هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
سیدعلی ⚫️:
🌻«بِسْماللہالرَحمݩِالرَحیْـم»🌻
🌴السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام🙏
📢مــوضـــوع 👈💫شب چهارم محرم
🌴شب حر و دو فرزند حضرت زینب سلام الله علیها
شب چهارم:
شب چهارم عزاداری محرم اختصاص به یکی از شهیدان سربلند کربلا یعنی حربن یزید ریاحی دارد. البته این شب را به فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها نیز منسوب کردهاند.
🍃حر الگوی توبه و حقیقت جویی است. او در آغاز برخورد با امام حسین(علیه السلام ) چنین جایگاه وارستهای نداشت و به گفته خودش مأمور بود و معذور.
اما ادب و تواضع حر در مقابل سالار شهیدان، سبب رهایی او شد. حر با ژرف بینی، حق را بر باطل ترجیح داد و پیشانی پشیمانی بر سجده گاه توبه فرود آورد. حر، جذابترین الگوی توبه برای خطاکاران است.
🔹در کربلا زمانی که جنگ و درگیری حتمی شد عدهای از سپاه عمربنسعد به سپاه امام حسین (علیه السلام ) پیوستند. زیرا آنها علاقهای به ریختن خون امام حسین نداشتند و میپنداشتند که این مقابله به صلح میانجامد. یکی از افرادی که به امام حسین (علیه السلام ) پیوست حربنیزید ریاحی بود.
🔸پس از رسیدن کاروان امام حسین علیهالسلام و لشکر حر به کربلا، حربنیزید ریاحی به دستور عبیداللهبنزیاد تمام راهها را بر امام حسین (علیه السلام ) بست. عبیداللهبنزیاد لشکریان فرآوانی به فرماندهی عمربن سعد را به کربلا گسیل کرد. پس از مذاکرات عمربن سعد با امام حسین (علیه السلام ) و نامهنگاری او با عبیداللهبنزیاد، شمربنذیالجوشن فرمان جنگ امام حسین (علیه السلام ) و قتل ایشان را درصورت عدم بیعت برای عمر سعد آورد.
💢هنگامی که حربنیزید آگاه شد که لشکر کوفه تصمیم جنگ با حسین (علیه السلام ) را دارند و فریاد هل من ناصر ینصرنی حسین را شنید.
به عمربنسعد گفت: «تو با این مرد میجنگی؟ گفت آری بخدا، جنگی که در آن سرها بیفتند و دستها بریده شوند، حر گفت آیا پیشنهاد او پسند شما نیست، عمر سعد گفت اگر کار بدست من بود پذیرا میشدم ولی ابن زیاد نپذیرفت.»
♻️حربنیزید از لشگر کناره گرفت و خود را به حسین (علیه السلام ) نزدیک کرد. یکی از مهاجرین اوس به او گفت چه قصدی داری؟ پاسخ او را نداد و لرزه ای بر اندامش افتاده بود مهاجر اوس به او گفت وضع مشکوکی داری، من تو را در هیچ میدانی چنین ندیدم و اگر به من میگفتند شجاعترین اهل کوفه کیست؟ تو را نام میبردم.
حر گفت: «من خود را در میان بهشت و دوزخ میبینم بخدا چیزی را بر بهشت اختیار نکنم اگر چه پاره پاره و سوزانده شوم.» و بر اسب زد و تازید.
دست بر سر گذاشت پس گفت بار خدایا به سوی تو برگشتم توبه ام را بپذیر، من دل دوستان تو و زادگان دختر پیغمبرت را لرزاندم وقتی به امام نزدیک شد سپر واژگون کرد و بر آنها سلام کرد.
🌀حر خود را به امام رساند و گفت: «جانم به فدایت یابن رسول الله من همان هستم که نگذاشتم برگردی و در راه، پا به پای تو آمدم و تو را اینجا زمین گیر نمودم من گمان نمیبردم که این مردم پیشنهاد تو را یکسر نپذیرند بخدا اگر میدانستم با تو چنین میکنند. چنین رفتاری نمیکردم من به خدا توبه کردم آیا توبه ام پذیرفته میشود؟»
☀️امام فرمود بله خداوند قبول میکند حال از اسب فرود بیا، عرض کرد: «من سواره بهتر میتوانم خدمت کنم اگر اجازه بفرمائید ساعتی با آنها میجنگم و در آخر به شهادت میرسم.»
امام فرمود خدایت رحمتت کند هر چه در نظر داری عمل کن.
⚡️حر جلوی امام ایستاد و گفت «ای اهل کوفه، مادرتان مرده باد؛ این بنده شایسته خدا را دعوت کردید تا نزد شما آید او را تنها گذاشتید، گمان داشتید که از او با جان خود دفاع میکنید و سپس بهر او جنگیدید تا او را بکشید و از هر سو راه بر او بستید. حال چون اسیری در دست شما گرفتار شده و سود و زیان خود را از دست داده است؛ آب فراتی که یهود و ترسا (مسیحیان) و گبر مینوشد و به روی او و زنان و کودکانش بستید چه بد رفتاری است که با ذریه محمد صلی الله علیه و آله میکنید.»
