#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح
#قصیده
هر کس هر آن چه دیده اگر هر کجا تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
در تو خدا تجلی هر روزه می کند
« آیینه تمام نمای خدا » تویی
چیزی ندیده ام که تو در آن نبوده ای
تا چشم کار می کند ای آشنا ! تویی
نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار
سرچشمه فقاهت آل عبا تویی
غیر از علی نبود کسی همطراز تو
غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی
تو با علی و با تو علی روح واحدید
نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟
شوق شریف رابطه های حریم وحی
روح الامین روشن غار حرا تویی
ایمان خلاصه در تو و مهر تو می شود
مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی
زمزم ظهور زمزمه های زلال توست
مروه تویی ، قداست قدسی ! صفاتویی
بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است
سوگند خورده است که خیرالنسا تویی
شوق تلاوت تو شفا می دهد مرا
ای کوثر کثیر ! حدیث کسا تویی
آن منجی بزرگ که در هر سحر به او
می گفت مادرم به تضرع بیا ! تویی
آن راز سر به مهر که «حافظ» غریب وار
می گفت صبح زود به باد صبا تویی
هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست
تنهاتویی شفیعه روز جزا تویی
در خانه تو گوهر بعثت نهفته است
راز رسالت همه انبیا تویی
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
بی تو چه می کنند؟ تویی کیمیا تویی
قرآن ستوده است تورا روشن و صریح
یعنی که کاشف همه آیه ها تویی
درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد
آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی
من از خدابه غیر تو چیزی نخواستم
ای چلچراغ سبز اجابت ! دعا تویی
«پهلوشکسته ای تو و من دل شکسته ام»
دریابم ای کریمه که دارالشفا تویی
ذکر زکیّه تو شب و روز با من است
بی تاب و گرم در نفس من رها تویی
کی می کنی نگاه به این لعبتان کور
با من در این سراچه بازیچه تا تویی
پیچیده در سراسر هستی ندای تو
تنها صدا بماند اگر، آن صدا تویی
گفتم تو ای بزرگ! خطای مرا ببخش
لطفت نمی گذاشت بگویم « شما » تویی
باری، کجاست بقعه قبر غریب تو؟
بر ما بتاب، روشنی چشم ما تویی
#مرتضی_امیری_اسفندقه
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
خلق شد فردوس اعلی در بهار چادرش
کعبه مشکی پوش شد به افتخار چادرش
عفت زهرای مرضیه عیان در قامتش
جوشش خون علی در سایه سار چادرش
دانش آموز کلاس حیدر کرار بود
تیغ میزد کوفه را با ذوالفقار چادرش
بی قرار دیدن روی برادر زینب و
حضرت ارباب دنیا بی قرار چادرش
مرده را جانی دوباره میدهد او زینب ست
کار عیسی میکند حتی غبار چادرش
آیه ی جنات تجری تحت الانهار را
میتوانم گفت نام مستعار چادرش
ماه و خورشید و فلک را ذات پاک ذوالجلال
آفریده مطلقاً در انحصار چادرش
#عالیه_رجبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#قصیده
خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود
که فضا جلوهگر از آیت زیبایی بود
در بهاری که نسیمش نفس جبریل است
گل ناز دگری رو به شکوفایی بود
خانهای را که خدا جلوهٔ عصمت بخشید
در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود
تا بیایند به تبریک محمد، جبریل
با ملائک همه در حال صف آرایی بود
به خدا، چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگر گوشهٔ خود گرم پذیرایی بود
تا که قنداقهٔ او را به بر آورد حسن
حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود
ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت
این دو را چون که ز آغاز شناسایی بود
دختری داشت در آغوشِ محبت، زهرا
که سراپا همه آیینهٔ زیبایی بود
دختری داشت سراپای همانند علی
زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود...
پنج معصوم به او معرفت آموختهاند
که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود
وصف او عالمۀ غیر معلم شده است
تا به این مرتبهاش پایهٔ دانایی بود
بود از صبر و رضا نایبۀ خاص امام
نازم او را که به این قدر توانایی بود
کربلا صحنۀ عشق است و در آن صحنۀ عشق
همت زینب نستوه تماشایی بود
به علمداری صحرای بلا کرد قیام
رهبر قافلۀ عشق به تنهایی بود
یک زن و آن همه داغ دل و آنقدر شکیب
عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود...
#سیدرضا_مؤید
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
نماز عشق به پا می کنم به نام حسین
به نای سینه نوا می کنم به نام حسین
تو زینبی و همه قاصرند از وصفت
کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین
به نام دلبرت اذن دخول می گیرم
طواف کوی تو را می کنم به نام حسین
به نام نامی معشوق شهره اند عشاق
تو را همیشه صدا می کنم به نام حسین
من از تو یاد گرفتم چنین عبادت را
میان سجده دعا می کنم به نام حسین
قسم به سجده ی تو اعتقاد من این است
نماز سوی خدا می کنم به نام حسین
تو آمدی که بگویی برای قرب خدا
وجود خویش فدا می کنم به نام حسین
دمشق و کربلا هر دو تربت عشق است
شب ولادت تو وقت صحبت عشق است
خدا عنان دل ما به دست تو داده
اسیر دام تو اما ز غیر آزاده
اگر پیاله ی ما بوی چشم تو گیرد
شود برای همیشه لبالب از باده
مقام زین اَبی را به هرکسی ندهند
که این مدال؛ فقط گردن تو افتاده
