eitaa logo
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
1.8هزار دنبال‌کننده
496 عکس
88 ویدیو
42 فایل
برای معرفی عرفا و اولیا الهی گمنام ، میتوانید ، به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک ، یا غریب سامرا 🏴شهادت جانسوز امام حسن عسکری علیه السلام ، بر تمامی شیعیان جهان ، تسلیت باد. @shia5t
معرفی مرحوم آیت‌ﷲ شیخ محمدباقر محسنی ملایری ، شهر : قسمت اول : 🔻عبد صالح خدا مرحوم آیت الله محسنی ملایری از اولیا الهی معاصر بودند؛ ایشان از مراودین عارف کامل آیت الله سید علی قاضی و از شاگردان آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی و وصی آیت الله آخوند ملا علی همدانی بوده اند. 🔻ایشان استخاره های بسیار عجیبی داشتند و در دوره مرجعیت آیت‌ﷲ بروجردی در قم، شهرت استخاره‌های آیت‌ﷲ شیخ محمدباقر محسنی ملایری عالم‌گیر شده بود... 🔹استخاره های معروف ایت الله محسنی ملایری آیت‌الله محسنی از صاحبان استخاره‌های مشهور است؛ عالمی که در این راه دُکّان نگشود؛ بلکه همگان را به توکّل به درگاه احدیّت و توسل به حضرات معصومین(ع) تشویق می‌کرد و استخاره را در صورت نیاز مُبرم انجام می‌داد. او یکی از کسانی است که با تقیّد به صفت "ادب"، دانش استخاره‌های معجزه گونه به وی اعطا شد که خود حکایت جالبی دارد. ♦️ راز استخاره های ناب آیت الله حسین کریمی قمی مدیر گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه قم ، در کتاب خویش " آئینه ی اسرار" خاطره ای را چنین نقل کرده اند: « یکی از علمایی که محضر او را درک کردم مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد باقر محسنی ملایری بود که چند سال قبل در قم وفات یافت. او از اصحاب مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی) بود و از ایشان قضایای متعدد در خاطر داشت. آن مرحوم(محسنی ملایری) در استخاره با قرآن در عصر خود بی نظیر بود و مردم حتی از آمریکا و اروپا به وسیله تلفن یا نامه از ایشان استخاره می خواستند. این امتیاز برای ایشان در اثر ادبی بود که درباره مرقد مطهر حضرت رضا(علیه السلام) اِعمال کرده بود. جریان را در شبی از شب های ماه مبارک رمضان که به دیدار ایشان رفته بودم چنین شرح داد: حدود دو سال در مدرسه ی بالا سر مشهد مقدس ــ این مدرسه تخریب و جزء یکی از رواق های حرم رضوی شده است ـ حجره ای داشتم مشرف به بالا سر قبر مطهر و معروف بود که حاج ملا هادی سبزواری سال ها در آن سکونت داشته است. در مدتی که اقامت داشتم به احترام قبر مطهر پایم را دراز نمی کردم، خوابم به صورت نشسته بود. بعد از دو سال که طبق معمول سحرها به حرم می رفتم از طرف پشت سر قبر مطهر وارد حرم شدم، مکاشفه ای رخ داد. مشاهد کردم که وجود مقدس امام علیه السلام به استقبالم آمدند، آن حضرت یک بشقاب خوراکی شبیه نقل های برنجی شکل در دست داشتند به من تعارف کردند، مقداری برداشتم و خوردم از آن تاریخ علم استخاره به من داده شد. ایشان فرمود: این قسمت مکاشفه را برای کسی جز شما( آیت الله کریمی قمی) نگفته ام.