eitaa logo
شیعه شناسی
195 دنبال‌کننده
916 عکس
400 ویدیو
116 فایل
🔸تبیین معارف ناب اسلامی و شیعی؛ 🔹پاسخگویی به شبهات اعتقادی؛ 🔸اطلاع رسانی از اخبار دینی، مذهبی و برنامه های مرکز تخصصی شیعه شناسی 🌐 www.shia-ac.com 🔽آدرس کانال در پیام رسان سروش: https://sapp.ir/shiashenasee
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣ مادر ❤️شريف آن حضرت کنيزى امّ ولد بوده که به او حديث يا سليل مى گفتند و از بانوان عارفه و صالحه زمان خود بوده [1] و از برخی نقل شده که نام ایشان سوسن 🌸بوده است.[2] 🔹در عظمت این بانوی بزرگوار همین بس که در زمان غیبت امام زمان علیه السلام مرجع شیعیان بوده است. 🔸شیخ صدوق در کتاب 📘کمال الدین نقل می کند که احمد بن ابراهيم گويد: بر حكيمه دختر امام جواد و خواهر امام هادى عليهما السّلام در سال دويست و شصت و دو وارد شدم و از پشت پرده 🚪با وى صحبت كردم و از دينش پرسيدم، نام كسانى را كه امام مى داند برد، سپس گفت: حجّة بن الحسن بن علىّ و نامش را برد، گفتم: فدايت شوم آيا او را مشاهده 👁كرده ايد يا آنكه خبر او را شنيده ايد؟ گفت: خبر🔊 است و ابو محمّد عليه السّلام (امام حسن عسکری عیله السلام)به مادرش اخبار كرده است. گفتم: آن فرزند كجاست؟ گفت: مستور است، گفتم: پس شيعه به چه كسى رجوع كند؟ گفت: به جدّه اش مادر ابو محمّد عليه السّلام، گفتم: آيا به كسى اقتداء كنم كه به زنى وصيّت 📃كرده است؟ گفت به حسين بن علىّ عليهما السّلام اقتدا كرده است زيرا حسين بن علىّ عليهما السّلام ظاهرا به خواهرش زينب دختر علىّ عليه السّلام وصيت📃 كرد و هر علمى كه از علی بن الحسين عليهما السّلام صادر مى شد به خاطر آنكه او مستور بماند به زينب نسبت داده مى شد.[3] 📒[1] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج50، ص 238 📗[2] دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، ص 424 📘[3] كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص 501 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
1⃣ ❤️مادر شريف آن حضرت سيّده زکيّه پاك، بى بى فاطمه دختر امام حسن مجتبى عليه السلام سرور جوانان اهل بهشت 🌸از زنان بزرگوار بنى هاشم بوده است، کنيه اش ام عبدالله و امام زين العابدين عليه السلام وى را به لقب صدّيقه ملقّب کرده بودند.[1] امام صادق عليه السلام درباره اين بانوى محترمه اين چنين اظهار نظر فرموده اند:"او زنى بسيار راستگو بود و در آل حسن زنى به مانند او يافت نشده است ."[2] بانویی صاحب کرامت که امام باقر علیه السلام درباره یکی از کرامات ایشان می فرماید:" مادرم زير ديوارى 🏚نشسته بود كه ناگاه شكاف خورد و صداى ريزش سختى بگوش👂 رسيد، مادرم با دست اشاره كرد 👈و گفت: نه، بحق مصطفى، خدا بتو اجازه فرود آمدن ندهد، ديوار در هوا معلق، ايستاد تا مادرم از آنجا گذشت، سپس پدرم صد دينار از جانب او صدقه داد."[3] [1]📘حیاة الإمام محمد الباقر علیه السلام، القرشی ،ج 1،ص1 [2]📗 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج46، ص، 366 [3]📒 الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص، 469 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