اگر که باز شود دیده ها ز نور اشک
اگر قدم بگذاریم بین این جاده
به چشم خویش ببینیم پای پرچم عشق
هنوز با کمری راست زینب اِستاده
چنان سگی به در خانه ات ببند مرا
که نام صاحب کلب است روی قلاده
خدا شهود شود بی حجاب در دل شب
نشسته دختر زهرا میان سجاده
به بی نظیری تو اعتراف باید کرد
شبیه کعبه به دورت طواف باید کرد
زمان بوسه رسیده کمی مدارا کن
رسیده ای بغل یار دیده ات وا کن
در این نگاه برای همیشه ای خواهر
تمام حُسن خداوند را تماشا کن
به فکر عبد گنه کار باش و یک لحظه
به احترام حسین دست خویش بالا کن
به پشت معجر خود با کمی دعا کردن
تمام شهر؛ پر از نور مثل زهرا کن
همه به یاد خدیجه رخ تو بوسیدند
جلال بانوی مکه دوباره احیا کن
ببین چگونه پدر مست دیدن تو شده
نظر به چهره ی پر افتخار مولا کن
سلام دختر حیدر شریکة الارباب
بزرگ زاده بیا و گدای خود دریاب
کسی که دست توسل بر این سرا بزند
قدم به وادی ممنوعه ی خدا بزند
حرام باد به هر عاشقی که بی اذنت
قدم برای زیارت به کربلا بزند
شناختی که من از دست هایتان دارم
بعید باشد اگر دست رد به ما بزند
همین کرامتتان شدسبب به هر شب و روز
که حلقه دور نگین کرم گدا بزند
تو قرص نان خودت را به سائلی دادی
که حق به خانه ی تان مهر هل اتی بزند
تهجّد سحرت بس که غرق ذات خداست
حسین تکیه ی آخر بر این دعا بزند
ازان دمی که شده احترامتان واجب
به دست های شما بوسه مصطفی بزند
ز محضر همه سادات عذر می خواهم
اگر که گفته ام آتش به قلب ها بزند
خدا نیاورد آن روز را که در شهری
کسی به بی ادبی نامتان صدا بزند
به غیر حضرت زهرا کسی اجازه نداشت
که دست بر گره معجر شما بزند
#قاسم_نعمتى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
وقتی که گهواره است دستان برادر
خواهر رسید اول به دامان برادر
بعد از ولادت گریه کرد و مادرش گفت
آرام باش ای دخترم، جانِ برادر
معلوم شد از کودکی یار حسین است
این خواهری که هست درمان برادر
عکس حسینش بینِ قاب چشم هایش
عکس خودش هم بینِ چشمان برادر
زینب اگرچه زینتِ باباست، اما
اثبات کرده هست گریان برادر
دست برادر بالش زیر سرش بود
اینگونه بود هر روز مهمان برادر
لالاییِ شبهای او نام حسین است
پس بوده از اول مسلمان برادر
یک شب نشد بی روی دلدارش بخوابد
این است ماندن پای پیمان برادر
پنجاه و چندی سالِ بعد، آمد به مقتل
افتاد روی جسمِ بی جان برادر
فریاد زد حالا که پیراهن نداری
زینب فدای جسم عریان برادر...
#رضا_باقریان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#میلاد
#مدح
#ترکیب_بند
عاشق طواف کعبه ی آمال می کند
اخلاص را چکیده ی اعمال می کند
عاشق شراب می چکد از دیده ی ترش
با گریه مست می شود و حال می کند
دیوانه ی حسین شدن اوج بندگی ست
این کار را عقیله ی این آل می کند
زینب همان کسی ست که نام معظمش
هر قامت الف شده را دال می کند
شاگردی کنیز خدا را نموده است
این راه را چو فاطمه دنبال می کند
آنجا که جبرییل امین هم حجاب بود
او سجده روی تربت گودال می کند
اشک است رزق اعظم و رزاق زینب ست
فرمانروای کشور عشاق زینب ست
ما را خدا ز حاصل زینب درست کرد
از خورده هایی از گِل زینب درست کرد
دلواپسِ ادامه ی راه حسین بود
ما را خدا مقابل زینب درست کرد
در پاسخ حسین که من اشک مؤمنم
بنیاد گریه را دل زینب درست کرد
خلاق روزگار گِل هرچه گریه کن
با اشک های نازل زینب درست کرد
عشاق سرشکسته ی بازار عشق را
از چوبه های محمل زینب درست کرد
هرگز کسی حقیقت او را ندیده است
نوری عظیم ؛حائل زینب درست کرد
نور حسین شد همه جا بهر او حجاب
مسطوره بود عابده ی آل بوتراب
وقت نماز شب که به حال قیام بود
مانند کعبه جلوه ی نورش تمام بود
پنجاه و هفت سال ز هر کجا گذر نمود
گرم طواف قامت او سه امام بود
پای حسین زندگی خویش را گذاشت
او در مسیر عاشقی اَش مستدام بود
جایی که احترام ِبه او وحی نازل است
در پیش او قیام نکردن حرام بود
گرچه علی شهیده ی خود زنده کرده است
دانی که فرق زینب و حیدر کدام بود
او از تن بدون سری حرف می کِشد
با حنجر بریده شده هم کلام بود
عقل این زبان بسته به زنجیر می کشد
ورنه مسیر عشق به تکفیر می کشد
آیینه دار صبر خدا دخت حیدرست
زهرای روزگار تجلی کوثرست
گویند در حدیث کساء نیست نام او
زینب همان عبای یمانی دلبرست
زینب خلاصه ی همه ی پنج تن شده
شأن و مقام و مرتبه اش فوق باورست
زینب غریب آمد و زینب غریب رفت
آری ظهور جلوه ی او روز محشرست
یک یا حسین گفت سپاهی عقب کِشید
خاتون خانواده ی فتاح خیبرست
در کربلاست معجر او مُحی الحسین
تنها گواه گفته ی من نعش اکبرست
داده نجات با نفسش نُه امام را
تا دید روی ناقه امامی که مضطرست
ما قائلیم یک تنه او یک سپاه بود
دعوای عصر روز دهم پای معجرست
این روزها که بیت علی ریخته بهم
با دست های کوچک خود یار مادرست
با دستمال خیس کمی پاک می کند
خونابه را که بر لب بیمار بسترست
با فضه گفت هر چه سر مادر آمده
تقصیر داغ بودن مسمار آن دَر است
#قاسم_نعمتى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
هر کس که در این میکده #نوکر شده باشد
ننگ است که دلواپس محشر شده باشد
بی ساغر و می مست شود در همه ی عمر
با یار اگر عمر کسی سر شده باشد
من معتقدم خوب تر از مرغ بهشت است
هر کس که درین بام کبوتر شده باشد
این چشم طمع داشتن ما فقرا هست
زیر سر لطفی که مکرر شده باشد
دنیا و قیامت گره ی کور ندارد