[آئینه اسرار ص 101 ـ 102]117 آیت الله محمدباقر محسنی ملایری در اواخر عمر چنان استخاره‌های مشهوری داشت که حتی برخی از مسلمانان ساکن در کشورهای اروپایی و آمریکایی هم برای استخاره با وی تماس می‌گرفتند و درخواست استخاره داشتند؛ درخواست‌های انبوهی که البته سبب نشد تا وی از زی طلبگی و ساده زیستی خارج شود و خدای ناکرده به فکر راه انداختن دُکان باشد. و البته این سیره وی و بسیاری از بزرگان دینی ماست که در مواجهه با تقاضای استخاره از سوی برخی از مؤمنین، آنان را به تفکر و تعقل تشویق می‌کردند و تنها در صورتی تقاضای استخاره را می‌پذیرفتند که متوجه می‌شدند فرد متقاضی استخاره، واقعا در انتخاب راه برتر، دُچار تردید است و راه چاره دیگری ندارد. @shia12t
معرفی مرحوم آیت‌ﷲ شیخ محمدباقر محسنی ملایری ، شهر : قسمت دوم : آیت الله سید عباس حسینی کاشانی درباره یکی از استخاره های شگفت ایشان چنین نقل نموده است: روزی ایشان به منزل ما آمده و استخاره می خواستند. آیت الله محسنی برای او استخاره کرد من نزدیک آیت الله محسنی نشسته بودم یک آیه آمد ایشان به حاج افشار فرمودند: گویا شما می خواهید برای پسرتان دختری را عقد کنید؟ گفت: بلی، همینطور است. بعد فرمودند: مثل این که مقداری از کارها و حرفهایش هم زده شده؟ گفت: بلی. ایشان تاملی کرد و فرمود: به هر حال دختر خوبی است واگر تا فردا ظهر این کار را انجام ندهید، رقیبی دارید که از شما پیشی می گیرد و شما ضرر می کنید. حاج افشار این مطلب را نیز کاملاً تایید کرد و گفت: اتفاقا رقیب را هم می شناسیم و درست همانطور است که می فرمایید. آیت الله سید عباس حسینی کاشانی چنین ادامه می دهد: به هر حال این کار ( مراسم عقد و عروسی پسر حاج افشار) انجام شد. هفت، هشت ماه از این حکایت گذشت، یک روزی من آیت الله ملایری و اخوان مرعشی را به منزل دعوت کرده بودم. هنگام ظهر بود چون غذا خوردیم، میهمانان خوابیدند، وقتی آقای محسنی ملایری بیدار شدند، شخصی در زد و گفت: استخاره ای می خواهم من به آقای محسنی ملایری گفتم: شما استخاره کنید. ایشان نیز استخاره کردند و من توجه کردم، دیدم همان آیه ای که برای استخاره حاج افشار آمده بود برای این شخص نیز آمد. ایشان رو کردند به آن شخص و فرمودند: اگر این کار را انجام دهید در چاهی خواهید افتاد که خلاصی از آن برای شما امکان ندارد و ممکن است به مرگ شما بیانجامد. آن شخص بسیار تعجب نموده، تشکر کرد و رفت. بعدها ما فهمیدیم که آن شخص طلافروش بوده و می خواسته چند کیلو طلا را به طور قاچاق از کشور خارج کند. من نیز از این استخاره تعجب کردم و به ایشان عرض کردم: آقا! من می خواهم یک سؤالی از شما بپرسم. فرمودند: خودم می دانم چه می خواهی بپرسی. گفتم: آقا! من نفهمیدم که حکایت ایندو استخاره چه شد و مطلب را برایشان توضیح دادم. ایشان فرمودند: من یک مطلبی را می خواهم به شما بگویم. اگر قول دهید که تا من زنده هستم آن را به هیچ کس نگویید، برایتان بگویم. گفتم: قول می دهم. فرمود: واقعیتش این است که من وقتی قرآن را باز می کنم از قرآن چیزی نمی فهمم. اما یکی در گوشم می گوید که این طور بگو، یک صدایی در گوشم هست که به من می گوید که چه چیزی بگویم. من هم همان چیز را به شخصی که استخاره خواسته، می گویم.