eitaa logo
تاریخ تشیع🇮🇷
163 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
5.9هزار ویدیو
32 فایل
کانال تاریخ تشیع همراه با عالیترین مطالب در حوزه های تاریخ، علوم سیاسی، اجتماعی، هنر، ادبیات، نجوم، دانستنیها، فایلها + پی دی اف تمامی مطالب معتبر هستند همراه با مرجع، منابع آورده می شوند. نظرات وپیشنهادات مدیرکانال: @uwiyut
مشاهده در ایتا
دانلود
📚منبع: اعجوبه عصر بهلول قرن چهاردهم، سید عباس موسوی مطلق، انتشارات نجبا، صفحه ۱۰۹ سال نشر ۱۳۸۱،
خسته نباشید
🔷پــــــایــــــان نـــشـــــســــــــت🔷
🔷بسمه تعالی🔷 ✍:  نشانه های غیرت 📖:  این داستان:   تحریم نان!!
♦️بیرون نانوایی منتظر ماند تا مشتری‌ها بروند. 🌀🌀🌀 🔸نمی خواست در حضور جمع با نانوا صحبت کند. 💫💫 🧕ساعتی بعد با رفتن آخرین مشتری وارد نانوایی شد و  سلام کرد.
🧑‍🍳نانوا که مشغول شمردن پول‌های داخل بود با دیدن او عصبانی شد وگفت: لااله الا الله! باز که تو سرو کله ات پیدا شد. مثل این که حرف حساب حالیت نمیشه. 💫💫 🧕:  حرف حساب اینه که شما بدهکارید! ❗️❗️ 🧑‍🍳هزار بار گفتم. بازم می‌گم من زمین این خراب شده رو از خریدم. دارم. 🌀🌀 🧕: پولشو که ندادی! 🧑‍🍳: دادم! 🧕: دروغ می‌گی! اگه داده بودی می‌گفت.
🧑‍🍳نانوا پولها را داخل دخل ریخت و به طرف زن رفت. 🧑‍🍳برو بیرون! نمی خوام دست رو زن بلند کنم. 🌀🌀🌀 🧕زن از ترس عقب عقب رفت و در همان حال گفت: ازت شکایت می‌کنم!❗️ 🧑‍🍳 راه باز و جاده دراز! هر غلطی می‌خوای بکن. برو کلانتری. 💫💫💫💫 🧕:  کلانتری نمی رم.  یه جای دیگه ازت شکایت می‌کنم.
🔸زن که رفت نانوا گفت: اگه کلانتری نمی ره پس کجا می‌خواد شکایت کنه؟ ⁉️ 🔷🔷 🧑‍🍳نانوا گفت:  حرف می‌زنه.! من همه جا دارم.  هیچ کاری نمی تونه بکنه. ⚡️⚡️⚡️⚡️
🌙نماز جماعت مغرب و عشا تمام شد. 👳‍♂ازمسجد بیرون آمد. بین راه متوجه شد کسی او را صدا می‌زند. 💫💫 🧕حاج آقا شرعی صبر کنید! 🌀🌀🌀 👳‍♂برگشت.! زن همسایه بود. چند وقت پیش مرده بود. 🧕 زن گریه کنان قضیه زمین را تعریف کرد. 💫💫💫💫 👳‍♂ از او پرسید:  از کجا معلوم نانوا راست نگوید؟⁉️ شاید شوهر خدا بیامرزت پول زمین را گرفته اما به شما نگفته!
🧕به خداوندی خدا! به قسم نگرفته. 🌙 شب آخر بهش گفتم مرد پول زمین چی می‌شه؟ 👈 گفت:  قول داده یک جا بده.💰💰 🧕 گفتم چرا پول نگرفته امضا دادی❓. گفت آدم بدی نیست. ♦️♦️♦️ 👳‍♂ بسیار خوب! شما برو من فردا با صحبت می‌کنم. ان شاءالله درست می‌شه.
🧑‍🍳نانوا در خانه را که باز کرد از دیدن امام جماعت مسجد تعجب کرد. 💫💫💫💫 🧑‍🍳: امری داشتید حاج آقا؟ ⁉️ 👳‍♂:  صاحب قبلی زمین نانوایی از شما داره. ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 🧑‍🍳:  من به کسی بدهی ندارم.  اگه باور ندارید مدرک بیارم.
👳‍♂:  پای حق و حقوق چند تا بچه در میونه! مادرشون می‌خورد پول ندادید. فکر نمی کنم دروغ بگه. باید حقوق یتیمان را بپردازید. ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 🧑‍🍳:  حاج آقا! من کار دارم. باید برم. شما دوباره دارید حرف خودتونو می‌زنید.♦️♦️ ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ 👳‍♂:  این کار شما است. شما ! 🚫 🧑‍🍳نانوا بی آنکه چیزی بگوید  در را به هم زد و به داخل خانه رفت.