هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚
🌷 اللهم 🌷
🌷 صل علیٰ 🌷
🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷
🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ
🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷
🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷
🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷
🌷 الصِّديقِ 🌷
🌷الشهید🌷
🌷صَلاةً 🌷
🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷
🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷
🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷
🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷
🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷
🌷صلوات الله علیک🌷
🌷و علی آبائك🌷
🌷وأوﻻدك🌷
💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم
💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم
💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران
💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان
💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی
💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی
💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو
💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو
💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب
💚♻️میکنی آقا قدمها را حساب
💚♻️باتوعاشقترشدن عشقِ منست
💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
*👌بخشی از زيباييهای وقايع کربلا:*
*🍃🌹🍃زيباترين خواهش يک زن* { همراه کردن زهير با امام حسين (عليه السلام) توسط همسرش}
*🍃🌹🍃زيبا ترين بازگشت* { توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين (عليه السلام)}
*🍃🌹🍃زيباترين وفا* داري { نخوردن آب در شط فرات ابوالفضل (عليه السلام) }
*🍃🌹🍃زيبا ترين جنگ* { نبرد حضرت علي اکبر (عليه السلام) با دشمن}
*🍃🌹🍃زيبا ترين واکنش* { پرتاب کردن سر و هب توسط مادرش به طرف دشمن}
*🍃🌹🍃زيبا ترين پاسخ* {احلي من العسل جناب قاسم ابن الحسن(عليه السلام)}
*🍃🌹🍃زيبا ترين هديه* {تقديم عون و محمد به امام حسين (عليه السلام) توسط مادرشان حضرت زينب (سلام الله عليها)}
*🍃🌹🍃زيبا ترين نماز* { نماز ظهر عاشورا در زير باران تير}
*🍃🌹🍃زيبا ترين جانثاري* { حائل قرار دادن دستها ، توسط عبدالله ابن حسن (عليه السلام) و دفاع از عمو }
*🍃🌹🍃زيبا ترين سخنراني*{ سخنراني امام سجاد (عليه السلام) و حضرت زينب (سلام الله عليها) در کاخ ظلم }
*و از همه زيبايي ها زيباتر جمله « ما رأيتُ الا جميلاً » که حضرت زينب* (سلام الله عليها) حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید: خب, چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: *غیر از زیبایی چیزی ندیدم*
*مقبل کاشانی*
شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده.
هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ربریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته.
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا.
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند.
یک عده از افراد بر میگردند کاشان.
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری.
از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه.
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن.
*مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم .
در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود .
از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم .
گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند.
*مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید.
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد.
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود.
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان.
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش :
*کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا*
*در خاک و خون طپیده میدان کربلا*
*گر چشم روزگار بر او زار میگریست*
*خون میگذشت از سر ایوان کربلا*
*نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک*
*زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا*
*از آب هم مضایقه کردند کوفیان*
*خوش داشتند حرمت مهمان کربلا*
*بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید*
*خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا*
*زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد*
*فریاد العطش ز بیابان کربلا*
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد …
حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :
ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
*محتشم ادامه داد :*
*روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار*
*خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار*
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده.
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله :
*این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست*
*وین صید دست و پا زده در خون حسین توست*
*این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی*
*دود از زمین رسانده به گردون حسین توست*
*این ماهی فتاده به دریای خون که هست*
*زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست*
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند.
و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند:
*خاموش محتشم که دل سنگ آب شد*
*بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد*
*خاموش محتشم که از این حرف سوزناک*
*مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد*
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد.
پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
*مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند.
*مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خواندن اشعارم:
*نه ذوالجناح دگر تاب استق
امت داشت*
*نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت*
*هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید*
*عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید*
*بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد*
*اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد*
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد .
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .
مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم .
فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
سلام :
لطفا بعنوان صدقه جاریه و هدیه به روح تمام گذشتگان از مؤمنین و مومنات ، علما ، صلحا ، امام (ره) ، بویژه شهدای عزیز و بزرگوار انتشار دهید .