🥀سخن حر به اینجا رسید که عده ای بر او حمله کردند و او آمد در برابر امام ایستاد؛ امام به او فرمود:
اهلاّ و سهلاّ (خوش آمدی تو در دنیا و آخرت حری)
و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجز خوانی، به مبارزه پرداخت و کشته شد.
✴️درسی که میتوان گرفت
♻️امام صادق (علیه السلام ) فرمود: آزاده آزاده است در همه حالاتش، حتی اگر مصیبتی سخت بر او وارد شود. حتی اگر مصیبتها بر او محکم کوبیده شود او شکیبایی میکند. آری او شکسته نمیشود، هر چند اسیر و مقهور شود.
🦋 از مولاامیرالمؤمنین، علی (علیه السلام ) نقل شده: بنده غیر خود مباش، چرا که خدای تعالی تو را آزاد آفریده است.
💠در کربلا هم حضرت امام حسین (علیه السلام ) لشکر ابن سعد را اینگونه مورد خطاب قرار دادند:
ای پیروان خاندان ابیسفیان، اگر دین ندارید و از روز رستاخیز نمیترسید، پس لااقل در دنیای خود آزادمرد باشی
د.
🌴شب و روز چهارم دهه اول محرم را برای دو طفل جوان (نقل شده ده ساله)، حضرت زینب سلام الله علیها عزاداری می کنند.
استدلال این دو آقازاده آن بود که مادر ما از همه به ابی عبدالله (علیه السلام ) نزدیکتر است و ما می بایست اولین قربانیان کربلا باشیم، اما اینگونه نشد.
🌾خانوم زینب سلام الله علیها دستان هر دو فرزندش رو گرفت: آوردشون جلوی خیمه آقا سید الشهداء فرمود:
من تو نمیام،شما برید از دایی تون اجازه بگیرید من اینجا وایستادم،
خود بی بی زینب بیرون ایستاده،هی میگه خدایا،نكنه من سهمی نداشته باشم،😔😢
بچه ها رفتند تو و برگشتند،بی بی زینب دید ناراحتند،چی شد مادر،سرشون رو انداختند پایین،گفتند:
مادر دایی راضی نمیشه.راضی نمیشه.
☀️دست بچه ها رو گرفت اومد تو خیمه ی ابی عبدالله،صدا زد،من و تو یه قرارایی با هم داشتیم،چه طور وقتی نوبت اكبر میشه،فوری میگی برو،😔
وقتی نوبت قاسم میشه،ولو سخت راضی میشی،😭😭
حالا كه نوبت من شده،نه تو كار میاری،باشه حسین،نمی دونید چقدر حسین گریه كرد.😭😭
💢ظهر عاشورا اول نوبت علی اکبر بود، و بعد دیگران تا قاسم ابن حسن و دیگر طاقت این نوجوانان طاق شد و از مادر جهت دریافت اجازه از امام تقاضا کردند. بالاخره حضرت زینب (سلام الله علیها ) برای گرفتن اذن میدان فرزندانش به سوی برادر خویش رفت.به هر تقدیر امام اذن میدان جعفر و عون دو نوجوان حضرت زینب (سلام الله علیها ) را صادر فرمودند.
🔻 از بس این نوجوانان کوچک بودند زره ها برایشان بزرگ بود و نقل شده که نوک غلاف شمشیرهایشان به زمین کشیده می شد… نوجوانان وارد میدان شدند … رجز خواندن را با معرفی به عنوان پسران زینب دختر علی ابن ابیطالب (علیهما السلام) شروع و با اسم مبارک دایی تکمیل کردند: “امیری حسین و نعم الامیر” : حسین امیر من است و چه خوب فرماندهی است … و به سوی لشکر سفاکان حمله ور شدند … یزیدیان حلقه ای زدند و دو آقازاده جوان را در میان خود محبوس کردند و به شکل ناجوانمردانه ای به شهادت رساندند تا نشانه ای دیگر باشد از آنکه زینب (سلام الله علیها ) همه هستی خود را در راه برادر داد.😔😔
🥀پس از شهادت عون و جعفر (که نام پدر بزرگوار آنها و همسر زینب کبری (سلام الله علیها ) عبدالله ابن جعفر است) ، حضرت زینب (سلام الله علیها ) بر خلاف کاری که در مورد دیگر شهدا و خصوصا علی اکبر انجام دادند (و خود را به بالین شهید رساندند و مددکار امام حسین (علیه السلام ) شدند) به هیچ وجه به میدان نرفتند و حتی از خیمه خارج نشدند تا باعث شرمندگی امام نشوند. 😔😔
انگار که اصلا جگرگوشه هایشان کشته نشدند…😭
و ابی عبدالله (علیه السلام ) خودشان به کمک حضرت عباس (علیه السلام ) بدن های بی جان خواهر زاده را به خیام باز گرداندند.
