*#گام به گام با کاروان حسینی*
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بزرگواران🌹
*پنجم ۵ ماه شوّال، مصادف است با سالروز ورود حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام به شهر کوفه،* به نمایندگی از طرف حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و بیعت گرفتن از مردم به نیابت از طرف آن امام بزرگوار.
در مطالب گذشته که ارسال کردیم خدمت شما عزیزان ملاحظه فرمودید، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام پس از وصول نامه های مردم کوفه و اصرار فراوان هیأت های نمایندگی مردم عراق که حاملان و سفیران نامه های مردم کوفه به نزد امام علیه السلام بودند سرانجام در روز ۱۵ پانزدهم ماه رمضان سال ۶۰ هجری پسر عموی خود حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام را که طبق فرمایش آن حضرت برادر ،معتمد ،مورد اطمینان و وثوق ایشان بود را به عنوان سفیر و نماینده ی خود همراه با سومین هیأت نمایندگی مردم کوفه به فرماندهی قیس إبن مُسهّر صیداوی رحمه الله علیه و سه نفر دیگر از همراهان قیس از مکّه ی معظّمه به سمت شهر کوفه اعزام کرد.
به گواهی تاریخ، جناب حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام طبق دستور و فرمان ولی الأمر عصر خود حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام همراه با قیس إبن مُسهّر صیداوی و آن سه تن دیگر که هر چهار نفر ایشان از اهالی کوفه و راه بلد مسیر حجاز تا عراق بودند در ۱۵ رمضان از مکّه ی معظّمه به سمت کوفه حرکت کرده و پس از (۲۰ بیست روز ) طیّ طریق، در غروب روز پنجم ۵ شوّال یعنی پنج روز از عید ماه رمضان گذشته به پشت دروازه ی جنوبی شهر کوفه رسیدند.
به نقل از تواریخ متعدد از جمله تاریخ طبری جلد هفتم و تاریخ إبن اُثیر عزّالدین *الکامل* و تاریخ إبن اَعثم کوفی *الفتوح* و تاریخ سید عبدالرازق باب مقاتل در باب ورود حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام نوشته اند :
آن حضرت چون از راه دور سواد شهر کوفه را ملاحظه کرد سؤال پرسید: آیا به راستی آنجا شهر کوفه است؟
قیس إبن مسهّر صیداوی در پاسخ به آن حضرت عرضه داشت: جانم به فدای تو باد، آری؛ آن نما را که از راه دور مشاهده میکنید سواد شهر کوفه است که مردان و زنان این شهر روزهاست در انتظار قدوم مبارکت هستند تا با ورود شما عطر وجود سید و سالار خود حضرت امام حسین إبن علی علیه السلام را استشمام نمایند.
حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام فرمودند: اینک که به توفیق خدای رحمان و طبق فرمان امام علیه السلام به سلامت جان سالم در برده ایم و بی گزند جاسوسان و مخبران بنی امیه در طول مسیر به نقطه وصال خود رسیده ایم باید پیش از وارد شدن به این شهر، منزل یکی از سرشناسان و مشاهیر کوفه را برای سکنیٰ گزیدن انتخاب نمایم، زیرا امام علیه السلام هنگام وداع به من فرمودند در خانه ی یکی مسکن گزین که در میان مردم، مشهور و خوش نام و امین به حساب آید. آیا با چنین صفاتی کسی را در این شهر میشناسید؟
قیس إبن مسهّر صیداوی رحمه الله علیه گفت: ای سرورم، تمام خانه های این شهر از آن توست، درب هر خانه ایی را که بخواهی میتوانی بدون دقّ الباب باز کنی و در آن وارد شوی، در میان ما کسی غریبه نیست و همه ی اهالی این شهر جز اندکی، از هواداران و دعوت کنندگان شما به شمار می آیند.
حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام فرمودند: برای ما خانه ی شاه و گدا هیچ فرقی نمیکند و ملاک اصلی انسان تقوا و ایمان آدم است؛ اما این سخن را بدین جهت گفتم که اگر خدایی ناکرده در آینده ایی نه چندان دور اتفاقی یا پیش آمدی برای ما روی داد در خانه ی شخصی باشیم که او و افراد قبیله اش بتوانند درصدد امداد و یاری از ما برآیند، هر چند اینجانب از هیچ اتفاقی بیم و هراس ندارم و به لطف خدای یکتا قلب و دلم از خوف بیگانگان تهی میباشد اما احتیاط در عمل شرط حیات و بقای زندگیست.
قیس إبن مسهّر صیداوی گفت: منزل سلیمان إبن صُرد خزاعی؛ سلیمان یکی از سران شیعه و مشاهیر و بزرگان تشیّع در عراق است و جزء اولین دعوت کنندگان حضرت امام علیه السلام میباشد و این جنبش و نهضت ،روز نخست در منزل او جرقه خورد و همچنین در زمان خلافت مولای دین حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام طبق فرمان آن حضرت فرمانروای شهر بصره بوده است؛ آیا منزل او را میپذیرید؟
حضرت مسلم إبن عقیل فرمودند: افراد دیگری را اگر میشناسید جهت اطلاع نام برده و معرفی نمایید؟
قیس إبن مسهّر صیداوی گفت: منزل مسلم إبن عوسجه؛ این مرد نیز از صحابی گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه واله هست که در نزد مردم عراق به ویژه اهل کوفه دارای احترام و حرمت خاصی میباشد و مردم او را به عنوان محدّث و صحابی حضرت رسول خدا میشناسند. چنانچه بخواهید او مشتاقانه در خدمت شماست.
حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام فرمودند: نام دیگر را اگر میشناسی بیان کن.
قیس إبن مسهّر گفت: هانی إبن عُروه مَذحجی؛ او نیز از صحابی رسول خدا صلی الله علیه واله است که هم اکنون رئیس قبیله همدانیان و قوم مَذحَج به شمار می آید. هانی إبن عُروه علاوه بر اف
تخار صحابی بودنش، از قاریان قرآن کریم و یکی از رجال نامی و پایه بلند عراق عرب هست که دارای مال و ثروت فراوانی میباشد، بدین جهت از وجودش مردم بسیاری نان میخورند و درب خانه اش شبانه روز به روی غنی و فقیر باز و سفره ی طعامش گسترده است.
حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام فرمودند: افراد دیگری را اگر میشناسید معرفی نمایید!
قیس إبن مسهّر صیداوی گفت: یکی دیگر از رجال پایه بلند و خوش نام و امین عراق مختار إبن أبو عبید ثقفی میباشد که از شیعیان سینه چاک علی مرتضی علیه السلام به شمار می آید و با حاکم این شهر نسبت قوم و خویشی و قرابت تنگاتنگی دارد، زیرا نُعمان إبن بشیر انصاری حاکم کوفه که از طرف حکومت یزید بر این شهر تسلط دارد پدر زن مختار میباشد.
حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام با شنیدن نام مختار فرمودند: اگر خدا بخواهد و صاحب خانه اجازه دهد بهتر است برای چند روزی به منزل مختار رفته و در خانه ی او بمانیم، زیرا او داماد حاکم این شهر است و همانگونه که گفتم جهت امنیت بیشتر میتواند مانع درگیری میان عمّال حکومت و ما شود؛ پس خانه ی مختار إبن ابو عبید ثقفی را مناسب تر از خانه هر کسی میدانم.