*التماس دعا*
🔴 مهدیِ امروز همان حسینِ دیروز است
🔵 بدون شک یاری امام معصوم و خدمت به او از بزرگترین توفیقات الهی است
🔺 در این میان یاری امام حسین (ع) به قدری عظمت دارد که امام زمان (ع) در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به جد بزرگوارشان میگویند:
🔺 اگر روزگار مرا به تأخير انداخت و مقدّرات، از ياری و نصرت تو [در روز عاشورا] باز داشت، هر آينه من صبح و شام بر تو ندبه میكنم و به جای قطرات اشك، بر تو خون میگريم
🔺 آرزوی همه ما هم این است که ای کاش روز عاشورا در رکاب ارباب بودیم و در آغوش ایشان به شهادت می رسیدیم. به همین دلیل در زیارت وارث خطاب به امام حسین (ع) عرض میکنیم:
🔸 يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً: ای کاش با شما بودم و به رستگاری بزرگ میرسیدم.
🔹 خدمت به امام زمان (ع) و یاری ایشان هم به اندازه یاری امام حسین (ع) عظمت دارد. از کلام امام صادق (ع) می توان این مفهوم را دریافت که فرمودهاند:
🔹 اگر او [مهدی] را درك مي كردم، همه عمر را با خدمتگزاری او سپری میكردم. (بحارالانوار، ج ۵۱ ص ۱۴۸)
🔹 اگر می خواهیم ببینیم در آرزویی که برای یاری امام حسین (ع) می کنیم صادق هستیم یا نه؛ باید ببینیم امروز چقدر به امام زمانمان خدمت میکنیم؟
آری .....
🌕 مهدیِ امروز همان حسینِ دیروز است
▪اَلسَّلامُ عَلَیْکِ
▪️یا سَیِّـدَتَنـا رُقَیَّـةَ
🥀بیت الغزل هر
🖤غزل ناب رقیه(س)است
🥀خورشید ،علی اصغر(ع)
🖤و مهتاب رقیه(س)است
🥀نزدیک ترین راه
🖤به الله حسین(ع)است
🥀نزدیک ترین راه
🖤به ارباب رقیه (س)است
▪اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا
▪بِنْتَ الْحُسَیْـنِ الشَّهیدِ
سیدعلی ⚫️:
◾️ شب سوم شب ناله...
شب روضهٔ سه ساله...
🏴خاک قدمِ رقیه باشی عشق است
زیر علمِ رقیه باشی عشق است
🏴با مهدی صاحب الزمان از ره لطف
یک شب حرم رقیه باشی عشق است
التماس دعا.صلوات
بسم الله الرحمن الرحیم
توفیقی حاصل شد تا امشب ما برای سه ساله ی سیدالشهداء علیه السلام حضرت رقیه علیها سلام روضه ای بخونیم
بعضی مصائب کربلا از باقی مصیبتها خیلی سوزناکترن
بنظر حقیر مصیبت حضرت رقیه از جمله ی سوزناک ترین مصیبتهاست
السلام علیک یا بنت رسول الله
السلام علیک یا بنت فاطمة الزهراء
السلام علیک ایتها الشهیدة المظلومه
یا رقیة یا بنت ابی عبدالله علیهم السلام
بنال ای دل که من بابا ندارم
به سر آن سایه ی طوبی ندارم
بنال ای دل شدم تنهای تنها
انیس و مونس شبها ندارم
لحظات وداع حضرت سکینه به خواهر سه ساله اش فرمود بیا نذاریم بابا بره میدون
با گریه اومدن پیش بابا
حضرت اونها رو بغل کرد
بوسید
دخترا گریه میکنن
لحظه لحظه ی وداعه
اما این دختر سه سالشه
کیا دختر سه ساله دارن؟
این ناز دونه گفت بابا، العطش العطش ، فان الظمأ قد احرقنی
بابا خیلی تشنمه.از تشنگی جگرم میسوزه
بچه من خیلی آب میخوره.خدا شاهده تا میگه بابا تشنمه ، در هر حالی باشم زود میرم براش آب میارم.چون تحمل بچه ها کمه
فرزندان امام ع زیر آفتاب گرم کربلادر تشنگی مفرط به سر میبردن.