🌴السلام عليكم يااباصالح المهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)السلام عليك ياامين الله فى ارض وحجته على عباده(ياصاحب الزمان آجرک الله)ماه محرم بر شما وعاشقان حسين تسليت عرض مينمايم)◾️🍃
ببخش اگه گل پرپر ندارم
ببخش اگه برات لشکر ندارم
همین دو تا رو هم از من قبول کن
ببخش اگه پسر بیشتر ندارم
قربونیم و فرستادم
ردش نکن که میمیرم
هدیه ای که به تو دادم
میدونی که پس نمیگیرم
خون شده قلب من بذار برن
روم و زمین نزن بذار برن
نبین که کوچیکن میدونی مردن
مثه داییشونن مرد نبردن
حالا دیگه شدن راهیه میدون
دعای من اینه که بر نگردن😭😭
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
⚘H...A⚘:
شب پنجم محرمه و شب گل نورَس امام مجتبی🥀
شب روضه ی عبدالله بن حسنِ💔
شب اون آقازاده ای هست که مثل رقیه، از حضرت زهرا ارث برده😔
رقیه درد پهلو و شکستگی پهلو رو از حضرت زهرا به ارث برده
عبد الله هم شکستگی دست و بازو رو
😭
آقا نمیخواست اجازه بده که یادگار برادرش بیاد میدون جنگ...
دستشو گذاشت تو دست زینب و گفت: خواهرم، عبدالله رو نگه دار...
ولی مگه میشه جلوی شیر بچه ی فاتحِ جمل رو گرفت؟
یه سری اتفاقاتی رو از دور وسط میدون و کنار گودی قتلگاه دید که دیگه نتونست تحمل کنه...
چی دید عبد الله که دستشو از دست عمه جدا کرد و خودشو رسوند بالای سر عموش؟
👇
مصحف ما، چه به هم ریختنت، وای عمو
چقدر تیر نشسته به تنت وای عمو
😭
همه ی رخت تو غارت نشده…پاره شده
😭😭
چرا لباسات اینجوری پاره شده عمو؟
همه ی رخت تو غارت نشده…پاره شده
بس که یکپارچه با پا زدنت وای عمو😭
تا از چشمای عموش این سوالو خوند که: عمو چرا اومدی اینجا وسط معرکه جنگ؟
عبدالله جواب داد:
آمدم تا که اجازه بدهی و یک یک
نیزه ها را بکشم از بدنت، وای عمو😭
من پسر امام حسنم
غیرتم اجازه نمیده ببینم اینجور بهت جسارت کنن
😭😭
غریب گیر آوردنت
😭😭
با هرچی می شد زدنت
😭😭
دیدم که...
با پا میزد تو دهنت
😭😭😭
جان نداده همه بالای سرت جمع شدند
چه شلوغ است سر پیرهنت، وای عمو
😭😭
آنقدر نیزه زیاد است، نمیدانم که..
بکشم از بدنت یا دهنت؟ وای عمو
😭😭
#علی_اکبر_لطیفیان
تا اون ملعون شمشیرشو به قصد حسین پایین آورد، عبدالله دستشو حائل و سپر عموش کرد
😭😭
بمیرم برا غربتت آقاااااا
رگ غیرت این پسر بچه برات به جوش اومده
😭
شمشیر پایین اومد
دست عبدالله رو به پوست آویزون کرد
😭😭
خون این عمو و برادرزاده تو گودال قتلگاه با عم مخلوط شد
😭😭
حسین با تمام بی رمقیش عبدالله رو به سینه چسبوند...
😭
یه مرتبه تیر سه شعبه ...
از فاصله ی نزدیک...
بدن عبدالله رو به سینه ی عموش دوخت
😭😭😭
صلی الله علیک یا ابا عبد الله🖤
#التماسدعـا
🌴شب پنجم محرم: یاد آور حبیب بن مظاهر ، زهیر و عبدالله بن حسن علیه السلام
🍃این شب مانند شب چهارم میان چند شهید کربلا مشترک است.
شب پنجم به حضرت حبیب بن مظاهر ، حضرت زهیر و حضرت عبدالله بن حسن (کودک هشت یا یازده ساله امام مجتبی علیه السلام ) نیز منسوب است.
عبدالله در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین(علیه السلام ) در ظهر عاشورا به شهادت رسید.
روز پنجم:
✔️1- در این روز عبیداللّه بن زیاد، شخصی بنام “شبث بن ربعی را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.
✔️2- عبیداللّه بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام “زجر بن قیس” بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیهالسلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیهالسلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.
✔️3- در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیهالسلام صورت گرفت، مردی به نام “عامر بن ابی سلامه” خود را به امام علیهالسلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.
🔷حضرت حبیب بن مظاهر:
ابوثمامه صیداوی که نام شریفش عمروبن عبدالله است چون دید وقت زوال است به خدمت امام علیه السلام شتافت و عرض کرد یا ابا عبدالله جان من فدای تو باد همانا می بینم که این لشکر به مقاتلت تو نزدیک گشته اند ولکن سوگند با خدای که تو کشته نشوی تا من در خدمت تو کشته شوم و به خون خویش غلطان باشم و دوست دارم که این نماز ظهر را با تو بگذارم آنگاه خدای خویش را ملاقات کنم،
حضرت سر به سوی آسمان برداشت پس فرمود یاد کردی نماز را خدا ترا از نمازگزاران و ذاکرین قرار دهد،
بلی اینک اول وقت آنست، پس فرمود از این قوم بخواهید تا دست از جنگ بردارند تا ما نماز گذاریم.