قیس گفت: با کمال میل و رغبت خواهد پذیرفت.
آنگاه حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام از مرکب خود فرود آمده و فرمود: چون میدانیم در شهر به واسطه ی عمّال حکومتی و مخبران و جاسوسان بنی امیه امنیت کامل وجود ندارد پس همین جا در میان نی زارها و نخلستان های اطراف شهر خود را استتار کرده و صبر میکنیم تا کاملاً هوا رو به تاریکی رود آنگاه به سمت خانه ی مختار ثقفی حرکت خواهیم کرد.
سپس به گواهی تاریخ در نی زارها و نخلستان های اطراف شهر از آب نهری وضو گرفته و در همان جا نماز مغرب را اقامه کردند.
چون جوّ هوای آسمان عراق رو به تاریکی رفت و سیاهی فضای شهر کوفه را فرا گرفت آن حضرت از جای برخواست با ذکر بسم الله بر مرکب نشست و دنبال همراهان خود از دروازه ی جنوبی که به شوره زار معروف بود وارد شهر کوفه گردیدند؛
قیس إبن مسهّر صیداوی پیشاپیش سواران کوچه پس کوچه های شهر را یکی پس از دیگری پشت سر نهاده تا در اختفاء به پشت درب خانه ی مختار ثقفی رسیدند.
نخست قیس إبن مسهّر صیداوی از مرکب خود فرود آمد و پشت درب خانه ی مختار دقّ الباب کرد؛
چون اهالی خانه درب را گشودند قیس پس از عرض سلام و احترام، به حضور مختار ثقفی مشرّف گردید؛
مختار ثقفی با دیدن قیس إبن مسهّر صیداوی با کمال تعجب گفت: قیس!؟ فرزند مُسهّر صیداوی!؟
تو باید اینک در حجاز همجوار بیت الله الحرام باشی! در کوفه چکار میکنی مرد شریف!؟
قیس پاسخ داد: درست گفتی برادرم، ما بیست ۲۰ روز پیش از این خانه ی خدا را ترک کرده و با امام عارفان حضرت حسین علیه السلام وداع کردیم.
مختار به او گفت: کم و بیش اخبار خروج و ورود هیأت های نمایندگی مردم کوفه به گوشم میرسید و سرانجام دعوت نامه های کوفیان را رصد مینمودم؛ بگو کِی وارد کوفه گردیده ایی؟
قیس گفت: هم اکنون از دروازه ی کوفه وارد شهر میشوم.
مختار، قیس را در آغوش خود گرفته و گفت: عمره ات مقبول درگاه حق باد، از اوضاع حجاز بگو؟
در مکّه وضعیت چگونه است و مولایمان حسین علیه السلام در چه حالی قرار دارد؟
قیس گفت: اینک فرصت آن را ندارم، زیرا همراهان من پشت درب خانه ات انتظارند. باید مسئله ی مهم تری را با تو در میان گذارم.
مختار گفت: چه موضوع مهمی!؟ همراهانت کیستند!؟
قیس گفت: همراهان من چهار تن هستند که سه تن از آنان سفیران و حاملان دعوت نامه های مردم کوفه اند و دیگری مرد عزیزی از دیار حجاز است که اینک برای سکونت خود منزل تو را انتخاب کرده است و مرا واسطه قرار داده تا برای ورودش از شما کسب اجازه نمایم.
مختار گفت: این دیگر چه حرفیست مسلمان!؟
مهمان هر که باشد لازم نیست از صاحب خانه کسب جواز نموده تا وارد شود.او هر که هست و هرچه هست مقدمش به روی سر و چشمانمان جای دارد، پس بگو بدانم آن مهمان عزیز ما کیست که منزل مختار را قابل دانسته است!؟
قیس إبن مسهّر صیداوی گفت: او کسی نیست جز نماینده و فرستاده ی سید و سالارمان حسین که او را پس از وصول دعوت نامه های مردم عراق به عنوان سفیر و جانشین بلافصل خود همراه با ما به سمت کوفه فرستاد و درباره ی او توصیه ها و سفارش نموده است؛ نامش حضرت مسلم إبن عقیل، پسر عموی امام عزیزمان حسین و شوهر خواهرش میباشد که امام علیه السلام او را به عنوان برادر و مورد اعتماد و نماینده ی بلافصل خود به سمت کوفه گسیل داشته است؛ اینک او همراه با همراهان من پشت درب خانه ات ایستاده و چشم انتظار توست درب خانه ات را برویش گشایی.
مختار با تعجب فریاد زد: وای بر تو باد پسر مسهّر صیداوی!
عزیز ترین یار امام را پشت درب این محقّر خانه نگه داشته اید تا از من کسب اجازه نمایید!؟
زود باشید با نهایت احترام و حرمت او را وارد نمایید!
به گواهی تاریخ، مختار اهالی خانه را گرد خود جمع کرده و
بانگ برآورد: اینک فرستاده ی امام علیه السلام خانه ی ما را برای اتراق خود قابل دانسته است تا با قدوم مبارک و منوّرش فضای خانه ی ما را مطهّر نماید؛ پس با نهایت احترام ایشان را پیشواز نمایید و به رسم میزبانی گوسفندی را پیش پایش ذبح نمایید، زیرا عزیز ترین یار امام، سیدی هاشمی از قریشیان و سادات حجاز روی به ما آورده است.
آنگاه خود با نهایت اشتیاق با پای برهنه به درب خانه رفت و حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام را از مرکب فرود آورده و او را استقبال نمود.
جناب حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام نیز با شادی و خوشحالی که داشت مختار را در آغوش خود گرفت و همه به اتفاق هم وارد خانه ی مختار گردیدند.
به گواهی تاریخ، چون حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام پای مبارکش را در منزل مختار نهاد زنان اهل خانه به پیشواز او مشرّف گردیده و با هلهله و سرور و شادی گل به روی سر مبارکش ریختند.
صدای هلهله ( کِل ) زنان به خانه ی همسایگان رسید و غلامان خانه طبق دستور مختار گوسفند نری را ( قوچ) پیش پای آن حضرت به رسم میزبانی سر بریده و آن شب را تا صبح از آن حضرت پذیرایی نمودند.
*إنشاءالله ادامه مطالب را فرداشب خدمت شما عزیزان ارسال خواهیم کرد.*
*با تشکر از همراهی شما*
*التماس دعا*🌹
*#گام به گام با کاروان حسینی*
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بزرگواران 🌹
در ادامه ی مطالب گذشته مربوط به ورود حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام، امروز میپردازیم به تجمّع سران قبایل و طوایف و عشیره های عرب کوفه در منزل مختار إبن أبو عبید ثقفی و بیعت نمودن با حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام به نیابت از طرف حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام.
در مطالب گذشته که ارسال شد خدمت شما عزیزان ملاحظه کردید حضرت مسلم إبن عقیل و چهار یار همراهش به سرپرستی قیس إبن مُسهّر صیداوی به فرمان امام علیه السلام در روز ۱۵ رمضان سال شصت هجری مکّه ی معظّمه را به قصد کوفه ترک کرده و دور از چشم مردم به صورت پنهانی روز پنجم ۵ شوّال پس از ۲۰ بیست روز تحمل رنج و سختی ها شبانه وارد کوفه گردیدند؛ آنگاه پس از ورود به کوفه حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام به منزل مختار إبن أبوعبید ثقفی یکی از شیعیان سینه چاک و مریدان مخلص امام علی علیه السلام رفت و برای مدتی در خانه ی مختار سکونت کرد.
