کردم و نگران بودم که پول اینها رو چکار کنم. پیرمرد رفت برای این افراد قلیان اورد و این افراد خوب قلیان کشیدند. 🔻بنده افسرده و متحیر که خدایا من پول ندارم ، در دلم یک توسلی پیدا کردم ، بعدش دیدم پیرمرد امد و در گوشم گفت : ناراحت نباش حساب شده قبلا!!! این پیرمرد از اولیا الهی بود که بچه دار هم نشد و بعد از فوتش در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد... برگرفته از گنجینه مشاهیر نجف آباد @shia12t
📚مجتهدی پهلوان (خاطرات آیت الله دکتر سید مرتضی مستجاب الدعواتی) @shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
📚مجتهدی پهلوان (خاطرات آیت الله دکتر سید مرتضی مستجاب الدعواتی) @shia12t
🔻برای دانلود کتاب "مجتهدی پهلوان (خاطرات آیت الله دکتر سید مرتضی مستجاب الدعواتی) " ، به صورت پی دی اف و به به صورت فرمت های دیگر ، میتوانید به لینک زیر مراجعه فرمایید : b2n.ir/f71867 @shia12t
🔹حکایت تاجر اصفهانی 🔻آیت الله سید مرتضی مستجابی نقل می کنند : یه تاجر اصفهانی که من از کودکی می شناختمش و از متدینین بود، برای زیارت رفته بود، عتبات. یه روز بعد از نماز که آسید اسماعیل(صدر) در محراب بوده، این تاجر اصفهانی، کفنش رو به ایشون می ده و می گه: «آقا این روبنویسید». مرسوم بود که چهل و یک مومن، روی کفن چیزی می نوشتند. این فرد هم از آقا اسماعیل می خواد که بنویسه «اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا». این را می نوشتند. وقتی می نویسه، می گه: «آقا یه جمله دیگه هم بنویسید» -من هم که الان تعریف می کنم، طاقت ندارم بگم، پریشون می شم- این روی حالات روحی خودش به آقا می گه: بنویسید: «بای ذنب قتلت» خب این جمله برای امام حسین (علیه السلام) هم نقل شده. آقا تا شنید، اون قدر خودش رو در محراب زد که غش کرد. یعنی از شدت غم مصیبت ابا عبدالله که به کدام گناه تو رو کشتند. نقل شده پدرشون هم (صدرالدین بزرگ) که برای زیارت به حرم امیرالمومنین (علیه السلام) می رفتند، گاهی در یه فرازی از زیارت، اون قدر تکرار می کرد که غش می کرد. بعد از حرم می آوردنش بیرون. از این حالات داشتند … سجده های طولانی داشتند. 🔸عنایت حضرت معصومه س 🔻ایت الله مستجابی نقل می کنند : در جوانی به مدّت شش ماه مبتلا به دست درد شدیدی شدم. روزانه یک مشت قرص می خوردم اما اثری در کاهش درد نداشت. روزی امام موسی صدر منزل ما بود، وقتی ديد يک مشت قرص در دست گرفته ام فکر کرد قصد خودکشی دارم. شدّت درد به حدی بود که دستم را به بخاری میچسباندم تا درد فراموشم شود. تا روزی در مسير تهران نزدیک صحن حرم حضرت معصومه س سرم را از ماشین بيرون کرده و به حضرت عرض کردم: عمه جان ، میگویند عمّه ها فرزندان برادر را دوست دارد ، من دستم درد ميکند.هنوز چیزی از قم دور نشده بودیم که حس کردم اثری از آن درد شديد در دستم نیست و برای همیشه راحت شدم. @shia12t
🍃آیین مردم دوستی وجوانمردی 🔹ماجرای روزی که امام موسی صدر به قمارخانه، شیره کش خانه، قهوه خانه، زورخانه و یتیم خانه سر زد. 