دخترشون حضرت سکینه بزرگتره.میدونه لحظات وداعه.لب وا نمیکنه.اما این دختر سه سالشه.لحظات آخر از بابا آب طلب میکنه
حضرت فرمود دخترم کنار خیمه بشین من برم برات آب بیارم
اومد حرکت کنه بره میدون دخترش لباس بابا رو گرفت
فرمود بابا نرو
امام خم شد دخترش و بغل کرد.بوسید
مهمترینش سر پدر بود.جزئیاتی داره که خیلی مهمه
اما غالبا روضه خونها جوری عنوان میکنن که انگار فقط علت دیدن سر بود
مهمترینش سر پدر بود
امادر کنار این دلایل دیگه ای هم بود
باید ریز شد
جزء به جزء توضیح داد
شما کربلا رفتین حتما
دوتا از بچه ها تو کربلا بعد حرکت کاروان جون دادن
این دوتا همدیگه رو بغل کرده بودن
شمابه یه بچه سه ساله چپ نگاه کنین یا اخم کنین از ترس خواب بد میبینه
یه بچه کوچیک زدن نداشت که
تمام بدنش اثر شلاق و سیلی بود
😭😭😭😭
از شدت غصه چیزی نمیخورد
حساب کنین وقتی وارد کوچه های شام شدن بعضی اومدن از سر ترحم خرما پخش کردن
بچه گرفتن گذاشتن دهنشون
این یعنی خیلی گرسنه بودن
همینم حضرت زینب از دهنشون در آورد فرمود صدقه واجب بر ما حرامه
اینها رو آورده بودن تو جمعی که بهشون سنگ میزدن
فحش میدادن
یه بچه سه ساله مگه چقدر شهامت داره
این بچه همش تو ناز و نعمت و تو آغوش گرم پدر و مادرش بود
اگه تو جمع بچه ها به شما بگن اون بچه کوچیک بابا نداره چه رفتاری باهاش دارین؟
میرین کتکش میزنین؟
آخه نامردا، دختر سه ساله کتک زدن داره؟
بچه کوچیک ولشم کنین از بزرگترش جدا نمیشه.
چرا زنجیر بستین اینها رو
چندین روز تو آفتاب راه برین با زنجیر پا
پاهاتون زخم میشه.تا بحال به لطافت پوست بچه دقت کردین؟
غساله اومد بچه رو غسل بده پشیمون شد
گفت من غسل نمیدم.
گفت این بچه مریض بوده .تمام تنش ورم داره وکبوده
عمه جانش گفت خانم ، اینها اثر شلاق و کتکه
بنفسی انت یا بنت الحسین
خودمو بچه هام فدای شما
تو مجلس یزید که اومده بودن ، اون ملعون سر حضرت رو توی تشت گذاشت و با غرور و تکبر خاصی با خیزران با سر ور میرفت
اینجا میگن حضرت زینب سلام الله علیها اومده بود جلو این بچه که این صحنه رو نبینه
بابا، دخترم یه فیلم ترسناک دید هنوز که هنوزه نمیتونیم یه دقیقه تنهاش بذاریم.
تو ذهنش حک شده
رقیه ی سه ساله سر بریده ببینه ، اونم سر باباش حسین رو، اونم با وضعی ناخوشایند ،
یهو چشمش بهش خورد.پرسید عمه، مگه این سر بابای من نیست؟
برید کنار میخوام سر و ببینم
زخمایِ روزِ آخرُ ببینم
جلو چشامُ نگیرید که میخوام
پارگی هایِ حنجرُ ببینم ..
نیمه های دل شب از خواب پرید، جیغ میزنه، داد میزنه ،وای بابا... خانم های خرابه،دورش جمع شدند، هر کاری میکنند آروم نمیشه، این دست های کوچولو رو مشت میکنه هی تو دهن میکوبه... وای بابا!... آقا زین العابدین دید سه ساله دهنش غرق خونه... دوید خواهر رو بغل گرفت به سینه چسبوند... عزیز دلم چرا اینجور میکنی؟ گفت: الان خواب مجلس شام رو دیدم هی با چوب به لب و دهن بابام می زدند....