اما بعد...
به گواهی تاریخ، در باب ورود حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام نوشته اند:
فردای آن روزی که مسلم إبن عقیل به خانه ی مختار وارد شد مختار و دیگر کسانی که از ورود آن جناب به کوفه آگاهی پیدا کرده بودند تصمیم گرفتند تا دیگر شیعیان و سران شیعه که از ساکنان کوفه بودند را به حضور حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام فرا بخوانند و از این رو دعوت کنندگان امام علیه السلام را با بیعت کردن به نیابت از طرف آن حضرت با حضرت مسلم علیه السلام آشنا نمایند.
از این رو قیس إبن مُسهّر صیداوی گفت: اینجانب خطر مأموران و شرطه های حکومتی را به جان خریده تا اهالی کوفه را از ورود جناب مسلم به خانه ی مختار باخبر نمایم.
این کار تا حدودی برای صاحب خانه ( مختار ) و قیس إبن مسهّر صیداوی خطرناک و ناخوشایند بود و ممکن بود جان و مال و سلامتی اهل خانه را به خطر بیندازد اما مختار علیه الرّحمه با سنجیدن همه ی جوانب و در نظر گرفتن موقعیت سیاسی و اجتماعی خود و قرابت و قوم و خویشی که با حاکم کوفه نُعمان إبن بشیر انصاری داشت و در واقع دختر نعمان همسر مختار بود.
او با شهامت تمام به مسلم إبن عقیل قول داد که تا آخرین قطره ی خون خود در رکاب شما جانفشانی کرده و از هیچ چیزی واهمه ندارم، از این رو قیس إبن مسهّر صیداوی رحمه الله علیه نیز با شجاعت و شهامتی که داشت گفت من نیز همانند مختار این خطر را به جان خریده و سران شیعه و بزرگان بلد را به حضور شما فرا میخوانم،سپس از تاریکی شب استفاده کرده و با فرزندان شدّاد أرحبی ( عبدالله و عبدالرحمان ) به خانه های سران و بزرگان قوم و زعیمان شیعه رفته و همه ی آنان را از ورود حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام به کوفه مطلع نمودند.
به گواهی تاریخ، نخست زعیمان و بزرگان کوفه به استقبال آن حضرت شتافتند و در منزل مختار به دستبوسی آن بزرگوار مشرّف گردیدند؛
اولین نفر از بزرگان انجمن، سلیمان إبن صُرَد خزاعی و افراد قبیله اش بودند که به حضرت مسلم إبن عقیل خوش آمد گویی کرده و دست و روی مبارکش را بوسیدند.
سلیمان إبن صرد گفت: ای فرزند جوانمرد و شیردل عقیل؛ ای فرستاده ی پسر دختر پیامبر، آمدنت را به این شهر به فال نیک گرفته و مقدم مبارکت را خیر و گرامی میداریم، امید است ورود شما به این شهر پیش زمینه و مقدمه ایی باشد برای وصال یار و آمدن سید و سالارمان حسین که روز و شب چشم انتظار او هستیم.
مسلم إبن عقیل در حق آنان دعای خیر کرده و فرمودند: جزاکم الله خیرا فی دنیا والآخره .
همانگونه که شما از یاد و نام و ذکر حسین لحظه ایی غافل نمیشوید امام علیه السلام نیز هر روز و شب به فکر شما و رهایی شما از زیر استکبار و استبداد دستگاه جور بنی امیه است تا به توفیق الهی شما را از زیر بار ننگ و ذلت یزیدیان نجات دهد، پس شما نیز باید با تلاش و همت و سعی بی دریغ خود در این راستا بکوشید.
در میان جمع حاضر پیرمرد ریش سفیدی از زعیمان شیعه به نام (أبو ثمامه ساعدی )رحمه الله علیه برخواست و رو به مسلم إبن عقیل علیه السلام کرده و گفت:
به خدایی که محمّد صلی الله علیه واله را به نبوّت برانگیخت و خاندانش را سید و اشرف عالمین قرار داد سوگند میخورم که تا آخرین قطره ی خونی که در بدن دارم از اهداف این نهضت پاسداری کرده و خود و افراد قبیله ام تا پای جان در رکاب شما جان فشانی نماییم؛ نام من أبو ثمامه صاعدی است که در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه واله او را درک کرده و در زمان جانشین بر حقّش علی مرتضی دوشادوش پسر ابوطالب علی علیه السلام در جنگ های جمل و صفّین و نهروان که بر او تحمیل کردند حضور داشته ام ، جوانی خود را صرف خدمت به رسول خدا و تعالیم اسلام کرده ام و اینک در سن پیری میخواهم چند صبای باقی مانده را صرف خدمت به جگرگوشه ی رسول خدا سید و سالار و سرورم حسین إبن علی علیه السلام نمایم.
شیعیان کوفه دسته دسته به خانه ی مختار می آ
مدند و با حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام دیدار و گفتگو و بیعت میکردند، مسلم نیز نامه ی امام حسین علیه السلام را که خطاب به مؤمنان و مسلمانان کوفه بود برای آنان میخواند و آنها پس از استماع مضامین و مفاهیم نامه میگریستند و اشک شوق میریختند.
به گواهی تاریخ، افراد حاضر در جلسه آن نامه را از دست جناب مسلم إبن عقیل میگرفتند و پس از مشاهده ی دست خط و مهر و امضای امام علیه السلام آن نامه را به روی صورت و پیشانی خود قرار میدادند و چند لحظه ایی اشک شوق میریختند.
به گواهی تاریخ، دسته دسته، فوج فوج جوانان و پیران و ریش سفیدان کوفه در چند روز نخست ورود مسلم به کوفه به خانه ی مختار آمده و پس از دیدار با جناب مسلم إبن عقیل علیه السلام بیعت میکردند و در حضور مابقی سوگند یاد میکردند که تا رمق در بدن دارند از نماینده ی امام علیه السلام پاسداری و دفاع خواهند کرد.
در یکی از همین دیدارها شخص دیگری به نام ( عابس إبن شُبِیب شاکری ) برخواست و پس از ستایش و حمد خدا خطاب به مسلم گفت: من از مردم سخنی نمیگویم و نمیدانم در دلهای خود چه دارند و تو را به آنها مغرور نمیکنم،اما من از خود و آمادگی دفاعی خود به تو خبر میدهم؛ به خدا سوگند اگر مرا بخوانید شما را اجابت میکنم و در رکابتان با دشمنان شما ستیز میکنم و در راه شما با شمشیرم کارزار خواهم کرد تا با شهادت خویش، خدا و رسول خدا و مرادم علی مرتضی علیه السلام را ملاقات نمایم و از این کار تنها پاداش الهی را از خدای خود میطلبم؛ پس از عابس إبن شُبیب شاکری ،دلیر مرد دیگری کهنسال و جوان دل برخواست به نام ( حبیب إبن مظاهر اسدی ) رحمه الله علیه و رو به عابس کرده و فرمود: رحمت خدا بر تو باد ای پسر شُبیب شاکری؛ آنچه را در دل داشتی با بیان رسا و زیبای خود بیان کردی. به خدا سوگند عقیده و نظر من نیز درباره ی این موضوع مهم و حساس چنین است، من نیز آمده ام تا آمادگی خود را جهت دفاع از پسر رسول خدا و اهلبیت بزرگوارش در حضور خاص و عام اعلام بدارم، دست از امام خود و آرمان های بلند و مقدّسش نمیکشم تا مگر او را به این اهداف عالی برسانم یا در رکابش به فیض شهادت نائل آیم ؛ نام من حبیب إبن مظاهر اسدی ست که جان نثار سید و سالار دین حضرت حسین إبن علی علیه السلام میباشم.