🔻راوی: آیت الله سید مرتضی مستجابی آقا موسی نوزده بیست سال، من هم بیست و چهار سال، بیست و پنج سال بیشتر نداشتیم. حالا حدود سالش رو درست یادم نیست. ولی با عشق و علاقه خواستند که بریم. من هم بدم نمی اومد. در هر حال کارها رو ردیف کردیم، رفتیم قمار خونه. پشت همین شیردرکوش اصفهان، یه خونه ای بود که به قمار خونه معروف بود. رئیسش هم یه لات گردن کلفتی بود. رفتیم. نرم نرم، یه خورده، یه خورده آقا موسی به سخن افتاد. ما هم این نبودیم که حالا خدمت شماییم. ما هم گوشه اش رو گاهی می گرفتیم. جنبه لاتی اش رو ما اداره می کردیم … بله از گوشه و کنار میدیدیم که کنار چشم این بندگان خدا، اشک میاد … آفا، توجه داشته باشید که در قمار خونه به کسی نگفتند قمار بر، به همه گفتند قمار باز. ما قمار بر نشنیدیم. این طفلکیها می اومدند همشون می باختند، همه. کسانی می بردند که حرفه ای بودند، اون هایی که همه چیزشون رو باخته بودند گوشه چشمشون اشک جمع می شد و پیدا بود، زمینه توبه دارند و توبه می کردند … [آیت الله مستجابی به شدت متاثر شده و به گریه می افتاد] [لحظه ای سکوت] … این برنامه روز اول [سفر امام موسی صدر به اصفهان]. روز بعد رفتیم شیره کش خونه. یک افتضاحی بود؛ اتاقهای کثیف، جل جل (زیر اندار)، زیر پا مثل این پتو های تیکه تیکه، یکی خوابیده، یکی دراز افتاده بود. افتضاحی بود. من خودم رو گرفتم و الا واقعا می زدم به گریه. پیدا بود همه اینها بدبختند. گرفتار شدند. ایشون هم نرم نرم به سخن افتاد و حرف زد. یه شکسته دلی که پیدا بود پیر میکده اس، اما پیدا بود قوی ست، یه چاقو آورد، گفت: آقا سر من رو ببر، تو حق داری سر من رو ببری. من هر چی داشتم و نداشتم، پای این گذاشتم، به فریاد من برس. دست من رو بگیر. خب بعضی از اینها رو هم ما سوق دادیم به بعضی ها که کمکشون کنند. یکی دو جای دیگه هم رفتیم که اون ها دیگه بدتر از همه جا بودند … بعد، رفتیم یه قهوه خونه در همین چهار باغ که یکی اونجا داشت نمایش می داد، جمعیت زیاد بود، یه درویشی هم تاریخ می گفت. شنیدنی بود. جمعیت برای شنیدنش جمع می شدند و یکی دو تا چایی می خوردند و برای قهوه خونه هم خوب بود. کاسبی پر رونقی داشت. بعد از اینکه کار درویش تمام شد و هر کسی یه چیزی بهش داد و نشست، آقا موسی بلند شد. چنان سخنرانی جالب و جامعی کرد که همه مبهوت بودند. این ها رو هیچ کس نمی دونه. چون فقط ما دو نفر رفتیم. اول خطاب به حاضران گفت: «بله، لازمه شما پس از کار، کمی استراحت کنید، ولی تا کی استراحت؟ صبح تا ظهر، ظهر تا عصر، شب تا نصف شب؟! نه، هر کسی بعد از کارهایی که می کنه خسته می شه، منزلش هم جای استراحت نداره، اینجا جای استراحت خوبیه. هم رفقاش رو میبینه، هم با هم حرف دل می زنند، هم تصمیم می گیرند، برای کارهای فردا! اما این باید اندازه داشته باشه. نباید موجب وقت تلف کردن بشه» … سخنرانیش خیلی جامع بود. اصلا دیگه رهاش نکردند، ریختند دور و برش … خلاصه، از اونجا رفتیم زورخونه. زورخونه تو خیابون شاه بود که حالا طالقانی بهش میگن. پهلوون عباس مدیر زورخونه بود. اونجا زورخونه مفصلی بود و خود صاحب زورخونه هم آدم خوبی بود. چون اون وقت که ما می خواستیم بریم، زورخونه ما در چهار سو علی قلی آقا بسته بود و وقتش نبود. زورخونه ما از نیمه شب بود تا نزدیکی های آفتاب که تمام می شد. اما اینجا سر ظهر و شب دایر بود، اونجا هم سخنرانی مبسوطی کرد. دل این بچه ورزشکارها رو تکون داد. تا این آخری ها اونهایی که بودند، صحبت آقا موسی بود … بعد رفتیم یتیم خونه. اونجا هم از بچه ها دلجویی کرد. خب، اون روز دیگه پول هم خدمتمون نبود، نه خدمت ما بود و نه خدمت آقا موسی [با خنده] ولی صحبت این حرکت آقا موسی در بازار پیچید و کار خودش رو کرد، یعنی یه عده ای جمع شدند و پولهایی تهیه کردند، بخصوص برای یتیم خونه … @shia12t
هدایت شده از کانال اهل ولاء