یاحسین😭😭😭😭😭😭
😭😭😭😭😭😭😭
تن کبوده
یه نیشگون به بچتون بگیرین
تا چند ساعت از دردش گله و گریه میکنه
بدن نازدونه تحمل اونهمه شکنجه رو نداشت اما اینها خاندان ادبن.یه بار ندیدم که از دردش تو خرابه شام گله کنه .جز اون لحظه ای که سر باباشو آوردن برا باباش گفت
گفت تو رفتی اما ما رو کتک زدن
لابد بدن کبودشو نشونش داد
صلی الله علیک یا مولای یا ابا عبدالله
چرا براش تو طبق گذاشته بودن؟
چون از بس گرسنگی کشید و غذا نخورد همه تصور میکردن گرسنشه
توی هر فرهنگی بری بگردی، تو هر طایفه ای نگاه کنی، بین هر قوم و عشیره ای بری پرس و جو کنی، وقتی یه دختر بچۀ یتیم بهانۀبابا بگیره... معمولی ترین کاری که میکنن آغوش میگیرن،نوازش می کنند...سعی میکنن با یه چیزی حواس بچه رو پرت کنن، مردم شام تنها جماعتی هستند که سَرِ بریدۀ بابا رو گذاشتن جلویِ بچۀ یتیم....😭😭😭😭
دلم آغوشِ گرم تورو میخواد
خرابه سردِ و دارم میلرزم ..
هوا سردِ ولی عیبی نداره
من از تاریکی ها خیلی میترسم
شنیدید روضه خوان ها میگن یه وقت عمه اومد دید سر یه طرف رقیه یه طرف ؟) این سه ساله دیگه جونی تو بدن نداشت .. سرُ رو زانو گرفته ، خودش خم شد برا بوسیدنِ بابا .. یه لحظه زینب سلام الله دید دیگه آروم شده .. (زبانِ حال) گفت خوب حرفاشُ با بابا زد خوابید .. درد و دل هاشُ با بابا کرد خوابید .. راحت شد .. بالاخره دید باباشُ .. اما ساعتی نگذشت بی بی دید نه اصلاً تکونم نمی خوره .. رفت جلو ، صدا زد رقیه ام .. رقیه ام .. گفت تا خوابِ سرُ از بغلش بردارم .. اینا اگه بیان با تازیانه بیدارش میکنن .. همین که اومد سرُ از رقیه جدا کنه .. انگار تعادلِ این دختر با همین سر بود .. سرُ که برداشت بچه افتاد .. (بلدی زبون بگیری؟) امام صادق (ع) فرمود آخر الزمان یه عده ای میان مثه مادرِ بچه مرده برا جدِ غریبم حسین گریه میکنن .. تازه موقعِ ناله زدنِ زینبِ .. همین که دید رقیه افتاد .. شروع کرد به سر و صورتش زدن .. اُم کلثوم اومد دستِ زینبُ گرفت .. خواهر چه میکنی با خودت .. گفت الهی براش بمیرم .. بچه م گرسنه مُرد ..😭😭😭😭😭
الا لعنتة الله علی القوم الظالمین وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه
صلی الله علیک یا بنت الحسین یا رقیه علیها سلام
التماس دعا
𝓜𝓪𝓱𝓽𝓪𝓫.𝓢𝓪𝓭𝓪𝓽:
هدیه نثار ارواح طیبه شهدا ، امام شهدا ، شهدای 8 سال دفاع مقدس ، شهدای هسته ای کشورمون ، شهدای شهر و دیارمون ، شادی روح اموات جمع حاضر .رحمه الله من یقرا فاتحه مع الصلوات
هدایت شده از تاریخ تشیع
توی هر فرهنگی بری بگردی، تو هر طایفه ای نگاه کنی، بین هر قوم و عشیره ای بری پرس و جو کنی، وقتی یه دختر بچۀ یتیم بهانۀبابا بگیره... معمولی ترین کاری که میکنن آغوش میگیرن،نوازش می کنند...سعی میکنن با یه چیزی حواس بچه رو پرت کنن، مردم شام تنها جماعتی هستند که سَرِ بریدۀ بابا رو گذاشتن جلویِ بچۀ یتیم....😭😭😭😭
دلم آغوشِ گرم تورو میخواد
خرابه سردِ و دارم میلرزم ..