سپس دست مسلم إبن عقیل علیه السلام را به گرمی فشرد و با او به نیابت از طرف حضرت حسین إبن علی علیه السلام بیعت کرد.
پس از حبیب إبن مظاهر اسدی رحمه الله علیه، پیر ساده دل دیگری به نام سعید إبن عبدالله حنفی در میان جمع حاضر برخواست و عرض کرد : ای جناب مسلم؛ درود و سلام بی پایان خدا بر شما باد؛ ورود مبارک شما را به این شهر گرامی داشته و به خود و دیگر هم شهریان خودم چشم روشنی میزنم، زیرا امام علیه السلام نسبت به ما و دعوت نامه هایی که برای ایشان به مکّه ارسال کردیم لطف داشته و محبت ارزانی نموده اند که کسی همچون شما را به نمایندگی از طرف خویش سمت کوفه اعزام کرده است ، اینجانب نامم سعید إبن عبدالله حنفی است؛ از این لحظه به بعد قول شرف داده و سوگند یاد میکنم که پس از بیعت با جنابتان که بیعت با پسر رسول خداست تا هرچه زنده ام نقض پیمان نکرده و در رکابتان خود و افراد قبیله ام جان فشانی نماییم ،پس دست مبارکتان را به سمت ما دراز کنید تا دستان خود را در دستتان نهیم و با شما به نیابت از طرف پسر پیامبر بیعت نماییم.
بدین منوال یکی پس از دیگری برخواسته و با حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام بیعت میکردند.
پس از سعید إبن عبدالله حنفی ، رادمرد دیگری به نام (هانی إبن عُروه مَذحجی) برخواسته و عرض کرد: من نیز یکی دیگر از رجال شیعه و زعیم قوم خود به نام هانی إبن عُروه مَذحجی میباشم ؛ احکام و تعالیم اسلام را در دوران جوانی از مولایم امیر مؤمنان علی علیه السلام آموختم و در دوران خلافتش همانند دیگر صحابی آن حضرت در نبردها و غزواتی که بر آن حضرت تحمیل کردند حضور داشته و غربتش را از نزدیک مشاهده کرده ام اما پس از شهادتش با فرزند دلبندش حسن مجتبی علیه السلام پیمان یاری بسته و امروز به نیابت از طرف سید و مولایم حسین إبن علی علیه السلام با شما پسر عموی گرامش بیعت خواهم کرد.
پس از هانی إبن عُروه ، دلیر مرد دیگری که از دعوت کنندگان حضرت حسین علیه السلام در تاریخ نامش ذکر گردیده است به نام (عباس إبن جَعده ی جَدَلی ) در میان جمع حاضر برخواست و گفت: ای جناب مسلم إبن عقیل آمدنت را به این شهر خوش آمد گفته و از خدای رحمان برای شما عزّت و نصرت مسئلت مینمایم ،اینجانب عباس إبن جَعده جَدلی را غلام خانه زاد خود بدانید و هرگونه دستور و فرمانی از این ساعت به بعد در کوفه داشته باشید با کمال شوق و رغبت مرا خدمتگزار خود بدانید تا با کمال شوق و رغبت فرمانتان را به روی سر و چشم گذارم.
به گواهی تاریخ پس از عباس إبن جعده جدلی ،در میان حضّار، جوان خوش قامتی ، شجاع و فداکار ، بصیر و سوارکار از قبیله ی (اُزدیان
) که سی سال از بهار زندگانی اش میگذشت به نام ( عماره إبن صلخب ) برخواسته و گفت: ای سفیر پسر دختر پیامبر؛ بیعت مرا نیز به نیابت از طرف امام عزیزم پذیرا باش، من با تو بیعت میکنم و خدا را گواه خویش میگیرم که هرگز بیعت نشکنم و تا آخرین قطره ی خون خود از شما و اهدافتان در راه دفاع از اسلام حمایت خواهم کرد.
دیگران نیز همانند افراد نام برده به نیابت از طرف امام حسین علیه السلام با حضرت مسلم إبن عقیل بیعت کرده با تکبیر (الله اکبر) به دیوارها و سقف خانه ی مختار طنین می انداختند.
اخبار ورود حضرت مسلم إبن عقیل به شهر کوفه در چند روز نخست به اکثر کوچه ها و محله های شهر پیچید و دسته دسته جماعت کوفی برای دیدار و ملاقات و بیعت با آن حضرت به خانه ی مختار إبن أبو عبید ثقفی رفت و آمد میکردند .
به گواهی تاریخ، اسامی قبایلی که به نیابت از طرف حضرت امام حسین علیه السلام با حضرت مسلم إبن عقیل بیعت کردند به شرح ذیل میباشد👇
قبیله ی بنی ربیعه // قبیله ی بنی مضر // قبیله ی بنی طی // قبیله ی بنی حضرم // قبیله ی بنی کلاب // قبیله ی بنی عسان // قبیله ی بنی یغوث // قبیله ی بنی یعوق // قبیله ی بنی رحمان // قبیله ی بنی بکر // قبیله ی بنی وائل // قبیله ی بنی اسد // قبیله ی بنی تمیم // قبیله بنی فزار // قبیله ی بنی کنانه // قبیله ی بنی حشام // قبیله ی بنی اسد // قبیله ی بنی ازد // قبیله ی هوازن // قبیله ی بنی ثقیف // قبیله ی بنی عففان // قبیله ی بنی طاهر // قبیله ی بنی باوی // قبیله ی بنی جرجم // قبیله ی بنی صالح // قبیله ی بنی حاتم // قبیله ی بنی ثعلب // قبیله ی بنی تیم // قبیله ی بنی سبته // قبیله ی بنی همدان // قبیله ی بنی حردان // قبیله ی بنی بجیله // قبیله ی بنی خثعم
*إنشاءالله ادامه مطالب را فرداشب خدمت شما عزیزان ارسال خواهیم کرد.*
*با تشکر از همراهی شما*
*التماس دعا* 🌹
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🗞 تقویم شیعه / ۸ شوال
⚡️ ویرانی قبور ائمه بقیع علیهم السّلام
📅 در این روز در سال 1344 هجری’ قبور ائمه بقیع علیهم السّلام و نیز قبر حضرت حمزه در احد به دست وهابیون تخریب شد.☄⚡
✖️علت و انگیزه #تخریب این قبور مطهّر در کتب مختلفی که بر ردّ عقائد #ضاله_وهابیت تألیف شده، بیان گردیده است.
🔻آنان اضافه بر #قبور_مطهر_ائمه معصومین علیهم السّلام، دیگر قبور را هم تخریب نمودند که عبارتند از :
◾️قبر منسوب به #فاطمه_زهرا سلام اللَّه علیها، قبر مطهّر #فاطمه_بنت_اسد سلام اللَّه علیها #مادر_امیرالمؤمنین علیه السّلام، قبر مطهّر حضرت
#ام_البنین سلام اللَّه علیها، قبر #ابراهیم پسر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله، قبر اسماعیل فرزند حضرت #صادق علیه السّلام، قبر #دختران #پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله، قبر حلیمه سعدیه مرضعه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله، و قبور شهدای زمان پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله.🔶
👺وهابیّان در سال 1343 در مکه🕋 گنبدهای 🕌 قبر حضرت #عبدالمطلب، ابی طالب، #خدیجه، و زادگاه #پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و #فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها را با خاک یکسان کردند.
