هدایت شده از معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
🔻 اجازه اجتهاد را پاره می کنم❗️
مرحوم آیت الله سید عباس کاشانی:
▫️روزی استادم آیت الله خویی فرمودند: پس از اتمام درس با شما کاری دارم
▫️بعد از درس اطراف ایشان خلوت شد آیت الله خویی رو به من فرمود: اجازه ی اجتهادی که به شما دادم همراه دارید؟
▫️گفتم: آری و آن را از جیب خود بیرون می آوردن و به ایشان دادم
▫️پرسیدند: بقیه چیست؟ گفتم: اجازه ی اجتهاد حضرات آیات عبدالهادی شیرازی و سیدباقر حکیم و میلانی است.
▫️آیت الله خویی پرسید: چرا به همه نشان می دهی؟
▫️گفتم: چون از افتخارات من است که در سن هیجده سالگی مجتهد شدم
▫️آیت الله خوبی در مقابل منبر ، طلبه ای نوجوان که حدود چهارده سال (ظاهرا ایت الله سید صادق روحانی) سن دارد به من نشان می دهد و می پرسد: او را می شناسی؟
▫️گفتم: بله! پدرشان را هم می شناسم
▫️آیت الله خویی می فرمایند: این نوجوان با چهارده سال سن ، اجازه ی اجتهاد گرفته و هیچ کجا عنوان نمی کند
▫️بنده در این هنگام بسیار خجالت زده می شوم
▫️آیت الله خویی می فرمایند: اگر بار دیگر ببینم اجازه نامه را همراه داری و به دیگران نشان می دهی آن را گرفته و پاره می کنم❗️
@mazaroliya
@shia12t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیك یا رسول الله
@shia5t
معرفی دکتر غلامرضا مدبر عزیزی ، استان #خراسان_جنوبی شهر #فردوس :
🔻ایشان استاد اخلاق ، اهل عرفان و سیر و سلوک و از افراد پاک و درستکار در منطقه ی فردوس بودند.
دکتر مدبر از چهره های علمی و فرهنگی تاثیر گذار چند دهه ی اخیر شهر فردوس بودند ، ایشان همچنین دکترای تخصصی در رشته عرفان و معارف اسلامی داشتند.
🔹خاطره ای در مورد دکتر مدبر؛شما گم نمیشوید...
دو سه سال قبل از فوتشان یک روز بنده یک کتابی را به ایشان داده بودم و به ایشان گفتم مطالبش را تایید میفرمایید؟ این یک مدتی دست ایشان بود تا اینکه یک شب در مسجد میرزا بعد از نماز که تمام شد ایشان این کتاب را آورده بودند و از داخل ماشینشان که در کوچه کنار مسجد پارک بود آن را به من دادند؛
کتاب را که گرفتم به ایشان گفتم آقای دکتر شما واقعا چیزی هم دیدید بعینه، نه مثل خواب و ...،
بعد ایشان گفتند مطلبی هست که به شما میگویم ولی پیش خودتان بماند؛
گفتند عنایاتی بوده است.
گفتم اینکه نشد!، عنایاتی بوده، خب باید باشد، شما بگویید چه عنایاتی؟
بعد ایشان دیگر اصرار کردند و قبول نمیکردند.
گفتم آقای دکتر به حق چهل، پنجاه سال دوستی و رفاقتی که داریم و شما را به اسم جلاله قسم میدهم، اگر چیزی بوده که دستگیری از شما کرده به من بگویید.
بعد گفتند یکی را برایت میگویم.
معلوم میشود وقتی میگویند یکی را میگویم یعنی فقط یکی نبوده بلکه بیشتر بوده.