💢حصین بن تمیم چون این بشنید فریاد برداشت که نماز شما مقبول درگاه الله نیست،
🌱حبیب بن مظاهر فرمود ای حمار غدار نماز پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قبول نمی شود و از تو قبول خواهد شد؟!!
حصین بر حبیب حمله کرد حبیب نیز مانند شیر بر او تاخت و شمشیر بر او فرود آورد و بر صورت اسب او واقع شد حصین از روی اسب بر زمین افتاد پس اصحاب آن ملعون جلدی کردند و او را از چنگ حبیب ربودند پس حبیب رجز خواند و فرمود:
چه خواهد کرد در راه خداوند
مبارز خواست از آن قوم گمراه
که بر نام آوران تنگ آمدی کار
همی مرد از سر مرکب جدا کرد
فکند از آن جماعت جمع بسیار
ببین اخلاص این پیر هنرمند
رجز خواند و نسب فرمود آنگاه
چنان رزمی نمود آن پیر هشیار
سر شمشیر آن پیر جوان مرد
به تیغ تیز در آن رزم و پیکار
🥀حبیب مبارزه سختی نمود تا آنکه به روایتی شصت و دو تن را به خاک هلاکت افکند، سپس مردی از بنی تمیم که او را “بدیل بن صریم” می گفتند بر آن جناب حمله کرد و شمشیر بر سر مبارکش زد و شخصی دیگر از بنی تمیم نیز بر آن بزرگوار زد که او را بر زمین افکند حبیب خواست تا برخیزد که حصین بن تمیم شمشیر بر سر او زد که او را از کار انداخت پس آن مرد تمیمی فرود آمد و سر مبارکش را از تن جدا کرد.
🔹حصین گفت که من شریک توام در قتل او سر را به من بده تا به گردن اسب خود آویزم و جولان دهم تا مردم بدانند که من در قتل او شرکت کرده ام آنگاه بگیر آنرا و ببر به نزد عبیدالله بن زیاد برای اخذ جایزه، پس سر حبیب را گرفت و به گردن اسب خویش آویخت و در لشکر جولانی داد و به او رد کرد.
🔸حضرت زهیر:
زهیر، الگوی عاشقی کربلاست. او تا چند روز پش از شروع محرم، از دیدار حسین(علیه السلام ) هراس داشت، اما پس از آن که به خیمه امام گام نهاد، هراسش به عشقی جاودانه بدل شد. بارقه نگاه حسین(علیه السلام ) چنان در جانش اثر کرده بود که از همه هستی خود گذشت و از دنیا و خانمان گسست. او در این راه چنان پیش رفت که به یکی از فرماندهان سپاه آن حضرت تبدیل شد.
🥀وفاداری زهیر به جایی رسید که در شب عاشورا به امام حسین (علیه السلام) گفت : اگر هزار بار در راه تو کشته شوم و دوباره زنده شوم دست از تو برنمی دارم .
در هنگام شهادت او در ظهر عاشورا ، امام حسین (علیه السلام) به بالین او آمد و فرمود :
ای زهیر خداوند تو را در پیشگاه قرب خود قرار دهد و دو قاتل تو را لعنت کند.
🌴حضرت عبدالله بن حسن:
در میان کودکان حرم، کودکی بود که هنوز به آن صورت بزرگ نشده بود. (می گویند 8 یا 11 ساله بود)، او همینکه عموی خود(حضرت امام حسین علیه السلام ) را ناراحت و غمدیده دید، چنان ناراحت شد که گفت: می خواهم عمویم را یاری کنم. دوان دوان بطرف عموی بزرگوارش دوید. (امام(علیه السلام ) در میدان جنگ بود).
🍃حضرت زینب(سلام الله علیها ) به دنبالش آمد تا او را باز دارد.
♻️ امام حسین(علیه السلام ) هم فرمود: ای خواهر، عبدالله را نگهدار، مبادا آنکه در میدان بلاخیز آید و مبادا مورد هدف دشمنان قرار گیرد.
ولی عبدالله همچنان اصرار داشت تا همراه عمویش باشد. او می گ
فت: بخدا قسم، از عمویم جدا نخواهم شد. هرچه زینب کبری(سلام الله علیها ) تلاش کرد نتوانست مانع او شود.
