eitaa logo
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
11.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
73 فایل
جهت همکاری در معرفی اساتید و برای معرفی کردن اساتید اخلاق و عرفان و ادرس و مکان جلساتشان ، جهت معرفی در کانال، میتوانید به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 نام‌دار بی‌نشان 👤 حاج اقای ترابی : دایی رضا بسطامی ، خوش‌نام است و گمنام. بی‌زار از شهرت و فراری از نام‌دار شدن. می‌گفت: "در مجلس ترحیم مادرم وقتی واعظ بر فراز منبر نشست، پنج هزار صلوات نذر کردم که مبادا روی منبر اسمی از من به زبان بیاورد". به‌خاطر محبوبیت زیادی که بین طلبه‌های جوان داشته و دارد، گاهی حضور در برخی مکان‌های عمومی برایش سخت می‌شد. به همین‌خاطر حتی برای نماز جماعت، جایی را انتخاب می‌کرد که کمتر مورد توجه دوستان و آشنایان باشد. آن شب فراموش‌ناشدنی در ماه شعبان مثل خیلی وقت‌های دیگری که خدمت‌شان می‌رسیدم، از گرفتاری شهرت و نامداری برایم گفتند و اینکه مبادا فکر نامی شدن به ذهنت خطور کند. بعد هم اضافه کردند: "نه فقط بیزار از شهرت و بدبین به نام‌دار شدن باشی که این سرمشق انسان‌های مبتدی و سالکان تازه‌کار است، بلکه باید عاشق گمنامی بود و بی‌نام و نشان بودن را مطلوب همیشگی و همه‌جایی خودت بدانی"‌. -درست مثل خودش که براستی اینچنین بوده و هست...- و یکباره کلامش را قطع کرد، چشمانش را بست، سرش را به‌زیر انداخت و بعد از چند ثانیه‌ این جمله از مناجات شعبانیه را با همان آهنگ دلنشین و صدای سوزناکی که از حنجره‌ی گرفته‌ی یک جانباز شیمایی برمی‌خاست، برایم خواند؛ آنقدر دلنشین که هیچ‌وقت حرارت آن نغمه جانسوز را فراموش نمی‌کنم: "الهی مَن تَعَرَّفَ بِکَ غَیرُ مَجهُول؛ خدای من! آن کسی که به تو شناخته شد، ناشناخته نیست". پی نوشت عکس :نماز جماعت رزمندگان میغانی و شاهرودی به امامت دایی رضا بسطامی @shia12t
دیداری شیرین با دایی رضا بسطامی... @shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
دیداری شیرین با دایی رضا بسطامی... @shia12t
🔸پرسش، خاستگاه پژوهش 🔹به بهانه ۲۵ آذرماه، روز پژوهش 👤 حاج اقای ترابی : از اولین روزهای حضور در حوزه علمیه قم، استاد عزیز و گرانقدری داشتیم معروف به دایی رضا -خداوند سایه‌اش را مستدام دارد-. روش شاگردپروری ایشان چنین بود که در هر دیدار و گفتگویی، کلامش را با طرح یک یا چند سوال آغاز می‌کرد و با اصرار فراوان از ما می‌خواست تا همان اول جلسه، سوال‌هایمان را بپرسیم؛ سوالاتی فقهی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و ... که برای زندگی مادی و معنوی‌مان سودمند باشد. ایشان هم در ادامه، همان پرسش‌ها را محور حرف‌هایشان قرار می‌داد. به همین خاطر هربار قبل از رسیدن به حضور ایشان، یکی از دغدغه‌های من و دوستانم، طراحی و جمع‌بندی سوال‌هایی بود که گاه و بی‌گاه به ذهن ما خطور می‌کرد، چراکه محبوب‌ترین دوستان در نزد استاد، کسی بود که با سوالات بیشتر و بهتری آمده باشد. حتی یکی از دوستان، دفترچه‌ای را برای نوشتن سوال‌هایشان اختصاص داده بود و امکان نداشت از کنار پرسشی که به ذهنش می‌رسید، بی توجه بگذرد. استاد در نظر داشت با این روش و همچنین با توجه به پاسخ‌های ارائه شده و چه بسا معرفی برخی از منابع مطالعاتی و شخصیت‌های علمی و ارجاع ما به آن‌ها در برخی موضوعات، شیوه گفتن و شنیدن، آداب پاسخ گویی و به طور کلی فرآیند پژوهش و تحقیق را بیاموزد تا نه فقط در مسائل علمی، بلکه در سایر ابعاد زندگی هم پژوهش‌محور باشیم، چراکه تنها در این صورت، انسان می‌تواند از زندگانی صحیح و معقولی برخوردار شود و بی تردید، پشتوانه این روحیه، بهره‌مندی از امتیاز مهم پرسش‌گری و مطالبه‌جویی است. به دیگر سخن، اگر در هر مسئله از مسائل علمی و رفتاری، روحیه تقلید و تبعیت بدون‌ پشتوانه تحقیق و پژوهش و فاقد سئوال و پرسش حاکم باشد، جز به نتیجه‌ای ناتمام و غیر پویا دست نخواهیم یافت. الغرض، نامگذاری یک روز و یک هفته به نام پژوهش، تلنگری به‌جا و تذکری شایسته برای یکایک مت است تا در بخش‌های گوناگون زندگی، قانون مهم پرسش محوری و پژوهش مداری را سرلوحه کردار و تصمیمات خود قرار دهیم و در مقابل، از گفتار غیر محققانه و رفتار غیر پرسش‌گرانه اجتناب کنیم؛ فرهنگ مهمی که لازم است کودکان و نوجوانان را هم با آن آشنا کرد تا هرگز چراغ چرایی و سَبک پرسشگری را فراموش نکنند و تعصب و تبعیت کورکورانه را ملاک تصمیم گیری‌ها و انتخاب‌هایشان قرار ندهند و بدانند که چراغ خاموش نشدنی، همانا چراغ چرایی است که همیشه و هرکجا باید پرفروغ و روشن باشد. @shia12t
📚«دایی رضا» این کتاب شامل خاطرات حجت الاسلام رضا بسطامی است که به کوشش محمدمهدی عبدالله‌زاده و به سفارش اداره کل حفط آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان سمنان در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات صریر به چاپ رسیده است. 📌برای خرید نسخه پی دی اف این کتاب میتوانید به لینک های زیر مراجعه فرمایید : taaghche.com/book/77256/%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D8%A7 ketabchin.com/%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D8%A7/book/61096063 @shia12t
👤دائی رضا می‌گفت : خدا می‌گه " فِرّوُا إلَی الله"[1] فرار کنید به سمتِ خدا! بگریزید! در مقابلِ گناه سینه سپر نکنید! که من پهلوانم؛ من چطورم و چنانم! در مقابلِ گناه "فِرّوا" ... بعد هم فرمودند: "أعوذ بالله من الشیطان الرجیم" یعنی همین! پناه می‌برم به خدا از شرِّ شیطانِ رانده شده. در هنگامه‌ای که گناه هجوم می‌کند فرار کن به سمتِ یک پناهگاهِ أمن. به دژِ مستحکمِ خدا. ... وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ، وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ، إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ، قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا * سوره طلاق –بخشی از آیه‌‌ی 2 و تمامِ آیه‌ی 3 / هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می‌کند، خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، و برای هر چیزی قدر و منزلت و اندازه‌ای قرار داده است. فرار کن به سمتِ نجات به خاطرِ روزی که: یَومَ یَفِرُّ المَرءُ مِن أخِیهِ * وَ اُمِّهِ وَ أبِیهِ * وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ *[2] است. این فرارها را ذخیره کن برای آن روزی که باید ذخیره‌ای داشته باشیم. [1] فَفِرُّوا إلَی اللهِ أنِّی لَکُم مِنهُ نذیرٌ مُبِینٌ / الذاریات- 50 [2] سوره‌ی مبارکه‌ی عبس – آیاتِ 34، 35، 36 tamaddonekhaki.ir برگرفته شده از @shia12t
تصویری از دایی رضا بسطامی در حرم مطهر حضرت معصومه س در حاشیه مراسم تشییع عارف فرزانه مرحوم حاج اقای یعقوبی قائنی @shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
تصویری از دایی رضا بسطامی در حرم مطهر حضرت معصومه س در حاشیه مراسم تشییع عارف فرزانه مرحوم حاج اقای
🔹تسبیح اسرار آمیز دایی رضا بسطامی 👤 حجت الاسلام صدری : 🔻 دایی رضا به این مضمون گفت: "تسبیحم پاره شد! احتمالا سفره‌ی جهاد و شهادت داره جمع می‌شه". طولی نکشید که جنگ تموم شد. رزمنده‌ها به این تسبیح اعتقاد داشتن. تقریبا همه‌ی اونایی که با تسبیح دایی ذکر گفته بودن، شهید شدن!! ✍️ سال چهارم طلبگی بود که رد دایی رضا رو از یکی از محله‌های قدیمی قم گرفتم. اون موقع کم سن تر بودم . قدم‌زنان به خونه‌ی کلنگی‌ای رسیدم که ابتدای کوچه بود. 🏠 درِ خونه رو که باز کرد دایی، خیلی گرم به آغوش کشید منو؛ انگار نه انگار که این اولین ملاقاتمونه! وقتی فهمید سیدم و اسمم "محمد مهدیه" دیگه نام‌خانودگی‌مو جدی نگرفت و خیلی شیرین "سید مهدی" صدام می‌زد. 