هوا سردِ ولی عیبی نداره
من از تاریکی ها خیلی میترسم
شنیدید روضه خوان ها میگن یه وقت عمه اومد دید سر یه طرف رقیه یه طرف ؟) این سه ساله دیگه جونی تو بدن نداشت .. سرُ رو زانو گرفته ، خودش خم شد برا بوسیدنِ بابا .. یه لحظه زینب سلام الله دید دیگه آروم شده .. (زبانِ حال) گفت خوب حرفاشُ با بابا زد خوابید .. درد و دل هاشُ با بابا کرد خوابید .. راحت شد .. بالاخره دید باباشُ .. اما ساعتی نگذشت بی بی دید نه اصلاً تکونم نمی خوره .. رفت جلو ، صدا زد رقیه ام .. رقیه ام .. گفت تا خوابِ سرُ از بغلش بردارم .. اینا اگه بیان با تازیانه بیدارش میکنن .. همین که اومد سرُ از رقیه جدا کنه .. انگار تعادلِ این دختر با همین سر بود .. سرُ که برداشت بچه افتاد .. (بلدی زبون بگیری؟) امام صادق (ع) فرمود آخر الزمان یه عده ای میان مثه مادرِ بچه مرده برا جدِ غریبم حسین گریه میکنن .. تازه موقعِ ناله زدنِ زینبِ .. همین که دید رقیه افتاد .. شروع کرد به سر و صورتش زدن .. اُم کلثوم اومد دستِ زینبُ گرفت .. خواهر چه میکنی با خودت .. گفت الهی براش بمیرم .. بچه م گرسنه مُرد ..😭😭😭😭😭
الا لعنتة الله علی القوم الظالمین وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه
صلی الله علیک یا بنت الحسین یا رقیه علیها سلام
التماس دعا
𝓜𝓪𝓱𝓽𝓪𝓫.𝓢𝓪𝓭𝓪𝓽:
هدیه نثار ارواح طیبه شهدا ، امام شهدا ، شهدای 8 سال دفاع مقدس ، شهدای هسته ای کشورمون ، شهدای شهر و دیارمون ، شادی روح اموات جمع حاضر .رحمه الله من یقرا فاتحه مع الصلوات
🏴 *آقا،خانم درس محرم چیه؟؟؟*
*(........حتما بخوانید........)*
🔺 *بچه شیعه ها، هیئتی ها، حسینی ها، با معرفتا، غیرتی ها جواب بدین؟؟*
🔳 *درس محرم چیه؟*
▪️درس محرم این هست که دیگر امامی تک و تنها نماند.
▪️درس محرم این هست که دیگر امامی غریب و مظلوم نماند.
▪️درس محرم این هست که دیگر امامی ساکن در صحراها نگردد
▪️درس محرم این هست که دیگر امامی ندایش بی پاسخ نماند
▪️درس محرم این هست که دیگر امامی بی یار و یاور نماند
▪️درس محرم این هست که دیگر
امامی آواره نگردد
▪️درس محرم این هست که دیگر امامی بی وفایی نبیند
▪️درس محرم این هست که دیگر امامی بیمناک از دشمن نگردد
💔 *اما با معرفت ها*‼️ *چگونه است که امامی به اسم مهدی علیه السلام که ته تغاری اهل بیت هست بیشتر از ۱۱۸۰ سال است که تنها و غریب مانده است؟؟؟*
✋🏻 اگر ما حقا و حقیقتا امام حسینی هستیم، همین الان همین الان *با تمام وجود عهد ببندیم امام زمان خودمان را یاری کنیم...*
✅ حقا و حقیقتا بفهمیم *تنها منجی بشریت فقط و فقط اوست* و *بدون او روز به روز بلاها و بیچارگی و بدبختی ما بیشتر می شود...*
🤲🏻 حقا و حقیقتا با تمام وجود برای *تعجیل در فرج امام زمان عجل الله دعا کنیم که تاکید مولاست...*
🏴 و *تمام عزاداری های* خودمان را و *قدم های امام حسینی* خودمان را و *زیارت های* خودمان را و *تمام اعمال خوب* خودمان را.... *هدیه و به نیابت و به نیت تعجیل در فرج امام زمان* عجل الله انجام دهیم ...
💚 حقا و حقیقتا سعی کنیم *گناهان را ترک کنیم،* *حقوق دیگران* را رعایت کنیم، *معرفت* خودمان را به حضرت بیشتر کنیم، *نام امام زمان* عجل الله را *بر زبان ها* جاری کنیم، *هر روز آماده تر* برای ظهورش شویم...
🤲🏻 *خدایا تو را بحق و حرمت حضرت زینب قسم می دهیم که فرج امام زمان ما را تعجیل فرما و ما را از یارانش قرار ده*