🔻 ایشان گفتند این سالی که من مشرف شدم حج تمتع _ نمیدانم دکتر مدبر گفتند در عرفات یا جای دیگر _ که من بیرون بودم یک دفعه متوجه شدم که گم شدهام، اضطراب عجیبی به من دست داد، ناراحت بودم و میگفتم حالا چطور چادر را پیدا کنم، همینطور نگاه میکردم که دیدم دو تا عرب که چهرههای خیلی نورانی و قد رشیدی داشتند، لباس سفیدی هم داشتند، به من نزدیک شدند، بعد که نزدیک من ایستادند، به من نگاه میکردند و من به آنها گفتم که گم شدم، بعد یکی از آن دو دستش را روی شانه من گذاشت و گفت «شما گم نمیشوید»، بعد میخواستم تشکر کنم که دیدم خبری نیست، و در یک لحظه دیدم دم در چادرم هستم، آن وقت فهمیدم چه خبر بوده است.
گفتم آقای دکتر شما از این جمله که گفتند «شما گم نمیشوید» چه استنباطی دارید؟
گفتند من فکر میکنم این راهی که انتخاب کردم، این مسیری که ۳۰، ۴۰ سال دنبالش هستم منظور بوده است.
🔹حل شدن مشکل
پسر اخوی ما ایشان تقریبا هشت یا ده ساله بود که یک شکم درد خیلی شدیدی گرفته بود و شمال رفته بودند و آنجا او را پیش دکتر بردند، دکتر شکم را باز کرده بود و فکر کرده بود مشکل آپاندیس دارد ولی آنجا به نتیجه نرسیده و شکم را بست؛ و نرسیده به مشهد به شدت بچه درد شدیدی گرفته و تقریبا دیگر به حالت کما رفته بود، و آوردند او را به بیمارستان دکتر شیخ، و آن جراح آنجا شکم را باز کرد و گفت: این که دیگر کاری از دست من ساخته نیست چون رودهها در حقیقت حیاتش از دست رفته، یعنی آن رنگ حیات را ندارد دیگر و تقریبا از بین رفته و در حقیقت بچه دارد از دست میرود.
خب آنجا ما زنگ زدیم به ایشان [دکتر مدبر] ؛ وقتی دیگر ناامیدی کامل بر همه حاکم شده بود، زنگ زدیم به ایشان [حضرت استاد] و گفتند: «نگران نباشید من دعا میکنم»، و بلافاصله، بلافاصله این مساله جواب داد که اصلا همه آنجا تعجب کردیم، خود دکتر تعجب کرده بود که مگر میشود یک چنین چیزی!
🔹خاطره یکی از دوستان اقای مدبر ، از سفارشات دکتر مدبر :
من بازنشسته هستم و یک باغی هست که بعضا آنجا میرویم و این روزهای آخر [استاد] آمدند زنگ زدند و من داخل باغ بودم، درب را برایشان بازکردم، ایشان میخواستند زود بروند، به ایشان گفتم حالا که میخواهی زود بروی قبلش یک چیزی به ما بگو، ما را یاد بده.
[استاد مدبر] فرمودند: «وقتی داخل باغ میآیی، این رادیوی تو یک ضبطی هم دارد، ضبطش را بیاور و از این نوارهای قرآن داخل آن بگذار و خیال کن الآن بر تو نازل شده است.»
این را آخر عمرشان فرمودند.
🔹برای اشنایی بیشتر با ایشان میتوانید به لینک های زیر مراجعه فرمایید :
📌اینستاگرام :
http://www.instagram.com/modabberazizi_ir
📌تلگرام :
http://t.me/BinesheModabber
📌ایتا :
http://eitaa.com/BinesheModabber
@shia5t
السلام علیک ، یا غریب سامرا
🏴شهادت جانسوز امام حسن عسکری علیه السلام ، بر تمامی شیعیان جهان ، تسلیت باد.
@shia5t
معرفی مرحوم آیتﷲ شیخ محمدباقر محسنی ملایری ، شهر #قم :
قسمت اول :
🔻عبد صالح خدا مرحوم آیت الله محسنی ملایری از اولیا الهی معاصر بودند؛ ایشان از مراودین عارف کامل آیت الله سید علی قاضی و از شاگردان آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی و وصی آیت الله آخوند ملا علی همدانی بوده اند.