1️⃣ ❤️مادر امام جعفر صادق عليه السلام بانويى پاك و پاکيزه 🌸به نام ، دختر قاسم بن محمّد بن ابى بكرِ فقيه بوده است. وى از نظر عفّت، شرافت و فضيلت از بزرگ زنان عصر خود بوده است. در خانه پدرى پرورش يافته که از چهره هاى درخشان زمانه خود بوده و فقه و معارف اسلامى را نيز از شوهر بزرگوارش، فرا گرفته است. 🔸به درجه اى از فضيلت و کمال رسيده بود که مرجع زنان اهل شهر و ديار خود شده و در امور مهم دينى به او مراجعه مى کرده اند. در فخر و شرافت او همين بس که مادر امام بزرگى از ائمّه مسلمين شده است. [1] 🔹 درباره این بانوی بزرگوار فرموده اند:" وَ كَانَتْ أُمِّي مِمَّنْ آمَنَتْ وَ اتَّقَتْ وَ أَحْسَنَتْ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ"(مادرم از کسانی بود که ایمان آورد و تقوی پیشه کرد و احسان نمود و خداوند محسنین را دوست دارد.)[2] [1]📗 پيشوايان هدايت ٨،پيشواى مذهب ،حضرت امام جعفر صادق عليه السلام ،مجمع جهانى اهل بيت عليهم السلام ،ص 46 [2] 📘الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 472 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
2⃣ 1⃣ 🔸در رابطه با نام مبارک و نسب ایشان اختلافات زیادی در بین مورخین وجود دارد؛ اما آنچه که شهرت بیشتری پیدا کرده نام شهربانو یا شاه زنان است و اینکه ایشان دختر يكى از بزرگان و سرشناسان ايران زمين(یزدجرد) بوده است.[1] 🔹نکته ای که در اینجا لازم است به آن توجه شود داستان اسارت 🔗شهربانو و ورود او به كشور هاى اسلامى است. درباره اصل جريان مى توان گفت، از جمله رخ دادهاى تاريخى است كه دربسيارى از منابع روايى و تاريخى ديرينه ثبت شده است. اين منابع روايى و تاريخى را به سه دسته عمده مى توان تقسيم نمود: 1⃣ به اسارت افتادن وى در دوره خلافت عمر بن خطاب. 2⃣ فرستادن وى و خواهرش به نزد عثمان از سوى والى خراسان. 3⃣ فرستادن دختران يزدگرد به حضور حضرت على عليه السلام توسط كارگزار حضرت. با توجه به اين تعارض، به بررسى هر يك از گزارش هاى تاريخى مى پردازيم. [1] 📙منتهى الآمال(فارسى)،محدث قمی، ج2، ص 1091 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
2⃣ 1⃣ 🔸در روایتی نقل شده عکاشه از سؤال کرد چرا برای همسری اختیار نمی کنید؟ او که به سن ازدواج رسیده است؟ امام باقر علیه السلام که در برابرش کیسه ای پول سربسته بود، فرمود: به زودی برده فروشی از اهل بربر🐫 می آید، با این کیسه پول، همسری برایش انتخاب می کنم. عکاشه می گوید مدتی گذشت تا آنکه ما روزی خدمت امام باقر علیه السلام رسیدیم. فرمود: می خواهید شما را از آمدن برده فروشی👳♀️ که گفته بودم، آگاه سازم؟ بروید و با این کیسه پول از او کنیزی انتخاب کنید. ما نزد برده فروش آمدیم.گفت: هر چه داشتم فروختم مگر دو دخترک بیمار که یکی از دیگری بهتر است. گفتیم: آنها را بیاورید تا ببینیم، وقتی آورد یکی را انتخاب کردیم و قیمتش راپرسیدیم. گفت: به هفتاد اشرفی. گفتیم: او را به همین کیسه پول می خریم هر چه بود، ما نمی دانیم در آن چقدر است. برده فروش گفت: بازکنید ولی اگر از 70 اشرفی دو جو هم کمتر باشد، نمی فروشم. مهر کیسه را باز کردیم واشرفی ها را شمردیم بی کم و زیاد، 70 اشرفی بود.به این ترتیب نزد امام باقر علیه السلام آمدیم. 🔹امام باقر عليه السلام سرگذشت ما را به خود ما خبرداد، سپس خدا راستایش کرد و به دختر فرمود: نامت چیست؟ گفت: حمیده، فرمود: حمیده باشی در دنیا و محموده باشی در آخرت. آیا دوشیزه هستی؟ گفت: آری. برده فروش گاه نزد من می آمد، ولی خدا مردی را که سر و ریش سفیدی 👳داشت، بر اومسلط می کرد. او چنان سیلی بر برده فروش می زد که از نزد من برمی خاست; چند بارنزد من نشست و پیرمرد هم چند بار به او سیلی👋 زد. امام رو به فرزندش کرد و فرمود: ای جعفر این دختر را نزد خود ببر و به این طریق بهترین شخص روی زمین یعنی موسی بن جعفر علیه السلام از او متولد شد. (📗الكافي (ط - الإسلامية)، کلینی، ج1، ص 476. با تلخیص) 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
1⃣ 1⃣ 🔸درباره چگونگی ازدواج این بانوی بزرگوار با ا علیه السلام اقوال متعددی نقل شده که به آنها اشاره می‌شود: 1⃣. او از زمره زنان شریف غیر عرب و کنیز خاتون مادر امام کاظم علیه السّلام و از زنان شایسته در عقل و دین و شرف بود و بانویش حمیده را بسیار محترم می‌داشت و از روی احترام به او هرگز در مقابلش نمی نشست؛ بنابراین حمیده به پسرش امام کاظم علیه السّلام گفت: "ای فرزند، یقیناً تکتم 🌸کنیزی است که من هرگز بهتر از او را ندیده ‌ام و شکّی ندارم که خداوند به او فرزندانی عطا خواهد کرد. من او را به تو بخشیدم و سفارش می‌کنم که با مهربانی ❤️با او رفتار کنی." [1] 🔹در روایت دیگری نیز آمده: چون حمیده مادر امام کاظم علیه السلام، مادر حضرت رضا علیه السلام را خرید، حمیده گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم که به من فرمود: ای حمیده نجمه را به فرزندت موسی علیه السلام ببخش؛ پس بزودی از نجمه برای موسی علیه السلام بهترین اهل زمین متولد می‌شود پس حمیده نجمه را به موسی بخشید. [2] [1] 📙عیون أخبار الرضا علیه السلام، شیخ صدوق، ج 1، صص 15-14 [2] 📙همان، ص 16 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
1⃣ 🔸در مورد اسم این بانوی گرامی اقوال مختلفی نقل شده اما آنچه شهرت بیشتری دارد "سمانه مغربیه" است.ایشان به "سیده" معروف و کنیه ایشان "ام الفضل" بوده است.این بانوی بزرگوار کنیزی از اهل مغرب بوده اند.[1] 🔹در روایتی از محمد بن فرج نقل شده که علیه السلام به من فرمودند: قافله ای 🐫آمده که در آن برده فروشی است و در میان آنها کنیزانی هستند و به من 70 دینار دادند و مرا امر کردند که یکی از آن کنیزانی که برایم وصفش را گفتند خریداری کنم. من هم رفتم و به دستور امام علیه السلام عمل کردم و آن کنیز را خریدم و آن کنیز مادر امام هادی علیه السلام بود.[2] برای شناخت عظمت این بانوی بزرگوار کافی است به کلام علیه السلام در باره ایشان توجه کنیم. 🔸امام علیه السلام در روایتی می فرمایند: مادرم به جایگاه و حق من شناخت دارد. او از بانوان بهشت است. هیچ شیطان رانده ای به او نزدیک نمی شود وکید و نیرنگ هیچ زور گوی کینه ورز در او راه نمی یابد. در پناه چشم همیشه بیدار خدا بوده و در ردیف مادران صدیقین و صالحان صالح قرار دارد.[3] [1] برگرفته از کتاب📚 موسوعه اهل البیت علیهم السلام، السيد علي عاشور، ج 17، ص 8 [2] 📙دلائل الإمامة (ط - الحديثة)،طبری، ص 410 [3] 📙همان 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
2⃣ 1⃣ 🔸داستان چگونگی ازدواج این بانوی مکرمه با امام حسن عسکری علیه السلام از وقایع جالب و از کرامات ائمه علیهم السلام است که در ضمن روایتی طولانی در کتاب 📗کمال الدین شیخ صدوق نقل شده. 🔹بشر بن سليمان نخاس از نسل ابو ايوب انصاري، يكى از دوستان امامین عسکریین علیهما السلام که در سامرا همسايه ایشان بود می گوید: مولايم ابو الحسن على بن محمد علیهما السلام مسائل بنده فروشى را به من آموخت و جز با اجازه او خريد و فروش نمي كردم و از موارد شبهه كناره گير بودم تا معرفت من در باره آن كامل شد و فرق ميان حلال✅ و حرام ❌را نيكو دانستم. 🔹يك شب در خانه خود بودم و پاسى از شب گذشته بود كه كسى درب منزل را زد. شتابان پشت در دويدم، "كافور"، خادم و فرستاده مولايم ابو الحسن علیه السلام را ديدم كه مرا خدمت آن حضرت دعوت كرد؛ من جامه پوشيدم و خدمت او رسيدم و ديدم در پشت پرده با پسرش ابو محمد علیه السلام و خواهرش حكيمة گفتگو دارد. 🔹چون نشستم فرمود: اى بشر تو از سران انصارى و ولايت ائمه هميشه پشت در پشت در ميان شما بوده و شما مورد اعتماد ما اهل بیت هستید و من ميخواهم شرف يكى از اسرار امامت را بهره تو گردانم و تو را براى خريدن كنيزى گسيل دارم... (📗برگرفته از کتاب كمال الدين و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج2، صص 419-417) 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
3⃣ 2⃣ 🔸آن حضرت نامه اى به خط و زبان رومى 📜نوشت و بست و به آن مهر زد و كيسه زردى كه يك صد و هشت اشرفى در آن بود آورد و به من داد. فرمود اينها را بگير و برو بغداد و ظهر فلان روز در معبر نهر فرات حاضر شو، در اطراف تو زورقهاى اسيران مي رسند و خريداران و وكلاء افسران بنى عباس دور آنها را مي گيرند و جمعى از جوانان بغداد هم مى آيند، چون چنين ديدى دورا دور بنده فروشى به نام عمر بن يزيد نخاس تا آخر روز پاس بده. 🔹 چون كنيزى را كه صفات چنين و چنان دارد و دو پارچه حرير نازك پوشيده است براى فروش بيرون آورد، از گشودن رو و لمس خريدار و اطاعت آنان سرباز زند و از پشت رو بند نازكى كه دارد به طالب خود بنگرد و در او تامل كند. بنده فروش او را بزند👋 و او به زبان رومى ناله و زارى كند. و بدان كه مي گويد: واى از هتك ستر من. 🔸برخى از خريداران گويد: من او را به سيصد دينار مي خرم زيرا عفت او باعث مزيد رغبت من شده، در جوابش به زبان عربى گويد: اگر در لباس سليمان و كرسى سلطنت 👑 او جلوه كنى من به تو رغبتى ندارم، ملاحظه مال خود را داشته باش. 🔹بنده فروش گويد: چاره چيست؟ بايد تو را فروخت. آن جاريه گويد: چه شتابى دارى بايد در انتظار يك خريدارى باشى كه دل من به امانت او اطمينان يابد. 🔸در اين وقت تو نزد عمر بن يزيد نخاس برو و به او بگو: من نامه سر بسته اى از يكى از اشراف دارم كه در آن به زبان و خط رومى، كرم، وفا، بزرگوارى و سخاوت خود را نوشته. اين نامه را به او بده تا در اخلاق نويسنده آن انديشه كند، اگر او را پسنديد و راضى شد من وكيلم و او را مي خرم... (📗برگرفته از کتاب كمال الدين و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج2، ص 419) 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
4⃣ 3⃣ 🔸بشر بن سليمان گويد همه دستورات مولاى خود را در باره خريد آن كنيز انجام دادم و چون نامه 📜به دست او رسيد و خواند به سختى گريست و به عمر بن يزيد گفت مرا به صاحب اين نامه بفروش و سوگندهاى شديد خورد كه اگر او را به صاحب نامه نفروشد خود را مي كشد. 🔹در بهاى او گفتگو كردم تا آنكه بر همان مقدارى كه مولايم در دستمال زرد رنگ همراهم كرده بود توافق كرديم.آن ها را از من دريافت كرد و من هم كنيز را كه روى شاد و خندانى داشت از او گرفتم و او را به حجره اى كه در بغداد منزلم بود بردم. به محض آن كه در آن حجره وارد شد نامه مولايم را از جيب خود در آورد و بوسيد و به گونه ها و چشمان خود كشيد و به بدن خود ماليد. من از روى تعجب به او گفتم: تو نامه كسي را مي بوسى كه او را نمي شناسى؟ 🔸 گفت: اى درمانده و سست معرفة به مقام پيغمبرزادگان به من گوش 👂كن و دل به سوى من دار، من مليكه دختر "يوشعا" فرزند قيصر روم و مادرم از نژاد حواريين مسيح، "شمعون" است من براى تو داستان بسيار عجيبى نقل می كنم... (📗برگرفته از کتاب كمال الدين و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج2، ص 420) 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
5⃣ 4⃣ 🔸جدم قيصر روم مي خواست مرا در سن سيزده سالگى به برادرزاده اش تزويج كند، در كاخش انجمنى بدين صورت تشكيل داد: 👈 از اولاد حواريين و كشيشان و رهبانان 300 تن 👈 از رجال و بزرگان كشور روم 700 👈 از دانشمندان و افسران قشون و سرهنگان لشكرى و سران عشائر 4000 👈 تخت زيبائى كه از انواع جواهر 💎و دانه هاى قيمتى ساخته شده بود در صحن كاخ بالاى چهل پله قرار داد و برادرزاده خود را بر آن نشانيد. 🔹 چون برادرزاده اش را بالاى تخت نشانيد و صليب ها✝ اطرافش افراشته شدند و كشيشها به دعا ايستادند و انجيلها را گشودند يكباره همه صليبها سرنگون شدند و به زمين افتادند و ستونها از جا در رفتند و سرنگون گرديدند و آنكه بر تخت بود به زمين خورد و بيهوش شد، رنگ از روى كشيشها پريد و به لرزه افتادند. 🔸 بزرگ آن ها به جدم گفت: ما را از ملاقات اين نحسيها كه دلالت بر زوال دين مسيحى و مذهب ملكانى دارد معاف دار. جدم از اين پيشامد فال بد زد و به كشيشها گفت: بار ديگر اين ستون ها را بر پا داريد و صليبها ✝را برافرازيد و برادر اين بخت برگشته و طالع سوخته را بياوريد تا اين دختر را به او تزويج كنم و نحس او را به سعد آن ديگرى دفع كنم. چون دوباره مجلس جشن🎉 فراهم كردند همان پيشامد براى دومین بار تكرار شد و مردم پراكنده شدند و جدم قيصر اندوهناك شد و درون كاخ خود رفت و پرده ها را انداخت... (📗برگرفته از کتاب كمال الدين و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج2، ص 420) 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee
6⃣ 5⃣ 🔸من در آن شب خواب ديدم كه حضرت مسيح و شمعون الصفا و جمعى از حواريون در كاخ🏛 جدم جمع شدند و در همان جا كه جدم تخت زده بود منبرى نصب كردند كه از بلندى سر به آسمان كشيده بود و محمد صلی الله علیه وآله با جمعى از جوانان و شمارى از پسرانش بر آن ها وارد شد. حضرت مسيح به استقبال او برخاست و آن حضرت به وى گفت: يا روح اللَّه من آمدم از وصي تو شمعون دخترش مليكا را براى اين پسرم خواستگارى كنم و به دست خود اشاره به ابى محمد صاحب اين نامه 📜كرد. مسيح به شمعون نگريست و گفت: شرافت نزد تو آمده است، با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم خويشاوندى كن. گفت: چنين كردم. 🔹آنگاه محمّد صلی الله علیه وآله بر فراز منبر رفت و خطبه خواند و مرا به پسرش تزويج كرد و مسيح عليه السّلام و فرزندان محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و حواريون همه گواه بودند و چون از خواب بيدار شدم ترسيدم اگر اين رؤيا را براى پدر و جدّم بازگو كنم مرا بكشند، و آن را در دلم نهان ساخته و براى آنها بازگو نكردم و سينه ام از عشق❤️ ابو محمّد لبريز شد تا به غايتى كه دست از خوردن و نوشيدن كشيدم و ضعيف و لاغر شدم و سخت بيمار گرديدم و در شهرهاى روم طبيبى نماند كه جدّم او را بر بالين من نياورد و درمان مرا از وى نخواهد . 🔸چون نااميد شد به من گفت: اى نور چشم! آيا آرزويى در اين دنيا دارى تا آن را برآورده كنم؟ گفتم: اى پدربزرگ! همه درها به رويم بسته شده است، اگر شكنجه و زنجير را از اسيران ⛓مسلمانى كه در زندان هستند بر مىداشتى و آنها را آزاد مىكردى اميدوار بودم كه مسيح و مادرش شفا و عافيت به من ارزانى كنند، و چون پدربزرگم چنين كرد اظهار صحّت و عافيت نمودم و اندكى غذا خوردم پدر بزرگم بسيار خرسند شد و به عزّت و احترام اسيران پرداخت... (📗برگرفته از کتاب كمال الدين و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج2، ص 422-421) 🖋 مرکز تخصصی شیعه شناسی ✅ @shiashenasee