💢او خود را به عمویش رساند. همینکه دشمن خواست شمشیری به جان مبارک امام حسین(علیه السلام ) فرود آورد، عبدالله فریاد زد: وای به حال تو ای زنازاده. می خواهی عموی مرا بکشی. تا دشمن شمشیر خود را فرود آورد، عبدالله دست خود را جلو شمشیر دراز کرد و شمشیر دست او را قطع کرد بطوری که پوست آویزان شد. و فریاد می زد: یا ابتا یا عمّا. پدرجان عموجان …😔😭
🥀امام حسین(علیه السلام )، عبدالله را به سینه گرفت و فرمود: ای عزیز برادر، صبر کن خداوند تو را به پدرانت ملحق گرداند. در حالی که در دامن عموی بزرگوارش بود،
حرمله ملعون با تیری سه شعبه و زهر آگین گلوی مبارک او را هدف قرار داد و بشهادت رسانید. 😢😭
سر می نهد تمام فلک زیر پای او
دل می برد ز اهل حرم جلوه های او
عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت
با این حساب عالم و آدم گدای او
انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی
هر لحظه می تپد دل زینب برای او
او حس نمی کند که یتیم است و خون جگر
تا با حسین می گذرد لحظه های او
بالاتر از تمامی افلاک می نشست
وقتی که بود شانۀ عباس جای او
نیمش حسن و نیمه دیگر حسین بود
بوی مدینه می رسد از کربلای او
مثل رقیه روح و روان حسین بود
او همچو عمه دل نگران حسین بود
از نسل حیدرم، حسنی زاده ام عمو
از کوچکی به دست تو دلداده ام عمو
با سن و سال کوچکم آماده ام عمو
افتاده ای زمین و من افتاده ام عمو
حالا زمان مردی و پیکارم آمده
بابایم از مدینه به دیدارم آمده
کشته شدن به راه تو باشد سعادتم
چشم انتظار لحظه پاک شهادتم
من هم مدافع حرمم، از ارادتم
هوهوی ذوالفقار من اوج عبادتم
ابن الحسن فدای جراحات پیکرت
من مرده ام مگر که بیفتد ز تن سرت 😔
دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو
در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو 😭
می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو
از خیمه آمدم که بمیرم برای تو
خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو
با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو
هرطور شد دویدم و بی حال دیدمت
در زیر چکمه ها چه بد اقبال دیدمت
اصلاً تو را بدون پر و بال دیدمت
وقتی رسیدم، در تهِ گودال دیدمت 😭
دیدم که شمر روی تنت راه میرود
دارد نفس ز سینه ی تو آه، میرود 😭😭
دستم اگر شکسته، فدایِ سرِ شما
این حنجرم فدای علی اصغرِ شما
امروز که فتادم عمو در برِ شما
شد زنده روضه های غمِ مادر شما 😭
از مادرت شکست اگر پهلو ای عمو
از من بریده شد به رهت بازو ای عم
حاجت روا باشید ان شاءالله
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
🔴اشتباه تاریخی شیعیان
◀️اشتباه بزرگ شیعیان در سال 60 و 61 هجری این نبود که در مقابل سپاه امام حسین ایستادند و اینکه در سپاه إبن زیاد و پسر سعدبن ابی وقاص حضور داشتند.
🔹در تاریخ نیامده است که از شیعیان مشهور کسی در جنگ علیه امام حسین(ع) شرکت کرده باشد.
💥اما اما اما....
👈اشتباه بزرگ و غیرقابل جبران شیعیان این بود که نماینده امام را؛
📢به این دلیل که مگر مسلم ابن عقیل معصوم است که به همه دستوراتش عمل کنیم...
📢با این عنوان که تو دستور مستقیم جهاد و ایستادن در مقابل دشمن را نداری،
📢با این عنوان که او جوان است و تجربه ندارد،
📢با این عنوان که فقط امام معصوم می تواند حکم جهاد صادر کند،
📢با این عنوان که ما منتظر می مانیم تا امام معصوم بیاید و آنگاه برای او جان خواهیم داد. 👈راست هم می گفتند، جان می دادند اما قتلگاه عین الورده و توابین کجا !
و کربلا کجا...؟؟؟
🌟با همین شبهات نماینده امام را تنها گذاشتند و شد آنچه می دانید...
🌟و قرن هاست عبرت نگرفته ایم!
💥هنوز می گوییم مگر ولی فقیه معصوم است؟!
💥هنوز می گوییم می مانیم تا امام زمان.عج. بیاید و برایش جان خواهیم داد...
🌙اهل کوفه نبودن یعنی:
تا وقتی حسین (ع)نیامده، مسلم ولی است.... تا امام زمان نیامده سید علی ولی است.
🌑 سخت ترین #مصیبت بین وقایع کربلا و کوفه و شام چه بود؟!!
از امام #سجاد(علیه السلام) پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ حضرت سه بار فرمود:
(الشام الشام الشام)
در #روایتی امام سجاد(علیه السلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود:
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1- ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و کعب نیزه به ما می زدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.
2- سرهای شهدا را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمّه هایم زینب و ام کلثوم(علیهماالسلام) نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر و پسرعمویم قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند، و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت.
3- زن های شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت، و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.
4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز، ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.
5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند و به آنها می گفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و ... کشتند و خانه های آنها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید...
6- ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بجای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت.
7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها را از گرما و شبها از سرما آرامش نداشتیم ...
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
امشب هم مهمون کریم اهل بیتیم...