🔻ایشان استخاره های بسیار عجیبی داشتند و در دوره مرجعیت آیتﷲ بروجردی در قم، شهرت استخارههای آیتﷲ شیخ محمدباقر محسنی ملایری عالمگیر شده بود...
🔹استخاره های معروف ایت الله محسنی ملایری
آیتالله محسنی از صاحبان استخارههای مشهور است؛ عالمی که در این راه دُکّان نگشود؛ بلکه همگان را به توکّل به درگاه احدیّت و توسل به حضرات معصومین(ع) تشویق میکرد و استخاره را در صورت نیاز مُبرم انجام میداد.
او یکی از کسانی است که با تقیّد به صفت "ادب"، دانش استخارههای معجزه گونه به وی اعطا شد که خود حکایت جالبی دارد.
♦️ راز استخاره های ناب
آیت الله حسین کریمی قمی مدیر گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه قم ، در کتاب خویش " آئینه ی اسرار" خاطره ای را چنین نقل کرده اند:
« یکی از علمایی که محضر او را درک کردم مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد باقر محسنی ملایری بود که چند سال قبل در قم وفات یافت.
او از اصحاب مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی) بود و از ایشان قضایای متعدد در خاطر داشت. آن مرحوم(محسنی ملایری) در استخاره با قرآن در عصر خود بی نظیر بود و مردم حتی از آمریکا و اروپا به وسیله تلفن یا نامه از ایشان استخاره می خواستند.
این امتیاز برای ایشان در اثر ادبی بود که درباره مرقد مطهر حضرت رضا(علیه السلام) اِعمال کرده بود.
جریان را در شبی از شب های ماه مبارک رمضان که به دیدار ایشان رفته بودم چنین شرح داد:
حدود دو سال در مدرسه ی بالا سر مشهد مقدس ــ این مدرسه تخریب و جزء یکی از رواق های حرم رضوی شده است ـ حجره ای داشتم مشرف به بالا سر قبر مطهر و معروف بود که حاج ملا هادی سبزواری سال ها در آن سکونت داشته است.
در مدتی که اقامت داشتم به احترام قبر مطهر پایم را دراز نمی کردم، خوابم به صورت نشسته بود. بعد از دو سال که طبق معمول سحرها به حرم می رفتم از طرف پشت سر قبر مطهر وارد حرم شدم، مکاشفه ای رخ داد.
مشاهد کردم که وجود مقدس امام علیه السلام به استقبالم آمدند، آن حضرت یک بشقاب خوراکی شبیه نقل های برنجی شکل در دست داشتند به من تعارف کردند، مقداری برداشتم و خوردم از آن تاریخ علم استخاره به من داده شد. ایشان فرمود: این قسمت مکاشفه را برای کسی جز شما( آیت الله کریمی قمی) نگفته ام.[آئینه اسرار ص 101 ـ 102]117
آیت الله محمدباقر محسنی ملایری در اواخر عمر چنان استخارههای مشهوری داشت که حتی برخی از مسلمانان ساکن در کشورهای اروپایی و آمریکایی هم برای استخاره با وی تماس میگرفتند و درخواست استخاره داشتند؛ درخواستهای انبوهی که البته سبب نشد تا وی از زی طلبگی و ساده زیستی خارج شود و خدای ناکرده به فکر راه انداختن دُکان باشد.
و البته این سیره وی و بسیاری از بزرگان دینی ماست که در مواجهه با تقاضای استخاره از سوی برخی از مؤمنین، آنان را به تفکر و تعقل تشویق میکردند و تنها در صورتی تقاضای استخاره را میپذیرفتند که متوجه میشدند فرد متقاضی استخاره، واقعا در انتخاب راه برتر، دُچار تردید است و راه چاره دیگری ندارد.
