ب، رگ و پی اش را حیات و طروات بخشیده، در آب پیش تر و پیش تر می رود تا آن جا که زانوان و ران های سوار تماما در آب قرار می گیرد و شمشیر آبدیده اش تا نیمه در آب فرو می شود.
🌓 سوار، دست به قبضه ی شمشیر می برد و آن را به سمت جلو می فشارد تا سر غلاف از آب بیرون بیاید و شمشیر از تسلط آب محفوظ بماند.
⏳⏳⏳
ص ۱۵
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🕰 بیست و پنج سال پیش بود یا کمی بیشتر.
🌑 علی در مسجد نشسته بود و گرد او یاران و دوستان و اصحاب، حلقه زده بودند. در این حال پیرمردی بیابانی که محاسنی سپید و چهره ای آفتاب سوخته اما نمکین داشت به مسجد در آمد.
🌒 با لهجه ای شیرین به همه سلام کرد، حلقه ی جمع را شکافت، بر دست و روی علی بوسه زد و زانو به زانوی او نشست: علی جان! خیلی دوستت دارم. دلیلش هم این است که این شمشیر عزیزم را آورده ام به تو هدیه کنم.
🌓 علی خندید؛ ملیح و شیرین، آن چنان که دندان های سپیدش نمایان شد: دلیل، دل توست عزیزدلم! اما این هدیه ی ارجمندت را به نشانه می پذیرم.
🌔 پیرمرد عرب خوشحال شد، دوباره دست و روی علی را بوسید و رفت. فراوان داشت علی از این عاشقان بی نام و نشان.
ص ۱۶
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🌑 شمشیر را لحظاتی در دست چرخاند و نگاه داشت، انگار که منتظر خبری بود یا حادثه ای. خبر عباس بود که بلافاصله آمد. هفت یا هشت ساله اما زیبا، رعنا و بلند بالا. سلام و ادب کرد اما چشم از شمشیر برنداشت.
🌒 علی فرمود: عباس من! دوست داری این شمشیر را به تو هدیه کنم؟
🌓 عباس خندید. آرزوی دلش بود که بر زبان پدر جاری شده بود: بله، پدر جان! قربان دست و دلتان.
🌔 علی فرمود: بیا جلو نور چشمم!
🌕 عباس پیش آمد. علی از جا بلند شد، شمشیر را با وسواسی لطف آمیز بر کمر او بست، او را در آغوش گرفت، بوسید و گریه کرد: این به ودیعت برای کربلا.
⏳⏳⏳
ص ۱۷
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🕰 فضای اطراف شریعه ملتهب شده است.
🌑 صدای پا و شیهه اسب ها و و صدای عبور سوارها از لا به لای نخل ها، نشان از تجهیز و بازسازی سپاه دشمن دارد.
🌒 باید جنبید. باید هر چه زودتر مشک را از آب پر کرد و از این محاصره و مهلکه به در برد. اما با کدام توان وقتی که هرم آفتاب، رمق بدن را کشیده است و عطش، عبور خون را در رگ ها دشوار کرده است؟ اما...
⏳⏳⏳
ص ۱۸
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
🕰 اما پدر در واپسین لحظات حیات، آن گاه که در بستر شهادت آرمیده بود و آخرین وصایای خویش را به اطرافیان می فرمود، ناگهان تو را صدا زد.
🌑 تو شتابناک پیش رفتی و در کنار بستر او زانو زدی. پدر همچنان که خفته بود، دست بر شانه های تو گذاشت و فرمود:
🌒 عباس من! به زودی سبب روشنی چشم من در قیامت خواهی شد. در عاشورا وقتی وارد شریعه شدی، مبادا که آب بنوشی و برادرت حسین، تشنه باشد.
ادامه دارد...
ص ۱۹
❥༻⃘⃕࿇════┅┄
⬅️ وقایع روز اول #مـحــرم🚩
❶ آغاز ایام حسینی
اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمد
علیهم السلام است که همه انبیاء و ملائکه
و شیعیان و دوستان اهل بیت علیهم السلام
محزونند
باید گفت: ماه حزن و اندوه تمام عالم است
چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا
پیراهن پاره پاره حضرت سیدالشهداء
علیهالسلام را از عرش خدا روبه زمین میآویزند
و حزن و اندوه عالم را فرا میگیرد[1]
❷ ماجرای شعب ابیطالب
❸ جنگ ذات الرقاع
❹ منازل امام حسین علیهالسلام تا کربلا
قصر مقاتل در این روز که چهارشنبه بود
امام حسین علیهالسلام به قصر مقاتل
نزول اجلال فرمودند مشهور است که
در این منزل امام حسین علیهالسلام با
عبیدالله بن حر جعفی ملاقات نمودند
و دعوت به یاری نمودند ولی او اجابت نکرد
و بعداً پشیمان شد و در ادامه این روز
حضرت به نینوا رسیدند[2]
❺ کلام عاشورایی امام رضا علیهالسلام
در روز اول محرم ریان بن شبیب
خدمت امام رضا علیهالسلام رسید
حضرت به او فرمود:
ای پسر شبیب مردم عرب در زمان جاهلیت
جنگ را در ایام محرم حرام میدانستند
ولی این امت احترام این ماه را از بین بردند
و حرمت پیامبر ﷺ را رعایت نکردند
در این ماه خون ما را حلال دانستند
و هتک حرمت ما کردند
و فرزندان و زنان ما را اسیر نمودند
و سراپرده ما را آتش زدند
و اموال ما را غارت کردند
و رعایت احترام رسول خدا را درباره ما ننمودند[3]
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
[1] خصائص الزینبیه، صفحه۴۹
[2] ارشاد: جلد۲، صفحه۸۱
نفس المهموم: صفحه ۱۹۶،۱۹۷
[3] امالی صدوق: صفحه۱۹۱
عیون اخبارالرضا، جلد۱، صفحه۲۳۳
هدایت شده از یوسف الزهرا
حاج رضا انصاریان4_319907705579896976.mp3
زمان:
حجم:
573.9K
هدایت شده از یوسف الزهرا
116.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
#سلام_امام_زمانم
🌠سلام مولای سوگوارمان، مهدی جان
ایام عزای جد غریبتان بر قلب مهربان و صبور شما تسلیت باد .🥀
برایمان دعا کنید که در این روزهای سخت و تلخ و دردآلود ... اکنون که در محاصره ی بیماری و مرگیم ... یادمان باشد که نجاتمان کجاست...
دعا کنید یادمان باشد منجی امان کیست ... طبیبمان کیست ...
دعا کنید به شما پناه بیاوریم ...
[ تعجیل در #ظهور ۳ صلوات ]
هدایت شده از یوسف الزهرا
116.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
هدایت شده از یوسف الزهرا
حاج رضا انصاریان4_319907705579896976.mp3
زمان:
حجم:
573.9K
دوستان سلام ببخشید چند لحظه ای روضه حضرت رقیه میخونم اگه دلتون شکست التماس دعا
⚫⚫⚫⚫
◼️🌴امروز، روز رقیه حسین(علیه السلام ) است،
رقیه ای که همراه با برادر کوچکش علی اصغر حماسه بزرگی را در جهان ثبت کردند تا نامشان در صف اول مریدان امامت ثبت شود،
درود بیکران خداوند بر کودکی که بدنش در اثر تازیانه کبود شده بود😭
و درود خدا به آن هنگامی که با دیدن پدر جان از بدنش خارج شد.😔😭
🌴هنگامی که امام حسین(علیه السلام ) در لحظات آخر رقیه را در آغوش میگیرد و لبهای خشکیده نازدانهاش را میبوسد،
در این هنگام رقیه به پدرش میگوید العطش العطش،
فان الظما قد احرقنی؛
بابا بسیار تشنهام، شدت تشنگی جگرم را آتش زده است،😔😭
✨امام حسین(علیه السلام ) به او فرمود: کنار خیمه بنشین تا برای تو آب بیاورم.
🔅آنگاه امام حسین(علیه السلام ) برخاست تا بهسوی میدان برود، باز هم رقیه(سلام الله علیها ) دامن پدر را گرفت و با گریه گفت:
یا ابه این تمضی عنا؟؛
بابا جان کجا میروی؟
چرا از ما بریدهای؟
🔆 امام حسین(علیه السلام ) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد، این نشان از رابطه عمیق عاطفی بین حضرت رقیه(سلام الله علیها ) و اباعبداللهالحسین(علیه السلام ) دارد.
🌀وقتیکه عصر عاشورا، دشمنان برای غارت خیمهها هجوم آوردهاند، کودکان اهل بیت(علیهم السلام ) بر اثر تشنگی در خطر هلاکت هستند، هنگامی که آب را برای رقیه(سلام الله علیها ) میبرند، آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان بهسوی قتلگاه حرکت کرد.😭😭
🌴پس از اینکه هیاهو در دشت نینوا به خاموشی میگراید و خاندان آل طه پس از یک روز پر از مصیبت با بدنهای زخمی مدتی کوتاه را به استراحت میگذارند و در شب شام غریبان، حضرت زینب(سلام الله علیها ) در زیر خیمه نیم سوختهای، خواب بر چشمانش سنگینی میکند،
💠 در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) را دید، عرض کرد:
مادرجان، آیا از حال ما خبر داری؟،
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) فرمود:
تاب شنیدن ندارم،😔
حضرت زینب(سلام الله علیها ) عرض کرد: پس شکوهام را به چه کسی بگویم؟،
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) فرمود: من خود هنگامیکه سر از بدن فرزندم حسین(علیه السلام ) جدا میکردند، حاضر بودم،😭😭
اکنون برخیز و رقیه را پیدا کن.
♻️در این هنگام حضرت زینب(سلام الله علیها ) سراسیمه از خواب برخاست، هر چه صدا زد، حضرت رقیه را نیافت و با خواهرش امکلثوم، درحالی که گریه میکردند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند؛ تا اینکه نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند، کنار بدنهای پاره پاره، رقیه را دیدند😭
که خود را روی پیکر مطهر پدر افکنده و درحالی که دستهایش را به سینه پدر چسبانیده است، درد دل میکند، 😭😭
🍃حضرت زینب(سلام الله علیها ) او را نوازش کرد و در این وقت حضرت سکینه نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند، در مسیر راه، سکینه(سلام الله علیها ) از رقیه پرسید: چگونه پیکر پدر را پیدا کردی؟
بی بی رقیه جان پاسخ داد:
آن قدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، من در اینجا هستم.😭😭
💢مدتی از واقعه عاشورا گذشته بود، کاروان اسیران کربلا به شهر شام رسیده بود.
کودکی با چهره ای خاک آلود و کبود در خرابه ای کنار حضرت زینب(سلام الله علیها ) نشسته بود.😔
او که صحنه های عطش خانواده، غارت خیمه ها را با دو چشم خود دیده بود و از وحشت مردی که گوشواره هایش را از گوش هایش کشیده بود، خود را بیشتر به عمه اش می چسباند.. 😭
جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند. پرسید:
-عمه جان
اینان کجا می روند؟
-عزیزم این ها به خانه هایشان می روند.
-عمه مگر ما خانه نداریم؟
-چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است.
-عمه پدرم کجاست؟
- به سفر رفته.
طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت.
پاسی از شب گذشت.
ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین کجاست؟
اکنون او را دیدم.
زنان اهل بیت که می کوشیدند شهادت پدران را از کودکان پنهان کنند، هرچه کردند نتوانستند او را ساکت کنند.
خبر را به یزید رساندند، او دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند تا ساکت شود. 😢😭
سر مطهر و نورانی امام حسین (علیه السلام )را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل رقیه کوچک قرار دادند😔😭
پرسید: این چیست؟ من که غذا نخواستم 😔
گفتند: مگر پدرت را نمی خواستی؟ این سر پدر توست .😔😭
دخترک با دست های کوچک و لرزان خود سرپوش طبق را کنار زد،
سر را که دید، رنگ از رویش پرید، وحشت زده و ناباورانه سر را برداشت و در آغوش کشید،😭
بر پیشانی و لب های پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد:
✨یَا اَبَتَاه! مَن ذَا الّذِی خَضَبَکَ بِدِمَائِکَ؟ یَا اَبَتَاه!
مَن ذَا الَّذِی قَطَعَ وَر
ِیدَکَ؟
مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ
پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟😭
چه کسی رگ های گردنت را برید؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟
پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.😭😭
◾️🍃دختر خردسال حسین(علیه السلام ) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد.😭 همه گمان کردند به خواب رفته.
وقتی به سراغ او آمدند،
از دنیا رفته بود. 😭😭
شبانه او را در همان خرابه مدفون نمودند.
مرا دشمن به قصد کُشت میزد
به جسم کوچک من مُشت میزد
هرآن گه پایم از ره خسته میشد
مرا با نیزهای از پُشت میزد😔
توئی ماه من و من چون ستاره
غمم گشته پدرجان بیشماره
اگر روی کبودم را تو دیدی
مکن دیگر نظر بر گوش پاره😔😭
بیا بشنو پدرجان صحبتم را
غم تو بُرده از کف طاقتم را
دو چشم خویش را یک لحظه وا کن
ببین سیلی چه کرده صورتم را😭😭
🥀رقیه(سلام الله علیها ) در روز سوم صفر سال ۶۱ ه.ق در سفر اهل بیت(علیهم السلام ) به شهر شام از دنیا رفته است.
نامگذاری روز سوم محرم به نام این بانوی کوچک به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت آن حضرت یادی شود.
ان شاء الله بی بی سه سال با دستان کوچکش گره های بزرگ مشکلاتتون رو باز کند
حاجت روا باشید ان شاءالله
التماس دعا🙏🙏🙏
گرفتاران
به دستهای کوچک حضرت رقیه..ناله هیچ طفلی سر نیاد🤲🤲
به ناامیدی ابوالفضل هیچ امیدی دراین شب مبارک ناامید نشه...😭😭😭
به غنچه زیبا قاسم ...هیچ جوانی ناکام نشه😭🤲
با تمام وجودت امین یارب العالمین...
التماس دعا
😭😭🤲🤲🤲🤲🤲
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک
اللهم حفظ قائدنا الخامنه ای
خدایا آبروی ما مریز
خدایا گناهان ما بریز
خدایا ما را ببخش و بیامرز
هدایت شده از یوسف الزهرا
116.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
هدایت شده از یوسف الزهرا
حاج رضا انصاریان4_319907705579896976.mp3
زمان:
حجم:
573.9K