🔰در جدّه نیز قبر حوا و دیگر قبور را تخریب کردند. در مدینه گنبد منّور نبوی را به توپ بستند ولی از ترس مسلمانان قبر شریف را تخریب نکردند.
🔻در شوال 1343 با #تخریب قبور مطهّر ائمه بقیع علیهم السّلام اشیاء نفیس و با ارزش آن قبور مطهّر را به یغما بردند.🔖
🕌قبر حضرت #حمزه علیه السّلام و شهدای #احد را با خاک یکسان کردند، و گنبد و #مرقد حضرت #عبداللَّه و آمنه پدر و مادر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله، قبر #اسماعیل پسر حضرت #صادق علیه السّلام و دیگر قبور را هم خراب کردند.
🔴 در همان سال به #کربلای معلی حمله کردند، و 🕌 #ضریح_مطهّر را کندند و جواهرات و اشیاء نفیس حرم مطهّر را که اکثراً از #هدایای سلاطین و بسیار ارزشمند 💰🎗🎖و گرانبها بود، غارت کردند و قریب به 7000 نفر از علماء، فضلا و سادات و مردم را کشتند.🗡
🔻سپس به سمت #نجف رفتند که موفق به #غارت نشدند و شکست خورده برگشتند.
۞ ۞ ۞
⚔جنگ حمراء الاسد
📆 در این روز در سال 3 هجری’ جنگ حمراء الاسد اتفاق افتاد. «حمراء الاسد» نام مکانی در اطراف مدینه است.
⚔ بعد از جنگ احد ، بنابر قولی که جنگ #احد را در هفتم شوال نقل کرده است و آمدن مسلمانان به مدینه، 🔅پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله برای آنکه مبادا قریش مراجعت کنند و به مدینه حمله نمایند امر نمود تا #بلال ندا دهد:
✦امر خداوند متعال است که باید آنان که در #احد حاضر بوده اند و جراحت دیده اند به تعقیب دشمن بروند. اصحاب کار معالجه را رها کردند و لباس رزم پوشیدند.⚜
🔅أمیرالمؤمنین علیه السّلام هم با اینکه بیشتر از 80 #جراحت برداشته بود و بعضی آنقدر عمیق بود که فتیله داخل آن قرار داده می شدلباس #رزم پوشیدند و رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در حالیکه به او نگاه می کرد و می گریست پرچم 🏳را به آن حضرت داد و مسلمین حرکت کردند.
🔵 بعد از تعقیب و تاخت بر کفار، مسلمانان سه روز در حمراء الاسد ماندند و آنگاه به مدینه مراجعت کردند.
📓بحارالانوار ج 20، ص 1، 146
📓منتهی الامال ج 1، ص 64
📓مستدرک سفینه البحار ج 6
•┈┈••✵•𖣔•✵••┈┈•
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
*#گام به گام با کاروان حسینی*
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بزرگواران🌹
در ادامه ی مطالب گذشته مربوط به ورود حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام به کوفه ملاحظه فرمودید آن حضرت پس از ورود به خانه ی مختار ثقفی طی جلسات و ملاقات های گوناگونی که با افراد و سران و زعیمان شیعه در کوفه داشت تعداد کثیری از شیعیان کوفی همراه با شیوخ قبایل به نیابت از طرف امام حسین علیه السلام با او بیعت کرده و همه با هم به طور یکنواخت آمادگی خود را جهت قیام و نهضت بر علیه دستگاه بنی امیه و خلیفه تازه به دوران رسیده اش یزید إبن معاویه اعلام کردند و گفتند ما تحت هر شرایطی بر سر عهد و پیمان خود باقی خواهیم ماند و تا آخرین قطره ی خونی که در رگهای ماست از پسر رسول خدا صلی الله علیه واله و اهداف بلندش در راه دفاع از اسلام ناب محمّدی دفاع خواهیم کرد.
به گواهی تاریخ، روزهای نخستین در بدو ورود حضرت مسلم إبن عقیل به کوفه بود که دسته دسته و فوج فوج سران قبایل یکی پس از دیگری و یا به صورت دسته جمعی به خدمت آن حضرت شرفیاب گشته و به نیابت از طرف حضرت حسین إبن علی علیه السلام با او بیعت مینمودند.
عمده ی مورخان تاریخ تعداد افرادی که طی این مدت کوتاه در خانه ی مختار ثقفی با آن حضرت بیعت کردند را به ۱۸۰۰۰ هجده هزار نفر در کتابهای خود نوشته اند که شامل ریش سفیدان ،بزرگان طوایف ،شیوخ قبایل ،افراد عشیره ها ،جوانان جنگنجو و شمشیرزن و عوام الناس از جمیع مردم ذکر گردیده است؛
از جمله افرادی که نامشان به عنوان داوطلبان بیعت با مسلم إبن عقیل در کوفه در صفحات تاریخ به چشم میخورد عبارتند از:👇
۱: سلیمان إبن صُرد خزاعی
۲: مسلم إبن عُوسجه
۳: سعید إبن عبدالله حنفی
۴: حبیب إبن مظاهر اسدی
۵: عابس إبن شُبیب شاکری
۶: هانی إبن عُروه مَذحجی
۷: مختار إبن أبو عُبید ثقفی
۸: عباس إبن جعده جدلی
۹: عبدالله إبن حارث نوفلی
۱۰: عمارة إبن صلخب ازدی
۱۱: عَمرو إبن خالد تمیمی
۱۲: أنس إبن حارث باهلی
۱۳: عَمرو إبن خالد صیداوی
۱۴: خالد إبن سعید إبن عَمرو صیداوی
۱۵: قیس إبن مسهّر صیداوی
۱۶: عبدالرحمان إبن شدّاد ارحبی
۱۷: عبدالله إبن شداد ارحبی
۱۸: عبدالله إبن وال
۱۹: هانی إبن هانی سبیعی
۲۰: عبدالرحمن إبن عبدالرب انصاری خزرجی
۲۲: موقعة إبن ثمامه صیداوی اسدی
۲۳: سعید إبن سعد إبن عبدالله اسدی
۲۴: صعب إبن سعد إبن بشیر اسدی
۲۵: عَمرو إبن غوث إبن نبت
۲۶: وائل إبن نزار إبن تغب
۲۷: مسیّب إبن نُجبّه فزاری
۲۸: شبث إبن ربعی
۲۹: یزید إبن رویم
۳۰: أبو عبدالله جدلی
۳۱: عروة إبن قیس
۳۲: قرة إبن قیس
۳۳: حجّار إبن أبجر
۳۴: مهاجر إبن اوس
۳۵: میثم تمار
۳۶: یزید إبن حارث
۳۷: عرزة إبن قیس
۳۸: عَمرو إبن حجاج زبیدی
۳۹: قیس إبن اشعث کندی
۴۰: محمد إبن اشعث کندی
۴۱: محمد إبن عُمیر تمیمی
۴۲: عبدالله إبن مِسمع همدانی
۴۳: عمارة إبن عبدالله إبن عبید سلولی
۴۴: محمد إبن بشیر همدانی
۴۵: کنانة إبن عتیق تغلبی
۴۶: جبلة إبن علی إبن عبدالله شیبانی
۴۶: عَمرو إبن قرظه انصاری
۴۷: عمر إبن کعب اشجعی