یا امام حسن مجتبی
وارث باباشه این نوجوون ۱۳ ساله...❤️
عموش حسین خیلی دلواپسشه
هی میگه:
تو فرق نداري به خدا با پسرخویش
اینگونه عمو را مکشان پشت سرخویش
خوب است نقابی بزنی برقمرخویش
تا قوم زمینت نزند با نظرخویش
آخر تو شبیه حسنی،حرز بینداز
تو یوسف صحراي منی،حرز بینداز
همین که بعد از اصرارهات اذن میدون از عمو گرفتی، خیمه رو بهم ریختی قاسم...
😔
مادرت و عمه ت دلشون ریخت😔
زن ها چقدر مويْ پریشان تو کردند
از بس که دعا بر تو و برجان تو کردند
وقتی که نظر بر قد طوبای تو کردند...
وقتی که نگه بر تو و میدان تو کردند
گفتند: نَبردش چه نبردي است !
این طفلِ حسن زاده چه مردي است !
به عموش گفته بود مردن برام از عسل هم شیرینتره...
اما همین ضرب المثلی که گفت، به سرش اومد...
😔
میل تو به شوق آمد و ضرب المثلت کرد
آئینهی جنگیدن مرد جملت کرد
آنقدر عسل گفتی و مثل عسلت کرد
با زحمت بسیار عمویت بغلت کرد
از بسکه عدو سنگ به ظرف عسلت زد
اندام تو در بین عسل ریخت، کش آمد
یکم این بیت رو بازش کنم ...
حسین با زحمتْ قاسم رو از زیر سم اسب ها نجات داد
😔
یه نگا به صورتش کرد...
دید نظم صورت قاسم بهم خورده...
😭
یه نگاه به قد و بالای قاسم کرد
دید تو همین مدت زمان کم، قاسم قد کشیده و رعنا تر شده...
😭😭
در این دقایق کوتاه قد بلند شدی
چه کرده اند قدت این قَدَر شده است
#یوسف_رحیمی
قاسم هم مثل رقیه و عبدالله یجور دیگه از بی بی زهرا ارث برد...
😭
ارثی که برده ای تو زمادربزرگ خود
باعث شده در اوج جوانی خمت کنند
😭
#عبدالحسینمخلصآبادی
آقای غریبِ ما خواست تنهایی قاسمو بغل کنه بیاره خیمه...
آخه استخونبندی این نوجوون زیر سم اسب ها له شده بود...
😭😭
دور و برت آنقدرشلوغ است که جانیست
خوبی ضریح تو به این است جدا نیست
برگیسوي تو خون جبین است،حنا نیست
نه ...بردن این پیکر تو کار عبا نیست
باید که کفن پوش بلندت بنمایم
آغوش به آغوش بلندت بنمایم...
آغوش به آغوش...😭
یعنی باید یه نفر سرتو به آغوش بگیره
یه نفر پاهاتو بلند کنه به آغوش بگیره
یه نفر دست زیر کمرت بگیره...
بلکه بشه اینجوری از زمین بلندت کرد قاسمــــــــــم...😭😭😭
یک لحظه تو پاشو بنشین...جان برادر
آخرچه کنم ماه جبین ...جان برادر؟
تا پا مکشی روي زمین...جان برادر
از کاکل تو مانده همین؟...جان برادر
جسم تو زمین است .عمو ، میرود از دست
تو میروي ازدست ،عمو می رود از دست
صلی الله علیک یا ابا عبد الله🖤
#التماس_دعا 🤲
ای گدایان رو کنید، امشب که آقا قاسم است😔
تا سحر پیمانه ریز، کاسه ما قاسم است😔
یادمان باشد اگر، روزی، بقیع را ساختیم..😭
ذکر کاشی های، باب المجتبی یا، قاسم است..🤲😔
مگه نوجوون ۱۳ ساله چقد قد و قامت داره؟
زره به تنش نشد،😔
زنای هاشمی دورشو گرفتن سرمه به چشمش کشیدن،نقاب به صورتش زدن انقد زیبارو بود،😭
میگفت: بچم چشم نخوره،کسی که وقتی میخواد بره میدان جنگ باید زره تن کنه،زره به تنش نشد عاقبت کفن تنش کردن،😭😭
اللّهُمَّ صَلِّ علی فاطمه و اَبیها و بَعلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک
اَللّهُمَّ اِنّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظيمِ الاْعْظَمِ، اَلاْعَزِّ الاْجَلِّ الاْکْرَمِ، بحقِّ امامِ زمانِنا، بِدَمِ المظلوم ده مرتبه يا اَللّهُ يا اَللّهُ يا اللّهُ…
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک
اللهم حفظ قائدنا الخامنه ای
خدایا آبروی ما مریز
خدایا گناهان ما بریز
خدایا ما را ببخش و بیامرز
برای سلامتی هموطنامون و مریض های مورد نظر:
*أعوذ بالله من الشيطان الرجيم*
*اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ*
🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
*اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ*
🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
*اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ*
🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
*اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ*
🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
*اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ*
🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
هدایت شده از من ولایتی ام