** ر. ک: ناگفته های عارفان/ 196 194. 📝گوشه ای از زندگینامه ایشان آیت الله محمدباقر محسنی ملایری متولد سال 1324 هجری قمری در نجف است. او تحصیلات مقدماتی را نزد پدرش در نجف به پایان بُرد و سپس به ایران آمد و در جوار آستان قدس رضوی سکونت یافت. آنگونه که نقل است آیت الله محسنی ملایری از 14 نفر از مراجع تقلید آن روزگار در ایران و عراق، اجازه اجتهاد داشته است. احداث حوزه علمیه باقریه و تأسیس چند مسجد و حسینیه و مدرسه و کتابخانه، تنها بخشی از خدمات این عالم ربانی است که بسیاری از آنها در منطقه ملایر و اطراف آن اتفاق افتاده است. وی همچنین موفق شد تا برخی موقوفات متروک را احیا کند تا استفاده از این موقوفات باز هم برای عموم مردم ممکن و میسّر شود. از این فقیه عالی‌مقام، تقریرات درس برخی از استادانش و همچنین چند کتاب و رساله و از جمله رساله "تطبیق الأدیان" به یادگار مانده است. 🍂وفات این استاد بزرگوار در آخرین روزهای دهه دوم ماه جمادی الاول سال 1416 هجری قمری و در سن 92 سالگی به رحمت حق پیوست و در جوار آستان مقدس فاطمی (س) در قم در خاک آرام گرفت. منابع : 📚هزار و یک حکایت قرآنی ، نویسنده محمد حسین محمدی خبرگزاری رسا @shia12t
مرحوم آیت‌ﷲ شیخ محمدباقر محسنی ملایری @shia12t
معرفی شیخ احمد حجتی میانجی ، استان شهر : قسمت اول : ♦️جويبار فضيلت عبد صالح خدا مرحوم آيت الله شيخ احمد حجتى در 1297ه.ش در شهر میانه چشم به جهان گشود. ایشان از اولیا الهی در شهر میانه بودند و در زمره مجتهدان و فاضلانى است كه عمر بابركت خويش را در راه كسب دانش فقه و تدريس علوم دينى صرف كرد و همزمان با تلاش هاى فكرى، ضمن دورى از جنجال هاى تبليغاتى، به تهذيب نفس و اعراض از تعلقات دنيوى پرداخت و به موفقيت هاى معنوى و عرفانى رسيد. در خانواده اى اهل علم و اجتهاد پرورش يافت و بر اثر مراقبت هاى خاص اخلاقى و تقيد به مسايل شرعى، نور معرفت را به قلب خويش تابانيد و از طريق موعظه و نصيحت و توصيه هاى عرفانى، علاقمندان و مشتاقان را به حقايق قرآنى و روايى متوجه ساخت. او تقرب به خداوند و رسيدن به ساحل رستگارى را در اجتناب از معاصى، اداى فرايض در اول وقت، پرهيز از مكروهات، روى آوردن به مستحبات و نوافل، تلاوت قرآن و مداومت به دعا و توسل مى دانست و با الهام از حقايق مسلم قرآنى و نكات ژرف روايى عقيده داشت كه: «انسان در صورتى به حق واصل مى شود و در طريق صراط مستقيم قدم مى نهد كه انگيزه هاى خود را از آن چه غيرخداست، پاكسازى كند، اغيار را از خانه دل بيرون براند، همه چيز را براى خداوند و كسب رضاى او بخواهد، با دوستان و دشمنان بر حسب معيارهاى الهى برخورد كند و جاذبه و دافعه اش مبتنى بر موازين شرعى و اسلامى باشد». وى كه مدام به مجاهده با نفس و پرهيز از تمايلات دنيايى مشغول بود و خود را به فضايلى آراسته ساخته بود. آرزوى قرب به خداوند، بدون اعمال صالح و رفتار پسنديده و احسان و نيكوكارى، را خواسته اى دور از منطق مى دانست. براى رسيدن به كمالات روحانى، گوشه نشينى و عزلت و قهر با جامعه را روا نمى ديد. تنها هنگامى افراد را به پرهيز از مصاحبت با مردمان توصيه مى كرد كه اين روند سد راه