هر مرد و زنی سائل این در شده باشد
حاجت نگرفتن ز خداوند حرام است
روزی که #علی صاحب دختر شده باشد
جن و ملک و انس شد آواره #زینب
عالم همه پروانه ی گهواره ی زینب
عشق #حسنین و #علی و #فاطمه زینب
هم #مومنه هم #عارفه هم #عالمه زینب
از روز ازل دشمن هر ضد ولایت
تا روز ابد بانوی بی واهمه زینب
هر جا برود ظلم فراری است ازانجا
داده است به هر غائله ای خاتمه زینب
مردند حسودان و ندیدند شکستش
شد خلق حماسه هنر دائم زینب
از منظر آنانکه رسیدند به جایی
صاحب نفس آن است که شد خادم زینب
در مذهب عشاق محال است بمیرد
آن کس که شب و روز کند زمزمه زینب
خوبان همگی شاعر و مداح حریمش
کرده است قیامت نفس گرم سلیمش
ای ماه شب #حیدر و هم صحبت #زهرا
ای وارث صبر علی و عفت زهرا
هم #مریمی هم #آسیه هم#هاجر و #حوا
تو زینبی و معجزه حضرت زهرا
جز فاطمه کس لایقه بر مادری ات نیست
اثبات شده بار دگر عصمت زهرا
شد دار و ندارت همگی خرج امامت
حقا که تویی حاصل تربیت زهرا
بیچاره شد از طاقت تو نسل امیه
در روح بلند تو بود همت زهرا
در مکتب تو یاد گرفته است محبت
هر کس که مسلمان شده با زحمت زهرا
هر کس شده شیدای حسین ، عاشق حیدر
گشته است نمک گیر شما دختر و مادر
فردوس کجا ، حال و هوای حرم تو
دیوانه کننده است صفای حرم تو
هم بوی #نجف آید و هم بوی #مدینه
هم بوی حسین از همه جای حرم تو
چیزی نشود کم ز مقام تو اگر که
ما را بنویسند گدای حرم تو
ای عمه سادات ! من از دست زمانه
دلگیرم و محتاج هوای حرم تو
باید که بسوزیم درین آتش حسرت
ما که نشدیم از شهدای حرم تو
ای وای ازین نفس ازین بی سر و پایی
ای وای نمردیم برای حرم تو
کن قسمتمان حال و هوای شهدا را
لبریز کن از شوق شهادت دل ما را
تو زینبی و شمع شبستان حسینی
از عالم ذر بی سر و سامان حسینی
زهرا سپر جان علی بود همیشه
تو نایب زهرا ، سپر جان حسینی
هر کس که حسینی است ، نمک گیر وفایت
تو واسطه ی لطف فراوان حسینی
در مدح تو این بس ز ازل تا ابد الدهر
سر سلسله حلقه یاران حسینی
لبخند زدی وقت ولادت به برادر
شد بر همه اثبات که حیران حسینی
از موقع میلاد سرت گرم حسین است
هر لحظه تو دلواپس هجران حسینی
ای کاش نمی دید دو چشمان تر تو
شد نیزه نشین سایه ی بالای سر تو
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مثنوی
تو کیستی که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست
تویی جگرگوشهٔ آل کسا
به درک تو فهم رسا، نارسا
چشم علی محو تماشای تو
به جای پای فاطمه پای تو
هیچ گلی ندیده خندیدنت
به غیر لحظهٔ حسین دیدنت
دایهٔ تو ز کودکی غم شده
قامت غم در غم تو خم شده
کتاب عشق و عقل تألیف توست
مُهر به لب، زبان ز توصیف توست
تو گردش ثبات اهلبیتی
تو مجمع صفات اهلبیتی
دفاع تو، صبر تو، احساس تو
حسین تو، حسن تو، عباس تو
تو بردهای فیض حضور همه
تو بودهای سنگ صبور همه
روی تو حسرتِ دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتّی به خواب
خاک رهت به عرش پهلو زده
پیش قدِ تو سرو زانو زده
نیست فلک به قدر، هم پایهات
سایهٔ تو ندیده همسایهات
مدرسهٔ تو دامن فاطمه
معلّمی ندیده و عالمه
اُمّ مصائب تو و زینِ اَبی
عقیلهٔ هاشمیان زینبی
لبت «یکی گوی» دو تا نگفته
هر چه شنیده جز خدا نگفته
صدای تو دل از علی میبرد
ناز تو را فاطمه هم میخرد
ولادتت ولادت گریه بود
گریهٔ تو شهادت گریه بود
تو عین عرفان وِرا نور عین
کشتهٔ حقّی و شهید حسین
تو روح صوم و معنی صلاتی
تو ساحل سفینةالنّجاتی
حسین امید خلق در عالمین
ولی به هر غم تو امید حسین
نام شما هر دو به دنبال هم
آینهٔ همید و تمثال هم
چنان که نام خالق و رب یکیست
نام حسین و نام زینب یکیست...
#استاد_علی_انسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مدح
#مثنوی
تندیس وقار و آیت حلم
تدریس وفا حکایت علم
مستوره ی بزم گاه عرفان
منظومه کهکشان ایمان
اثبات حیا ثبوت عصمت
بینایی چشم قدس و عفت
ماه فلک آفرین تقوا
همزاد حیا قرین تقوا
اسطوره همت و شهامت
اعجوبه کارگاه خلقت
ترکیب حیا و جوش مذهب
آورده زنی به نام زینب
#عابد_تبریزی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
رفت خورشید با قمر برگشت
خنده روی لب پدر برگشت
شهر را جور دیگری می دید
هر که آن روز از سفر برگشت
آفتابی به دست زهرا بود
که به دیدار او سحر برگشت
تا که قنداقه اش به چرخ آمد
به هوایش چقدر سر برگشت
همه سرها اگر چه برگشتند
سر ارباب بیشتر برگشت
زینب از اولش به عشق حسین
از جهانی به یک نظر برگشت
گریه می کرد طفل در رفتن
گریه گردید خنده در برگشت
عاقبت نیز سوی کرب و بلا
دو نفر رفت یک نفر برگشت
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
قصد کرده است خدا جلوه ی دیگر بکشد
سوره یِ مریمی از سوره یِ کوثر بکشد
بگذارید همین جا به قدش سجده کنم
نگذارید دگر کار به محشر بکشد
دختر این است اگر، فاطمه پس حق دارد
از خداوند فقط مِنَّت دختر بکشد
مادرِ دَهر نزائید و نخواهد زائید
آنکه را از سر این آینه معجر بکشد
بالِ جبریل به این قُبه تمایل دارد
تا دمشق هست چرا جای دگر پر بکشد؟
زینب آنقَدر بزرگ است که آماده شده است
یک تنه جام بلای همه را سر بکشد
قبل از اینی که خودش جلوه کند آماده ست
عالمی را به تماشایِ برادر بکشد
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
میجنبد آسمان و زمین با اشاره ات
ای درّ آبدار #یدالله تا ابد
برپاست در دیار #نجف یادواره ات