۴۸: منیع إبن زیاد تمیمی
۴۹: عُقبة إبن صلت إبن عمیر جهنی
۵۰: عباد إبن مهاجر إبن أبو مهاجر جهنی
۵۱: سلیمان إبن سلیمان ازدی
۵۲: قاسم إبن حبیب إبن مظاهر اسدی
۵۳: عَمرو إبن ضبیغه تیمی
۵۴: حبشة إبن قیس انصاری
۵۵: زید إبن معقل إبن سلیم
۵۶: بدر إبن معقل إبن سلیم
۵۷: یزید إبن معقل إبن سلیم
۵۸: منذر إبن معقل إبن سلیم
۵۹: قعنب إبن عَمرو تمری
۶۰: سالم إبن عمر إبن عبدالله إبن ثابت
۶۱: زهیر إبن بشیز خثمعی
۶۲: نعیم إبن عجلان انصاری خزرجی
۶۳: سیف إبن مالک إبن عبدی بصری
۶۴: امیة إبن سعد إبن أبو صمصام طائی
۶۵: قارب إبن عبدالله إبن اریقط دئلی
۶۶: مسلم إبن کثیر أعرج اسدی
۶۷: نصر إبن أبی نیزر
۶۸: مسعود إبن حجاج تمیمی
۶۹: نعمان إبن عَمرو ازدی راسبی
۷۰: عبدالرحمن إبن مسعود إبن حجاج تمیمی
۷۱: جندب إبن حجیر إبن کندی
۷۲: زهیر إبن سلیم ازدی
۷۳: عامر إبن مسلم عبدی
۷۴: زاهر إبن عمرو کندی
۷۵: عمارة إبن أبی سلامه دالانی
۷۶: قاسط إبن زهیر إبن عبدالله تغلبی
۷۷: مقصط إبن زهیر إبن حارث حنظلی
۷۸: عَمرو إبن جندب حضرمی
۷۹: حلاس إبن عَمرو ازدی راسبی
۸۰: عبدالله إبن عمیر کلبی.
این ۸۰ هشتاد نفر اسامی، جزء افرادی هستند که پیش از همه ی افراد قبایل در روز های نخستین ورود حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام با آن حضرت بیعت کرده و بر اعلام آمادگی خود در حضور یکدیگر اقرار نمودند که البته تعداد افراد و اسامی آنها در تاریخ بیشتر از این تعداد اسامی میباشد که متأسفانه به دلیل کمبود وقت از آوردن اسامی دیگران صرف نظر کرده ایم.
به هر حال به گواهی تاریخ، تعداد بیعت کنندگان کوفی با حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام را مابین ۱۸۰۰۰ هجده هزار الی ۲۴۰۰۰ بیست و چهار هزار نفر در شهر کوفه ذکر کرده اند که متأسفانه اسامی و نام و نشان اکثریت آنه
ا به مرور زمان از صفحات تاریخ محو و بی نام و نشان گردیده است.
بنابراین آنچه که پس از چندین سال تحقیق و بررسی در مورد اسامی بیعت کنندگان کوفی از صدها کتاب روایی و تاریخی مستند برداشت کرده ایم به طور صحیح و معتبر لیست اسامی بود که در مطلب فوق☝ خدمت شما عزیزان آن را ارائه دادیم.
همانگونه که در مطالب گذشته عرض کردیم بنا به گواهی تاریخ، اخبار جنب و جوش ها و تحرکات بر علیه حکومت یزید و رفت و آمدهای خانه ی مختار در باب بیعت کردن با حضرت مسلم إبن عقیل به گوش عمّال و جاسوسان و مخبران دستگاه حکومتی یزید میرسید و پیوسته اتفاقات اخیر درون خانه ی مختار ثقفی را براساس رویدادهای داخل خانه از خائنین داخلی رصد کرده و به گوش مافوق های خود میرساندند؛
در آن میان، حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام براساس شواهد ظاهری و اشتیاق و استقبال گرم مردم کوفه از خواص و عوام گرفته تا قبیله های بزرگ و کوچک و طبق فرمانی که امام علیه السلام در رابطه با صدق گفتار مردم کوفه به او گفته بود تصمیم گرفت طی نامه ایی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را از صدق گفتار و خلوص نیت اهل کوفه نسبت به دعوت نامه هایی که برای آن حضرت نوشته بودند آگاه نماید؛ پس بنابراین از فرصت پیش آمده استفاده کرده و برای سید و سالار آزادگان حضرت حسین إبن علی علیه السلام نامه ایی به شرح ذیل نوشت👇
بسم الله الرحمن الرحیم
از مسلم إبن عقیل إبن ابوطالب
به سید و سالار و سرورم حضرت امام حسین إبن علی إبن ابیطالب علیه السلام
درود و سلام خدا بر تو و اهلبیت پاک و مطهّرت
اما بعد ؛
طبق فرمان شما رهبر آزادگان، همراه با سفیران کوفی از مکّه به کوفه تاختم.
پنج روز بعد از عید ماه رمضان ( عید فطر) یعنی پس از ۲۰ بیست روز طیّ طریق به شهر کوفه وارد گردیده و در منزل یکی از شیعیان سینه چاک پدرت علی مرتضی علیه السلام به نام مختار إبن أبو عبید ثقفی سکنیٰ گزیدم؛ اینک مختار و دیگر سران شیعه و دوستداران و یاران شما مانند سیلی خروشان جانب این بنده روی آورده اند و به نیابت از طرف شما با من بیعت کرده اند، تاکنون جمع کثیری از مردم عراق که همه از اهالی کوفه میباشند به بیعت با ما در آمده اند که تعداد آنها بالغ بر ۱۸۰۰۰ هزار شمشیر زن میباشد و تنها خواسته ی آنان از شما این است که به سمت ما بیا که خیل مریدان و حمایت کنندگانت چشم انتظار شما هستند؛ پس با حریم کعبه ی جدّت رسول خدا صلی الله علیه واله خداحافظی کن و با اهلبیت اطهارت از دیار حجاز به سمت پایتخت سرزمین عراق شهر کوفه بیا که کوفیان چشم انتظارت نشسته اند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام پس از نگارش این نامه ی محرمانه و سرّی آن را به دست (قیس إبن مُسهّر صیداوی ) و (عابس إبن شُبِیب شاکری) سپرد و به ایشان فرمود: مقداری آذوقه و توشه ی راه با خود بردارید و این نامه ی محرمانه را هرچه زودتر از کوفه به سمت مکّه به دست مبارک امام علیه السلام برسانید؛ نباید هیچ کس از خروج شما از کوفه و ورود شما به مکّه نزد امام خبردار گردد تا هنگامی که نامه را به آن حضرت رسانید.
پس بنابر فرمان حضرت مسلم إبن عقیل آن دو تن دست اطاعت به چشمان خود گذاشته و پس از برداشتن آب و آذوقه و خرجی راه و سفر، نامه ی حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام را از کوفه به سمت مکّه ی معظّمه برای امام حسین علیه السلام بردند.
به گواهی تاریخ، این نامه را حضرت مسلم إبن عقیل علیه السلام ۲۷ روز یا ۳۷ روز قبل از شهادتش در کوفه برای آن حضرت نوشت که روایت ۳۷ روز صحیح تر و معتبر تر میباشد.
*إنشاءالله ادامه ی مطالب را فرداشب خدمت شما عزیزان ارسال خواهیم کرد.*
*با تشکر از همراهی شما عزیزان*
*التماس دعا* 🌹
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
آیت الله سید عبدالله فاطمی نیا دعوت حق را لبیک گفت
#آيت_الله_فاطمی_نیا در سال ۱۳۲۵ در تبریز به دنیا آمد. او مجتهد، خطیب، عارف و استاد اخلاق، مورخ اسلامی و کتابشناس بود و در زمینه اخلاق و عرفان، حدیث و شعر عربی صاحب نظر بود.
این عالم ربانی از کودکی نزد پدرش آیتالله سیداسماعیل اصفیایی شندآبادی دروس دینی و علمی را فرا گرفت. سپس نزدیک به ۳۰ سال نزد علامه مصطفوی تبریزی از شاگردان میرزای قاضی شاگردی کرد و تحت تعلیم و تربیت وی قرار داشت و همزمان تحصیلات حوزوی خویش را هم دنبال کرد. پس از علامه مصطفوی، او از محضر بزرگانی چون آیات عظام علامه طباطبایی، محمدتقی آملی، بهاءالدینی و آیتالله محمدتقی بهجت بهرهمند شد.
#فاطمی_نیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گل زهرا:
*⚫ مرحوم آیتالله فاطمینیا : "امروز گناهی بالاتر از تضعیف رهبری نیست. حتی از شرب خمر هم گناهش بالاتر است..."*
*⚫ روح استاد فاطمي نيا ،*
*بزرگمرد اخلاق، واعظی بینظیر، روضه خوانی مؤدب، محقق وعارفی اصیل،*
*به ملکوت اعلی پیوست*
*⚫ هرگاه عالمی بمیرد رخنه ای جبران ناپذیر در اسلام ایجاد می شود كه تا روز قيامت هيچ چيز آن را فرو نمى پوشد ...*
*⚫ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ* شادی روح پاک ایشان ، صلوات
✨﷽✨
🔅 امام علی(ع) و معمای ریاضی
✍دو نفر در مسافرت با هم رفیق شدند و در محلی برای غذا خودرن نشستند. یکی از آنان پنج نان از بساط خود بیرون آورد و دیگری 3 نان. در آن هنگام مردی از آنجا عبور می کرد و او را به خوردن غذا دعوت کردند و سه نفری آن هشت نان را به طور مساوی خوردند. پس از اتمام غذا، آن مهمان، هشت درهم به این دو فرد داد و رفت. این دو بر سر تقسیم آن هشت درهم اختلاف کردند.
صاحب سه نان گفت: نصف هشت درهم مال من است ولی صاحب پنج نان می گفت: سه درهم مال توست چون سه نان بیشتر نداشتی و من پنج نان داشتم و باید پنج درهم بگیرم اما صاحب سه نان قبول نمی کرد. اختلافشان را نزد مولی علی ع آوردند تا حضرت به عدالت میان ایشان قضاوت کند.
امام فرمود: اگر عدالت را بین شما رعایت کنم قبول خواهید کرد؟ گفتند بلی یا علی. حضرت به صاحب سه نان فرمود: یک درهم برای توست و هفت درهم نیز برای دیگری. صاحب سه نان گفت: سبحان الله!؟ چگونه چنین چیزی ممکن است!؟ چرا من باید یک درهم بگیرم و دیگری هفت درهم!؟؟ حضرت فرمود: سه نفر بوده اید و هشت نان خورده شده است، اگر هر نان را به سه قسمت تقسیم کنیم مجموعا بیست و چهار تکه نان خواهد شد.
و سهم هر یک از شما هشت تکه خواهد بود. حال تو که سه نان داشتی در واقع نُه تکه نان داشته ای که هشت تکه اش را خودت خورده ای و یک تکه از آن سهم مهمان شده است و آنکه پنج نان داشت نیز پانزده تکه نان داشته که هشت تکه ی آن را خودش تناول کرده و هفت تکه ی دیگر سهم مهمان شده لذا به ازای هر تکه ای که به مهمان داده اید یک درهم خواهد بود و سهم تو بیش از یک درهم نیست و سهم دوست تو نیز هفت درهم خواهد شد.
آن دو در حالی که از عدالت علی و حقیقت مطلب شگفت زده بودند از محضر امام رفتند...
📚منبع: کتاب قضاوت های حضرت علی(علیه السلام
💥 جهاد تبیین ...
بصیرت یعنی چی؟
خوارج عبدالله و همسر باردارش را در مسیر بصره به کوفه دستگیر کردند، وی از شیفتگان حضرت علی (ع) بود، یکی از نزدیکان عبدالله که در بالای درخت نخلی پنهان شده بود و ماجرا را تماشا میکرد میگوید که دیدم :
خوارج سر عبدالله را جدا می کنند سپس شکم زن باردار او را با شمشیر پاره کرده و جنین از شکم مادر بیرون آورند و سرجنین را هم با شمشیر جدا نمودند ، به چه جرمی ؟
به جرم عشق به علی (ع) ، بعد کنار آب رفته و وضوگرفتند.
- راوی می گوید :
آنقدر نمازشان طولانی بود که بالای درخت نزدیک بود خوابم ببرد.
بعد خرمایی از درخت نخل به زمین می افتد ، یکی از خوارج خرما رو برداشته و بدهان می برد، که یکی دیگر از خوارج سرش فریاد می کشد و می گوید که چه می کنی مردک از کجا می دانی که صاحب درخت راضی است؟
مرد خرما را از دهان بیرون انداخت...(این بصیرتشان بود)
به مال حرام حساس بودند ،
نماز طولانی میخواندند ،
اما بصیرت نداشتند ، تحلیل سیاسی نداشتند .
جنگ صفین شمشیر به روی امام جامعه کشیدند و علی علیه السلام رو مجبور به حکمیت کردند و بعد از حکمیت هم که دیدند فریب خوردند باز ، رو در روی ولایت ایستادند ، من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام.
قاتل علی(ع) کافر نبود ... ،
ابن ملجم زمانی در کنار علی (ع) شمشیر می زد ، پس از به خلافت رسیدن علی (ع) با او بیعت کرد ، در جنگ جمل در کنار او جنگید ، اما پس از جنگ صفین و پایان حکمیت به خوارج پیوست.
او در جنگ نهروان با علی (ع) نبرد کرد و از معدود افراد بازمانده از این جنگ بود ،
امام صادق (علیه السلام) فرمودند : تاصبح قیامت ملائکه ابن ملجم رالعن میکنند.
فاصله حق و باطل این گونه بهم نزدیک است.
سابقه دار بودن و کنار امام علی (ع) بودن دلیل برسعادت نیست باعلی(ع) ماندن هنراست.
تاریخ و سرگذشت صحابه دراسلام راکه بخوانیم امروز را بهتر می توانیم درک کنیم...
*با بصیرت باشیم .*
پشت پرده یک دروغ تاریخی :
معروف است هویدا در دادگاه انقلاب درباره عملکرد خود به قاضی میگوید :
در دوران مسئولیت من، قیمت خودکار بیک ثابت بود و همیشه ۵ ریال . سلطنت طلبها حالا با فراموشی بعضی میگویند :
«ای داد بیداد! حیف! چرا بجای اعدام، کسی از او نپرسید رمز موفقیت تو چه بود؟!»