خودسازى و تهذيب شود و غبار گناه را بر آيينه دل بنشاند. آيت الله حجتى تأكيد مى كرد زيارت اولياى الهى مستحب است، ولى اطاعت از فرامين پروردگار و رسولان و جانشينان آنان امر واجبى است و انسان بايد نخست وظايف واجب خود را به شيوه اى مطلوب به جاى آورد و سپس به امورات ديگر مبادرت ورزيد، تا از مقربين درگاه حق گردد و به طور معنوى و حقيقى با اولياى الهى انس يابد زيرا قرار گرفتن در «كاروان ابرار» از اين طريق به دست خواهد آمد. آشنايى با زندگى و تفكرات اين فقيه عارف براى مشتاقان فضيلت سودمند خواهد بود. 🔹تلنگر شیخ احمد میانجی ، در قم به مدرسه دارالشفا رفت و برخى دروس حوزوى را در خدمت ميرزا سعيد اشراقى آموخت. اما به دليل تنگناهاى مالى و برخى مشكلات ديگر مدتى فراگيرى دانش دينى را رها كرد و به خدمت سربازى رفت و پس از اتمام اين دوره، در وطن به كار سنگ تراشى مشغول شد. بيست و سه بهار را پشت سر نهاده بود كه رويدادى او را بار ديگر مشتاق تحصيل كرد. گويا رفته بود تا براى منزل نفت تهيه كند كه مى بيند جمعيت زيادى با احترام و عزت خاصى جنازه اى را تشييع مى كنند. مى پرسد: «شخص متوفى كيست؟» يكى از مشايعين پاسخ مى دهد: «ملا قنبر، پدر آقا ميرزا صالح كه مرد عالم و باسوادى بود، به سراى ديگر شتافت.» او هفته ديگر هم نظاره گر تشييع جنازه اى مى شود اما اين بار تعداد آنانى كه دنبال جنازه بودند، بسيار اندك به نظر مى رسد و از آن شكوه و جلال قبلى چيزى نمى ديد، مى پرسد: «تازه گذشته كيست؟» پاسخ مى دهند: «مرد ثروتمندى است كه چندين آبادى دارد و اكنون از آن همه دارائى، كفنى با خود برده است». ميرزا احمد خود مى گويد: «به خانه آمدم و در فكر فرورفتم. با خود نجوا كردم كه: احمد! اگر درس بخوانى، ملاقنبر مى شوی، در غير اين صورت هر چه از اموال دنيا جمع آورى كنى، ديگر نمى توانى بالاتر از اين مرد ثروتمند بشوى، پس روى آوردن به درس و مدرسه بهتر است. تصميم گرفتم تحصيلات خود را ادامه دهم؛ البته اين امور را خداوند با لطف خود ترتيب مى دهد. گفتم: هر چند كُند پيش بروم، اقلاً براى مردم مى توانم روضه اى بخوانم و مشتاقان را نصيحت كنم. لباس عادى را به كنارى نهادم و به خياط سفارش دادم دو دست لباس ويژه يك طلبه برايم تهيه كند. نخست نزد اخوى مشغول تحصيل شدم و بعد به زنجان رفتم و در حوزه علميه اين شهر به تحصيل پرداختم. حوزه زنجان چندان جاذبه اى نداشت. @azerbaijantabriz12
معرفی شیخ احمد حجتی میانجی ، استان شهر : قسمت دوم : 🔹معرفی استاد توسط امام علی ع 🔻يك شب در رؤيايى راستين مشاهده كردم حضرت امام على علیه السلام دوزانو نشسته است. سلام عرض كردم و روبرويشان نشستم. در آن حال به سيدى خطاب فرمودند كه: «به ايشان درس بگوييد.» من آن عالم را تا آن زمان نديده بودم، تا آن كه به قم مهاجرت كردم و روزى اطلاع دادند كه پسر حضرت آيت الله حجت كوه كمرى مى خواهد به نجف عزيمت كند. طلبه ها به منزلش رفتند. من هم رفتم. گفتند: حضرت آيت الله بروجردى هم تشريف مى آورند. همين طور هم شد و ايشان كنار آيت الله حجت نشستند. ناگهان با مشاهده آن مرحوم رؤياى مورد اشاره در ذهنم تداعى شد و ديدم ايشان همان سيدى است