🗣 می‌گفت: سید مهدی جان! همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند به جایی رسیده اند. خیلی شعر می‌خوند دائی رضا. من نه قریحه‌ی شعری دارم و نه حافظه‌ی قوی؛ خیلی یادم نمی‌یاد شعرای قشنگشو. توی دلم می‌گفتم دایی چن تا دیوان شعر رو قورت داده؟! رزمنده‌ها دایی رضا رو بیشتر به شعرهایی می‌شناسن که شبْ هنگام، زمزمه می‌کرد و بچه‌ها یکی یکی آماده‌ی تهجد و شب‌زنده‌داری می‌شدن. اما وقتی از دایی در مورد جبهه می‌پرسی، متواضعانه می‌گه: "ما به یاد نداریم شب عملیات چطور بوده، ما تماشاگر بودیم". 📿 اصلی‌ترین هدفم از دیدار با دایی رضا، "تسبیح" بود؛ دایی همونطور که چهار زانو نشسته بود، دونه‌های آبی رنگ تسبیح رو خیلی آروم با انگشت شصتش هل می‌داد؛ متقابلا چشمای من هم با اون دونه‌ها چپ و راست می‌رفتن. ابوالفضل کنارم نشسته بود و مرتب چشم و ابرو می نداخت! یعنی حواست به دایی باشه، نه تسبیح!! 👀 چند باری که نگاه‌های معنادار ابوالفضل تکرار شد، دل به دریا زدم و مصمم شدم که بحث تسبیح رو پیش بکشم؛ اما باز هم نشد؛ انگار شعرهای دایی تمومی نداشت. با لهجه‌ی شیرین شاهرودی میگفت باید درس بخونی‌ها. بعد دوباره شروع کرد به خوندن شعر... . ⏰ هر چی زمان می‌گذشت، اضطرابم بیشتر می‌شد. دایی، جانباز بود و شیمیائی؛ بخاطر همین خیلی نباید مزاحمش می‌شدیم. نمی‌دونم چی شد که یه دفعه دایی تسبیحش‌رو گرفت طرفم. گفت: مال تو باشه. چشام گِرد شد!! ☝️در کمال ناباوری سرمو بلند کردم، به محاسن سپید دایی خیره شدم؛ و بعد چشماش. چقدر زیر عمامه‌ی سفید، نورانی شده بود چهره‌ی دایی! گویا از ابتدای دیدار، به این نکته دقت نداشتم. ➕این‌چهره، بعد از سپری شدن این همه سال، هنوز توی ذهنم مونده. بعدِ اون دیگه هیچ‌وقت دائی رو ندیدم. تسبیح هم بعد از چند روز ناپدید شد!! شخص دیگری تعریف می کرد : بنده هم از دایی رضا تسبیحی گرفتم که اون تسبیح چیزی رو به من نشان داد که شاید کم تر کسی دیده بود اما من ان تسبیح را در حرم حضرت معصومه س گم کردم...جالب است من اون اتفاق همون روزی که تسبیح رو از دایی گرفتم اتفاق افتاد و همان روز هم گم شد... @shia12t
🔹روستای میغان ، پر شهیدترین روستای ایران👇👇👇 @shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
🔹روستای میغان ، پر شهیدترین روستای ایران👇👇👇 @shia12t
🔹روستای میغان ، پر شهیدترین روستای ایران... شاید کمتر کسی نام و نشانی از «میغان» شنیده باشد و یا شناختی در مورد آن داشته باشد. روستای میغان که دومین روستای پر شهید کشور بود اکنون مدتی است که طبق اعلام بنیاد شهید بعد از شهر نامیده شدن روستای فردو به پرشهیدترین روستای کشور با توجه به تراکم جمعیت تبدیل شده است. روستای میغان بزرگ‌ترین روستای بخش بسطام دهستان خرقان است که درسرشماری سال ۱۳۹۵ بزرگ‌ ترین روستای استان سمنان هم نامگذاری شده است. این روستا در شهرستان شاهرود قرار گرفته است و از زمان انقلاب تا کنون ۹۷ شهید داشته است... تقریبا می‌توان گفت در این روستا خانواده‌ای نیست که با هیچ شهیدی نسبت نداشته باشد. هر خانواده یک نفر را در فامیل خود دارد که به شهادت رسیده است... 🔻تعداد بالای شهدا این روستا ریشه در باور و اعتقاد مردم روستا و تدین و علاقه به اهل بیت (ع) در بین مردم این روستا دارد؛ البته نباید از تأثیر روحانی با تقوا و زاهدی همچون شیخ رضا بسطامی (معروف به دایی رضا) در روشنگری مردم این روستا غافل شد. ایشان در طی این سال ها ، فعالیت های گسترده و قابل قبولی در این روستا داشته اند... @shia12t
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹تازه فهمیدم مشکل اسلام از کجاست 🎙کربلایی سید احمد نجفی @shia12t
هدایت شده از حدیث آرزومندی
عیادت و عید دیدنی از آیت الله سید عبدالصاحب طباطبایی تبریزی نوه دختری عارف الهی مرحوم آیت الله حاج سید علی آقا قاضی ره @Menhajalsalehin