اتفاقا از او پرسیدند که چطور چنین حرفی میزنی .
تو تورم را از ۳ درصد در عرض سیزده سال به ٢۵ درصد رساندی؟ قیمت غذا و مسکن ٢۵ برابر شده!
هویدا می گوید
دقت کنید: من غذا و ملک را نگفتم ،
*من خودکار را گفتم چون کسی درس نمیخواند کسی خودکار نمیخرید*
این بود رمز مدیریت و عوام فریبی شاه و من . با یک خودکار و موز دادن در مدرسه کاری میکردیم که هیچکس نپرسد روزی۶ میلیون بشکه نفت کجا میرود؟
بله، تاریخ را با دروغ به مضحکه نکشید ...
هویدا را خود شاه بجرم فساد مالی دستگیر کرد و وقتی شاه در دی۵٧ از ایران فرار کرد ،غذای سگش را برد ولی هویدا را نبرد. نگذارید به شما دروغ بگویند .
وقتی گرگ حمله میکند ، با صدای بلند حمله میکند و فرصتی برای واکنش دارید. اما وقتی موریانه هجوم میآورد، از همان ابتدا مخفیانه و بی سروصدا از ریشه به جان داراییتان میافتد.
*ایستادن در برابر گرگ، شجاعت میخواهد و دفع خطر موریانه بصیرت!*
"بصیرت" سواد نیست "بینش" است
*بصیرت، یعنی اینکه نگاهت به "شخصیت"ها نباشد، بلکه همواره به "شاخص"ها باشد.*
بصیرت، یعنی اینکه بدانی حتی مسجد میتواند "مسجد ضِرار" باشد و پیامبر(ص) آن را خراب کند.
بصیرت، یعنی اینکه بدانی جانباز صفین میتواند قاتل حسین(ع) در کربلا باشد!
بصیرت ، یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمیتوانی آغازگر باشی اما وقتی شروع کردید باید آن را از ریشه بدر آورید.
بصیرت، یعنی اینکه" مالک اشتر"ها را تندرو ، و "ابوموسی اشعری"ها را به اعتدال نشناسی .
بصیرت، یعنی اینکه بدانی معاویه ها ، به سست عنصرهای سپاهِ علی(ع ) دل بستهاند .
بصیرت یعنی اینکه بدانی :
تاریخ تکرار میشود نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلیاش .
چراحضرت علی(ع) دنبال عمار میگشت؟
چون عمار کسی بود که بصیرت داشت، دشمن شناس بود ، امام شناس بود، جبهه شناس بود ، هر جا که حس میکرد باید روشنگری بکند همانجا آتش به اختیار عمل میکرد ، هر جا با شبهه ای مواجه میشد سریعا اقدام میکرد .
در آتش به اختیار :
*اول از همه باید جبهه رابشناسیم*
*دوم افراد خودی را از دشمن تشخیص بدهیم.*
در جبهه جنگ یک تک تیرانداز ماهر هر چند هم خبره باشد اگر جبهه را نشناسد و جهت را اشتباه بگیرد تیرش را به هدف خواهد زد، اما به سینه افراد خودی! چون جبهه را بلد نیست . چون جهت را نمیشناسد و فقط در تیراندازی مهارت دارد!
*به فرموده رهبری ، آتش به اختیار یعنی یک کار درست و تمیز ارائه دادن*.
دقت کنید هر چند مالک اشتر شما ماهر باشد در جنگاوری ، ولی وقتی عمار را زدند مالک مجبور به عقب نشینی شد .
یعنی اگر عمار نباشد ما س
ید کویر:
لک باید برگردد .
درصفین دشمن تاعمار را زد ، بازار شایعه و شبهات گرم شد .
با چند شبهه دشمن ، خودی های جاهل تبدیل به یاران دشمن شدند ، امام علی(ع) تا این را دید به مالک دستور عقب نشینی داد .
در واقع امام علی (ع) ضربه بی بصیرتی بعضی از یارانش را خورد
چون عماری نبود که روشنگری کند ، تا تن به مذاکره ندهد .
به زمان حال بر میگردیم :
در بحبوحهی فتنه ۸۸ ندای (این عمار) رهبری بلند شد ، این یعنی اینکه این جبهه نیازبه روشنگری دارد و عماری نیست تا این کار را بکند .
آنجا بود که حضرت آقا به افسران جنگ نرم دستور جهاد دادند . (جهاد در جبهه نرم )
با به دوش کشیدن بار مسئولیت بصیرت افزایی مردم توسط حضرت آقا و البته زحمات افسران جنگ نرم فتنه ۸۸ فروکش کرد .
برای روشن شدن مردم، حضرت آقا مجبور به دادن امتیازاتی شدند .
از جمله نرمش قهرمانانه و مذاکره باشیطان بزرگ.
وقتی انتخاب مردم اشتباه شود ، هزینههای تحمیلی به مردم هم زیاد می شود.
مراقب باشید :
با انتخاب نادرست مملکت به دست نااهلان نیفتد
یک عده که رفع تمام مشکلات رادر غرب میبینند .
هرچه حضرت اقا فرمودندکه چشمتان به داخل باشد؛ باز کار خود را کردند و چشم به دست بیگانه دارند.
هر چه آقا فرمودند که اینها بد عهدند ولی این غرب گراها باز اعتماد کردند .
حاصل تمام زحمات و خونهای دانشمندان هسته ای به باد رفت!
نگاه به اوضاع منطقه بکنیم .
مالک اشترهای علی به ده قدمی خیمه رسیدند!
بوی خاک پوتینهای یاران حاج قاسم سلیمانی به مشام اسرائیلیها رسیده چون دقیقا این پوتینها بر روی گردنشان گذاشته شده
خمینی کبیر فرمود : راه قدس ازکربلا میگذرد! یک زمانی این حرف خنده دار بود!
چون صدامی برمسند قدرت بود که با ماجنگ داشت، اما حالا بر سردرب کاخ صدام عکس بزرگی از امام خمینی و حضرت آقا به چشم میخورد، چه کسی فکرش را میکرد؟
الان میبینید که از کربلا گذشته ایم و ۷ کیلومتری مرزهای قنیطره و رژیم کودک کش و غاصب اسرائیل رسیدهایم
الان وقت شلوغ کردن نفوذی هاست
مراقب باشیم که عمارهارانزنند!
*مراقب باشیم که اولویت اول مان حمایت از عمارها و اینکه خودمان هم یک عمار باشیم است!*
اگر عمارها حفظ شوند روشنگری خواهند کرد!
مالک اشترها نیاز به عمارها دارند تا بتوانند خیمه را فتح کنند.
*مواظب باشیم که میخواهند قرآن به سرنیزه کنند*
بازار شبهات از این پس گرمتر خواهد شد ؛
شبهات سیاسی، شبهات اقتصادی و شبهات اعتقادی....
و البته نوک پیکان این شبهات به سمت رهبری معظم خواهد بود! مواظب باشید وقتی که قرآن را سرنیزه کردند و حکم به ارتداد علی(ع) دادند ، پشت علی را خالی نکنید .
*در همه حال پشتیبان ولایت فقیه باشیم تا به دین و مملکت مان آسیبی نرسد.*