كه در خواب، حضرت على علیه السلام سفارش مرا به او فرمود و جاى شگفت اين جاست كه حضرت آيت الله بروجردى مدام مرا مى نگريست و گويا مى خواست با ديدن من واقعه اى را در ذهن خود مرور كند. احساس كردم آن بزرگوار هم شبيه اين رؤيا ديده است و مرا به ايشان معرفى كرده اند. چون به درس ايشان آمدم، عنايت زايدالوصفى به من كرد و در برخى امور با اين جناب مشاوره مى كرد. حدود هشت يا نه سال درس خارج را نزد آيت الله بروجردى آموختم. سپس با اصرار دوستان به ميانه رفتم. روزى كه قصد مسافرت داشتم، ايشان نمى گذاشتند و اصرار داشتند در قم بمانم، حتى فرمودند: هر امكاناتى كه بخواهى، برايت فراهم مى كنم، اقامت در اين ديار برايتان مفيدتر است. و خطاب به اطرافيان فرمود: من از ايشان (آيت الله حجتى) اميد اجتهاد دارم. 🔹افاضات معنوى 🔻شیخ احمد حجتی با تبعيت از تعاليم آسمانى اسلام، رياضت نفس، اعراض از معاصى و تمسك به ساحت مقدس اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام، نور معنويت را به اندرون خويش تابانيد و به مراتب عالى عرفان و سير و سلوك رسيد؛ تا جايى كه از اين روزنه نورانى كه با عبادات و تهجد پديد آورده بود، جايگاه خود را در بهشت مشاهده مى كرد. 🔹ديده ملكوتى 🍃حجة الاسلام والمسلمين سلامتى مى گويد: «با اتفاق آيت الله حجتى در اروميه - منزل يكى از دوستان - بوديم. شخصى وارد شد و از ايشان خواست او را نصيحت كند. شيخ خطاب به وى گفت: برو نماز خود را در اول وقت به جاى آور. بعد مشخص شد آن فرد نمازش را نخوانده بود!». 🍂يكى ديگر از شاگردانش نقل مى كند: «نماز صبح را حوالى طلوع آفتاب خواندم؛ وقتى خدمت آيت الله حجتى مشرف شدم، گفت: لب طلايى نماز مى خوانى؟! اول متوجه نشدم، ولى بعد فهميدم ايشان با حالات باطنى مرا در حال نماز ديده است». 🍁ارتحال ملكوتى سرانجام اين فقيه و مجتهد وارسته كه از اولياى الهى بود، در اواخر اسفند ماه سال 1376 ه.ش به سراى باقى شتافت و اهل ملكوت پذيراى روح پاكش شدند. پيكرش پس از مراسم تغسيل و تكفين و نماز ميت به توسط حضرت آيت الله بهجت، تشييعى باشكوه شد و آنگاه در قبرستان نو در قم - حوالى مرقد كربلايى كاظم - به خاك سپرده شد. منبع : wiki.ahlolbait.com 📚معرفی کتاب در مورد ایشان : برای اشنایی بیشتر با ایشان میتوانید به کتاب "حدیث عشق و عرفان: زندگینامه و اندیشه عرفانی عارف و زاهد آیه‌الله حاج شیخ احمد حجتی میانجی" مراجعه فرمایید. @azerbaijantabriz12
📚حدیث عشق و عرفان: زندگینامه و اندیشه عرفانی عارف و زاهد آیه‌الله حاج شیخ احمد حجتی میانجی مؤلف: محمدامین حجتی ناشر: شاکر @kotob113
معرفی حاج نقی ولدی ، شهر : 🔻عبد صالح خدا حاج نقی ولدی ، از پیرغلامان با اخلاص و دلسوختگان آستان حسینی بودند. 🔻ایشان از اولیا الهی گمنام و از دوستان ، مرحوم حاج آقا فخر ، حاج اقای پاچناری ، کربلایی احمد تهرانی و حاج اقای احدی بودند... در گریه بر سید الشهدا بسیار عجیب بودند ؛بعد از مرحوم حاج هادی ابهری ، روزگار بکائی مانند مرحوم حاج اقا ولدی به خود ندیده... 💬خاطره ای از مرحوم حاج اقای ولدی : عدّه ای مردم از هیأت های قدیمی تهران خدمت حاج آقا ولدی آمدند. حاج آقا بعد از مدتی گفتگو و پذیرایی از ایشان خطاب به مداحی که با آنها بود فرمودند: برایمان روضه بخوان.مداح شروع به روضه خوانی نمود. در حین روضه، حاج آقا ولدی چنان ضجّه و ناله ای زدند که همگی بر حال ایشان نگران شدیم و مداح از ادامه ی روضه خوانی منصرف گشت.اما این مرد بزرگ همچنان گریه و ناله میکرد. سپس با صدای رسا و حزین فرمودند: تیری از کمان پرید آهسته... ناگهان چنان ناله ای کشیدند که همه به اضطراب افتادیم و از شدّت سوز و گداز ایشان منقلب شده و اشک از چشمانمان جاری گشت. نالهٔ ایشان حدود نیم ساعت ادامه داشت که مجددا با طنین صدای سوزناک فرمودند: بر چشم تری نشست آهسته... و چنان صرخه ای زدند که همهٔ ما از خود بی خود شدیم. خدا را شاهد می گیرم که مانند آن ضجّه و ناله در تمام عمر ندیده بودیم. وقتی حاج آقا به حالت اول برگشتند، در حالتی که دوزانو نشسته بودند فرمودند: عمود خیمه را کشید آهسته... که ناگهان از شدّت درد و اندوه از جا کنده شده و با صورت به زمین افتادند. همه از شدت تحیّر در احوالات ایشان مبهوت شده و چشمانمان غرق در اشک و اضطراب بود.... بعد از حدود یک ساعت که ایشان به حالت اول برگشتند، شخصی عرض کرد به خدا قسم ما بیش از سی سال است که در مجالس مختلف اقامه ی عزا کرده ایم اما، در تمام عمر چنین حالاتی نه از کسی دیده و نه شنیده ایم. به خدا قسم، دلمان میخواهد با این اشکی که در این مجلس بر چشمانمان نشسته در قیامت محشور شویم... ♦️برخی از بیانات مرحوم حاج اقای ولدی 🔹می فرمودند: شخصی می گفت اگر چهل سال در جستجوی استاد اخلاق باشی و او را نیابی عمرت به هدر نرفته است. ایشان با آه جانکاهی می فرمودند: اگر یک عمر در جستجوی صاحب الزمان سلام اللّه علیه باشی و او را نیابی، عمرت به هدر نرفته است و نباخته ای. 🔸می فرمودند: حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف چنان گریست که چشمانش سفید شد. حال ما باید در فراق یوسف زهرا سلام اللّه علیه چگونه باشد؟ 🔹می فرمودند: بنده عرض می کنم اگر معارف، بلا تشبیه بیست نمره داشته باشد، ده نمرهٔ آن به ادب اختصاص دارد. از محضر مبارکشان سؤال شد برترین و بالاترین ادب چیست؟ ایشان فرمودند: ادب آن است که خودت را نبینی. 🔸می فرمودند: تا مهر حسینی از کربلا، توسط قمر منیر بنی هاشم آقا اباالفضل العباس سلام اللّه علیه بر سینهٔ کسی زده نشود، آقا صاحب الزمان سلام اللّه علیه نگاهش نخواهند کرد. 🔹می فرمودند: اشعار عمّان مورد تأیید و توجّه امام زمان سلام اللّه علیه می باشد. عمّان مطلب را در مورد حضرت سیّدالشهداء سلام اللّه علیه تمام کرده است. 🍂وفات حاج اقای ولدی هر روز از عمر شریف و مبارکش را در مصائب کربلا به شدت میگریست و ناله ی سوزناک میکشید و در آخر در سحر سال 1394 همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با همان لباس مشکی عزایش به دیدار محبوبش شتافت. منبع : پیج اینستاگرامی amir.mahzooniye @shia5t
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦حاج اقای ولدی حتّی تعقیبات نمازش هم روضه و گریه بود. می فرمودند: هدف از خلقت سوختن است و این هدف جز در کربلا محقق نخواهد شد. @shia5t