@shia12t
معرفی مرحوم آیتﷲ شیخ محمدباقر محسنی ملایری ، شهر #قم :
قسمت دوم :
آیت الله سید عباس حسینی کاشانی درباره یکی از استخاره های شگفت ایشان چنین نقل نموده است:
روزی ایشان به منزل ما آمده و استخاره می خواستند. آیت الله محسنی برای او استخاره کرد من نزدیک آیت الله محسنی نشسته بودم یک آیه آمد ایشان به حاج افشار فرمودند: گویا شما می خواهید برای پسرتان دختری را عقد کنید؟ گفت: بلی، همینطور است. بعد فرمودند: مثل این که مقداری از کارها و حرفهایش هم زده شده؟ گفت: بلی. ایشان تاملی کرد و فرمود: به هر حال دختر خوبی است واگر تا فردا ظهر این کار را انجام ندهید، رقیبی دارید که از شما پیشی می گیرد و شما ضرر می کنید. حاج افشار این مطلب را نیز کاملاً تایید کرد و گفت: اتفاقا رقیب را هم می شناسیم و درست همانطور است که می فرمایید.
آیت الله سید عباس حسینی کاشانی چنین ادامه می دهد: به هر حال این کار ( مراسم عقد و عروسی پسر حاج افشار) انجام شد. هفت، هشت ماه از این حکایت گذشت، یک روزی من آیت الله ملایری و اخوان مرعشی را به منزل دعوت کرده بودم. هنگام ظهر بود چون غذا خوردیم، میهمانان خوابیدند، وقتی آقای محسنی ملایری بیدار شدند، شخصی در زد و گفت: استخاره ای می خواهم من به آقای محسنی ملایری گفتم: شما استخاره کنید. ایشان نیز استخاره کردند و من توجه کردم، دیدم همان آیه ای که برای استخاره حاج افشار آمده بود برای این شخص نیز آمد. ایشان رو کردند به آن شخص و فرمودند: اگر این کار را انجام دهید در چاهی خواهید افتاد که خلاصی از آن برای شما امکان ندارد و ممکن است به مرگ شما بیانجامد. آن شخص بسیار تعجب نموده، تشکر کرد و رفت. بعدها ما فهمیدیم که آن شخص طلافروش بوده و می خواسته چند کیلو طلا را به طور قاچاق از کشور خارج کند. من نیز از این استخاره تعجب کردم و به ایشان عرض کردم: آقا! من می خواهم یک سؤالی از شما بپرسم. فرمودند: خودم می دانم چه می خواهی بپرسی. گفتم: آقا! من نفهمیدم که حکایت ایندو استخاره چه شد و مطلب را برایشان توضیح دادم. ایشان فرمودند: من یک مطلبی را می خواهم به شما بگویم. اگر قول دهید که تا من زنده هستم آن را به هیچ کس نگویید، برایتان بگویم. گفتم: قول می دهم. فرمود: واقعیتش این است که من وقتی قرآن را باز می کنم از قرآن چیزی نمی فهمم. اما یکی در گوشم می گوید که این طور بگو، یک صدایی در گوشم هست که به من می گوید که چه چیزی بگویم. من هم همان چیز را به شخصی که استخاره خواسته، می گویم.** ر. ک: ناگفته های عارفان/ 196 194.
📝گوشه ای از زندگینامه ایشان
آیت الله محمدباقر محسنی ملایری متولد سال 1324 هجری قمری در نجف است.
او تحصیلات مقدماتی را نزد پدرش در نجف به پایان بُرد و سپس به ایران آمد و در جوار آستان قدس رضوی سکونت یافت.
آنگونه که نقل است آیت الله محسنی ملایری از 14 نفر از مراجع تقلید آن روزگار در ایران و عراق، اجازه اجتهاد داشته است.