این بیت را به #فاطمه تقدیم میکنم
بانو مبارک است نزول دوباره ات
#زینب تو کیستی که به دیوان شاعران
پیدا نمیشود مثل و استعاره ات
خاتون کنیزهای شما برگزیده اند
شد همسر #خلیل خداوند #ساره ات
حق میدهم اگر که بیفتد کلاه عرش
با زل زدن به شان رفیع مناره ات
دریای بیکران بخدا چشم آفتاب
یک بار هم ندیده به خوابش کناره ات
دین خطبهای برای بقا خواست، باز نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره ات
#میلاد_حسنی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مثنوی
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست
پی نبردیم به یکتایی نامت #زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد
من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم #علی بودن و هم #فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر تو است
تار و پود همه افلاک نخ #معجر توست
روبروی تو که #قرآن خدا وا می شد
لب آیات به تفسیر شما وا می شد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه #صدیقه صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی " اعطینا " شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت:
بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
ماه يكتايى و بی همتا به دنیا آمدی
هم ردیف نور #اعطینا به دنیا آمدی
مثل #حیدر عالی اعلی به دنیا آمدی
تو شبیه حضرت #زهرا به دنیا آمدی
روز میلاد تو در تقویم روز باور است
روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است
آمدی و می رسد بانگ مبارک بادها
بی معلم می شوی فرزانه ی استادها
ای علمدار حقیقت بانی فریادها
ای دلیل کاف و ها و یا و عین و صادها
هرچه دارد #کربلا در اختیار جبر توست
پرچم شاه شهیدان هم به سوی قبر توست
آمدی تا که بگویی قصه ی پرواز را
تا کجاها برده ای این شور انسان ساز را
ای رسول عشق می بینم ز تو اعجاز را
زنده کردی نهضت هفتاد دو سرباز را
شام در زیر قدمهای تو در تاب و تب است
این #حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
آمدی تا انتهای جاده ی عشق و جنون
هم ردیفت بعد زهرا کس نبوده تاکنون
گامهایت در مسیر آیه ی #والسابقون
خواهر صبر و کرم ای دختر والراکعون
آمدي در دفتر دلدادگان يكتا شوي
آمدي اسطوره ي ميدان #عاشورا شوي
ای درخت استوار ای اسوه ی شب زنده دار
شد ردیف شرح تو در هر قصیده (اقتدار)
با حضورت شاه مردان حرز میخواهد چه کار
(آمدی مستانه تر صف می گشاید #ذوالفقار)
دختر شیری و یک جلوه ز #الله الصمد
مادری کردی برایش حضرت بنت اسد
حاصل پیوستن دریا به دریا #زینب است
چشمهایی که ندید الا جمیلا زینب است
نقش بازوبند ساقی حرم یا زینب است
لافتی الاعلی لا عشق الا زینب است
باز هم رو سوی بانوی وفا آورده ام
شصت و نه دفعه به لب نام تو را آورده ام
واژه ی ایثار را باید به پای تو نوشت
در مقام صبر هم باید برای تو نوشت
شاه را مشتاق و بی تاب دعای تو نوشت
بعد او کرببلا را کربلای تو نوشت
جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود
کربلا در #کربلا می ماند اگر زینب نبود
خیرها از تو رسیده دست ما خیر کثیر
عشق دارد در کنار تو مراعات نظیر
حضرت ام الحیا اخت الحسن بنت الامیر
ای اسیری که اسارت شد به دست تو اسیر
از میان محملت نور خدا تابیده است
دشمنت یک لحظه هم آه تو را نشنیده است
عقل را بازی گرفتی عشق حیرانت شده
مرتضی هم محو در تفسیر قرآنت شده
هر که دیده جلوه هایت را مسلمانت شده
هر که نامت را شنیده بعد گریانت شده
چند وقتی هست پای تو جنون دلباخته
مرز بین حق و باطل را حریمت ساخته
کاش قابل بودم و از یاورانت می شدم
با نشان #زینبیون بی نشانت می شدم
با دو جرعه عشق از لب تشنگانت می شدم
از شهیدان دفاع از آستانت می شدم
ما همان سیل خروشانیم در راه بلا
کلنا اصحابک لبیک بنت المرتضی
#رضا_تاجیک
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
راهِ دل جُز به بی کران نخورَد
جز به کویِ"حسین جان" نخورَد
سر فرازی نصیبِ سر نشود
تا که بر خاکِ آستان نخورد
رفت لیلی،به محملش ایکاش
گردی از شوقِ کاروان نخورد
حِسِ پرواز را نمیفهمی
بال وقتی به آسمان نخورد
هست اینجا بهشت و ما هستیم
تا به آن آفتِ خزان نخورد
دلِ تو قرص ما قسم خوردیم
در دلت آب هم تکان نخورد
ما قسم خورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب
دل سرا پردهی محبت اوست
دلِ عاشق تمامِ قیمتِ اوست
نجف از او مدینه هم حتیٰ
کربلا هست اگر ، زِ غیرتِ اوست
چادرش را بگو تکان بدهد
هست محشر اگر ، قیامتِ اوست
این حسین است یا که آینه اش
این علی هست یا که قامتِ اوست
هر که سر داد در رهش فهمید
گردنش زیرِ بارِ منت اوست
خواست تا بارِ ما سبک گردد
کارِ ما نه فقط عنایتِ اوست
همه پرورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب
می نویسم بر آسمانِ حرم
خوشبحالِ مدافعانِ حرم
آه یادش بخیر می شُد کاش
بشنوم باز هم اذانِ حرم
خوشبحالِ کسی که در این راه
جا نمانَد زِ کاروان حرم
ما که باشیم؟رویِ گنبد هست
پرچمِ سرخِ پاسبانِ حرم
تو که هستی؟فقط از آنِ حسین
من که هستم؟فقط از آنِ حرم
دلِ ما تنگِ زینبیه شده
دلِ ما تنگ شد به جانِ حرم
جگر آورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب
او حسن او حسین با هم شد
تا که زهرا چنین مجسم شد
از بقیع رفتنش به ما فهماند
که نگینِ امام ها هم شد
سایبانش برادرش شد تا
عصمتش پیشِ ما مُسَلَم شد
در نزولش قیامِ عباس است
در جلوسَش تمامِ مریم شد
زیرِ تابوتِ سینه چاکش باز
شانه یِ شهر های ما خَم شد
یک نفر وصل شد به اقیانوس
یک نفر از میانِ ما کم شد
رگ اگر داده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مسمط_مخمس
آیِنه در آیِنه نورِ مُکَرَم زینب است
جلوه در جلوه تجلیاتِ خاتم زینب است
خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است
زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است
آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است
(با مُسَمَط با قصیده با غزل با مثنوی
صائِبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی
جودی و یَغما و نَیِر،شهریار و مولوی
می بَرَد اما دلم را مصرعی از مُنزوی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است)
نامِ او پُر کرده عالم را حجابش بیشتر
خُطبه اش بنیان کَن و فصلُ الخِطابش بیشتر
غیرتش مبهوت ساز است،انقلابش بیشتر
محملش دارد تماشا و رکابش بیشتر
گفت با عباس پُشتیبانِ پرچم زینب است
شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است
مِی اگر این است پُر پیمانه باشد بهتر است
سر اگر خاکِ درِ میخانه باشد بهتر است
عقل در توصیفِ او دیوانه باشد بهتر است
در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است
عشق وقتی می تپد عاشق، پرستو میشود
دستِ عاشق زود از حالِ دلش رو میشود
هر که با خورشید شد آیینه ی او میشود
دخترِ شاهِ نجف هم شاه بانو میشود
یک تن اما حامیِ ناموسِ عالم زینب است
از همان اول خدا میخواست او را...شُد حسین
اصلاً او با اولین پلکِ تماشا شُد حسین
فاطمه شُد مرتضی شُد پیش از آنها شُد حسین
گرچه نامش بود زینب بعدش اما شُد حسین
او حسین است و حسینش هم مُسَلّم زینب است
گرچه بر بال و پرِ خود سلسله دارد هنوز
او که باشد سایبانی قافله دارد هنوز
میرود پشتِ برادر فاصله دارد هنوز
با سرِ هر زلفِ او صدها گله دارد هنوز
آنکه ریزد در فراقت اشک ماتم زینب است
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت
از حاجیان کعبه سبز شما نوشت
شکر خدا که دست قدر ، دست سرنوشت
نام مرا شریف ترین خاک پا نوشت
صبح ازل به خاک تو پیشانی ام رسید
این سجده را فرشته به پای خدا نوشت
از ما سوال شد که اسیر تو می شویم؟
ما خواستیم و آیه ی «قالو بلی» نوشت
بالای سر در حرم کبریاییش
نام تو را به خط خودش با طلا نوشت
یعنی تمام جلوه آل عبا تویی
آیینه تمام نمای خدا تویی
اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت
موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت
بانو اگر به آینه ها سر نمی زدید
تاریکی همیشه ی دنیا ادامه داشت
تا زندگی ات را به تماشا گذاشتی
آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
گفتیم آسمانی و دیدیم برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری
گفتیم دختر اسد الله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری
تو از زمان کودکیت تا بزرگیت
شیوا ترین مفسر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند می بری
بر شانه های سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
خورشید روی تو شرف مشرقین شد
یک نیمه ات حسن شد و نیمت حسین شد
ای ماورای حد تصور کمال تو
بالاتر از پریدن جبریل بال تو
از مادری چنین-چنین دختری شود
هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو
غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم
در انعکاس آینه های زلال تو
نزدیک سایه های عبورت نمی شویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو ؟
از گوشه های چشم تو ساحل درست شد
محض رضای پای تو محمل درست شد
تو زینبی و شیر زن بعد کربلا
تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا
زهرا، نبی ،حسین و علی و حسن تویی
بانو تویی تو «پنج تن » بعد کربلا
گاهی که طعنه می شنوی صبر میکنی
یعنی تویی همان حسن بعد کربلا
ای گریه غریبی عریان بی کفن
حالا تویی و پیرهن بعد کربلا
قلبت تپید وسوره مریم شروع شد
غمگین ترین غروب محرم شروع شد
ای سایه بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
عباس هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که سر بزیر بُود در برابرت
شب زنده دار شام غریبان کربلا
دل بسته بر نماز شب تو برادرت
ای خطبه صدای تو نهج البلاغه ات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
هجده سربریده به دنبال چشم تو
هجده سر بریده نگهبان معجرت
ای قله نجابت توحید ، جای تو
عطر حضور فاطمه دارد حیای تو
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
امشب خدا به #کوثر خود داد کوثری
در بر گرفته #فاطمه زهرای دیگری
یا این که در لباس زن آمد #پیمبری
یا اینکه حق به #حیدر خودداد حیدری
این شیردختری است که شمشیر حیدر است
سر تا قدم امام #حسین مکرر است
این پاک تر ز #هاجر و #حوا و #مریم است
سر تا قدم صحیفۀ آیات محکم است
در وصف او مدیحۀ جن و بشر کم است
ام المصائب است نه ام المحرم است
این سیب سرخ باغ بهشت محمد است
آب و گلش تمام سرشت محمد است
زهراست جان #احمد و این جان فاطمه است
ریحانۀ محمد و ریحان فاطمه است
#طاها و #قدر و کوثر و #فرقان فاطمه است
گویی تمام وحی به دامان فاطمه است