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 فضیلت و اعمال شب نيمۀ شعبان 🌷 این شب، شب بسيار مباركى است. از امام صادق عليه السّلام روایت شده است كه از امام محمّد باقر علیه السّلام فضيلت شب نيمۀ شعبان سؤال شد، فرمودند: 🌷 آن شب، بعد از شب قدر با فضيلت‌ترین شب‌های سال است. در این شب، خداوند به بندگانش فضل خود را عطا مى‌فرماید و به كرم خویش، آنان را مى‌آمرزد. در این شب، برای تقرّب به خداوند سعى و كوشش نمایيد! زیرا این شب، شبى است که خداوند به ذات مقدّس خود قسم یاد کرده است كه نيازمندی را دست خالى برنگرداند، مادامى كه معصيت و گناهى را نخواهد و شبى است كه خدای متعال آن را برای ما اهل‌البيت (عليهم السّلام) قرار داد، آن‌گونه که شب قدر را برای پیامبر ما قرار داد. پس در دعا و ثنای الهی در این شب کوشش کنید. 🌷 از جمله برکات این شب این است كه ولادت باسعادت منجى عالم بشریّت، مهدی موعود، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف در سحر این شب در سال ۲۵۵ هجری قمری در «سرِّ من رای» واقع شد و بر شرافت این شب افزود .... 🎤 استاد مهدی طیّب 🔗 لینک فایل در سایت آپارات: aparat.com/v/TZFrB @ahlevela_channel
هدایت شده از کانال اهل ولاء
✔️ نه انتظار ما طوری است که آنها پهلوی ما بیایند و نه حرکت ما جوری است که ما به آن طرف برویم و آنها را ببینم. اگر به راستی منتظری، چرا لاغر و خانه‎نشین نشده‎ای؟ 🔻عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی🔻 🔸نه انتظار ما طوری است که آنها پهلوی ما بیایند و نه حرکت ما جوری است که ما به آن طرف برویم و آنها را ببینم. اگر به راستی منتظری، چرا لاغر و خانه‎نشین نشده‎ای؟ به محض اینکه حقیقتاً منتظر بشوی، او رسیده است. آیا خوب است آدم این‌‎قدر بی‌‎رگ باشد؟ دوستت یک ساعت دیر از سفر بیاید، این همه تقلاّ می‎کنی. اگر انتظار داری، آثارش کو؟ اگر انتظار داری، باید غم دنیا برود. حتّی اگر خود امام هم دیر آمد، با او دعوا نکنی و هی نگویی عَجِّل. البته طلب تعجیل ظهور برای افراد مبتدی خوب است، ولی بالاتر از آن هم هست و آن وقتی است که از تقلاّی خودت مأیوس شدی و در خانه‎ات نشستی و چشم و گوش به در ماندی. از آن بالاتر وقتی است که منتظرِ در هم نیستی و از آن هم مأیوس شدی. چنین فردی خود حضرت ولیِّ عصر عجّل‌الله‌‌تعالی‌‌فرجه پهلویش نشسته‎اند و همه‎ی ملائکه نگاهش می‎کنند. کسی که می‎تواند خدمت حضرت برسد، ولی معرفت حضرت چنان همه‎ی وجودش را پر کرده است که می‎تواند طاقت بیاورد و خدمت ایشان نرود، چنین کسی به حضرت علیه السّلام راه دارد. او می‎بیند که دلش تا دیروز غنچه بود، در خودش فرو رفته و بسته و گریان، ولی امروز باز و شکفته شده و عطر آن همه‎ی وجودش را گرفته است. از اینجا می‎فهمد که آقا تشریف آورده‎اند. 🔺مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب🔺 @ahlevela_channel
▪️سالروز شهادت مظلومانه ، رهبر شیعیان مصر و شهید برائت ، شیخ حسن شحاته ، تسلیت باد. خاطر نشان میسازد ، شهید حسن شحاته در نیمه شعبان سال 1392 شمسی ، به جرم محبت اهل بیت علیهم السلام ، در اقدامی وحشیانه و تروریستی در مراسم نیمه شعبان توسط سه هزار نفر از تکفیری ها به شکلی فجیع به شهادت رسید و پس از ان با حمایت حاکمیت مصر ، به پیکر مطهر ایشان توسط این افراد بی احترامی شد. 🎦غربت شیعه؛ مستند شهید شیخ حسن شحاته www.aparat.com/v/mWf9J هشدار: این مستند دارای تصاویر خشونت آمیز و ضد بشری است. @shia12t