🌸🌿🌺🌿🌼
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
سیدعلی ⚫️:
🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴
شما دعوت شدید به روضه مجازی💔
امشب روضه حضرت علی اصغر
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مصائب بزرگ کربلا ، مصیبت حضرت علی اصغر علیه السلامه
از میون امامان و امام زاده ها چند نفر مشهور به باب الحوائجن.یکیشون حضرت علی اصغر علیه السلامن
هممون حاجتمندیم
وقتی پاتون به روضه باز میشه اول نیتتون و درست کنین
ثواب این لحظات روضه و اشک رو نثار بقیه کنین
وقتی آدم عملی انجام میده نباید بفکر ثوابش باشه
همینکه خدا توفیق میده اسم خودش و بنده های خوبشو به زبون بیاریم، همینکه تو مجلس روضه ی امام نشستیم از هر ثوابی بالاتره
خوشحال باشیم که ما رو به حساب آوردن و راهمون دادن
روضه ی علی اصغر ع رو مادرها بیشتر درک میکنن
چون از همه عاطفی ترن و شدت مهر و علاقه به فرزند رو چشیدن
اگه اشتباه نکنم شش ماهگی ، زمانیه که تازه بچه به بعضی کارهای ما واکنش نشون میده
یعنی بعد شهادت همه یاران، طلب یاری کردن و فرمودن هل من ناصر ینصرنی
متن روضه رو در ادامه میارم
اما قبل شروع روضه یه چند نکته رو میخوام عرض کنم
در باره شهادت حضرت علی اصغر ع واژه خاصی بکار رفته به نام تلظی
شما همیشه این لحظات رو شاهد بودین که بچه از شدت گرسنگی گریه کنه
آدم بمیره و اون لحظه رو نبینه که بچه آدم از شدت گرسنگی گریه کنه اما مادر و پدر نتونن کاری براش بکنن
شیر خوار امام حسین علیه السلام از بس گریه کرد بیحال شده بود
نه مادر میتونست بهش شیر بده و نه آبی وجود داشت
خدا نیاره روزی که والدین شاهد مرگ بچه شون باشن
اینجا میگن این بچه از شدت عطش تلظی میکرد
😭😭😭😭😭😭😭
السلام علیک یا ابا عبدالله
آقا زره از تنشون در آوردن
بچه رو گرفتن گذاشتن زیر عبا
بذارین بگم تلظی یعنی چه
یه معنی تلظی یعنی از شدت عطش زبون بچه بیرون افتاد
معنی دوم تلظی یعنی از شدت عطش دست و پا میزد و داشت جون میداد
اما معنی سوم و باید توضیح بدم
معنی سومش اینه که دیدین صیاد وقتی یه ماهی رو میگیره و بیرون میاره ،بعد مدتی ماهی همچنان نفس میکشه اما این معنیش این نیست که اگه بندازینش تو آب ، بازم میتونه زندگی کنه .تلظی یعنی دیگه کار بجایی رسید که اگه بهش آب هم میدادن باز فرقی بحالش نداشت.در هر صورت از دنیا میرفت.نوزادی که رفتنیه دیگه تیر به گلو زدن نداره
😭😭😭😭
بچه رو آورد میدون
خب همه دیدن امام حالت رزم نداره
زره و کلاه خود تنش نیست
یهو دیدن از زیر عبا چیزی بیرون آورد
دیدن یه نوزاده
امام حالتش بظاهر خواهش بود
اما در واقع اتمام حجت بود که اگه شما با من دشمنین این بچه که گناهی نداره
وقتی آدم کارش به تلظی بکشه آبم بهش بدن فایده نداره
خب معنی این کار امام جز اتمام حجت چیزدیگه ای نبود
تا بحال تیر سه شعبه دیدین؟
نوک تیر رو دیدین لابد.بهش میگن پیکان
پیکان دو لبه داره
به این لبه میگن شعبه
تیر سه شعبه یعنی غیر از نوکش ، دو تا حالت لبه دار هم وسط تیر درست کرده بود تا اگه به هدف خورد نتونه در بیاره و انقدر بمونه تا طرف جون بده
بچه نیمه جونه
کسی که رهاش کنین میمیره دیگه تیر زدن نداره
بچه شش ماهه رو آدم بغل که میکنه گردنش هی اینور و اونور میفته اما باز خودش برمیگردونه
حضرت بچه رو برای کمک بلند کرد
تا دشمن اونو ببینه و به حالش رحم کنه
راوی میگه حضرت بعد لحظاتی خواست بچه رو پایین بیاره که ببوسدش، دید این سر یه طرف افتاد
اما دیگه تکون برنمیگرده
یاس حرم ز شاخه جدا از سه شعبه شد
کوچکترین شهید فدا از سه شعبه شد
بین گلو و تیر ، که سنخیتی نبود
تکخال عشق بود و دو تا از سه شعبه شد
شش ماه او تمام شد و در منای عشق
قربان سیدالشهداء از سه شعبه شد
وقتی پدر ز حنجر او تیر را کشید
زد دست و پا به خون و رها از سه شعبه شد
در پاسخ به شادی شرم آور عدو
در خیمه های تشنه عزا از سه شعبه شد
دیدی دلا به محشر کبرای کربلا
شور قیامتی که به پا از سه شعبه شد
آنجا که کاخ صبر و امیدش خراب شد
غمخانه ی رباب بنا از سه شعبه شد
از اینجا به بعد رو میسپارمتون به باب الحوائج حسین ع با روضه ی آیت الله آقا مجتبی تهرانی
روز عاشورا حسین”ع” نگاه کرد، دید اصحاب شهید شدند و بنی هاشم هم رفتند و کسی هم دیگر نیست.