تنها #فهیمه ای که ندیده #مفهمه
از کودکی است #عالمۀ بی معلمه
بی او درخت سبز #ولایت ثمر نداشت
دریای آرزوی نبوت گهر نداشت
انگار روز حادثه کم از پدر نداشت
الحق که صبر مادر از این خوب تر نداشت
وقت سکوت هم نفسش انفجار بود
شمشیر اگر نداشت خودش #ذوالفقار بود
ام الکتاب صبر و #رضا کیست زینب است
فصل الخطاب #کرب و بلا کیست زینب است
فریاد خون خون خدا کیست زینب است
آیینۀ حسین نما کیست زینب است
زینب که لحظه لحظه شده غرق در حسین
در گاهواره چشم گشوده است بر حسین
زینب که چشم #یوسف زهرا به سوی اوست
#حبل المتین شیر خدا تار موی اوست
آیینۀ جمال خداوند روی اوست
هرجا حسین جلوه کند گفتگوی اوست
آبی که دارد آبرو از خاک کوی اوست
زین اب است و زین #رسول خداست این
آیینه دار عرصۀ کرب و بلاست این
زینب زنی که بوده به مردان امامتش
اعجاز #سیدالشهدا در کرامتش
هر روز هست روز بزرگ قیامتش
دین سرفراز آمده در ظل قامتش
با خون نوشته اند شهیدان مکتبی
زینب حسینی است و حسین است زینبی
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
بوی بارون یاس گلدون،مژده می ده صبح عیده
روی بال صد فرشته،می رسه از راه سپیده
كیه خورشید قبیله،كیه بانوی جلیله
آیینه دار علیه،زینبه تنها عقیله
تو شب غربت و غمها،واسه دلها آفتابه
وارث عصمت مادر،زینت ابوترابه
پر جبریل فرش راشه،آسمونا خاك پاشه
هیبت و غرور حیدر،طنین توخطبه هاشه
آسمونی نور عینه،دل و دلداره حسینه
مهربونی تو نیگاشه،همه جا یار حسینه
بانوی صبر و صلابت،بانوی شور و شهامت
برای عرض ارادت،بیایید بریم زیارت
هواییه دل تنگم،تا حریمش پر می گیره
این دلی كه بی قراره،حرم نعم الامیره
زائر صحن و سرای،بانوی صبر و صفا شیم
بگیریم برگ برات و ،زائر كرببلا شیم
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
شبی كه مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
هزار رود نواگر ز كوثر و تسنیم
روان به خانه ی زهرا، به بوی زینب بود
هزار چشمۀ خورشید، از كرانۀ شب
دمیده از دل مهتاب، و چشم كوكب بود
شكوفه بار لب مرتضی به باغ دعا
ستاره ریز دم مصطفی، به یا رب بود
شراب نور ز خمخانۀ سحر، جوشید
كه جام سرخ شقایق، ز می لبالب بود
اگر چه "زین اب" و را نهاد نام، رسول
خدای داند، كاو زینب "ام و اب" بود
زنی به همت و مردی، به مردمی سوگند
پس از حسین، سپهدار عشق، زینب بود
#مشفق_کاشانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
آیهای از طرف جنت الاعلی آمد
هر ملک سوی زمین بهر تماشا آمد
غنچهی خنده به روی لب #زهرا آمد
مژده، ای اهل زمین #زینب کبری آمد
اشک شوق #علی و ذوق #نبی دیدنی است
شب، شبِ رحمت حق است، شبی دیدنی است
میکده از سر شوق است مرتب گشته
ساغر از #کوثر ناب است لبالب گشته
گوش کن... ذکر لب فاطمه زینب گشته
ملک از عطر نفس هاش مقرب گشته
فاطمه شاد که باشد همه عالم شادند
باغ های دو جهان از نفسش آبادند
زینب از نسل #خدیجه است، شرافت دارد
هیبتش فاطمی و رتبه ی عصمت دارد
نزد ما خاک قدم هاش قداست دارد
در دل سینه زنان، تخت حکومت دارد
تا قیامت همه محتاج و حقیرش هستیم
پیرو مکتب و در خط و مسیرش هستیم
راهِ بی زینب کبری به خدا بی راهه است
سالک خالیِ از معرفتش گمراه است
بی سبب نیست که گفتند امین الله است
سرّ أب بوده و از سرّ سما آگاه است
حافظ و محرم اسرار امامت، زینب
صاحب حکمت و دریای بصیرت، زینب
خطبهاش مثل علی، فن بیانش غوغاست
صاحب علم لدنی است شبیه زهراست
نائب فاطمه در واقعه ی عاشوراست
یک تنه آینه ی پنج تن اهل کساست
گرچه گفتند به او عابده ی آل علی
کل عمرش همه جا بود به دنبال ولی
در صف اول هر معرکه حاضر بودن
کوه غم، کوه بلا دیدن و شاکر بودن
کم نیاوردن و جنگیدن و صابر بودن
همه جا در پی تعظیم شعائر بودن
این همه ذره ای از وصف کمالش هم نیست
قطره ای از اقیانوس جلالش هم نیست
شصت و نه آیه به دنبال دمش می آیند
شصت ونه معجزه با بازدمش می آیند
شصت و نه ذبح پی هر قدمش می آیند
شصت و نه نور طواف حرمش می آیند
زینب است و همه محتاج به نورانیتش
جمع ها واله و دلداده ی وحدانیتش
ما نمردیم کسی صحبت غارت بکند
ما نمردیم کسی باز خباثت بکند
#داعشی سمت #حرم قصد عزیمت بکند
یا که در خواب اگر فکر جسارت بکند...
...سر آن نطفه حرام از رگ گردن بزنیم
تا بدانند همه عبد سرای #حسنیم
همه هستیم گدای حرمت بی بی جان
همه ی ما به فدای حرمت بی بی جان
ما کجا... کرب و بلای حرمت بی بی جان
خوش به حال شهدای حرمت بی بی جان
دور ماندیم رفیقان... سرمان رفت کلاه
رانده از سوی بهشتیم و پی بذر گناه
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#ولادت
#قصیده_۶۹_بیتی
السلام ای ملیکه ی دنیا
السلام ای شفیعه ی عقبی
السلام ای زلال تر از اشک
السلام ای مطهر والا
نوه ی دختری پیغمبر
نور چشمان سید بطحا
مثل آیینه ی تمام نما
روی تو شد خدیجه در زهرا
خوش به حال علی که گردیده...
...نام پاک تو زینت بابا
صد هزاران فرشته می خواهد
تا کشد ناز دختر مولا
بال جبریل بالش سر تو
سایه بان تو قامت طوبی
دور گهواره ات چه می بینم
لشگری صف کشیده از حورا
همه در نوبت اند تا گیرند
بوسه از خاک زیر پای شما
قدری آهسته وحی نازل شد
بر وجود مقدس طاها
کلیات کلام حق گردد
بی کم و بیش این چنین معنا
واجب الاحترام شد زینب
دختر ارشد کنیز خدا
هرکه گِرید برای این دختر
اجر آن می شود معادل با...
