eitaa logo
تاریخ تشیع
179 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
28 فایل
کانال تاریخ تشیع همراه با عالیترین مطالب در حوزه های تاریخ، علوم سیاسی، اجتماعی، هنر، ادبیات، نجوم، دانستنیها، فایلها + پی دی اف تمامی مطالب معتبر هستند همراه با مرجع، منابع آورده می شوند. نظرات وپیشنهادات مدیرکانال: @uwiyut
مشاهده در ایتا
دانلود
(اوس ابن صامت) با دخترعمويش (خَوله) ازدواج كرده بود. آنان در شهر خود یعنی (مدينه) باهم زندگى مى كردند و يكديگر را سخت دوست داشتند. اوس به واسطه تنگدستى و پريشانى، مردى تندخو و كم حوصله شده بود.
روزى اوس به همسرش نزديك شد تا خواسته مشروع خويش را برآورده سازد ولى زن امتناع ورزيد و به تمنّاى شوهرش روى خوش نشان نداد. اوس هم خشمگين شد و زنش را طلاق(ظِهار) كرد و گفت: 👈 تو نسبت به من به منزله مادرم هستى. ولى بعد، از گفته خود پشيمان شد.
دوستان توجه داشته باشید طلاق ظِهار نوعى از طلاق زن در زمان جاهليت بود و تا آن موقع منعى از اسلام درباره آن نرسيده بود. ظِهارى كه اوس ابن صامت كرد، نخستين ظهارى بود كه در تاریخ اسلام به عمل آمد.
اوس به زن خود گفت: تصور مى كنم تو بر من حرام شده اى. برو حكم آن را از پيغمبراکرم (ص) سؤال كن و اگر راهى بر حلال شدن مجدد تو نباشد، نبايد ديگر به خانه برگردى!
خَوله نزد پيغمبر آمد و گفت: 👈 يا رسول الله! شوهر من اوس ابن صامت، وقتى كه من جوان و داراى مال و ثروت و عشيره بودم، با من ازدواج كرد ولى بعد از آنكه ثروتم از دست رفت و جوانيم زايل شد و بستگانم پراكنده شدند با من (ظهار) كرد و بعد هم پشيمان شده است، آيا راهى هست كه ما را دوباره با هم پيوند دهد؟❓❓❓
پيغمبر فرمود: آنچه من مى دانم اين است كه تو بر شوهرت حرام شده اى.❗️ خوله گفت: يا رسول الله! به خدايى كه قرآن بر تو نازل كرده است، شوهرم نام طلاق رابه زبان نياورد. اوپدرفرزندان من است ومن اوراازهمه كس بيشتردوست دارم.
پيغمبر فرمود: با اين وصف تو بر او حرام شده اى و چيزى هم در اين باره از جانب خداوند به من نرسيده است كه بتوانم تو را راهنمايى كنم. خوله خواست باز هم چيزى بگويد ولى پيغمبر فرمود: تو بر او حرام شده اى و نمى توانى با وى سخن بگويى و تماس بگيرى.❗️
وقتى خوله وضع خود را چنين ديد، سخت اندوهگين شد، به گونه اى كه از روى ناچارى گفت: 👈خدايا! از بى كسى خود و دورى از شوهرم و آنچه بر سر خودم و بچه هايم آمده است، به تو شكايت مى كنم. خدايا! از بدبختى و تنگدستى و پريشانيم به تو شكايت مى كنم. خدايا! چيزى به زبان پيغمبرت درباره من نازل كن!
آنگاه سخت گريست و شيون كنان گفت: 👈پروردگارا! از فقر و تنهائى خودم و بى سرپرستى كودكانم كه اگر به شوهرم بسپارم تلف مى شوند و چنانچه نزد خود نگاهدارم از گرسنگى مى ميرند، به تو شكايت مى كنم. سپس سرودستها را به سوى آسمان بلند كرد و ناله سر داد.
تمام زنان و كسانى كه در خانه پيغمبراکرم(ص) بودند و مجادله وگفتگوى او را با پيغمبر مى شنيدند، به حال او رقّت برده و سخت گريستند.
موقعى كه خوله به خانه پيغمبر آمد و با حضرت مجادله مى كرد پيغمبر مشغول شستن سر خود بود و عايشه يكى از زنان پيغمبر در شستن سر، به حضرت كمک مى كرد. پيغمبر از وضعى كه براى خوله پيش آمده بود سخت ناراحت بود.
خوله بار ديگر رو كرد به جانب پيغمبر و گفت: 👈يا رسول الله! خدا مرا فداى تو گرداند، فكرى براى من كن! عايشه گفت: اى خوله! سخن خود را كوتاه كن و دست از مجادله و زبان درازى بردار، مگر نمى بينى پيغمبرچه حالى دارد؟