احداث حوزه علمیه باقریه و تأسیس چند مسجد و حسینیه و مدرسه و کتابخانه، تنها بخشی از خدمات این عالم ربانی است که بسیاری از آنها در منطقه ملایر و اطراف آن اتفاق افتاده است.
وی همچنین موفق شد تا برخی موقوفات متروک را احیا کند تا استفاده از این موقوفات باز هم برای عموم مردم ممکن و میسّر شود.
از این فقیه عالیمقام، تقریرات درس برخی از استادانش و همچنین چند کتاب و رساله و از جمله رساله "تطبیق الأدیان" به یادگار مانده است.
🍂وفات
این استاد بزرگوار در آخرین روزهای دهه دوم ماه جمادی الاول سال 1416 هجری قمری و در سن 92 سالگی به رحمت حق پیوست و در جوار آستان مقدس فاطمی (س) در قم در خاک آرام گرفت.
منابع :
📚هزار و یک حکایت قرآنی ، نویسنده محمد حسین محمدی
خبرگزاری رسا
@shia12t
مرحوم آیتﷲ شیخ محمدباقر محسنی ملایری
@shia12t
هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
معرفی شیخ احمد حجتی میانجی ، استان #آذربایجان_شرقی شهر #میانه :
قسمت اول :
♦️جويبار فضيلت
عبد صالح خدا مرحوم آيت الله شيخ احمد حجتى در 1297ه.ش در شهر میانه چشم به جهان گشود.
ایشان از اولیا الهی در شهر میانه بودند و در زمره مجتهدان و فاضلانى است كه عمر بابركت خويش را در راه كسب دانش فقه و تدريس علوم دينى صرف كرد و همزمان با تلاش هاى فكرى، ضمن دورى از جنجال هاى تبليغاتى، به تهذيب نفس و اعراض از تعلقات دنيوى پرداخت و به موفقيت هاى معنوى و عرفانى رسيد.
در خانواده اى اهل علم و اجتهاد پرورش يافت و بر اثر مراقبت هاى خاص اخلاقى و تقيد به مسايل شرعى، نور معرفت را به قلب خويش تابانيد و از طريق موعظه و نصيحت و توصيه هاى عرفانى، علاقمندان و مشتاقان را به حقايق قرآنى و روايى متوجه ساخت. او تقرب به خداوند و رسيدن به ساحل رستگارى را در اجتناب از معاصى، اداى فرايض در اول وقت، پرهيز از مكروهات، روى آوردن به مستحبات و نوافل، تلاوت قرآن و مداومت به دعا و توسل مى دانست و با الهام از حقايق مسلم قرآنى و نكات ژرف روايى عقيده داشت كه:
«انسان در صورتى به حق واصل مى شود و در طريق صراط مستقيم قدم مى نهد كه انگيزه هاى خود را از آن چه غيرخداست، پاكسازى كند، اغيار را از خانه دل بيرون براند، همه چيز را براى خداوند و كسب رضاى او بخواهد، با دوستان و دشمنان بر حسب معيارهاى الهى برخورد كند و جاذبه و دافعه اش مبتنى بر موازين شرعى و اسلامى باشد».
وى كه مدام به مجاهده با نفس و پرهيز از تمايلات دنيايى مشغول بود و خود را به فضايلى آراسته ساخته بود. آرزوى قرب به خداوند، بدون اعمال صالح و رفتار پسنديده و احسان و نيكوكارى، را خواسته اى دور از منطق مى دانست. براى رسيدن به كمالات روحانى، گوشه نشينى و عزلت و قهر با جامعه را روا نمى ديد. تنها هنگامى افراد را به پرهيز از مصاحبت با مردمان توصيه مى كرد كه اين روند سد راه خودسازى و تهذيب شود و غبار گناه را بر آيينه دل بنشاند.