...گریه بر غربت امام حسن
گریه بر داغ سیدالشهدا
مادر عشق دختر حیدر
لب کنم باز بهر مدح و ثنا
در طریق تو مست باید شد
از طهوران باده ی اِلآ
هر دلی شد دخیل کوی تو
در قیامت نمی شود رسوا
ما گدایان بین راه توایم
علیا حضرتا تصدقنا
کرم ِتوست ورنه کاسه ما
به خدا نیست مستحق عطا
من چه گویم که آیه ی قرآن
ز کراماتتان بود گویا
قرص نان تو می کند نازل
هل اتی بر سرای آل کسا
چه سحرها نماز شب خواندم
تا که شاید تو را کنم پیدا
همه شب های تو مسیحه ی عشق
می دهد بوی لیلةُالمحیا
در قنوت تهجدت دیدم
رتبه های «مقام محمودا »
در رکوع تو جلوه های خضوع
سجده ات مست ربی الاعلی
در نماز شبت چه ها می دید
که حسین گفت التماس دعا
نفحات مقدست بانو
زنده سازد دو صد مسیحا را
شصت و نه بار ذکر یا زینب
رمز توحید را کند افشا
هرکه آواره ی حسینت شد
در حریم تو می کند ماوا
خاطرت را ز بس خدا می خواست
با حسین آفرید قلب تو را
السلام ای شریکه الارباب
فانیا للحسین سر تا پا
تا که مهر تو در دلم باشد
سایه ی عشق؛ بر سرم بادا
دستگردان شدی میان حرم
تا رسیدی به دامن لیلا
کُشتی ارباب عشق بازان را
ناز دار خدا دودیده گشا
بین هر تار معجرت بینم
آیه ی کاملی ز حجب و حیا
چادرت محترم تر از کعبه
صورتت در حجاب بی همتا
در چهل سال گفته همسایه
که ندیده است سایه ات حتی
کسب فیض از تو کرده ام ِبنین
تا که گردیده مادر سقا
آمدی تا که پُر کنی جای
مادرت را میان بیت ولا
آمدی و چه زود می پیچد
بین خانه صدای «وا اُمّا»
کاش این جا تمام می شد کار
تازه آغاز می شود غمها
دومین داغ داغ محراب است
فرق منشق و ناله ی ابتا
سومین غربتت به یک تشت است
لب خونین و ذکر واحسنا
مادر درد السلام علیک
صاحب هر مصیبت عظما
جبرییل دلم خبر داده
می شوی از حبیب خود تو جدا
چه می آید سرت خدا داند
الامان الامان ز عاشورا
بین گودال بنگری زینب
یک گلویی که گشته منحورا
ناله هایی ضعیف می آید
گوییا در میان هلهله ها
هاله ی نور گوشه ی مقتل
ناله های غریب واغوثا
مادرت بود و دور تا دورش
آسیه، مریم، هاجر و حوا
ناله می زد حسین را کشتند
با لب تشنه بر لب دریا
یک سوالی برای من مانده
بی جواب ای عقیله ی دنیا
تو چه دیدی کسی نمی داند
که زدی ناله آه «یا جدا»
از چه بر جد خود نشان دادی
تن بی سر دو بار با هذا
این حسینت مرمل بدما
گشته جسمش مقطع الاعضا
مو کنان سوی خیمه گاه مرو
بهر بوسیدن گلو بازآ
سر خود را بلند کن بنگر
روی نیزه سری رود بالا
کاش دشمن دگر حیا می کرد
ختم می شد مصیبتت اینجا
بوی جسم حسین می آید
ازچهل نعل تازه در صحرا
بعد از آن شد رسالتت آغاز
ای علمدار صبر روح وفا
تویی آن اولین ولی فقیه
در زمان امام کرب و بلا
این قصیده دگر کنم کوتاه
با تمام قصور ای والا
دامنت را به گریه می گیرم
تا نمایی برات ما امضا
نذر کردم اگر رسیدم من
زنده در آن حریم و صحن و سرا
هر قدم نام تو فقط ببرم
تا کنم در حرم به پا غوغا
در شب عید خواهشی دارم
می پذیری ز نوکرت آیا؟
آبرودار بر گل نرگس
بنما تو سفارش ما را
از حبیبم بخواه برگردد
از سفر آن امام خوبی ها
با تمام وجود می گویم
اعتقادم میان لوح قضا
کافر عشقم و خراب خراب
عاشق زینبم به اذن شما
#قاسم_نعمتى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#ولادت
#مسمط_مسدس
امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است
امشب که از نسیم حضوری لبالب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
شامی که روشنایی روز است امشب است
امشب شب ملیکه دادار زینب است
این جلوه جلوههای شبی بیکرانه است
این جذبه جذبه حرمی بینشانه است
این سجده سجده بر قدمی جاودانه است
این شعله شعله نگهی عاشقانه است
از هر لبی که میشنوی این ترانه است
عالم محیط و نقطه پرگار زینب است
سّری رسید و معنی امالکتاب شد
نوری دمید و قبله هر آفتاب شد
چشمی گشود و چشم شقایق بخواب شد
زیباترین دعای علی مستجاب شد
زهراست این که در دل گهواره قاب شد
امشب تمام گرمی بازار زینب است
بر عرش سبز دست نبی تا که جا گرفت
نورش زمین و کل زمان را فرا گرفت
حتی بهشت سرمه از آن خاک پا گرفت
از عطر دامنش همه جا روشنا گرفت
آئینهای مقابل رویش خدا گرفت
تصویر جلوههای خداوار زینب است
این کیست این که سجده کند عشق در برش
این کیست این که سینه درند در برابرش
این کیست این که از جلوات مطهرش
عالم نبود غیر غباری ز محضرش
فرموده است از برکاتش برادرش
آئینهدار حیدر کرار زینب است
تا کوچهاش قبیله لیلا ادامه داشت
تا خانهاش گدایی عیسی ادامه داشت
در چشم او تلاطم دریا ادامه داشت
بر قامتش قیامت مولا ادامه داشت
زینب نبود حضرت زهرا(س) ادامه داشت
خاتون خانهدار دو دلدار زینب است
سرچشمههای پرطپش کوهسار از اوست
دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست
تیغ کلام فاطمیاش آب دار از اوست
تفسیر آیههای غم و انتظار از اوست
آری تمام هیمنه ذوالفقار از اوست
از کربلا بپرس علمدار زینب است
سوگند بر شکوه دل مرتضاییاش
بر جلوههای حیدریاش مجتباییاش
سوگند بر تقدس کرب و بلاییاش
بر ریشههای چادر سبز خداییاش
سوگند بر نماز شب کبریاییاش
تا روز حشر کعبه ایثار زینب است
شمس حجاب گنبد دوار زینب است
بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است
محبوبه ي حبیبه ي دادار زینب است
مسطوره سلاله اطهار زینب است
اذن دخول در حرم یار زینب است
منصوره نرفته سر دار زینب است
نون و قلم نبی است و ما یسطرون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین
در این قیام نقطه پرگار زینب است
سردار سرسپرده جولان عشق کیست؟
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست؟
عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست؟
روح دمیده در تن بیجان عشق کیست؟
علامه مفسر قرآن عشق کیست؟
تفسیر آیهها همه اسرار زینب است
ققنوس وهم از پی او در توهم است
فانوس وصف در صفت وصف او گم است
قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است
پابوس او تمامی افلاک و انجم است
کابوس شام و دولت نامرد مردم است
بر فرق ظلم تیغ شرر بار زینب است
پیداترین ستاره دیبای خلقت است
زیباترین سروده لبهای خلقت است
زهراترین زهره زهرای خلقت است
لیلاترین لیلی لیلای خلقت است
شیواترین سئوال معمای خلقت است
گنجینه جزیره ي اسرار زینب است
ذرات و کائنات همه مرده یا خموش
در احتجاج بود زنی یک علم به دوش
قلب جهان به عمق زمین غرق جنب و جوش
آتشفشان قهر خداوند در خروش
هوهوی ذوالفقار علی میرسد به گوش
این رعد و برق نیست که انگار زینب است
خورشید روی قله نی آشکار شد
کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد
ناموس حق به ناقه عریان سوار شد
هشتاد و چهار خسته به هم همقطار شد
زیباترین ستاره دنبالهدار شد
در این مسیر نور جلودار زینب است
چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه
مبهوت مینمود به سرنیزهای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه
کای جان پناه زینب و اطفال بیپناه
راحت بخواب چونکه پرستار زینب است
پشتش شکست بس که بر او آسمان گریست
حتی به حال و روز دلش کاروان گریست
از خندههای حرمله و ساربان گریست
بر گیسوان شعله ور کودکان گریست
از ضربههای دم به دم خیزران گریست
بر خیل اشک قافله سالار زینب است
آن شانه صبور صبوری زما ربود
آن قامت غیور قیامت بپا نمود
آن شیرزن حماسه عباس را سرود
با دست خویش بیرق کرب و بلا گشود
بر بالهای زخمیاش ای وای جا نبود
غم را بگو بیا که خریدار زینب است
زینب اگر نبود اثر کربلا نبود
شیرازهای برای کتاب خدا نبود
زینب اگر نبود علم حق به پا نبود
این خیمهها و پرچم و رخت عزا نبود
یک یا حسین بر لب ما و شما نبود
در کار عشق گرمی بازار زینب است
#ادامه:
با این که قد خمیدهام و داغ دیدهام
فتح الفتوح کردهام هرجا رسیدهام
گر نیش کعب نی به وجودم خریدهام
گر طعم تازیانه چو مادر چشیدهام
چون کوه ایستادهام ای سر بریدهام
در اوج اقتدار جهاندار زینب است
زینب کجا و خنده اشرار یا حسین
زینب کجا و کوچه و بازار یا حسین
زینب کجا و مجلس اغیار یا حسین
زینب کجا و این همه آزار یا حسین
زینب کجا و طشت و سر یار یا حسین
در پنجههای بغض گرفتار زینب است
از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس آن هایهای نی
تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
آنقدر سنگ خوردهام از لابهلای نی
تا اینکه یافتم سرت از رد پای نی
هجران توست آتش و نیزار زینب است
قرآن بخوان که حفظ شود آبروی تو
رنگین شده است ساقه نی از گلوی تو
در حسرتم که نیزه کند شانه موی تو
ای منتهای آرزویم گفتوگوی تو
ای نازنین بناز خریدار زینب است
#حاج_محمود_کریمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مدح
#مربع_ترکیب
شروع میشود این شعر تازه با زینب
مگر که گوشه چشمی کند به ما زینب
هزار فاطمه گفتم هزار تا زینب
سلام حضرت بانو سلام یا زینب
بغیر تو ز تمامی خلق دل کندیم
به چادر تو همیشه دخیل میبندیم
حیا به پاکی تو اقتدا مکرر داشت
علی به یمن تو در خانه اش دو کوثر داشت
خوشا بحال حسینی که چون تو خواهر داشت
و باتو فاطمه آیینه در برابر داشت
میاید از گل سجاده تو عطر خدا
فدای نافله هایت عقیله ی طه
اراده کرد خدا تا به عشق جان بدهد
به خاک سرد زمین نور آسمان بدهد
تورا نشان تمام پیمبران بدهد
که پیش صبر شما صبر امتحان بدهد
به آستان شما کوه سجده خواهد کرد
و هر مجاهد نستوه سجده خواهد کرد
تو آمدی و کس و کار من شدی بی بی
میان حادثه ها شیر زن شدی بی بی
شبیه مادر خود ممتحن شدی بی بی
کسای روی سر پنج تن شدی بی بی
همیشه ذکر لب اهل بیت نام شماست
منم غلام کسیکه خودش غلام شماست
ظهور عزت پروردگار خطبه تو
کلاس صبر کلاس وقار خطبه تو
قرار داده به هربی قرار خطبه تو
دمی شد از دودم ذوالفقار خطبه تو
کشانده ای تو به حیرت همه نظرهارا
زبان سرخ تو بر باد داده سرها را
پناه امت پیغمبر است چادرتان
زمان وحشت ما سنگر است چادرتان
یقین که فاتح صد خیبراست چادرتان
و سایبان وسط محشر است چادرتان
ندیده مردی دوران به مردی این زن
که رفته است به جنگ عقیده با دشمن
اگرچه رنج و بلا دید جا نزد اصلا
به راه عاشقی اش پشت پا نزد اصلا
به جز حسین کسی را صدا نرد اصلا
و دست رد به غم کربلا نزد اصلا
درست مثل علی در نبردها غوغاست
شجاعتش بخدا چون شجاعت زهراست
عقیله بود ولی در حصار غربت بود
هجوم درد به قلبش ورای طاقت بود
همیشه سهمیه اش از جهان مصیبت بود
دلش شکسته گودال بود و غارت بود
نرفته است ز یادش هجوم سر نیزه
سری که ذبح شد ازپشت و رفت بر نیزه
چقدر غصه ی بازار رفتنش را خورد
میان راه ز شمر و سنان لگدها خورد
شکست! زخم جدایی دلبرش را خورد
چنانکه شوهرش از دیدن رخش جا خورد
هنوز ظرف دلش را به سنگ میکوبند
دوباره پیش رویش طبل جنگ میکوبند
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem