eitaa logo
تاریخ تشیع
179 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
28 فایل
کانال تاریخ تشیع همراه با عالیترین مطالب در حوزه های تاریخ، علوم سیاسی، اجتماعی، هنر، ادبیات، نجوم، دانستنیها، فایلها + پی دی اف تمامی مطالب معتبر هستند همراه با مرجع، منابع آورده می شوند. نظرات وپیشنهادات مدیرکانال: @uwiyut
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 *بسم الله الرحمن الرحیم* 🌹 وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ. 🌹 عید سراسر نور و رحمت، انسانیت و کرامت، صداقت و تربیت، عید بعثت رسول اعظم و نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) بر شیفتگان پیامبر مهربانی و رحمت و دوست داران اهل عصمت و طهارت مبارک باد. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
هدایت شده از گل زهرا
🌹🌹🌹بنام خدا🌹🌹 سلام بر امت محمد (ص) سالروز بعثت پر خیر و برکت حضرت خاتم النبیین محمد مصطفی(ص) بر تمام مسلمین خصوصا محبان اهل بیت ع و عزیزان بزرگوار مبارکباد. وجود مبارکش فرمود: : 🌹هر کس بخشی از کار مسلمانان را بر عهده گیرد و در کار آن‌ها مانند کار خود دلسوزی نکند، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد. 🌹صله رحم، خوش اخلاقى و خوش همسایگى، شهر‌ها را آباد و عمر‌ها را زیاد مى کند. 🌹هرکس آبروی برادر مسلمانش را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود. 🌹هر که از برادر خود گناهی بداند و آن را بپوشاند، خداوند در روز قیامت گناهان او را بپوشاند. 🌹پُرارج‌ترین مردم کسی است که آن‌چه را که به او مربوط نیست رها کند. 🌹داناترین مردم کسی است که دانش دیگران را به دانش خود بیفزاید. 🌹دانشمندان، چراغ‌های زمین، جانشینان پیامبران، وارثان من و وارثان پیامبرانند. 🌹به فرزندان خود احترام بگذارید و آن‌ها را نیکو تربیت کنید تا مورد غفران پروردگار قرار گیرید. 🌹🌹نگاه به نامحرم تیری از تیر‌های زهرآگین شیطان است، هر کس به پاس حرمت الهی آن را ترک کند، خدا ایمانی به او می‌دهد که شیرینی آن را در دل احساس می‌نماید. 🌹هر کس بد اخلاق باشد، خودش را عذاب مى دهد و هر کس غم و غصه اش زیاد شود، تنش رنجور مى گردد.🌹عیدمبعث‌ مبارکتان و گوارای وجودتان🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود زیبای عید سعید مبعث عید مبعث بر تمام مسلمین مبارک
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
♥️❤️عید بزرگ مبعث مبارک باد❤️♥️ 💐🍀اَللّهُمَ 💐🍀صَلَّ 💐🍀عَلی 💐🍀مُحَمَّدٍ 💐🍀وَآلِ 💐🍀 مُحَمَّد 💐🍀وَعَجِّل 💐🍀فَرَجَهُم 💐🍀وَ اَهلِک 💐🍀عَدُوَّهُم... 💐🍀 اَللّهُــــمَّ 💐☘عَجـِّل لِوَلیِّکَ 💐🍀الفَـرَج 💚💛عید بزرگ مبعث مبارک روزتون نبوی😍🌸
💎یاران امام مهدی (عج) به چهار گروه تقسیم می شوند: 🌼 ۱- اوتاد افرادى هستند که به اندازه یک چشم برهم زدن از خداى خویش غفلت نمى کنند و به دنبال مال دنیا نیستند مگر آن چه که نصیب و روزى آنها شود و خطاها و لغزش هایى که از افراد دیگر صادرمى شود از آنها سر نمى زند و (در خصوص غیر پیامبران) در آنها عصمت شرط نیست، آن عصمتى که از شرایط قطب است. این گروه بى واسطه با حضرت مهدى علیه السّلام در ارتباط هستند. 🌼 ۲- ابدال ابدال یک درجه از اوتاد پایین تر و در مرحله بعدى هستند که ممکن است گاهى از آنها غفلتى صادر شود ولى بلافاصله با تذکر و تنبّه آن غفلت را از خود دور مى کنند و هرگز گناه عمدى از آنها سر نمى زند. 🌼 ۳- نجباء در رتبۀ بعد از ابدال قرار دارند و با دو واسطه (اوتاد و ابدال) با حضرت علیه السّلام در ارتباط هستند. 🌼 ۴- صلحاء افراد باتقوایى هستند که متصف به صفت عدالت هستند، اما ممکن است گاهى اوقات از آنها خطایى سرزند که بلافاصله استغفار کرده و پشیمان مى شوند همان طور که خداوند متعال مى فرماید: هرگاه گروهى از شیاطین در دل اهل تقوى وسوسه و خیالاتى واردکنندبلافاصله آنها متذکر شده و همان دم خدا را به یاد آورده آگاه و بینا مى شوند.(۶) 🍀صلحاء با سه واسطه با حضرت مهدى علیه السّلام در ارتباط هستند.(۷) ✨اگر یکى از اوتاد کم شود، یکى از ابدال جایگزین او مى شود و جاى آن ابدال را یکى از نجباء پر مى کند و به جاى او یکى از صلحاء وارد دستۀ نجباء مى شود و هرگاه یکى ازصلحا کم شود از بقیۀ مردم که صلاحیت و لیاقت داشته باشند جایگزین صلحاء مى شوند.(۸) شما جزئ کدام یک هستید؟ 📚منابع 1-سوره ملک آیه ۳۰ ۲- امام حاضر،مدیرناظر صص۷۶-۷۵ ۳-مصباح کفعمی ص۵۳۴ حاشیه بر دعای ام داوود ۴-کافى،ج ۳،ص ۱۴۱ ۵-تاریخ غیبت کبری ،محمدصدر ص۱۹۵ به نقل ازغیبت طوسی ص۱۰۲ ۶- اعراف /۲۰۱ ۷- امام حاضر ، مدیر ناظر ص ۸- مصباح کفعمى،ص ۷۰۴
* به گام با کاروان حسینی* عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بزرگواران🌹 امشب *۲۸ ماه رجب المرجّب* ،مصادف است با سالروز و *سرآغاز اولین گام از نهضت و قیام سرخ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام* و هجرت آن حضرت از مدینه ی منوّره به سمت مکّه ی معظّمه و پیش مقدمه ی آغاز حوادث عاشورا. بدین وسیله با کسب اجازه از اساتید بزرگوار و با عنایت و توفیق خداوند متعال و اهلبیت اطهار علیه السلام، قصد داریم همانند سال گذشته جهت تکمیل برنامه ی تاریخی " * به گام با کاروان حسینی* " از امشب که مصادف است با سرآغاز هجرت و شروع قیام آن حضرت تا پایان رویدادهای کربلا ،از امروز تا پایان ماه صفر بر اساس تقویم و روزشماری های تاریخ کربلا با ارائه ی استناد و منابع و مآخذ معتبر از کتابهای تاریخی و روایی عاشورا و کربلا خدمت شما عزیزان ارسال نماییم. با تشکر از همراهی شما عزیزان🌹 نخست، پیش مقدمه ایی داشته باشیم از حوادث و رویدادهای سال ۵۶ هجری (پنجاه و شش هجری) یعنی ۴ سال قبل از مرگ معاویه إبن ابوسفیان و اخذ بیعت از مردم عراق و شام و حجاز برای جانشینی فرزندش یزید.👇 در این سال ( ۵۶ ) هجری که چهار سال قبل از مرگ معاویه إبن ابوسفیان بود مردم حجاز و عراق و شام با زور و تزویر و تطمیع و فریب دستگاه ظلم و جور بنی امیه به نیابت از طرف یزید با پدرش معاویه إبن ابوسفیان بیعت کردند و معاویه از مردم آن سامان پیمان کتبی و شفاهی گرفت که پس از مرگ او ، فرزندش یزید را خلیفه ی مسلمین و جانشین پس از خودش دانسته و او را امیر ممالک اسلامی بدانند. آغاز این کار و پیشگام در این موضوع حساس و خطیر سیاسی از مُغیرة إبن أبی شُعبه بود که در آن سال به فرمانداری کوفه پایتخت عراق عرب از طرف معاویه منصوب بود و به وی گزارش دادند که معاویه قصد دارد تو را از حکمرانی کوفه عزل کرده و به جای تو سعید إبن عاص (برادر عمرو عاص) را به فرمانداری پایتخت عراق شهر کوفه منصوب نماید. چون گزارش این کار به مغیرة إبن أبی شعبه رسید با خود گفت بهتر است قبل از این که معاویه إبن ابوسفیان دست به چنین اقدامی زند خود بار سفر بسته از کوفه به دمشق نزد او رفته و تقاضای انصراف از تخت فرمانداری کوفه را دهم . سرانجام پیش از رسیدن حکم عزل خود از طرف معاویه، مغیرة إبن أبی شعبه از کوفه به سمت دمشق بار سفر بست و چون به دربار معاویه إبن ابوسفیان در دمشق رسید با یزید إبن معاویه ملاقات کرد؛ پس از مقدمه چینی و چاپلوسی نزد شاهزاده ی اموی ، مغیره به یزید گفت : همانا یاران بزرگ و برجسته ی پیامبر صلی الله علیه و خاندان وی و بزرگان و مهتران قریش و بزرگسالانی که آغاز اسلام را لمس کرده بودند در گذشته دار فانی را وداع گفته اند و تنها فرزندانشان به جای مانده اند و تو در این میان از بین فرزندان قریش و اولاد عبد مناف برترین و ژرف اندیش ترین و آگاه ترین شان به روش جهانداری و شیوه ی پیامبر خدا هستی، همانگونه که پدرت معاویه إبن ابوسفیان بوده و هست؛ اما نمیدانم امیرالمؤمنین معاویه إبن ابوسفیان از چه بیم دارد که برای تو از مسلمین بیعت نمی ستاند و تو را به عنوان خلیفه ی پس از خودش به مردم ممالک اسلامی معرفی نمیکند؟ یزید به او گفت : آیا این کار شدنی است؟ مغیره گفت : آری ؛چرا نباشد وقتی که خزانه های ثروت و بیشتر از نیم مردم شام پشتیبان تو و پدرت معاویه اند! یزید سخنان مغیرة إبن ابی شعبه را به استماع پدرش معاویه رساند. معاویه نیز مغیرة إبن ابی شعبه را به نزد خود فرا خواند و به او گفت : در گوش یزید چه گفته ایی ای ابلیس؟ مغیرة إبن ابی شعبه با مکر و نیرنگ گفت : ای امیر؛ تو دیدی که پس از خلیفه ی سوم مسلمین، شهید مقتول حضرت عثمان إبن عفان چه خونریزی ها و ناسازگاری هایی در میان امت محمّد روی داد. اینک یزید جانشین توست، از مسلمین برای او بیعت بگیر که اگر خدایی نکرده برای تو پیشامدی رخ دهد یا اتفاقی بیفتد او پناه مردم و جانشین تو باشد تا خونی ریخته نگردد و آشوبی به راه نیفتد. معاویه گفت: خود نیز در نقض پیمان با حسن إبن علی همانگونه که در عهدنامه قید گردیده بود و آن را زیر پای گذاشتم درصدد بودم که قبل از مرگ خویش برای یزید از مسلمین بیعت ستانم اما نمیدانم آیا در این کار کسی مرا یاری میکند؟ زیرا فرزندم یزید مع الأسف شخصیتی نیست که همانند خودم در سیاست کاردان و راه بلد باشد، خوف دارم او از عهده اش برنیاید . مغیره گفت : شام را به عهده ی خودت گذار، زیرا تو در سرزمین شام سرشناس تر و بهتر از هر کس، مردم این مرز و بوم را میشناسی و رگ خواب این جماعت در دست توست و اما عراق، به تو پیشنهاد میکنم کوفه را به من واگذاری و بصره را به زیاد إبن أبی که اینک در آنجا والی و حکمران از جانب توست. من از اهالی کوفه بیعت گرفته و زیاد إبن أبی از مردم بصره. معاویه گفت : با مردم حجاز چه کنم ؟ اهالی مکّه و مدینه را چه کنیم؟ مغیره گفت : هرگاه
مردم بصره و کوفه و دمشق که سه نقطه ی اصلی و مهم به شمار میروند با تو به نیابت از طرف یزید بیعت نمودند مردم حجاز نیز بیعت خواهند کرد. این را به عهده ی سه تن گذار تا مردم مدینه را رام نمایند. معاویه گفت : آن سه تن را بگو. مغیره گفت : اولی عبدالله إبن عمر إبن خطاب فرزند خلیفه ی دوم است که اگر مردم مدینه او را ببینند که رضایت به خلافت یزید داده و با او بیعت کرده است به دنباله ی او، مردم نیز بیعت خواهند کرد. و دومین و سومین نفر، مروان إبن حَکم و ولید إبن عُتبه است که اینک کارگزاران تو در مدینه اند و باید از آنها بخواهی به هر قیمتی که هست یزید را در چشم مردم حجاز زیبا جلوه داده و از او به نیکی و سخاوتمندی و دینداری در محافل و مجالس یاد کرده و به گونه ایی وانمود کنند که گویی یزید از آسمان غیب به روی زمین افتاده است؛ آنچنان او را پاک و معصوم در ذهن و عقل عوام تداعی نمایند که اهالی حجاز با اینکه او را هنوز به چشم ندیده اند خود داوطلبانه به بیعتش درآیند. معاویه پوزخندی زد و گفت : آنچه در وجود یزید اصلاً وجود ندارد را به وجود آورند و آنچه را که در وجود و ذات اوست از مردم پنهان و مخفی بداریم! آیا از خدا نیز میتوان مخفی نگه داشت؟ مغیره گفت : کدام خدا !؟ خدای شما خاندان ابوسفیان که زر است و ثروت و مال و ملک یا خدای محمّد و خاندانش که نامرئی و غیر قابل مشاهده و توصیف است!؟ معاویه گفت : مروان و ولید إبن عُتبه خود به خوبی کار خود را میدانند چه کنند و خیالم از جانب آن دو تن آسوده است اما عبدالله إبن عمر را چگونه به میدان عمل وارد کنیم؟ مغیرة إبن أبی شعبه گفت : عبدالله إبن عمر ذاتاً شخصی حریص و طمع خوی هست، هرچند از صبح تا شب در پی عبادت و نماز و روزه بر سر سجاده اش نشسته و دخالتی در امور سیاست و جامعه ی مسلمین ندارد اما میتوان او را با درهم و دینار کلان خریداری کرد. معاویه گفت: احسنت بر تو باد، رأی و پیشنهادت مرا کارگر افتاد، امیدوارم همانگونه ایی شود که گفتی، لذا میخواستم سعید إبن عاص را بر کوفه به جای تو بگمارم اما اینک با پیشنهادی که دادی از این کار منصرف گردیدم؛ پس بنابراین هم اکنون به کوفه بازگرد و بیعت مردم آن سامان را به عهده ی تو میگذارم تا از آنان به نیابت از طرف یزید بیعت ستانی و رجال و سران طوایف و عشیره های عراق عرب را جهت تجدید بیعت به سمت شام روانه نمایی و اینک خود نیز نامه ایی به زیاد إبن أبی مینویسم تا بیعت اهل بصره را از آنان بگیرد. و اما درباره ی عبدالله إبن عمر، وجه نقدی به مبلغ ۱۰۰ هزار (صد هزار ) درهم همراه با نامه ایی برای مروان إبن حَکم به مدینه روانه خواهم کرد تا آن وجه نقد را به عنوان هدیه به عبدالله إبن عمر تقدیم کرده و اگر عبدالله إبن عمر از وی پذیرفت مردم مدینه را به بیعت با یزید فرا بخواند. مُغیره إبن أبی شعبه گفت : اگر عبدالله إبن عمر به این کار تن نداد چه میکنی؟ معاویه گفت: فعلاً به طور موقت از مدینه تا مدتی صرف نظر کرده و دست نگه میداریم، زیرا مشکل اساسی و اصلی در آنجا نه تنها عبدالله إبن عمر هست بلکه اشخاصی چون حسین إبن علی إبن أبیطالب و عبدالله إبن زبیر إبن عوام نیز موانع سرسخت و سد راه ما در این کار هستند؛ پس بهتر است همانگونه که گفتی از اهالی شام و عراق بیعت گرفته و میخ خود را در این دو سرزمین سخت کوفته تا نوبت به سرزمین حجاز رسد. اما بعد... مغیرة إبن أبی شعبه از دمشق به کوفه بازگشت؛ طی مدت کوتاهی توانست با زمینه سازی های دروغین و جعلی که در اوصاف یزید إبن معاویه در ذهن و تصور مردم عراق ایجاد کرده بود عده ی زیادی از مردم کوفه و اطراف و اکناف کوفه را به بیعت با معاویه به نیابت از طرف یزید وادار نماید اما همچنان برخی دیگر از شیعیان و دوستداران اهلبیت اطهار علیه السلام که خود را شیعیان امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام و مریدان دو فرزند گرامی اش حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام میدانستند از بیعت با مغیرة إبن أبی شعبه سر باز زده و تن به زیر بار این ذلت ندادند. مغیره إبن أبی شعبه همچنان سرگرم اخذ بیعت از رجال و بزرگان پایتخت عراق که در آن روزگار شهر کوفه قرار داشت بود که معاویه إبن ابوسفیان نامه ایی از دمشق برای زیاد إبن أبی فرماندار بصره نوشت و از او خواست تا همانند مغیرة إبن أبی شعبه والی کوفه او نیز مردم بصره را به بیعت با یزید وادار نماید. پس از آنکه نامه ی معاویه به زیاد إبن أبی در بصره رسید ،زیاد إبن أبی نامه را قرائت کرده و گفت: معاویه چه زود شتاب کرده است! ای کاش کمی در این کار می اندیشید تا دودمان آل ابوسفیان را پس از خود به باد فنا نسپارد! سپس، زیاد إبن عُبید إبن کَعب نُمِیری را به نزد خود فرا خواند و او را از مضمون نامه ی معاویه درباره ی ولیعهدی و خلافت یزید مطلع کرد و به او گفت: تو یکی از سران بزرگ و اشراف زاده ی شهر بصره ایی؛ میخواهم نظر تو را در ا
ین باره بدانم. معاویه از من خواسته تا اهالی بصره را به بیعت با فرزندش یزید دعوت نمایم و این کار بر من دشوار و ثقیل است، هر چند با قتل و کشت و کشتار میتوانم آن را از سر کشیدن جرعه ی آبی آسان تر و بی مقدار تر نمایم. زیاد إبن عُبید إبن کعب نُمیری گفت: ای امیر؛ چرا در این عمل بیم و اکراه داری؟ زیاد إبن أبی گفت : زیرا من یزید إبن معاویه را دیده ام و او را به خوبی میشناسم و اوصافش را نیز از دیگران شنیده ام. زیاد إبن عُبید إبن کعب نُمیری گفت: چگونه شخصی است؟ زیاد إبن أبی گفت : یزید در زمامداری جامعه و اداره ی حکومت هیچ سررشته و تخصصی ندارد‌، زیرا جوانکی بوزینه باز و اهل لهو و لعب است و بیشتر اوقات خود را در کوه های ییلاقی و سرسبز دمشق به صید شکار و خوشگذرانی با دخترکان سبز چشم دمشقی میگذراند و چون شب فرا رسد تا صبح در محفل شعر به میگساری مشغول شرب خمر و بازی های کودکانه ی دوران کودکی با سگ هاست، آیا میتوان او را به عنوان جانشین پدری که سالیان دراز عمر خود را صرف سیاست در امور مسلمین و اجتماع کرده و او را امیرمؤمنان خطاب میکنند قرار داد!؟ زیاد إبن عُبید إبن کعب گفت : ای امیر؛ آیا به راستی تو غم دین را داری یا از سوی دیگر بیمناکی؟ زیاد إبن أبی گفت: از این میترسم که پیشنهاد معاویه را با اهالی بصره مطرح نماییم و آنان با شناختی که از یزید دارند و آنچه که تا به حال از او شنیده اند ما را نیز به عنوان کارگزاران و نماینده پدرش معاویه مورد سرزنش و دشنام قرار دهند وگرنه یزید هر چه هست و هر که هست به عیش و نوش روزگار بگذراند که ما را غمی از برای دین و شریعت اسلام از جانب او نیست. زیاد إبن عُبید إبن کعب إبن نُمیری به زیاد إبن أبی گفت : آیا آنچه به تو بگویم حرف مرا میپذیری؟ زیاد إبن أبی گفت : آری بگو. زیاد إبن عبید إبن کعب گفت: امیرالمؤمنین معاویه را از تصمیمی که درباره خلافت یزید پس از خویش گرفته است پشیمان نکن و فرزندش را در دید او خوار و تباه نکن، زیرا طبق همان حرفی که ۱۲ سال قبل از این در سال ۴۴ هجری در دمشق بین تو و او رد و بدل شد معاویه با تو برادر است و یزید فرزند برادرت. این درست نیست فرزند برادرت را که از ریشه ی پدرت ابوسفیان است در انظار مردم خوار و حقیر جلوه دهی بلکه سعی کن با تمام قدرت و توانی که در دست داری عیوب و نواقص ظاهری او را از دیدگان محو و مخفی نگه دار و او را همانند پدرش معاویه به اوج عرش مقتدار کن زیرا در این امر، فرجام کار به دو صورت خواهد شد؛ اول اینکه پیروان و مریدان بنی امیه بدون شک به پیروی از شما با یزید بیعت خواهند کرد و جای نگرانی و خوف نیست و اما آن دسته از کسانی که با این کار مخالفت بورزند را از چند جهت میتوان رام خود کرد، اول آنکه یزید را فردی متدیّن و با ایمان به اسلام و قرآن و سنت رسول خدا جلوه دهی و دوم آنکه هر آنکس با این ترفند راضی به بیعت نگردید با زور و ضرب شمشیر او را وادار به بیعت نمایی که البته جز شیعیان علی إبن أبیطالب گمان نمیکنم کسی در عراق از بیعت کردن با یزید امتناع بورزد و قتل عام شیعیان برای تو از خوردن جرعه ایی آب آسان تر است. زیاد إبن أبی گفت: در این مورد که من تشنه به خون شیعیان علی إبن أبیطالب هستم شکی نیست و با تمام توان پای آن ایستاده ام و آنکه گفتی معاویه با من برادر است! این ننگ و بدنامی را سالهاست که به جان خریده ام و چاره ایی جز این ندارم که آن را به خود وصل نمایم، زیرا موقعیت اجتماعی و شغلی بر من ایجاب میکند برای حفظ موقعیت و منافع شخصی خویش، ابوسفیان را پدر و معاویه را که هم اکنون جهان اسلام در زیر نگین انگشترش میچرخد را برادر خود بدانم و اما بهتر این است در فرصت مناسب تری به تصمیم معاویه بیندیشیم بعد در مورد این کار قضاوت نماییم. زیاد إبن عُبید إبن کعب نُمیری گفت : من برای رضای خدا و خشنودی قلب خلیفه امیرالمؤمنین معاویه إبن ابوسفیان از بصره به دمشق آهنگ سفر میکنم و آنچه را که بین ما رد و بدل گشته است به او گزارش میدهم تا شاید خداوند او را از این کار منصرف کرد و از این اراده ایی که کرده برای اندک زمانی دست بدارد تا آنچه که خیر و صلاح مسلمین است ظاهر شود. زیاد إبن أبی گفت: خدا خیرت دهد که این کار را انجام دهی. لذا نامه ایی به دربار معاویه نوشت و از او خواست تا فعلاً در این امر شکیبایی کرده و دست نگه بدارد و اهالی مکّه و مدینه را از تصمیم و اراده ی خود باخبر نگرداند. نامه ی زیاد إبن أبی را زیاد إبن عبید إبن کعب إبن نُمیری از بصره به دمشق برد و آن را به معاویه إبن ابوسفیان تحویل داد. چون معاویه نامه ی زیاد إبن أبی را که از بصره برای او نوشته بود قرائت نمود و از مضمون آن آگاهی یافت گفت : این نامه ایی پند آمیز و موعظه گرانه از برادری به برادر دیگر است و آن را از زیاد إبن أبی میپذریم و تا مدتی در اجرای ستاندن بیعت از مردم برای یزید شتاب نمیکنم تا بعد خدا چه خوا
هد . اما دیری نپایید که مغیرة إبن أبی شعبه فرماندار کوفه به دلیل مرض طاعون به درک واصل شد و معاویه حکم فرمانداری کوفه را دست زیاد إبن أبی سپرد . مورخین تاریخ در مورد چگونگی حکومت و فرمانداری زیاد إبن أبی در بصره و کوفه نوشته اند : به دلیل مشغله و اجرای فرامین و قوانین سخت و دشوار، زیاد إبن أبی بر شیعیان کوفه و بصره مردم آن دو شهر آنچنان به سختی و مشقّت افتاده بودند که نه راهی برای فرار نه چاره ایی برای درمان درد گران خویش نداشتند. زیاد إبن أبی آنچنان بر اهالی بصره و کوفه تاخت و تاز ظالمانه و وحشیانه ایی داشت که برخی از شیعیان کوفه شبانه از آن دیار بار بسته و راه خود را به سایر نقاط دیگر از جمله مدائن و ایران کج کردند؛ از سوی دیگر، معاویه إبن ابوسفیان، بُسر إبن اَرطات و ثُباط إبن اَرطات را به شهرهای حجاز و مصر و یمن فرستاد تا علاوه بر کار استخباراتی و جاسوسی دستگاه حکومتی بنی امیه، شیعیان و دوستداران و مریدان اهلبیت اطهار علیه السلام را در سایر نقاط و ممالک اسلامی قتل عام نمایند . آنچه از جنایات وحشیانه و وقیحانه ی حاکمان زورگو و کارگزاران معاویه در مدت ۱۹ سال و چند ماه حکومتش بر مردم شبه جزیره در تاریخ به ثبت رسیده است چیزی جز ظلم و فشار و شکنجه و فساد و تبعیض و فقر و فلاکت برای مسلمین خصوصاً شیعیان علی إبن أبیطالب علیه السلام نبوده و به چشم نمیخورد! این جنایت های عظمیٰ به حدی در این مدت ۱۹ سال حکومت معاویه به اوج خود رسیده بود که در تاریخ نوشته اند: زیاد إبن أبی لعنت الله علیه ۱۴ هزار چهارده هزار شیعه را از اهالی بصره به دلیل حبّ و محبتی که نسبت به امام علی إبن أبیطالب و اهلبیت گرامی آن حضرت داشتند قتل عام کرد و زنان و دختران ایشان را به عنوان برده های جنسی و کنیزکان از دین خارج شده از عراق به شام برد و در اختیار امرای بنی امیه قرار داد. از دیگر جنایاتی که در زمان حکومت معاویه إبن ابوسفیان بر سر شیعیان و پیروان آن حضرت از ناحیه ی بنی امیه آمد و در تاریخ به ثبت رسیده تبلیغات سوء و معکوسانه ایی بود که معاویه إبن ابوسفیان و عوامل و کارگزارانش در سایر نقاط بلاد و شهرهای عراق به صورت نقشه و تئوری های مرموزانه اجرا میکردند؛یکی از آن جنایات میتوان اشاره به قتل عام و غارت و تاراج اموال و زندگی و محصولات و گوسفندان اهالی روستاهای شیعه نشین استانهای جنوبی، مرکزی و شمالی عراق کرد که با این ترفند مأموران معاویه در لباس سربازان و عوامل حکومتی حضرت امام حسن مجتبی وارد روستاها و قریات و قُصبات نام برده در سراسر عراق میشدند و به نام مأموران حسن إبن علی عده ایی از اهالی آن روستا را قتل عام و اموال و دارایی و قوت لایموت مردم بی گناه را به غارت و تاراج میبردند و عده ی دیگری از همان اشخاص طبق برنامه و نقشه ی قبل در لباس مأموران معاویه به آن روستا می آمدند و به مردم ستمدیده کمک میکردند. هدف دستگاه ظلم و جور معاویه از این جنایات وحشیانه، بدنام کردن حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و مقام ولایت و امامت اهلبیت اطهار علیه السلام در ذهن و افکار مسلمین و محکم تر کردن پایه های قدرت و حکومت بنی امیه بود تا با این کار عوام فریبانه توده های مردم را، خصوصاً شیعیان را در چشم دیگران زشت و بدنام نمایند و از سوی دیگر معاویه و عمّال فاسق و ظالمش را خوب و سخاوتمند و دلسوز جامعه ی مسلمین در نظرهای عموم جلوه دهند. همچنان این گونه جنایات و قتل عام ها در هر نقطه ایی که شیعه ایی از شیعیان علی إبن أبیطالب وجود داشت ادامه دار بود تا اینکه موجب شهادت یکی از ناب ترین و باوفا ترین یار قدیم امیرمؤمنان امام علی علیه السلام و یاور محبوب حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام به نام شهید زنده یاد ( *حُجر إبن عُدَی* ) شد و خانواده و اهلبیت او را به دستور معاویه غارت کرده و سپس خانمانشان را بر سرشان به آتش کشیدند. یکی دیگر از مصائب و جنایاتی که در زمان حکومت معاویه بر سر جهان اسلام و مسلمین فرود آمد طبق اکثریت تواریخی که به ثبت رسیده است *جعل۴۰۰۰ چهار هزار حدیث* بود که آن ملعون با پرداخت رشوه و مبالغ بسیار هنگفت بعضی از محدّثین سست ایمانی را که نقل حدیث از نبیّ اکرم صلی الله علیه و اله میکردند را میخرید و یا آنان را با تهدید و اجبار ، مجبور و وادار میکرد تا با نقل حدیث جعلی به نقل قول از رسول اکرم صلی الله علیه واله در وصف اولاد امیّه و مدح معاویه نقل نمایند و همچنین در محافل و مجالس خود آن احادیث جعلی را بازگو کنند و یا مردم و شیعیان اکثر نقاط شام و عراق را مجبور میکرد تا در مساجد پس از اقامه ی هر نماز واجب یومیه، امیرمؤمنان امام علی علیه السلام و اولاد او را لعن و نفرین نمایند؛ همچنین با پرداخت رشوه اعم از دینار و درهم، علماء و فُقهای دین را وادار مینمودند تا با فتواهای خودساز فتوا به لعن علی و اولاد او را پس از هر نماز یومیه فریضه ی واجب شمارند و اگر کسی لعن و صبّ ع
لی و آل او را فراموش مینمود باید همانند نماز قضا آن را ادا مینمود وگرنه به فتوای علمای اموی مذهب نمازش باطل و پذیرفته نمیشد! از دیگر جنایت های معاویه و عمّال ستمکار و مردودش، قطع دست ۸۰ هشتاد نفر از شیعیان کوفه در مسجد کوفه بود که پس از رسیدن حکم فرمانداری کوفه به دست زیاد إبن أبی لعنت الله علیه از سوی معاویه فرمانداری بصره را به فرزندانش عبدالرحمن و عثمان إبن زیاد سپرد و خود سراسیمه از بصره به سمت کوفه تاخت و پس از ورود خویش به کوفه جارچیان شهر را گفت تا در میان مردم جار زنند و مردم را به مسجد فرا بخوانند. هنگامی که اهالی کوفه برای شنیدن سخنرانی زیاد إبن أبی به مسجد کوفه تجمع کردند نخست پس از حمد و ثنای خدا ، زبان گشود به لعن علی إبن أبیطالب علیه السلام و اولاد او که ناگهان با اعتراض و قیام جمعی از رجال شیعه و دوستداران اهلبیت که از ساکنان کوفه بودند مواجه شد؛ نخست چیزی نگفت، فقط دستور داد تا درب های مسجد را قبل از خروج جمع حاضر ببندند. سپس ۸۰ نفر از جوانان و پیران چند طایفه ی شیعه را دستور داد گرفتند و پس از چند روز زندانی در میدان معروف کوفه که معروف به میدان ( کناسه ) بود از کتف و آرنج تا انگشتان هر دو دستان آنان را با ساتور از بدن قطع کردند. *لعنت الله علی القوم الظالمین* آنچه که از اول مطالب امشب تاکنون خدمت شما عزیزان ارسال شد گوشه هایی از جنایات وحشیانه و ظالمانه ی دستگاه استکبار و حق ستیز معاویه إبن ابوسفیان از سال ۴۰ هجری که همزمان با شهادت مولای متّقیان امام علی علیه السلام نسبت به جانشین آن حضرت دومین امام شیعیان، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام آغاز گردید و تا پایان سال ۵۹ الی نیمه ی رجب سال ۶۰ یعنی مدت ۱۹ سال و چند ماه با پایان عمر خبیث معاویه تا حدود کمتری پایان پذیرفت که *سرانجام منجر به قیام و نهضت سرخ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در صحرای کربلا و مقابله با یزید إبن معاویه گردید*. إنشاءالله در مطالب فردا ادامه ی رویدادهای سال ۶۰ هجری و حوادث پس از مرگ معاویه و آغاز قیام و هجرت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را از مدینه منوّره به مکّه مکرّمه مفصّل براساس استناد به تواریخ معتبر توضیح خواهیم داد. *با تشکر از همراهی شما عزیزان.* *التماس دعا.*🌹
. در روز ۲۸ رجب سال 60 ه‍ کاروان امام حسين (عليه السلام ) از مدينه به سمت مكه راهی شد در اين سفر همراه ايشان عقيله بنى هاشم زينب كبرى ، برادرشان حضرت ابوالفضل العباس ، ام كلثوم ، على اكبر و ديگر اهل بيت (عليه السلام ) بودند. خواهران حضرت سيد الشهدا، (عليه السلام ) با عقيله بنى هاشم وام كلثوم (عليه السلام ) 13 نفر بودند. بانوان ديگر از منسوبين حضرت ، عليا مخدره ام كلثوم صغرى دختر زينب كبرى (عليه السلام ) كه با شوهرش به كربلا آمد و ديگرى خواهر اميرالمومنين (عليه السلام ) جمانه دختر ابوطالب (عليه السلام ). همچنين 9 كنيز با حضرت از مدينه خارج شدند و 10 نفر غلام با حضرت بودند. چند نفر از همسران امام مجتبى (عليه السلام ) و 16 نفر از اولاد دختر و پسر امام مجتبى (عليه السلام ) و خانواده مسلم بن عقيل (عليه السلام ) و ديگر اصحاب و بستگان حضرت نيز همراه بودند. لوازم و سوارى هايى كه همراه داشتند عبارت بود از 250 اسب ، 250 ناقه . از اين تعداد، 70 ناقه براى حمله خيمه ها، 40 ناقه براى حمل ديگ و ظروف و ادوات ارزاق ، 30 ناقه براى حمل مشكهاى آب ، 12 ناقه براى جامه ها و دراهم و دنانير، 50 ناقه براى حمل 50 هودج تعبيه شده براى حمل مخدرات و علويات و اطفال و ذرارى و خدمتگزاران و كنيزان ، و بقيه شتران براى حمل وسايل مختلف كه مورد لزوم بود.