آيت الله حجتى تأكيد مى كرد زيارت اولياى الهى مستحب است، ولى اطاعت از فرامين پروردگار و رسولان و جانشينان آنان امر واجبى است و انسان بايد نخست وظايف واجب خود را به شيوه اى مطلوب به جاى آورد و سپس به امورات ديگر مبادرت ورزيد، تا از مقربين درگاه حق گردد و به طور معنوى و حقيقى با اولياى الهى انس يابد زيرا قرار گرفتن در «كاروان ابرار» از اين طريق به دست خواهد آمد. آشنايى با زندگى و تفكرات اين فقيه عارف براى مشتاقان فضيلت سودمند خواهد بود.
🔹تلنگر
شیخ احمد میانجی ، در قم به مدرسه دارالشفا رفت و برخى دروس حوزوى را در خدمت ميرزا سعيد اشراقى آموخت. اما به دليل تنگناهاى مالى و برخى مشكلات ديگر مدتى فراگيرى دانش دينى را رها كرد و به خدمت سربازى رفت و پس از اتمام اين دوره، در وطن به كار سنگ تراشى مشغول شد. بيست و سه بهار را پشت سر نهاده بود كه رويدادى او را بار ديگر مشتاق تحصيل كرد. گويا رفته بود تا براى منزل نفت تهيه كند كه مى بيند جمعيت زيادى با احترام و عزت خاصى جنازه اى را تشييع مى كنند.
مى پرسد: «شخص متوفى كيست؟» يكى از مشايعين پاسخ مى دهد: «ملا قنبر، پدر آقا ميرزا صالح كه مرد عالم و باسوادى بود، به سراى ديگر شتافت.» او هفته ديگر هم نظاره گر تشييع جنازه اى مى شود اما اين بار تعداد آنانى كه دنبال جنازه بودند، بسيار اندك به نظر مى رسد و از آن شكوه و جلال قبلى چيزى نمى ديد، مى پرسد: «تازه گذشته كيست؟» پاسخ مى دهند: «مرد ثروتمندى است كه چندين آبادى دارد و اكنون از آن همه دارائى، كفنى با خود برده است».
ميرزا احمد خود مى گويد: «به خانه آمدم و در فكر فرورفتم. با خود نجوا كردم كه: احمد! اگر درس بخوانى، ملاقنبر مى شوی، در غير اين صورت هر چه از اموال دنيا جمع آورى كنى، ديگر نمى توانى بالاتر از اين مرد ثروتمند بشوى، پس روى آوردن به درس و مدرسه بهتر است. تصميم گرفتم تحصيلات خود را ادامه دهم؛ البته اين امور را خداوند با لطف خود ترتيب مى دهد. گفتم: هر چند كُند پيش بروم، اقلاً براى مردم مى توانم روضه اى بخوانم و مشتاقان را نصيحت كنم. لباس عادى را به كنارى نهادم و به خياط سفارش دادم دو دست لباس ويژه يك طلبه برايم تهيه كند. نخست نزد اخوى مشغول تحصيل شدم و بعد به زنجان رفتم و در حوزه علميه اين شهر به تحصيل پرداختم. حوزه زنجان چندان جاذبه اى نداشت.
@azerbaijantabriz12
هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
معرفی شیخ احمد حجتی میانجی ، استان #آذربایجان_شرقی شهر #میانه :
قسمت دوم :
🔹معرفی استاد توسط امام علی ع
🔻يك شب در رؤيايى راستين مشاهده كردم حضرت امام على علیه السلام دوزانو نشسته است. سلام عرض كردم و روبرويشان نشستم. در آن حال به سيدى خطاب فرمودند كه: «به ايشان درس بگوييد.»
من آن عالم را تا آن زمان نديده بودم، تا آن كه به قم مهاجرت كردم و روزى اطلاع دادند كه پسر حضرت آيت الله حجت كوه كمرى مى خواهد به نجف عزيمت كند. طلبه ها به منزلش رفتند. من هم رفتم.
گفتند: حضرت آيت الله بروجردى هم تشريف مى آورند. همين طور هم شد و ايشان كنار آيت الله حجت نشستند. ناگهان با مشاهده آن مرحوم رؤياى مورد اشاره در ذهنم تداعى شد و ديدم ايشان همان سيدى است كه در خواب، حضرت على علیه السلام سفارش مرا به او فرمود و جاى شگفت اين جاست كه حضرت آيت الله بروجردى مدام مرا مى نگريست و گويا مى خواست با ديدن من واقعه اى را در ذهن خود مرور كند. احساس كردم آن بزرگوار هم شبيه اين رؤيا ديده است و مرا به ايشان معرفى كرده اند.
چون به درس ايشان آمدم، عنايت زايدالوصفى به من كرد و در برخى امور با اين جناب مشاوره مى كرد. حدود هشت يا نه سال درس خارج را نزد آيت الله بروجردى آموختم. سپس با اصرار دوستان به ميانه رفتم. روزى كه قصد مسافرت داشتم، ايشان نمى گذاشتند و اصرار داشتند در قم بمانم، حتى فرمودند: هر امكاناتى كه بخواهى، برايت فراهم مى كنم، اقامت در اين ديار برايتان مفيدتر است. و خطاب به اطرافيان فرمود: من از ايشان (آيت الله حجتى) اميد اجتهاد دارم.
🔹افاضات معنوى
🔻شیخ احمد حجتی با تبعيت از تعاليم آسمانى اسلام، رياضت نفس، اعراض از معاصى و تمسك به ساحت مقدس اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام، نور معنويت را به اندرون خويش تابانيد و به مراتب عالى عرفان و سير و سلوك رسيد؛ تا جايى كه از اين روزنه نورانى كه با عبادات و تهجد پديد آورده بود، جايگاه خود را در بهشت مشاهده مى كرد.
🔹ديده ملكوتى
🍃حجة الاسلام والمسلمين سلامتى مى گويد: «با اتفاق آيت الله حجتى در اروميه - منزل يكى از دوستان - بوديم. شخصى وارد شد و از ايشان خواست او را نصيحت كند. شيخ خطاب به وى گفت: برو نماز خود را در اول وقت به جاى آور. بعد مشخص شد آن فرد نمازش را نخوانده بود!».
🍂يكى ديگر از شاگردانش نقل مى كند: «نماز صبح را حوالى طلوع آفتاب خواندم؛ وقتى خدمت آيت الله حجتى مشرف شدم، گفت: لب طلايى نماز مى خوانى؟! اول متوجه نشدم، ولى بعد فهميدم ايشان با حالات باطنى مرا در حال نماز ديده است».
🍁ارتحال ملكوتى
سرانجام اين فقيه و مجتهد وارسته كه از اولياى الهى بود، در اواخر اسفند ماه سال 1376 ه.ش به سراى باقى شتافت و اهل ملكوت پذيراى روح پاكش شدند. پيكرش پس از مراسم تغسيل و تكفين و نماز ميت به توسط حضرت آيت الله بهجت، تشييعى باشكوه شد و آنگاه در قبرستان نو در قم - حوالى مرقد كربلايى كاظم - به خاك سپرده شد.
منبع :
wiki.ahlolbait.com
📚معرفی کتاب در مورد ایشان :
برای اشنایی بیشتر با ایشان میتوانید به کتاب "حدیث عشق و عرفان: زندگینامه و اندیشه عرفانی عارف و زاهد آیهالله حاج شیخ احمد حجتی میانجی" مراجعه فرمایید.
@azerbaijantabriz12
هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
شیخ احمد حجتی میانجی
@azerbaijantabriz12
📚حدیث عشق و عرفان: زندگینامه و اندیشه عرفانی عارف و زاهد آیهالله حاج شیخ احمد حجتی میانجی
مؤلف: محمدامین حجتی
ناشر: شاکر
@kotob113