استنصارهای حسین”ع” در روز عاشورا متعدد است و یکی از آن جاهایی که استنصار کرد اینجاست. واقعاً آن شرایط هر وقت به ذهنم میآید دلم آتش میگیرد که نوشتهاند از سی هزار تا صد هزار نفر در مقابلش ایستادهاند و او تک و تنهاست و میگوید: « هَل مِن مُوَحّدٍ یَخافُ الله فینا؟ هَل مِن مُغیثٍ یَرجوا الله فی اغاثَتِنا؟».
در این موقعیت که حسین”ع” استنصار میکرد، خدا جوابش را داده است. شما خیال نکنید که امام حسین”ع” استنصار کرد ولی هیچ کس جوابش را نمیداد. به خدا قسم، به خودش قسم، هم خدا جوابش را میداد و هم ارواح اولیا و انبیا جوابش را میدادند؛ میگفتند: «قربانت برویم حسین جان! ما هستیم».
تمام ذرات عالم به او میگفتند: «حسین جان! چشم، هر چه بخواهی در خدمت تو هستیم». چون او ولی الله اعظم است؛ اما باید مسائل برای ما انسانهای – نعوذ بالله – ستمکار، روشن شود. باید ما آزمایش شویم.
بعضی جاها نقل کردهاند که این استنصار حسین”ع” یک خصوصیتی داشته است و آن اینکه وقتی زین العابدین”ع” صدای پدر را شنید، از بستر بلند شد و عمهاش را صدا کرد و گفت یک عصایی، چوب دستیی، چیزی برای من بیاور که من بروم. بعضی هم نوشتهاند – شاید این زبان حال باشد – که اینجا بود که صدای علی اصغر هم از گاهواره بلند شد…
مینویسند «فَتَقَدَّمَ الی بابِ الخیمه»؛ بعد از این استنصارهایی که کرد، آمد درب خیام حرم. « وَ نادی یا زینب ! ناوِلینی وَلَدیَ الصَغیر».در جای دیگر آمده است: « یا أُختاه! ناوِلینی وَلَدی الرَّضیع». یعنی بچه شیرخوارهام را بیاور. زینب”ع” علی اصغر را آورد و به حسین”ع” داد. در این روایتی که مجلسی نقل میکند، این طور دارد که حسین”ع” خودش را از لباس حرب تخلیه کرد؛ یعنی لباس عادی بر تن کرد. حتی در بعضی از مقاتل دارد که عمامۀ پیغمبر را بر سر بست، قرآن آورد و خلاصه، چهرهاش چهرهای نبود که بخواهد بجنگد.
این بچه را آورد در مقابل لشکر و روی دست بلند کرد، به طوری که زیر بغلهایش پیدا بود. بلند گفت: «اِن لَم تَرحَمونی، فَارحَموا هذا الرضیع». اگر به من رحم نمیکنید، به این بچه شیرخواره رحم کنید. « اَلا تَرونَهُ کَیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً؟». آیا نمیبینید که چگونه بیتابی میکند؟ حالا اینکه بیتابیاش چه بوده است من نمیدانم. آیا زبانش را در میآورده است؟ آیا دست و پا میزده است؟ … البته وقتی میگویند ماهی «تَلَظّی» میکند، معنایش این است که زبانش را پی در پی بیرون میآورد… این بچه هم از شدت تشنگی بیتابی میکرده است…
نوشتهاند: «بَینَما هُوَ یُخاطِبُهُم» ، یعنی هنوز کلام حسین”ع” تمام نشده بود، «اِذ رَماهُ حَرمَلهُ بن کاهِل الاسدی بِسَهمٍ لَهُ ثلاث شُعَب»، حرمله تیر سه شعبهای زد؛ « فَذُبِحَ الطَّفلُ مِنَ الاُذُنِ الی الاُذُن»، یعنی این تیر، کار شمشیر را کرد… اینجا بود که خدا جواب استنصار حسین”ع” را داد؛ یک وقت دید ندا به گوشش میرسد: « یا حسین! دَعهُ»، بچهات را به ما بده. « دَعهُ یا حسین، فَاِنَّ لَهُ مُرضِعَهً فی الجَنَه» ؛ حسین جان ! فرزندت را به ما بده تادر بهشت سیرابش کنیم…
السَّلامُ عَلَیْكُمْ یا أهلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ
اَلسَّلامُ عَلَی الطِّفلِ الرَّضیعِ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ
التماس دعا
اجر همتون با شش ماهه ی سیدالشهداء علیه السلام
برای شفای مریضامون با این دل شکسته دعا کنین
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک